eitaa logo
متن روضه و منبر
1.2هزار دنبال‌کننده
12 عکس
4 ویدیو
378 فایل
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🚩🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... 🚩 متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•آهسته قدم بر میداشت... و توسل ویژه اربعین حسینی به نفس حاج مهدی صالحی کرمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ این دلهای عاشق رو بفرستید کربلا، امروز جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول اللهِ، عاشقِ امام حسینِ، با عطیّه آمد زیارتِ قبر امام حسین، خدایا به حق امام حسین به ما معرفت بده، جابر احادیث رو شنیده بود درباره عظمت مقام امام حسین، احترام و عنایت پیغمبر نسبت به ابی عبدالله رو شنیده بود، جابر نابینا بود اومد توی شریعه ی فرات غسلِ زیارت کرد، که یکی از اعمال امروز غسل زیارتِ اربعینِ، توی فرات غسل کرد، مثل اینکه میخواد بره طواف خانه ی خدا، آهسته آهسته قدم بر میداشت، چون چشماش جایی رو نمیدید به عطیّه گفت: دستِ من رو روی قبر حسینم بگذار، دستش رو روی قبر گذاشت، انداخت خودش رو روی قبر، آنقدر گریه کرد، حسین حسین گفت، غش کرد، به هوش اومد سه مرتبه صدا زد: یاحسین! یاحسین! یاحسین! "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؟" آیا دوست نباید جوابِ دوستش رو بده؟ بعد خودش جواب داد، جابر! عجب انتظاری داری از کسی که بینِ سَرِ مطهر و بدنش چهل منزل جدایی افتاده، چگونه جواب دهد کسی که سَرِ مطهرش بالای نیزه رفته... جابر مشغول زیارت بود، بهش گفتن: جابر! صدای زنگ قافله داره میاد از راهِ شام، آخه قافله ی اُسرا وقتی رسیدن دو راهی مدینه و کربلا، بشیر اومد خدمتِ امامِ سجاد، آقا به دو راهی مدینه و کربلا رسیدیم، یه راه میره کربلا، یه راه میره مدینه، چیکار کنم؟ آقا زین العابدین فرمودن: قافله سالار عمه ام زینبِ کبری است، اومد کنارِ کجاوه ی زینب، بی بی جان! دخترِ فاطمه! دو راهی کربلا رسیدیم کجا بریم؟ تا اسمِ کربلا رو شنید، آنقدر گریه کرد، آی کربلا چه کردی با دلِ زینب؟ گفت: بشیر! مارو کربلا ببر، من با حسینم کار دارم... به جابر گفتن: صدایِ زنگِ قافله داره میاد، غلامش رو فرستاد برو ببین چه خبرِ، معلوم شد اهلبیتِ امام حسین هستند که دارم میان کربلا...جابر صدا زد: بلندشید زینب داره میاد، صاحب عزا داره میاد... دو مرتبه توی همین ماه محرم و صفر اهلبیتِ امام حسین اومدن کربلا، بار اول روز دوم محرم بود، وقتی که رسیدن این بچه ها بابا داشتن، مَحرم داشتن، با چه عزت و احترامی از ناقه ها پیاده شدن، خصوصاً زینب کبری سلام الله علیها که حسین داشت، اباالفضل داشت، دو تا پسراش بودن، اباالفضل زانوش رو رکاب مرکب کرد، خواهرم پات رو روی زانوی من بگذار پایین بیا، اما مثل روز اربعین هیچ کسی رو نداره... بچه ها بابا ندارن، فقط یه مَحرم دارن اونم امامِ سجادِ، حتی کسی نبود این ناقه هارو بخوابونه، حتی تعبیر مقاتل اینه: مثل برگِ خزان زده هر کدوم هر جوری میتونستن از بالای ناقه ها روی زمین افتادن، هر کسی دنبال قبرِ عزیزش میگرده، ولی دو نفر بی قرارتر از همه بودن، یکی خانوم رُبابِ، هی این و اون ور میگشت، هی صدا میزد: عزیزِ دلم! اصغرم قبر کجاست مادر!؟ امام سجاد با یه جمله ای آرامش کرد، صدا زد: رباب! نگران نباش، علی اصغرت خوب جایی دفن شده، خودم با این دستام بچه ات رو روی سینه ی بابام حسین گذاشتم... دومین نفر سکینه است، همانطوری که روز عاشورا اباالفضلِ العباس از سکینه خجالت می کِشید، هنوز هم که هنوزِ میگن: تویِ حرمِ اباالفضل اسمِ سکینه رو نبرید، آخه اون لحظات آخر صدا زد: حسینِ من! تا من زنده هستم بدنم رو خیمه نبر، من از رویِ سکینه خجالت می کِشم، آخه بهش وعده ی آب دادم... اما مثل روزِ اربعین سکینه خجالت می کِشید، می گفت: من مشک خشکیده و خالی رو به عموم عباس دادم، من خبرِ تشنگی بچه هارو به عموم دادم، من عموم عباس رو روانه ی نهر علقمه کردم، آخر دیدن سکینه یه ظرفی رو پُر از آب کرده داره به طرف نهر علقمه قبر عموجانش عباس میره، هی میگفت: عمو جان! بلند شو برات آب آوردم... این دستات رو بیار بالا، به نیت خوشنودی دلِ مادرشون فاطمه، سه مرتبه همه ی زن و مرد بگید: یاحسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ https://splus.ir/babolharam_net 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت یـک بینــوا بــرای خـودش ربـنا گـرفت ‌ هرکـس رسید؛ سـوال کـرد: زائـری؟ از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت ‌ آقا مگر “بَدان” بـه حـریمت نمی رسند؟ پس “حُر” کـه بود کـه جام بلا گرفت؟ ‌ بـاشد؛ محـل نـده… نبـرم اربعین حرم اما بدان؛ کـه قلبم از این ماجرا گرفت ‌ آن قدر گریه میکنم کـه بگویند عاقبت نوکر ز اشـکِ خـود سفرِ کربلا گرفت ‌ اما ز راهِ دور؛ درود حضـرت حسین بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود کربلا ماتم سرای اهل ایمان می شود غصه های آل طه در مسیر کوفه و شام یاد شام تارشان در کنج ویران می شود باز تازه غصه های کربلا در نزد زینب سید سجاد زین غم اشک ریزان می شود مجلس شام یزید و لعل لب های حسین زیر چوب خیزران باز خونریزان می شود گوشه ویرانه گویا غنچه ای روییده است آه و صد افسوس که آن هم برگ ریزان می شود باز گویا یک سری بی تن به نزددخترش یا که خورشیدی به نزد ماه میهمان می شود باز گویا دختری از شوق دیدار پدر گریه و زاری نموده تا که بی جان می شود باز گویا جابر آید با عطیه کربلا حال او زین ماتم عظمی پریشان می شود باز گویا زینب غم دیده از شام بلا می رسد بر کربلا و زار و نالان می شود کاروان آل یاسین مجلسی برپا نموده دشت خون با اشک زینب سیر باران می شود غم فزون گشته زحد غمخوار زینب رفته است تا ابد دنیای او همچون غمستان می شود ناله های زینب و خون دل سجاد دین تازه است هر روز تا مهدی نمایان می شود راجی اندر این عزا با شیعیان هم ناله است دارد امیدی که روز حشر شادان می شود راجی 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
بنازم آنکه دایم گفتگوى کربلا دارد دلى چون (جابر) اندر جستجوى کربلا دارد دلش چون کربلا، کوى حسین ست و نمى داند که همچون دور دستان آرزوى کربلا دارد! به یاد کاروان اربعین، با گریه مى گوید: به هر جا هست زینب، رو به سوى کربلا دارد اگر چه برده از این سرزمین آخر دلى پر خون ولى دلبستگى از جان به کوى کربلا دارد به یاد آن لب تشنه، هنوز این عاشق خسته به کف جامى لبالب از سبوى کربلا دارد اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش همى بوسیم خاکى را که بوى کربلا دارد اگر خاک رهش بنشست بر روى گنهکارى گرامى مى شود، چون آبروى کربلا دارد! (نگارنده) ازین رو گفته است و باز مى گوید: بنازم آنکه دایم گفتگوى کربلا دارد 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
رسیدم از سفر ای همسفر کجا هستی به زیر سنگ لحد بین بوریا هستی اسیر رفتم از اینجا اسیر تر شده ام چه پیر رفتم و اکنون چه پیر تر شده ام تو را به نیزه، مرا با تو، از قفا بردن ولی به کعب نی و تازیانه ها بردن توان نمانده بگویم هر آنچه را دیدم بدون سایه ی عباس کوچه ها دیدم شکسته بال ترینم، کبود می آیم من از محله ی قوم یهود می آیم از آن دیار که من را به هم نشان دادن به دست های یتیمت دو تکه نان دادن از آن دیار که بوی طعام می پیچید از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد به پیش چشم علمدار بیشتر می زد از آن دیار که چشمان خیره سر دارد به دختران اسیر آمده نظر دارد از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند به کودکی که یتیم است خنده سر دادند به او به جای عروسک سر پدر دادند به جای آن همه گل با گلاب آمده ام من از جسارت بزم شراب آمده ام از آن دیار که آتش به استخوان می زد به روی زخم لبان تو خیزران میزد 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه ها دیدم، چه ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌ بُردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌ جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه ها کردم تو را ای آشنای دل، اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم، اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم بسانِ شمع، آبم کرد، بانگ آب‌، آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه های چشم وا کردم میان خیمه های سوخته همچون دلم، آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم شکسته جای مهرت را، ز بی‌ مهری به نی دیدم شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان، چون مرتضی کردم علی انسانی 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
پس از تو جان برادر، چه رنج ها که کشیدم چه شهرها که نگشتم، چه کوچه ها که ندیدم به سخت جانی خود آن قدر نبود گمانم که بی تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم برون نمود در آندم که خصم، پیرهنت را به تن ز پنجه ی غم، جامه هر زمان بدریدم چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی هلال وار ز بار مصیبت تو، خمیدم زدم به چوبه ی محمل سر، آن زمانی که سر نی به نوک نیزه ی خولی، سر چو ماه تو دیدم ز تازیانه و طعن سنان و طعنه ی دشمن دگر ز زندگی خویش گشت قطع امیدم میان کوچه و بازار شام پای پیاده سر از خجالت نامحرمان به جیب کشیدم شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست ز راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبان که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم از این حکایت جانسوز، جودیا صف محشر به نزد شاه شهیدان، شریک همچو شهیدم جودی خراسانی 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
باور نمی کنم که رسیدم کنار تو باور نمی کنم من و خاک دیار تو یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق یک اربعین دچار فراقم دچار تو یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام دنبال ناله های یتیمان زار تو یک اربعین بجای همه سنگ خورده ام یک اربعین شده بدنم سنگ سار تو یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند لب های قاتلان تو و نیزه دار تو مثل رباب مثل همه تار تر شده چشمان خسته ی من چشم انتظار تو روز تولدم که زدم خنده بر لبت باور نداشتم که شوم سوگوار تو با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو یادم نمی رود به لبت آب آب بود یادم نمی رود بدن غرقه خار تو مانده صدای حرمله در گوش من هنوز پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو حالا سرت کجاست که بالای سر روم گریم برای زخم تن بی شمار تو من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه صد فاتحه برای یل تکسوار تو 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
اگر چه در سفر شام، رنج و صدمه کشیدم هزار شکر شها! ماندم و مزار تو دیدم چگونه شرح دهم؟ نازنین برادر زینب تو خود گواه منی کاندرین سفر چه کشیدم به زیر نیزه و شمشیر و سنگ و خنجر و پیکان چو یافتم بدنت، مرگ خویشتن طلبیدم زدند دختر نازت سکینه را سپه دون به جرم اینکه بگفتا از این زمین مبریدم به جبر و قهر کشیدندش از کنار تن تو بگفت: من که پدر کشته ام، دگر مزنیدم شب و خرابه و آه یتیم و غربت و ظلمت چنان نمود که دل از حیات خویش بوریدم میان مجلس شرب و قمار، راس تو در طشت چو راه چاره به من بسته گشت، جامه دریدم شب و خرابه و آه یتیم و غربت و ظلمت چنان نمود که دل از حیات خویش بریدم از آن زمان که تو گفتی ز تشنگی جگرم سوخت من آب سرد و گوارا، بدون غم نچشیدم گمان مدار که دیگر زیاد زنده بمانم گواه، قامت خم گشته است و موی سپیدم سید جواد مظلوم پور 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام یک اربعین به ضربه شلاق ساربان بر روی خارهای مغیلان دویده ام یک اربعین تمام تنم درد می کند با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت اکنون بدون او به کنارت رسیده ام یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها با خطبه های حیدری ام آفریده ام یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام یک اربعین کنار عدو، وای وای وای! بس جور طعنه های فراوان کشیده ام یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین! روی کبود و قامت از غم خمیده ام مجید لشگری 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
آه از آن ساعت که با صد شور و شین زینب آمد بر سر قبر حسین بر سر قبر برادر چون رسید ناله و آه و فغان از دل کشید با زبانِ حال، آن دور از وطن گفت با قبر برادر این سخن السلام ای کشته راه خدا السلام ای نور چشم مصطفی السلام ای شاه بی‌غسل و کفن السلام ای کشته ی دور از وطن السلام ای تشنه ی آب فرات السلام ای کشتی بحر نجات السلام ای سید و سالار ما السلام ای مونس و غمخوار ما بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ویران آمده سر بر آر از خاک و بنگر حال ما خیز از جا بهر استقبال ما شرح حال خود حکایت می‌ کنم وز فراق تو شکایت می‌ کنم تا تو بودی شأن و شوکت داشتم خیمه و خرگاه و عزّت داشتم آتش کین کوفیان افروختند خیمه ی ما را به آتش سوختند الغرض از کوفه تا شام خراب گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب لیک دارم شکوه ها از اهل شام کز سر دیوار و از بالای بام چون تو رفتی بی‌ کس و یاور شدم دستگیر فرقه ی کافر شدم از پس قتل تو ای شاه شهید از سرم شمر لعین معجر کشید بعد قتل و غارت اموال تو تاخت دشمن بر سر اطفال تو بس‌ که سیلی شمر زد بر رویشان گشت نیلی صورت نیکویشان آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند کز غم آتش بر دل زهرا زدند از جفای شامیان خون شد دلم گشت در ویرانه آخر منزلم پس از آن ویرانه با چشم پر آب برده ما را شمر در بزم شراب آه از آن ساعت که از روی غضب زاده ی سفیان یزید بی‌ادب در حضور خواهر گریان تو چوب می ‌زد بر لب و دندان تو بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال تا توانی اندر این ماتم بنال سید عباس حسینی 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
رفتم من و، هوای تو از سر نمی رود داغ غمت ز سینه ی خواهر نمی رود برخیز تا رویم برادر!، که خواهرت تنها به سوی روضه ی مادر، نمی رود گر بی تو زینب تو کند جای در وطن از خجلتش به نزد پیمبر، نمی رود خواهم برم عیال تو را در وطن ولی لیلا ز روی مرقد اکبر نمی رود ز روی تربت تو که دارالشفای اوست سوی حجاز، عابد اطهر نمی رود سوز گلوی خشک تو! اندر لب فرات ما را ز، یاد تا لب کوثر نمی رود پهلوی چاک خورده ات از نیزه و سنان ما را ز، یاد تا صف محشر نمی رود تا گوشه ی لحد شودم جا، زخاطرم کنج تنور خولی کافر نمی رود زآن لعل لب، تلاوت قران به نوک نی از خاطرم به حق پیمبر نمی رود بزم یزید و طشت زر و چوب خیز ران از خاطرم به حق پیمبر می رود بزم یزید و طشت زر و چوب خیزران از یاد ما به حضرت داور نمی رود «جودی » ز یاد آن لب خشکیده ات شها گر در جنان رود لب کوثر نمی رود[7] جودی خراسانی 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
هدایت شده از متن روضه و منبر
روضه ۲ 🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین 🔸زینب آمد بر سر قبر حسین امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد... 🔸بر سر قبر برادر چون رسید 🔸ناله و آه و فغان از دل کشید یا صاحب الزمان... تا اهلبیت به کربلا رسیدند... مثل برگهای خزان... خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند... هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت... یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته... یکی قبر قاسم رو گرفته... یکی کنار قبر عباس... یک مادری هم کنار قبر علی اصغر... اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده... 🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن 🔸گفت با قبر برادر این سخن 🔸السلام ای کشته راه خدا 🔸السلام ای نور چشم مصطفی داداش ببین خواهرت برگشته... 🔸بهر تو امروز مهمان آمده 🔸خواهرت از شام ویران آمده داداش نبودی ببینی.. بعد از تو با ما چه کردند... 🔸چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم داداش طاقت داری بگم یا نه... 🔸بعد قتل و غارت اموال تو 🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو 🔸بس ‌که سیلی شمر زد بر رویشان 🔸گشت نیلی صورت نیکویشان جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند... چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند... هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند... بهشون سیلی میزدند... بزار اینطوری بگم... 🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند همه بچه ها رو زدند... 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف... 🔸آه از آن ساعت که از روی غضب 🔸زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 🔸در حضور خواهر گریان تو 🔸چوب می‌زد بر لب و دندان تو داداش حسین خیلی برام سخت گذشت... مجلس یزید ملعون... وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد... شرمنده حسین جان... نتونستم کاری کنم... آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند آی غریب حسین... الا لعنه الله علی القوم الظالمین. 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
هدایت شده از متن روضه و منبر
شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد چه کنم من که ندارم به جز این قلبِ سیه دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد روضه ی آب و عطش گر چه ملول است و ولی دلِ بشکسته و صد شور و نوا می خواهد شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد کی شود قسمت من هم بشود کرببلا دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد 🌺🌺🌺 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🌺🌺🌺
گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین(ع) تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین(ع) می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین(ع) پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت- آمدی! تا که گره افتاد در کارم حسین(ع) دست هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین(ع) جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین(ع) مشکلات من فقط کنج حرم حل می شود دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین(ع) جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت: راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین(ع) سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد گفت چشم از چشم هایت بر نمی دارم حسین(ع)! مرضیه عاطفی 🔳🔳🔳 ارتباط با ادمین 👇👇 @Admin_230 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟ گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد؟ شبهای جمعه مصطفی با مجتبی و مرتضی آیند به دشت کربلا گویند به صد شور و نوا مظلوم حسین من چه شد؟ نور دوعین من چه شد 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
نگرانی های پیامبر گرامی اسلام1.pdf
428K
🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
نگرانی های پیامبر گرامی اسلام2.pdf
485.1K
🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
بسم الله الرحمن رحیم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید 🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید ایام مصیبت پیغمبر خدا... و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب... کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است 🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی 🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه... دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه... 🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم دلت اینجا نباشه... با پای دل بریم مدینه... ای مدینه... عجب روزهایی رو دیدی... 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم امان از یتیمی ... مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه... زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده... هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... اشک میریزه... میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا... بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا... خیلی سخته برای خونواده ای... ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و... نتونن کاری کنن... هی رسول خدا بیهوش میشدن... هی به هوش می اومدن... بچه ها طاقت نیاوردند... حسن و حسین اومدن... خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر... رسول خدا رو در آغوش گرفتند... گریه میکنند... تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت چشمان مبارک رو باز کردند... فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... بگذار با بچه ها وداع کنم... حسنش رو در آغوش گرفت... حسینش رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره... هر طوری بود با بچه ها وداع کرد... یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و... راحت شدند... عرضه بداریم یا رسول الله... آقا... شما خیلی در دنیا اذیت شدید... خیلی به شما ظلم کردند... اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو‌ باز کردین... یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن... یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن... یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما... دل ها بسوزه... برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه... و الشمر جالس علی صدره شمر روی سینه حسین هر کجا نشستی صدا بزن... ای غریب حسین... یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله... خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر... اما دیر رسید... از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن... چکار کنه بی بی زینب، یا الله... دستهاش رو گذاشت روی سر... صدا زد... وا محمدا... واعلیا... یا رسول الله منو ببخشید آقا... چیزی نگذشت... یکدفعه زینب کبری ببینه... زمین و زمان بلرزه در اومد... هوا متغیر شد... نگاه کرد دید... سر حسینش روی نیزه... 🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب الا لعنت الله علی القوم الظالمین -🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
گریز دوم: تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از روی سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... با دست هایی که رمق نداشت... حسن و حسینش رو در آغوش گرفت... عرضه بداریم یا رسول الله... لحظات آخر طاقت نداشتید ببینید بچه ها رو از کنار شما دور کنند... اما ای کاش شما کربلا میبودین... وقتی دختر ابی عبدالله اومد کنار بدن بابا... صدا زد عمه جان زینب... (هذا نعش من) عمه جان این بدن کیه خدایا با بدن حسین چکار کردند... دختر... بدن بابا رو نمیشناسه... سر در بدن نداره... همه بدن غرق خون... انگشت و انگشتر نداره... صدا زد جانان عمه... این بدن بابای غریبت حسینه... خودش رو انداخت روی بدن بابا... شروع کرد به درد و دل کردن... یدفعه دیدن چند نفر با تازیانه دارن می آیند... خدایا اینا میخوان چکار کنن... کنار بدن بابا ... هم دختر رو زدن هم عمه جانش زینب رو زدن... یدفعه دختر بی تاب شد... صدا زد بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند هر کجا نشستی... دهانت رو خوش بو کن... بگو یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
گریز سوم: عرضه بداریم یا رسول الله... طاقت نداشتید ببینید... نور دیدگان شما حسن و حسین رو از روی سینه ی شما بلند کنن... اما نبودید ببینید با این گل های شما چه کردند... منو ببخشید یا رسول الله... بعد شما... 🔸از دو طشت آمد نوای شور و شین 🔸گاه از طشت حسن، گاه از حسین 🔸اندر اینجا قلب زینب خسته بود 🔸و اندر آنجا دست زینب بسته بود یا رسول الله... 🔸از دو لب های حسن خون میچکید یا رسول الله... چقدر سفارش کردید... فرمودید حسنم غریبه... یک روز تکه های جگرش داخل طشت در مقابل زینب... 🔸از دو لب های حسن خون میچکید بگم یا نه آی کربلایی ها... 🔸خورد لب های حسین چوب یزید یه روزی هم سر مقدس حسینت داخل طشت در مقابل یزید... هی با چوب خیزران به لب و دندان حسینت میزد... 🔸خورد لب های حسین چوب یزید الا لعنت الله علی القوم الظالمین -🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم 🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی ای امام‌ رضا آقا جانم... 🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی قربون غریبیت برم‌ امام رضا... 🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی شب شهادت امام رضاست... آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید... ( بعد منزل نبود در سفر روحانی) امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید... بریم کنار پنجره فولاد امام رضا... 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون... ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن... بدان کارم تمامه... یا صاحب الزمان... اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن... عبا روی سر کشیدن... حالشون منقلبه... هی روی زمین میشینه... هی بلند میشه... وارد حجره شد... صدا زد اباصلت... درها رو ببند... میخام تنها باشم... یه گوشه ای داخل حجره... این فرش ها رو کنار زد... روی زمین نشست... مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه و‌ناله میزنه... خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده... یه گوشه ای ایستاده... اباصلت میگه اومدم نزدیکتر... عرضه داشتم... من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید... فرمود اباصلت... اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده... از در های بسته هم عبور میده... میگه دیدم تا این‌ آقازاده وارد حجره امام رضا شد... حضرت خوشحال شدند... از جاشون بلند شدند ... هی صدا میزدند... پسرم خوش آمدی بابا... جوانم جواد... خوش آمدی بابا... فهمیدم میوه‌ی دل امام رضا... آقام جوادالائمه است... سر بابا رو در آغوش گرفت... دارن با هم نجوا میکنن ... عجب لحظات سختیه... امام رضا داره وصیت میکنه... اما طولی نکشید... یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند... صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد... اما خود امام رضا فرمودند... یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ همه روضه ها به کربلا ختم میشه... اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت... کربلا قضیه برعکس بود... ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت... آماده ای بگم یا نه... 🔸سپه کوفه و شام استاده 🔸به تماشای شه و شهزاده 🔸شه به روی پسرش افتاده 🔸همه گفتن حسین جان داده اومد کنار جوانش نشست... سر علی اکبرش رو به دامن گرفت... دلش طاقت نیاورد... سر جوانش رو به سینه چسباند... دید دلش طاقت نمیاره... لحظات آخره... خدایا... ابی عبدالله چکار کنه... علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭 یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند... هی صدا میزنه... عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان... بابا... اُف بر این دنیا بعد از تو علی... تسلای دل ابی عبدالله... ناله بزن یاحسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین -🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
گریز دوم: عرضه بداریم آقا جان... یا امام رضا... شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند... اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید... وقتی چشمان مبارک رو باز کردید... سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود... اما دلها بسوزه برا اون آقایی که... داخل گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از تنش جدا کردند... امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا... بمیرم... داخل خیمه... از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود... لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا... اما... یک جایی دیگه اومد... کجا... اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند... اومد صدا زد... بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم... 🔸بنی اسد بیایید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت... حالا میخواد با پدر وداع کنه... لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین... 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند -🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
1_1687415746.pdf
489.2K
روضه امام حسن علیه السلام 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_6679951943.pdf
289.2K
روضه شهادت امام رضا علیه السلام 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
🔺نماز اول ماه 🔹 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره به خواندن نماز اول ماه مداومت داشتند و آن را به همه توصیه می‌کردند. 🔸 از امام جواد علیه‌السلام روایت شده است: هر گاه ماه جدید قمری آمد در روز نخست آن دو رکعت نماز بگزار: 1️⃣ در رکعت اول آن پس از حمد ۳۰بار سورۀ توحید؛ 2️⃣ و در رکعت دوم پس از حمد ۳۰بار سورۀ قدر را بخوان؛ 3️⃣سپس صدقه بده. 🔺 که اگر این کار را کنی سلامتی در آن ماه را از خداوند متعال خریده‌ای. 🔻و در روایتی آمده است این دعا را پس از نماز بخوان: ✨بسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمَنِ‏ الرَّحِيمِ‏ وَ مَا مِنْ‏ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا، مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ. 📚 بهجت الدعا، ص۳۷۸ اثر اين نماز : حضرت امام جواد(عليه السلام ) فرمودند: هر كس اين نماز را اول ماه بخواند سلامتى در تمام آن ماه را خريدارى كرده. 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🤲🌹 🌹یااباالصالح المهدی عج ادرکنی🌹 🌹اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا🌹 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
متن روضه 1 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن آجرک الله یا صاحب الزمان 🔸تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن 🔸زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن بمیرم برات یا صاحب الزمان... پنج سال بیشتر نداشتید اقا... داغ بابا رو به دلتون گذاشتند... 🔸قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد 🔸سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن از همینجا یک کاروان دل بریم... خانه امام عسکری... 🔸طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد 🔸تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن راوی میگه لحظات آخر... دیدم امام عسکری در بستر بیماری... فرمود برید پسرم مهدی رو خبر کنید... بگید پسرم بیاد... میگه رفتم داخل حجره نگاه کردم دیدم... یه آقازاده خوش سیمایی... صورت مبارکش مثل ماه میدرخشه... مشغول عبادت خداست... (الهی... یعنی میشه ما زنده باشیم یک روز چشم ما هم به جمال دلربای یوسف فاطمه روشن بشه) عرضه داشتم آقا جان... حال امام عسکری منقلبه... میگه تا بر پدر وارد شد... نگاه امام عسکری به جمال دلربای مهدیش افتاد... صدا زد... یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ... إسْقِنِی الْمَاءَ... پسرم مهدی جان جرعه آبی برام بیار بابا... فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی... من دیگه رفتنیم بابا... دیگه بعد از من یتیم میشی بابا... دیگه بعد از من غریب میشی بابا... پسرم.. بعد از من سر به بیابون ها میزاری... همه تنهات میگذارند... خدا ميدونه... خیلی سخته برا فرزندی ببینه... جلو چشمانش بابا داره جان میده... نتونه کاری کنه... اما هر طوری بود لحظات آخر... حضرت با دستان مبارک به پدر آب دادند... نگذاشتند امام عسکری با لب تشنه از دنیا برند... عرضه بداریم یا صاحب الزمان... خوب شد لحظات جان دادن شما کنار بابا بودید... پدر رو سیراب کردید... 🔸پدرت لحظه های آخر عمر 🔸آب از دست پاکتان نوشید اما یا صاحب الزمان... میخوام بگم... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین آی کربلایی ها... آماده ای بگم یا نه... 🔸دم آخر پسر نداشت حسین 🔸تشنگی از گلویش می جوشید مردم.. من از شما سوال میکنم... لحظه آخر پسران ابی عبدالله کجا بودند؟... عزیزان ابی عبدالله کجا بودند سر بابا رو در آغوش بگیرند... یک طرف علی اکبر... با بدن قطعه قطعه... روی زمین کربلا... یک طرف دیگه هم امام سجاد... از شدت بیماری... با صورت به زمین افتاده... نميتونه از جاش بلند شه... لحظات آخر هر چی نگاه کرد ابی عبدالله... دید کسی نمیاد کنارش... یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... یک وقت چشمان مبارک باز کنه ببینه... ( وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ، وَ مُولِـغٌ سَيْفَهُ عَلى نَحْرِكَ ) شمر روی سینه حسین... خنجر برهنه کرده... تسلای دل امام زمان... ناله بزن یاحسین... 🔸مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود 🔸وقتي که زير چکمه ي آن نانجيب بود 🔸پيچيده بود ناله ي زينب ولي چه سود 🔸تنها سلاح خواهرش" امّن يجيب "بود 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳
متن روضه 2 🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت آجرك الله يا صاحب الزمان... امشب کجا زانوی غم بغل گرفتی... برای غربت امام عسکری زار زار گریه می کنی و... اشک میریزی... 🔸یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت 🔸خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت داغ پدر.. خیلی سخته... مخصوصا.. برا کسی که پنج سال بیشتر نداره... مخصوصا.. برای کسی که بابای مهربونی...مثل امام عسکری داره... 🔸داغی نشسته بر جگر داغدار تو 🔸در خون نشسته است دل درد پرورت 🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس خدایا امشب خانه امام عسکری چه خبره... 🔸قربان آن امام، که در آخرین نفس 🔸سیراب گشته است به دست مطهرت یکی از سخت ترین لحظات برای فرزند... اون موقعیه که... بابا در بستر احتضار باشه و... فرزند نتونه کاری کنه... امام زمان آمد کنار بابا نشست... هی خیره خیره به صورت قشنگ بابا نگاه میکرد... گریه میکرد... یک وقت امام عسکری فرمودند... پسرم... مهدی جان... تشنه ام بابا... سریع رفتند یک ظرف آبی رو آوردند... خود امام زمان... با دستان مبارک لحظات آخر به بابا آب دادند... پدر رو سیراب کردند... عرضه بداریم... یا صاحب الزمان... خوب شد شما... لحظه آخر کنار پدر بودید... حضرت رو سیراب کردید... نگذاشتید امام عسکری... با لب تشنه از دنیا بره... اما دلها بسوزه برای اون آقایی که کربلا... گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از بدنش جدا کردند... 🔸مگر به کرببلا آب قیمت جان است 🔸چرا نگفته کسی این حسین مهمان است فقط همین رو بگم... وقتی ذوالجناح برگشت به طرف خیمه ها... دختر ابی عبدالله اومد کنار ذوالجناح... صدا زد... ذوالجناح... میدونم بابام رو به شهادت رسوندند... میدونم سر از بدنش جدا کردند... فقط بهم بگو... آیا بهش آب دادند یا نه... یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً 🔸چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد 🔸به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد 🔳🔳🔳 با ما همراه باشید در کانال ... متن منبر و روضه👇👇 https://eitaa.com/roze230 🔳🔳🔳