eitaa logo
متن روضه و منبر
1.2هزار دنبال‌کننده
13 عکس
4 ویدیو
385 فایل
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🚩🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... 🚩 متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه شهادت حضرت علی‌اکبر(ع).pdf
554.6K
▪️ مرثیه‌های مکتوب ▪️ 📓 متن مرثیه‌های محرم ✔️ مرثیه حضرت علی‌اکبر(ع) 🏴آی لشکر منم اینک پسر بدر و حنین 🏴پسر سوره والفجر «علی بن حسین» 🏴بارها بر لب خود زمزم و کوثر دیدم 🏴خویش را در دل آیینه، پیمبر دیدم 📎 📎 📎 📎 ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ ☑️🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
روضه های اختصاصی دهه اول محرم.pdf
308.7K
روضه های مکتوب، اختصاصی دهه اول محرم... به قلم خطیب بروجردی حجةالاسلام دکترگودرزی کانال خطیب بروجردی @khatibeborujerdi مؤسسه آموزشی پژوهشی زفرات https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780
بسمه تعالی یک حکایتی برایتان نقل کنم بسیار جالب است دوستان توجه کنند شفای مرض صرع به واسطه توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلام مرحوم آیت اللَّه احمدی میانجی فرمودند: دوستی داشتم به نام حاج میرزا آقا ید اللَّه. ایشان مرد متدینی بود، بچه ای داشت که از نوزادی دچار بیماری صرع بود. دایی های آن بچه نامه ای به حضرت علی اصغر علیه السلام نوشتند و انگشت نوزاد را به مرکب آغشته کرده و آن را پای نامه زدند. نامه را به مسافرانی که قصد کربلا داشتند، دادند تا آن را به کربلا ببرند. دوست مذکور برای من نقل کرد: بعد از مدّتی حضرت رضا علیه السلام را درخواب دیدم که می فرماید: نامه را به علی اصغر علیه السلام رساندیم. من از خواب بیدار شدم، دیدم بچه خوب شده است، ولی در تعجّب فرو رفتم که ما نامه را توسط مسافرانی که قصد کربلا داشتند فرستادیم، چگونه حضرت رضا علیه السلام می فرماید: ما نامه را به علی اصغر علیه السلام رساندیم. چیزی نگذشت که معلوم شد مسافرهای مذکور به قم رفته اند و آن جا به جهتی از جهات، از رفتن به کربلا منصرف و به جای کربلا به مشهد مشرّف شده اند و نامه را در ضریح مطهّر حضرت رضا علیه السلام انداخته اند. آقای احمدی فرمودند: به عنایت حضرت رضاعلیه السلام مرض آن بچه خوب شد، و هم اکنون بزرگ شده است و اثری از آن کسالت نیز در او به چشم نمی خورد. 📚 روزنه هایی از عالم غیب ص:63. 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳
متن روضه و منبر
📖 #فیش_روضه 🔸️عنوان: مجموعه روضه های دهه اول محرم ✅ نشـراین پیام‌صـدقه‌جـاریه‌است. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 این مجموعه برای سخنران ها مجموعه مناسبی است.هم مختصر است و هم اشعار مناسبی برای ده شب دارد
مرثیه حضرت ابالفضل(ع).pdf
443.2K
▪️ مرثیه‌های مکتوب ▪️ 📓 متن مرثیه‌های محرم ✔️ مرثیه حضرت ابالفضل(ع) 🏴تو کیستی لب تشنه جام بلایی 🏴فرمانده کل قوای کربلایی 🏴سقایی و سردار مقطوع الیدینی 🏴باب العطا، باب الکرم، باب الحسینی 📎 📎 📎 📎 ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ ☑️ 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳
▪️شعرمقدمه شروع جلسه حضرت علی اکبر ع روا بُوَد که گریبان زِ هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد روضه‌ی امشب ما پیر شدن هم دارد مثل ارباب کنار تن مجروح علی مستمع در شب هشتم کمری خَم دارد روضه‌ی دفن حسین است به تنهایی خود داغ اندازه یک ماه محرم دارد روضه می‌خوانم از آن سَرو رشیدی مجروح که تنش روی عبا چند قلم کم دارد آسمان غم‌زده‌ی روضه و خون می‌بارد پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد ______________________________ یاس باغ امام را چیدند اشک چشم حسین را دیدند ای جوانان بلند گریه کنید که به آقا بلند خندیدند __________________________ نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی‌ام را به زمین پاشیدند آمدم جمع کنم زندگی‌ام را از خاک دسته‌جمعی به من و گشتن من خندیدند
▪️حضرت علی اکبر علیه السلام پیش از این یوسف لیلا ندیده دیده ای اولین بار است در پیش پدر خوابیده ای چندباری تا کنار پیکرت مُردم علی اولین بار است با صورت زمین خوردم علی من که خود را روشنای راه مردم کرده ام اولین بار است راه خیمه را گم کرده ام بر لبان قاتلت(حرمله)دیدم تبسم آمده اولین بار است زینب بین مردم آمده
▪️حضرت علی اکبر چشمِ من تار شده یا که تو کوچک شده‌ای؟ علی‌اکبر! علی‌اصغر شده‌ای در نَظَرم خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین خبرش پخش شده ریخته‌ای دور و بَرَم بغلت می‌کنم و از بغلم می‌ریزی آه بابا چه کنم با تو و این دردِسَرَم؟ با چنین ریخت و پاشی که شده ممکن نیست که تو را یک نفری تا دَمِ خِیمه بِبَرم _________________________________ قدرِ یه دَشت علی دارم، عَبای من کمه چرخیده پیکرت بابا رو نِیزه‌ی همه قطعه به قطعه‌ای باید علی بشی کنارِهم می‌چینمت شاید علی بشی تشییعِ پیکرت اوج مُصیبَته یه چشمِ من به تو یه چشمِ من به عَمّته شباهتی داشت داغت، به برگای پاییزی دیدم که از روی اسب، داری زمین می‌ریزی زحمتی دارم اَبَاالفضلم، تو هم با من بگرد من که خیلی گشتم اَمّا، بیش از این پیدا نشد این که برگشته به خِیمه در عَبا، بَختِ من است در میانِ یک عَبا بَختِ بلندم جا نشد او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش چیدم اَمّا آن جوانِ خوش‌قدوبالا نشد