--❅ೋ❅💚💔💚❅ೋ❅--
﷽
#روضه
#روز_یازدهم_محرم
#امام_حسین(ع)
#روز_یازدهم
(وداع و خروج اسرا از کربلا)
این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین💔💔 مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین
سالها دم از تو و کربلایت می زنم گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین
گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین
گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین💔💔
هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل چون شکست از داغ تو قدر و بها دارد حسین
می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین
کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان
در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین
روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند
همه😭😭
زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست زینب را سوار کند یک وقت دیدند
زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را
سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ،
اموات ) . صدا زد : حسینم
چرا انگشت و انگشتر نداری چرا عَمّامه بر سر نداری
چرا این حنجرت خشک است و بی آب مگر عباس آب آور نداری
زبان بگشوده زخم سینه تو
💔 مگر ای کشته تو مادر نداری
یک وقت دختر امام حسین از تو محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند عمه ام را تازیانه می زنند
😭😭😭
#التماس دعای فرج
@
#متن_روضه
#تنورخولی
#امام_حسین
#محرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸در روضة الشهداء نقل شده:
خولی سر امام حسین علیه السلام را برداشته روی به کوفه نهاد،او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود،و در آن منزل فرود آمد،و زن او از انصار بود،واهل بیت را به جان و دل دوستدار بود
▪️خولی از وی ترسید و سر امام حسین علیه السلام را در آن خانه در تنوری پنهان کرد،زنش پیش آمد که در این چند روز کجا بودی؟
🔸گفت شخصی با یزید یاغی شده بود.به جنگ وی رفته بودیم،زن دیگر هیچ نگفت و طعامی بیاورد تا خولی خورد و خوابید و زن را عادت بود که به نماز شب بر می خواست و آن شب برخاست و خانه را طوری روشن دید که گویا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند
▪️نظر کرد و دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید،از روی تعجب گفت سبحان الله من خود در این تنور آتش روشن نکرده ام و کس دیگری هم نبوده ، این روشنائی از کجاست؟
▪️در آن حیرت دید که آن نور بسوی آسمان میرود تعجب او بیشتر شد ،ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده بالای تنور آمدند،یکی از آن چهار زن به سر تنور رفته و آن سر را بیرون آورده می بوسید..😭
و بر سینۀ خود می گذاشت،و می نالید و میگفت ای شهید مادر و ای مظلوم مادر.. 😭
حق سبحانه و تعالی روز قیامت حق من از قاتلان تو بستاند،و تا حق من ندهد دست از قائمۀ عرش باز نگیرم.. 😭
و آن زنان دیگر بسیار بگریستند و آخر سر را در آن تنور نهاده غائب شدن..
زن انصاریه برخاست و به سر تنور آمده سر را بیرون آورد و درست نگاه کرد، چون حضرت امام حسین علیه السلام را بسیار دیده بود شناخت،نعره ای زد و بیفتاد...😭
#مرثیه
#شب_جمعه
#امام_حسین
#حضرت_زهرا
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
▪️مظلوم حسین جان
امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان با قد خمیده
اشک مصیبت می کند جاری ز دیده
گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
▪️مظلوم حسین جان
نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
▪️مظلوم حسین جان
بر خیز و مادر تا کنم یک دم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
▪️مظلوم حسین جان
مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
▪️مظلوم حسین جان
@majmazakerinee
#کانالمتن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_5852975190954220547.mp3
زمان:
حجم:
4.06M
.
#زمینه و #شور_روضه
#امام_حسین
مقابلم. میری از توهوش
مقابلم میری تو از حال
بی رمق افتادی تو گودال
حسین. حسین. جان 2
پیشه نکاهه خیسه خواهر
مسیرت و بستن برادر
رو سره تو ریخته یه لشگر
حسین. حسین جان
ای زینت دوش محمد
شمر طرف قتلگاه اومد
با چکمه رو سینت قدم زد
حسین حسین جان
چکمه چقدر خرده به پهلووت
نیزه و تیر خرده به بازوت
عصا زدن به سر و ابروت
حسین حسین جان
سیر نمیشن از زدنه تو
به هم میریزن بدنه تو
زیر پا افتاده تنه تو
حسین. حسین جان
والشمر جالس و خدایا
نشست رو سینه ی تو با پا
برید سر ه تو پیشه زهرا
حسین. حسین. جان
با طعن و ناسزا. بریدش
پیشه من بی حیا بریذش
سره تو از قفا بریدش
حسین. حسین. جان
بعد تو دلخوشی تمام شد
بعد تو نوبت خیام شد
موقع رفتنه به شام شد
حسین. حسین جان.
#رضا_نصابی ✍
زمان:
حجم:
983K
#نوای_دل
نوای دل بی نوایم حسین
دوای دل بی دوایم حسین
میدونم که غرق گناهم آقا
پناه دل بی پناهم حسین
... حسین جان، حسین جان، حسین جان، حسین (۲)...
قرار و شکیبم تویی یا حسین
امام و حبیبم تویی یا حسین
مریضم ز عشق تو دم میزنم
دوا و طبیبم تویی یا حسین
...حسین جان،حسین جان،حسین جان،حسین(۲)...
رهایم مکن دست من را بگیر
«امیری حُسینٌ و نعم الامیر»
من رو سیه را پناه ده آقا از کرم
نصیبم کن آقا شب جمعه ای در حرم
ندارم بجز تو امیدی ز غیر
دعا کن شود عاقبتم بخیر
شفاعت کن آقابه روز حساب
بحق شه لافتی بوتراب
#علی_کاشانی_صادق✍️
۱۴٠۴_٠۳_۲۶
#امام_حسین
@roze_daftari
#روضه_دفتری
نوحه امام حسین علیه السلام
اگر چه اسیر گناهم، مرا هم بخوان با نگاهت
كه این سو و آن سو نمانم، بیایم سوی خیمه گاهت
مرا هم گرفتار خود كن، كه از مهر تو پر شود دل
كه از هرچه جز با تو بودن، پشیمان شود، حر شود دل
خوشا جان و دل را، به كوی تو بردن
خوشا دل سپردن، خوشا سر سپردن
یاحسین یابن الزهرا
خوشا خون آن عاشقانی، كه در راه تو بر زمین ریخت
خدا خونبهایش شد آن دم، كه با خون پاك تو آمیخت
خوشا چون «حبیب» از محبت، به شوق تو از جان گذشتن
خوشا چون «سعید» از سعادت، شهید نماز تو گشتن
خوشا بُشر و ادهم، خوشا جون و نافع
خوشا سیف و اسلم، خوشا سعد و رافع
یاحسین یابن الزهرا
خدایا به خون شهیدان، به آوینی و باكری ها
به چمران و صیاد و همت، به تهرانی و باقری ها
دل سنگ ما را هم امشب، تو با یادشان با صفا كن
همانها كه در وصفشان است ، «مِن المومنینَ رجالٌ»
شده تازه در دل هوای شهادت
ببر جان ما را سوی كربلایت
یاحسین یابن الزهرا
موضوع: #امام_حسین علیه السلام
سبک: #کنار_قدمهای_جابر
شاعر: #محمد_مهدی_سیار
.
#امام_حسین
غزل مصیبت
دوباره یا حسین گفتم دلم دریای غربت شد
دوباره رزق هر روزم برای روضه قسمت شد
دوباره تا نشستم در میان مجلس روضه
زاشک چشم گریانم، دلم دریای رحمت شد
بسمت کربلا دادم سلام و ناگهان ، این دل
به یاد قبر شش گوشه محیای زیارت شد
بیاد کربلا دل روضه ی جانسوز می خواهد
اگرچه بهر زهرا روضه های باز، زحمت شد
علی موسی الرضا باید بخواند روضه ی جدش
که او خود روضهِ خوان و بی قرار این مصیبت شد
چنان او روضه های کربلا را باز می خواند
که با یابن الشبیبش گوئیا عالم قیامت شد
سلام ای جد افتاده بدون سر ، ته گودال
که رأست روی نی رفت و تن پاک تو غارت شد
به پیش دیده ی زینب شدی پامال مرکب ها
وبعد از آن به جسمت باعصاهاشان جسارت شد
سرت باخنجر دشمن زپشت سر جداگشته
از این غم ها دوچشم من پراز اشک و جراحت شد
چه گویم از چنین داغی که ناموس خدا زینب
به همراه سنان و شمر راهیِ اسارت شد
بسوی کوچه و بازار بردند عمه ی ما را
به پیش چشم نامحرم به اوخیلی اهانت شد
میان تشت زر سر بود و صدها ماجرا باسر
که با چوب جفا بر لب حدیث خون روایت شد
#علیرضا_توانا ✍
#راس_الحسین_علیه_السلام
.