درنگی در اغلاط تاریخی کتاب شرح اسم نوشته آقای هدایتالله بهبودی
برخی از معدود حامیان حوزوی آقای بهبودی بر این مسئله اصرار دارند و در برخی گروههای نخبگانی حوزوی بدین مسئله تصریح نمودهاند که روش تاریخنگاری آقای بهبودی قابل دفاع و مضمون نوشتجات او عاری از غلط و تحریف است!
اینان کارشان تا بدانجا پیش رفته که اغلاط کتاب شرح اسم را یکسره انکار میکنند و تذکار مکتوب دفتر نشر آثار مقام معظم رهبری در مورد شرح اسم را به مسائل غیرعلمی تفسیر میکنند!(پناه بر خدا)
برای روشن شدن ابعاد ماجرا، به پیوست تصاویری منتشر شد که شامل موارد ذیل است:
۱. توضیحات دفتر نشر مبنی بر وجود اغلاط متعدد تاریخی(۲۴۰ مورد) و پرهیز دفتر از تذکر همه اغلاط و واسپاری بررسی نقد و بررسی سایر اغلاط کتاب به "جامعه علمی و تحقیقی کشور".
۲.توضیحات مکتوب آقای بهبودی پیرامون اغلاط و اشکالات ابلاغ شده و اذعان به وجود موارد متعددی از اغلاط در متن، شامل:
_اشتباه در اسامی و نسبتهای خانوادگی
_سرایت اشتباه منابع به مؤلف!
_اشتباه در تاریخ حوادث
_اغلاط مربوط به اسناد
با این وجود مشخص نیست چرا یک حلقه خاص سیاسی تلاش دارد برای آقای #بهبودی نوعی #عصمت_تاریخنگارانه اثبات نماید! کاسه داغتر از آش یعنی همین!
در پیشگفتار #شرح_اسم خبر از انتشار کتاب #الفلامخمینی داده شده است.
ای کاش نویسنده و ناشر الفلام، همان مسیر معقول پذیرش اشکالات و تلاش برای اصلاح آن (که در شرح اسم انجام شد) را اینجا هم طی میکردند.
اصرار بیوجه بر نادیدهانگاری تذکرات و نقدهای مستند وارد بر الفلامخمینی، محل سؤال، اشکال و گلایه جدی است!
@rozaneebefarda
سخنی با تئوریسینهای سکولاریسم!
تلاش برای دخالت نکردن دیگران در سیاست خودش یک کار سیاسی تمام عیار است
تو در نهایت میتوانی هیچ نگویی و ننویسی
خوب هیچ نگو و ننویس تا دخالتی در سیاست نداشته باشی
@rozaneebefarda
نشست علمی:
ظرفیتهای تمدنی جریان های فکری سیاسی معاصر
👤 با ارائه حجت الاسلام دکتر مهدی ابوطالبی
🗓 پنجشنبه 27 خرداد 1402 ⏰ 17
🏢 قم، بلوار جمهوری، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، سالن اندیشه
🔗 ثبت نام👇
🌐 https://m-ofogh.ir
@rozaneebefarda
هبه التماسی اعتدالیها و مسئله عزت ملی
حجتالاسلام دکتر مهدویزادگان
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
ظاهراً برخی از حامیان حوزوی دولت پیشین که بانی اصلی وضع نا بسامان موجود است، از اقدامات موفقیت آمیز دولت انقلابی در باز ستاندن بخشی از اموال بلوکه شده ملت توسط دولت آمریکا نا خشنودند که دست به قلم شده تا این اقدام عزت مندانه را بی ارزش و ذلت آور جلوه دهند. به زعم آنان اینگونه پس گرفتن اموال مردم از استکبار " صدقه التماسی " است.
فرضاً این گمان معوج ایشان درست است. اما کدام اقدام عزت مندانه است؛ هبه التماسی یا صدقه التماسی؟ دولت پیشین با شعار باید دم کدخدا را دید شروع به کار کرد و در برجام ملتمسانه حقوق هسته ای ملت را به امید واهی هبه کرد. اما این هبه التماسی نتیجه که نداد بلکه طمع غربی ها را در زیاده خواهی های نامشروع ( توقف پیشرفت های موشکی و عدم مداخله در منطقه و عمل به پروتکلهای فرهنگی مانند سند 2030 و غیره ) بیشتر کرد.
حقیقت آن است که عزتی که در صدقه التماسی ( به زعم ایشان ) است، در هبه التماسی اصلا نیست. دولت انقلابی دارایی های بلوکه شده ای که با التماس به استکبار هبه شده بود، بی هیچ التماسی پس گرفت. شرط گذاشتن آمریکایی ها برای پرداخت بدهی ها هم قابل درک است. به هر حال آنها باید هیمنه جهانی نا مشروع شان را در ظاهر حفظ کنند. حال آنکه آنها مجبور به جواز پرداخت دارایی های ایران شده اند.
اکنون موفقیت دولت سیزدهم را مقایسه کنید با هبه التماسی دولت تدبیر. حق مسلم هسته ای ملت با برجام به تاراج رفت. و هیچ ذلتی بالاتر از این نیست که برای راضی کردن کدخدای مستکبر حقی از حقوق ملی را هبه کنیم.
اما عجیب اینجاست که چرا این روحانی مدافع عزت ملی ( ! ) برابر هبه التماسی دولت پیشین سکوت کرد و هیچ اعتراضی در این اندازه به عمل نیاورد. در حالی که ضرورت چنین اعتراضی بر همگان آشکار و عیان است.
عجیب تر آنکه ایشان انتقادش را بر گفته های دولتمردان آمریکا استوار کرده است و مبتنی بر حدس گمان ( گویا و لابد ) تهمت زنی می کند. چرا ایشان در این مساله جویای نظر دولت سیزدهم نشده است؟
و باز عجیب تر این است که ایشان از بازگشت عزتمندانه اموال مردم به دلایل واهی ابراز ناخشنودی می کند. چرا ایشان از استرداد سه میلیارد دلار سرمایه ملت ناخرسند شود! اگر بر فرض محال، چنین کاری را دولت قبل کرده بود، باز ایشان ابراز ناخرسندی می کرد؟!
سوال این است که اگر امروز امام خمینی ره می بود چه برخوردی با اینگونه حوزویان عافیت اندیش می فرمودند؟ منشور روحانیت به ما می گوید که نهیب امام خمینی ره به این جماعت عافیت طلب چگونه است. به راستی، قبله این آقایان کدام است و به کدام سو می روند؛ «اَينَ تَذْهَبون»؟
@rozaneebefarda
هدایت شده از حوزه و انقلاب اسلامی
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 کتاب انقلابی بمانید همزمان با #صد_سالگی حوزه علمیه قم منتشر شد...
🎥 معرفی کتـــاب "#انقلابی_بمانید"
"جستاری پیرامون هستیشناسی و ضرورت نسبت حوزه و انقلاباسلامی از بیانات امامان انقلاب"
📚 مجموعه دوجلدی "#انقلابی_بمانید" نگاهی نو به خاستگاه و هویت حوزهوروحانیت، نقش و جایگاه آن در انقلاب اسلامی، آسیبشناسی روند فعلی و راه عبور از آن، از منظر اسلامناب است.
⏪ روش تهیه و خرید کتاب:
🔻 کتابـفروشی انتشارات انقلاباسلامی؛ روبروی مدرسه دارالشفاء
🔻 تارنمای اینترنتی مرکز مطالعات راهبردی به نشانی زیر:
🌐 http://mmhe.ir
🔻 ارتباط با ادمین ارتباطی در ایتا به نشانی زیر:
🌐 https://eitaa.com/mmhe_ir
#انقلابی_بمانید
┈┄┅═✾••••✾═┅┄┈
💠مرکزحـوزهوإنْقِلٰابِـــــإسْـــلٰامِی
🆔 @mmhe_ir
🌐 mmhe.ir
🌀 رسانه ما باشیــد...
از قرار در دار سکون تا ورود به بلدالطیب
یادداشتهای حج/۱
اختصاصی|| حجتالاسلام حمید احمدی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹 سکون نزد ارباب معرفت اگر قبل از وصول سالک باشد از نقصان است و غفلت نامیده می شود و اگر بعد وصول باشد از کمال است آن را اطمینان خوانند.
" الذین آمنوا تطمئن قلوبهم بذکرالله"
از لوازم اطمینان محبت است و آن دل سپردن به یار و معشوق را مقیم دل کردن باشد.
در دل ما چو دلبر است مقیم /
آن سکونش سکینه دل ماست .
چنانچه مأوا گزیدن پیامبر خدا در این شهر مایه آرامش و امان از طوفان حوادث سهمگین گردید و تقدس و شرافت یافت.
"لا اقسم بهذا البلد. و انت حل بهذالبلد "
ما اگر چه مسافر راهیم و در مصیر وصول به خانه دوست و بلد الطیب بی تب و تابیم ، لکن در شهر محبوب خدا دل را سرای حبیب کرده ایم و در دار سکون مأوا گرفتیم تا قبل از وصول به بلد الطیب از عالم تحیر و تکثر به سکینه و سکون رسیم و به یمن لطف یار از حجاب خود برون آمده و به خویشتن الهی خویش باز گردیم .
از عالم بیچون به سکون باید شد/
خود را سوی خویش رهنمون باید شد.
یک ذره اگر باشد و ما آنیم /
یک لحظه زخود بدان برون باید شد.
هرچند از اهل نقصانیم ،اما در پناه و کنف آن قرار دلها و محبوب جانها و جان قرار یافته و نفس مطمئنه و به درخشش آن سراج منیر الهی از تکثر و تحیر برون و در دار سکون و جهانشهر نبوی در سایه سار رحمت فاطمی و هادیان آرامیده در جنت بقیع قرار گرفتیم .
پناه است او پناه است او پناه هرگناه است او /
چراغ است او چراغ است او چراغ بی نظیر است او .
سکون است او سکون است او سکون هرجنون است او /
جهان است او جهان است او و جهان شهد و شیر است او.
بدان امید که به لطف حبیب همراه سالکان کوی دوست بعد اشراب شهد شیرین و طهور بیت حبیب خدا و آل الله وارد شهر امن الهی و بلدالطیب شویم.ان شاءالله.
حمید احمدی
مدینه منوره
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
@rozaneebefarda
بانویی بزرگ که آیینه تمام نمای جمال و جلال مادران مومن سرزمینم بود!
یادداشتهای حج/۲
اختصاصی|| حجتالاسلام حمید احمدی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
ملاقات کوتاه بود ولی یک دنیا معنا و پیام داشت و چهره ای از مادران بزرگ و شچاع و عزیز وطنم را به نمایش گذاشت.
از حرم بر می گشت همراه دخترش که ویلچرش را میراند.
خانم جوانی دسته های ویلچر در دستانش بود با وقار و آرام جلو آمد . چند لحظه ای به جمع نگاهی انداخت و سراغ نماینده آقا را گرفت .
تازه از حرم بر می گشت بعد از اقامه نماز ظهر.
در همان بدو ورودش مدیر کاروان به ایشان گفته بود که نماینده ولی فقیه برای دیدار زائران آمدند.
آرام آرام جلو آمد .
مادری مسن که با چادری مشکی روی ویلچر نشسته با دستی چادرش را به نیمه چپ صورتش می گیرد .
از من که چند قدم دورتر از نماینده ولی فقیه در امور حج و زيارت ایستاده بودم پرسید؛ نماینده آقا کدومه ؟
حجه الاسلام والمسلمین نواب درکنار روحانی گیلانی و رئیس ستاد مدینه در لابی روی کاناپه نشسته بود و به صحبت های خانم میانسالی که تقاضا داشت مقدار سبزی و لیموترش در وعده های غذایی افزایش یاببد، گوش میداد.
با دست اشاره کردم و گفتم آن آقای سیدی که نشسته .
ادب کرد و تا صحبت خانم میانسال تمام نشد، جلوتر نرفت، به او تعارف کردم تا جلوتر برود.
حاج آقا وقتی متوجه ایشان شد از جا برخاست و سلام و احترام کرد و احوالشان را پرسید.
مادر از خوشحالی سخنی نگفت و فقط آرام گفت الحمدلله ، دختر مادرش را معرفی کرد و گفت : مادر دوشهید "محمد ابراهیم و محمد علی عزیزی" از مشهد هستند.
همه توجه شان جلب این مادر شد .
سخنی نگفت چند لحظه به صورت حاج آقا خیره شد و اشکش جاری شد و آهسته گفت: سلام مرا به آقا برسانید.!
اشک های دخترش هم بر گونه هایش جاری شد و سخن مادر را تکرار کرد و گفت به آقا سلام برسانید.
اسم مادر را از دخترش پرسیدم گفت:
" خانم فاطمه کهن" سریع ویلچر را برگرداند و با بغض و اشک مادر را به سمت آسانسور حرکت داد! و دیگر هیچ نگفت !
چقدر شرمنده و خجلت زده این مادر و دختر شدیم و در مقابلشان احساس کوچکی کردیم.
چقدر این بانو بزرگ و عزیز بود و
طبع بلندی داشت ! هیچ نخواست و نگفت !
فقط خرسند بود و اشک شوق اش جاری که ارادت و سلامش توسط نماینده ای امین به آقا ابلاغ می شود .
با تمام وجودم در مقابل این بانوی بزرگ و فهیم و با معرفت تعظیم کردم و حیف که نشد تا بر چادر مشکی و کفش های او بوسه زنم.
او به درستی بانویی بزرگ و آیینه تمام نمای جمال و جلال مادران مومن سرزمینم بود.
در حین حسرت و خجلت، بر مادران بزرگ وطنم تواضع و فروتنی کرده و به آنها بالیدم و افتخار می کنم .
سرپرست حجاج که سخت تحت تأثیر این سلوک بزرگ منشانه مادر شهیدان قرار گرفته بود سخنی گفت که بر حسرت مان افزود همانطور که نگاهش را به رفتنشان دوخته بود یک لحظه سر به زمین انداخت و
گفت: خدایا کمک مان کن تا شرمنده این مردم و این مادر نشویم !
ساعت ها که از آن صحنه زیبا و ملاقات بسیار کوتاه می گذرد نمی توانم عظمت آن بانوی بزرگ و حس و حال او را فراموش کنم، همه ذهن و فکرم متوجه و معطوف به آن صحنه زیبا و وصف ناشدنی است! و با خود تکرار می کنم که اگر زن است و زندگی و حریت، فقط در این گونه زنان باید دید و جست و به تماشا نشست.
منش و سلوک و دانایی این مادران را باید با همه وجود تحسین کرد و به مدعیان ظاهری حقوق زن، که زن را بدون زندگی شرافتمندانه، حریت و عزت میخواهند، باید گفت:
عرض خود میبرید و زحمت ما میدارید که زندگی و آزادی جز با حضور عفیفانه وعزتمندانه زنان شریف و با ایمان وطن حاصل نشود.
درود وتحیت
خداوند بر مادران عزیز و بر شهیدان بزرگ راه عزت و اقتدار اسلامی وطنم .
حمید احمدی
مدینه منوره
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
@rozaneebefarda
ما نشستیم تا شما بایستید!!
یادداشتهای حج/۳
اختصاصی
@rozaneebefarda
دیدار متفاوتی بود، به همین جهت هر کدام از اعضای هیئت با شنیدن این خبر برای حضور شائق شدند و عکاسان و خبرنگارها هم در تب و تاب این ملاقات لحظه شماری می کردند.
قرار ما ساعت ده و نیم صبح بود. سر وقت به هتل مدینه جدیده در جنوب مسجد النبی رسیدیم.
حاج آقا که رئيس سازمان حج و زیارت او را همراهی می کرد پیشاپیش هیئت از پله برقی بالا رفت و وارد سالن اجتماعات هتل شدند.
جمیعت حدود ۸۰ نفره ای که ویلچری ها حلقه نیم دایره جلوی آن را تشکیل داده بودند. و جمعی از زنان و مردان روی صندلی پشت سرشان آرام نشسته بودند.
در بدو ورود به سالن حجه الاسلام والمسلمین نواب با سلام به آنان با یکایک افرادی که روی صندلی چرخدار در حلفه جلوی جمیعت قرار داشتند ، دست داد و گفت و گوی کوتاهی کرد.
اما ما محو شکوه و بزرگی مردان و زنان نشسته ای شدیم که به حق شایسته تکریم و احترام بودند.
۱۲ مرد و دو بانویی که روی صندلی های چرخدار در حلقه نخست نشسته بودند همگی از جانبازان ضایع نخاعی بودند که دو یا یک پا یا یک دست و یا یک چشم نداشتند!
آنهایی که در صفوف بعدی نشسته بودند نیز عضوی را تقدیم کرده بودند اما از رنج ضایعه نخاعی رها بودند.
در کنار این مردان اما چشم هایی از عقب جمیعت دائم آنان را می پایید و با نگرانی با پاشدن و نشستن بی قرار قرار و آرامش همسران شان بودند.
آنهای که محرم آلام و شریک رنج ها و مونس و حامل دردهای خفته و غم های ناگفته سالهای اندوه و سختیها عاشقانه و خالصانه کنار همسران جانباز ماندند و جز به آرامش شان برای خود چیزی نخواستند و ندیدند.
رغم آنکه چروک های صورت و سپیدی موها حکایت از پیری شان داشت، شکوه غیرت و شجاعت و پایداری شان هنوز هویدا و عیان بود که خالق حماسه های ماندگار عصر و روزگار جهاد و دفاع هستند. لذا جذبه این شکوه و عشق آدمی را به کرنش و تکریم و احترام وا می داشت تا بر این خالقان حماسه ساز عصر عزت ، فروتنانه احترام گذاریم.
احترام به نداشته هایی که داشته اند و داشته های جدیدشان: عصا، صندلی چرخدار، کپسول اکسیژن، زخم بستر و زخم های آشکار و نهان و یک دنیا درد و کیسه های پر از آمپول و پماد و قرص های مسکن و خواب، که نداشته اند.
احترام به مردان و زنانی که از گوش و چشم و دست و پای و آرامش و آسایش خود گذشتند تا خاک و شرف این کشور بماند. و عزت همسران نشست بر صندلی های چرخدار و خوابیده روی تخت و پیکرهای مجروح و اعضای قطع شده
حفظ شود.
چگونه با ادب و احترام در مقابل کرامت مثال زدنی و عشق آسمانی شان خضوع نکنیم؟!
مرد سرسخت و مقاوم دیروز ، امروز "جانباز" است ، یعنی دست و پنجه نرم کردن با موج گرفتگی، یعنی اعصاب و روان و دردهای فروخفته.
یعنی تنفس با ماسک و اکسیژن و دردهای بی درمان شیمیایی!
یعنی حسرت خوردن از عقب ماندن از یاران شهید!
اما نگاه او و کلام او باز گوی این حقیقت است که هنوز در جنگ است با رؤیا هایش و کابوس هایش! ترحم نمی خواهد و ادعا ندارد .
هر چهار نفری که فرصت سخن گفتن در این دیدار داشتند از اینکه مردم تصور می کنند رایگان و یا با هزینه دولت به حج مشرف شدند سخت گله مند بودند و گفتند ما که بالاترین و بیشترین هزینه را پرداختیم چرا می گویند مجانی ؟
چرا به مردم نمی گویید؟ تا این همه زخم زبان نخوریم.
مرد میانسالی که روی ویلچر نشسته با اندوه و تاسفی که از عمق جانش بر می خاست ، گفت : حاج آقا و مسولین این نسل در حال تمام شدن و صف این یادگاران جهاد به انتها نزدی شده فکری کنید و نگذارید آرزو به دل بمانند و سالها چشم انتظاری شان به یاس بدل شود!
یکی شان با بغض گفت: حاج آقا من و دوستان جانباز در همه این سالها هیچ شبی بی درد نخوابیدم ولی ناراحت نیستیم، خودمون خواستیم اما این ایام از زخم زبان عده ای در فضای مجازی که گفتند چرا با پول ما به حج رفتید، سخت ناراحتیم!
ما که، به زحمت پول این سفر را با قرض و پس اندازهای مختصر چند ساله مان جور کردیم ، چرا کسی این را نمی گوید تا این همه از این حرف ناروا درد نکشیم و عذاب نبینیم!
ما که به جنگ و جهاد رفتیم و مقاومت کردیم و به خاطر عزت کشور و دین : روی صندلی نشستیم تا شما و ملت بزرگ بایستید " !
یکی از این بزرگ مردان نگران انجام اعمال در مکه و عرفه و منا بود و دیگری که یک پا تقدیم کرده بود گفت:
ما ترحم و کاروان ویژه نمی خواهیم
جلوی اذیت و آزار اینها را بگیرید تا بعد از سالها بی مزاحمت در بقیع و روضه نبوی زیارت کنیم!
پایان این ملاقات دیگر آن شوق قبل آمدن نبود، بلکه دنیایی از شرمندگی در مقابل روح های بزرگ مردان و زنان غیرتمند و صبور و با غیرت و نمادهای عشق و محبت
سلام خداوند بر این یادگاران دوره شکوه و عزت و جرعه نوشان بزم شهادت و شهدا باد.
حمید احمدی
مدینه منوره
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
@rozaneebefarda