🔴 حکایت آتش و تابلو و سکوتی که ازآن سخت تر است!
🔹 در میان هلهله و شادی کبریت را روشن کرد... سوت و کف از یک سو ؛ بوق های ممتد از سوی دیگر ؛ اینهمه ذوقمرگی برای چه بود؟! برای شکست تیم ملی ایران در مقابل آمریکا؟!! نقش آن تابلو در آن بازی چه بود؟!
🔹آتش شلعه ور تر شد.. جیغ های بنفش دخترکان دریده و بوق های ممتد مردانی که غیرتشان در بازی مجازی فنا شده بود بیشتر و بیشتر می شد و آن دو جوانک بیشتر ترغیب می شدند تا به جسارت خود بیشتر بدمند!
🔹 زبابه های آتش تابلو را فراگرفت و جوانک از آتشی که افروخته بود شادی می کرد.
🔹 آتش به تصویر عظیم و رضا و عبدالحسین و محمدعلی و عزیز...رسید.... آن جوانک می دانست این تصاویر کیست؟ عظیم اسدی مشکال را می شناخت؟ همان جوان دانشجوی انقلابی که ساواک پهلوی اتوی داغ بر کمرش کشید و زیر شکنجه شهید شد!
آن تابلو، تابلوی جوانان این شهر بود که برای # آزادی همان جوانکی که آن شب تصویرشان را به آتش کشید جان دادند.
🔹 آنانی که بوق می زدند می دانند که آن تابلو، تصویر مردانی بود که اگر نبودند امروز جرات چنین جسارتی را نداشتند؟
🔹 آن دخترکانی که از شادی جیغ شان بلند بود می دانستند شهیدان آن تابلو برای عزت #زن جان دادند تا او عروسکی برای هوسرانی مردان قرار نگیرد؟!
🔹 مردانی که تصویرشان در آن تابلو بود و آن شب در دزفول در میان هلهله ی جماعتی اراذل به آتش کشیده شدند #زندگی خود را ندادند تا این بی غیرتان از سر خوشی اینگونه غیرت برباد رفته خود را فریاد زنند!
🔸 اما از آن آتش سوزاننده تر سکوتی بود که از مسئولان با مسئولیت و بی مسئولیت، شاهد بودیم! لااقل در بیانیه ای دو کلمه ای محکوم می کردید! اگر الان در این شرایط وارد میدان نشوید پس وجودتان برای چیست؟! چقدر اشکها ریخته شد وقتی که آن شلعه ها بر تصویر شهدای شهر انقلابیمان برافروخته می شد ، چه دلها که سوخت از آن آتش؛ بدتر از آن هلهله و آن بوق های ممتد این سکوت مسئولان بیشتر می سوزاند......
🔸 منتظر خبر رسمی دستگیری آن اراذلی که آن تابلو را آتش زدند و ایضا حکم دستگاه قضایی برای اینان خواهیم ماند!
✍️ #علی_صالحی_زاده
@rozatoalzahra_ir