پاره های جگرم می چکد از کنج لبم
عاقبت قرعه به نام من تنها افتاد
بازهم خاطره هایم همگی زنده شدن
راه من باز بر آن کوچه ی غم ها افتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ی غربت بابا افتاد
کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا
چشم نامرد به ناموسِ علی تا افتاد
*جگرم وقتی پاره شد که دست مادر تو دستم بود، يه نامردي جلو راهمون رو گرفت....*
آنچنان زد که ره خانه ی خود گم کردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گل جا افتاد
*امام صادق فرمود: اگه برگ گلی رو صورت مادرم می نشست ردش میموند....*
مادرم میخورد به دیوار و گهی روی زمین
چشم زخمی شده اش از کار تماشا افتاد
*دیدم دست رو زمین میکشه، گفتم: مادر! بلند شو اینجا بمونیم اين نامرد میکُشه مارو....فرمود: حسنم !دیگه چشمام جایی را نمیبینه...يازهرا....*
من از آن دست و کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکست، دست در آنجا افتاد
*امام مجتبی میفرماید: نشست رو زمین مادرم ،زمین گیرشد، نتونست بلند شه...فرمود: چشام دیگه نمیبینه مادر...
مادر! مگه این بی حیا چطور زد؟بی هوا زد، بد زد...دستش خیلی سنگین بود .
یاد اون روضه ای افتادم كه امام سجاد می فرماید: من و عمه ام را به یه طناب بسته بودن، بچه ها بین طناب بودن.ما را از درهای مختلف وارد میکردند...دَمِ در یه عده با چوب ایستاده بودن مارو میزدن... یه مرتبه دیم عمه ام رو زمین نشست، گفتم: عمه! پاشو مگه نمیبینی دارن بچه ها را میکُشن....فرمود: عزیزِ برادر! چنان چوب به سرم زدن دیگه چشمام جایی را نمیبینه ...حسین...خود امام حسنم میگه: "لا یوم کیومک یا ابا عبدالله"
امام حسین گریه می کرد، سر امام حسن تو بغلش بود، گفت: داداش! غارت زده به اونی نمیگن که مالش رو ببرن، غارت زده منم که داداشی مثل تو را دارم از دست می دم....امام حسن فرمود: داداش! گریه نکن، با گریه ی تو اهل آسمان گریه میکنن... داداش! من دارم جون میدم سرم تويِ دامن توئه...زن و بچه ام در امنیتن، زینب کنارِ من نشسته.عباس کنارمه...
آري يه زمانی اومد، ابي عبدالله صورت رو خاکِ کربلا گذاشت، تو اين حال میگن: سینه ی محتضر را سبک كنيد...اما يه وقت ببینه سینه سنگین شد " والشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه..."*
مادرش گوشه ی گودال تماشا می کرد
غرق خون شد به خدا کامِ اباعبدالله
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#حاج_اسلام_میرزایی
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•من قرار سینه ی پیغمبرم...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیفی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من قرار سینهٔ پیغمبرم
من علمدار سپاه حیدرم
من گل یاس سفید مادرم
انعکاس جلوه طه منم
وارث خون دل زهرا منم
پیرو راهم امام کربلاست
از قعود من قیام کربلاست
آتش دل از رخم پیدا نمود
غصه های من یکی دو تا نبود
آن یکی میگفت با من این چنین
السلامٌ یا مذلّ المومنین
قامت صبر از صبوریم خمید
پای منبر جان به لب هایم رسید
روی منبر دور، دورِ خصم بود
ناسزا گفتن به حیدر رسم بود
*چه آقای غریبی..وقتی کوچه می رفت، کوچه رومیدید. یاد اون لحظاتی که توکوچه اون پیشامد شد..وقتی مسجد می فت منبری بالا منبر ناسزا می گفت..وقتی خانه می آمد اول مصیبت بود..اما هیچ.کدوم از اینها مصیبت اصلی امام حسن نبود مصیبتش میدونید کی بود..؟*
درب خانه کنده شد با یک لگد
مادرم در پشت در فریاد زد
گفت فضه بانویت را مرگ برد
محسنم بین در و دیوار مرد
*امام صادق علیه السلام فرمود: سبب وقات مادرمون این بود قنفذ با غلاف شمشیر به مادرمون زد..*
یکی آتش به کل باغ میزد
یکی بر قلب زینب داغ میزد
میان آن شلوغی ها مغیره
به دست مادرم شلاق میزد
*فضه بعد شهادت بی بی میخواست وسائل شو جمع کنه بره. امیرالمومنین فرمودند: فضه تو هم میخوای ما رو تنها بذاری،صدا زد آقاجان خانه ی بدون فاطمه دیگه برام دلگیره...تا شما هستی بچه ها آرام اند تا شما از خونه بیرون میری این بچه ها دون دونه بغض میکنن..هر کدوم یه گوشه میشینن گریه میکنن..اما از همه بیشتر امامحسن گریه می کنه..هرکاری میکنم امام حسن آرام نمیشه.. حسینت یه گوشه مینشینه خیره خیره به مسمار در نگاه میکنه اشک می ریزه، زینبت چادر خاکی مادرشو به سر میکنه اشک میریزه آقا! حسین گریه میکنه میتونم آرامش کنم، زینب گریه میکنه میتونم آرامش کنم اما گریه حسنت جگرمو آتش زده، هی زیر لب زمزمه میکنه نامرد مادرمو نزن نامرد*
مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر
مگه یادم خونابه ی بال کبوتر
مگه یادم میره زخمِ روی صورت مادر
*لذا حرف دل بی بی این بود..*
ای کاش من حسن را با خود نبرده بودم
در پیش چشم کودک سیلی نخورده بودم
*اگه اینجا جلو چشم امامحسن به مادر سیلی زدن..اما من بمیرم یه روز کربلا دخترش روجلوچشم بچه ها مدام تازیانه زدن...چهل منزل دنبال سر برادر...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...
#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ویژهٔ_ایام_صفر
#حجت_الاسلام_سیفی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ 🕌 متن منبر و روضه 🕋
📖 محتوای کاربردی برای اهل منبر و روضه
🔗 همراه ما باشید:
📌 eitaa.com/roze230
📩 ارتباط با ادمین:
@Admin_230