🕊﷽🕊
🌹#روضه_اربعین
🌾 #دفتری_اربعین
🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات
🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات
🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا
🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا
🍁وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
🖤💔🖤💔🖤💔🖤
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
@roze_daftari
✨چهل روز است حسینم را ندیدم
✨ بلایش را به جان و دل خریدم
✨چهل روز چهل منزل اسیرم
✨دعا کن در کنار تو بمیرم
✨چهل روز غم چهل ساله دیدم
✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم
✨سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
✨همین جاغرق درغم شد وجودم
✨تن پاک ترا گم کرده بودم
✨میان نیزه ها دل با ختم من
✨ ترا دیدم ولی نشناختم من
✨اگر امروز برداری سرت را
✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
✨ز جا برخیز ای نور دو دیده
✨ببین مویم سپید و قد خمیده
⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
🔘آخ کاروان رسید کربلا....
☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
💔اما اما اما آی کربلائیا.....
💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
◾️هر یکی سوی مزاری میدوید
▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید
◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای
▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای
◾️گفت یارب چه سازم یا کریم
▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم
◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین
▪️دید بنشسته سر قبر حسین
⬅️زینب اومد کنار قبر برادر....
🔸(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س).....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را
🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من
⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️
🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾•
🕊﷽🕊
🌹#روضه_اربعین
🌾 #دفتری_اربعین
@roze_daftari
🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات
🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات
🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا
🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا
🍁وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
🖤💔🖤💔🖤💔🖤
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
✨چهل روز است حسینم را ندیدم
✨ بلایش را به جان و دل خریدم
✨چهل روز چهل منزل اسیرم
✨دعا کن در کنار تو بمیرم
✨چهل روز غم چهل ساله دیدم
✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم
✨سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
✨همین جاغرق درغم شد وجودم
✨تن پاک ترا گم کرده بودم
✨میان نیزه ها دل با ختم من
✨ ترا دیدم ولی نشناختم من
✨اگر امروز برداری سرت را
✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
✨ز جا برخیز ای نور دو دیده
✨ببین مویم سپید و قد خمیده
⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
🔘آخ کاروان رسید کربلا....
☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
💔اما اما اما آی کربلائیا.....
💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
◾️هر یکی سوی مزاری میدوید
▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید
◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای
▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای
◾️گفت یارب چه سازم یا کریم
▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم
◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین
▪️دید بنشسته سر قبر حسین
⬅️زینب اومد کنار قبر برادر....
🔸(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س).....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را
🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من
⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️
🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
@roze_daftari
#روضه_دفتری
🕊﷽🕊
🌹#روضه_اربعین
🌾 #دفتری_اربعین
@roze_daftari
🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات
🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات
🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا
🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا
🍁وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
🖤💔🖤💔🖤💔🖤
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
✨چهل روز است حسینم را ندیدم
✨ بلایش را به جان و دل خریدم
✨چهل روز چهل منزل اسیرم
✨دعا کن در کنار تو بمیرم
✨چهل روز غم چهل ساله دیدم
✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم
✨سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
✨همین جاغرق درغم شد وجودم
✨تن پاک ترا گم کرده بودم
✨میان نیزه ها دل با ختم من
✨ ترا دیدم ولی نشناختم من
✨اگر امروز برداری سرت را
✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
✨ز جا برخیز ای نور دو دیده
✨ببین مویم سپید و قد خمیده
⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
🔘آخ کاروان رسید کربلا....
☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
💔اما اما اما آی کربلائیا.....
💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
◾️هر یکی سوی مزاری میدوید
▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید
◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای
▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای
◾️گفت یارب چه سازم یا کریم
▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم
◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین
▪️دید بنشسته سر قبر حسین
⬅️زینب اومد کنار قبر برادر....
🔸(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س).....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را
🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من
⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️
🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
@roze_daftari
#روضه_دفتری
.
🎙 #حاج_محمد_نوروزي
#⃣ #روضه_اربعین
#⃣ #مشایه
#⃣ #اربعین
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن"
وَ عَلى اَنصارِ الْحُسَیْن
وَ عَلى زَوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ
مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند
درهمان گوشه ي گودال فدايم کردند
دوستانم که نبودند بگِريند به من
دشمنانم همگي گريه برايم کردند
*داداش! فقط امروزِ بچه هات سيلي نخوردن، هر وقت بچه هات گفتن: بابا! سيلي و تازيانه خوردن...*
من که خود راهنماي همه عالم بودم
سَـِر خونين تو را راهـنمايم کردند
*حسين جانم! خيلي جاها آرزوي مرگ كردم...*
هر کجا خواستم از پاي دراُفتم ديدم
کودکان دست گشودند و دعايم کردند
*خدا نياره آدم يه امانتي بهش بدن، اون وقت اين امانتي خداي نكرده عيبي پيدا كنه...*
خجلم از تو كه گم گشته امانت هايت
بر سر خار دويدند و صدايم کردند
*خدا هيچ كسي رو دشمن شاد نكنه...*
گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي
خنده ها بود که بر اشکِ عزايم کردند
*هر چه من گريه كردم اونا خنديدن، هر چه من ناله زدم اونا خنديدن... چقدر گريه براي سَرِ بريده ي توكردم، حتي زن خولي هم مي گفت: چقدر سرت رو ناشيانه بريدن...
وقتي حضرت زينب سلام الله عليها روز اربعين از ناقه پايين اومد، يه نگاهي به دور و برش كرد، صدا زد: كجاست علي اكبر؟ كجاست قاسم؟...*
همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند
تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند
این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آورِ خون شهدایم کردند
#استاد_سازگار
👇
☑️طریقه سرچ آسان.☑️
#دفتری_پیامبر
#دفتری_حضرت_زهرا س
#دفتری_علی_ع
#دفتری_حسن_ع
#دفتری_حسین_ع
#دفتری_سجاد_ع
#دفتری_صادق_ع
#دفتری_کاظم_ع
#دفتری_رضا_ع
#دفتری_جواد_ع
#دفتری_هادی_ع
#دفتری_عسکری_ع
#دفتری_امام_زمان_عج
#دفتری_پنج_تن
#دفتری_ورودیه
#دفتری_وداع
#دفتری_شام_غریبان
#شام_غریبان
#دفتری_عباس_ع
#دفتری_علی_اکبر_ع
#دفتری_قاسم_ع
#دفتری_علی_اصغر_ع
#دفتری_خدیجه_س
#دفتری_زینب_س
#دفتری_ام_البنین_س
#دفتری_رقیه_س
#دفتری_معصومه_س
#دفتری_فاطمه_صغری
#دفتری_ام_کلثوم_س
#تخریب_بقیع
#دفتری_مسلم ع
****
#روضه_پیامبر_ص
#روضه_حضرت_زهرا_س
#روضه_حضرت_علی_ع
#روضه_امام_حسن_ع
#روضه_امام_حسین_ع
#روضه_امام_سجاد_ع
#روضه_امام_باقر_ع
#روضه_امام_باقر_علیه_السلام
#روضه_امام_صادق_ع
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_امام_کاظم_ع
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_ع
#روضه_امام_جواد_ع
#روضه_امام_هادی_ع
#روضه_امام_عسکری_ع
#روضه_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_عباس_ع
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
#روضه_حضرت_زینب_س
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#روضه_حضرت_رقیه_س
#روضه_حضرت_ام_کلثوم_س
#روضه_فاطمه_صغری_س
#روضه_حضرت_معصومه_س
#روضه_اربعین
#روضه_شهید_سلیمانی
#روضه_حضرت_خدیجه_س
#روضه_حضرت_مسلم_ع
♡☆♡☆♡☆♡
✍ان شاالله مطالب بیشتر در کانال بارگذاری خواهد شد..
.
#اربعین
#روضه اربعین و #گربز به روضه حضرت عباس
@roze_daftari
🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین
🔸زینب آمد بر سر قبر حسین
امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد...
🔸بر سر قبر برادر چون رسید
🔸ناله و آه و فغان از دل کشید
یا صاحب الزمان...
تا اهلبیت به کربلا رسیدند...
مثل برگهای خزان...
خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند...
هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت...
یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته...
یکی قبر قاسم رو گرفته...
یکی کنار قبر عباس...
یک مادری هم کنار قبر علی اصغر...
اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده...
🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن
🔸گفت با قبر برادر این سخن
🔸السلام ای کشته راه خدا
🔸السلام ای نور چشم مصطفی
داداش ببین خواهرت برگشته...
🔸بهر تو امروز مهمان آمده
🔸خواهرت از شام ویران آمده
داداش نبودی ببینی..
بعد از تو با ما چه کردند...
@roze_daftari
🔸چون تو رفتی بیکس و یاور شدم
🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم
داداش طاقت داری بگم یا نه...
🔸بعد قتل و غارت اموال تو
🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو
🔸بس که سیلی شمر زد بر رویشان
🔸گشت نیلی صورت نیکویشان
جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند...
چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند...
هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند...
بهشون سیلی میزدند...
بزار اینطوری بگم...
🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند
🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند
همه بچه ها رو زدند...
🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند
داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف...
🔸آه از آن ساعت که از روی غضب
🔸زاده ی سفیان یزید بیادب
🔸در حضور خواهر گریان تو
🔸چوب میزد بر لب و دندان تو
داداش حسین خیلی برام سخت گذشت...
مجلس یزید ملعون...
وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد...
شرمنده حسین جان...
نتونستم کاری کنم...
آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند
آی غریب حسین...
خوب با داداشش درد دل کرد و گزارش سفر داد. بعد به امام سجاد فرمود : قبر برادرم عباس کجاست.
امام سجاد ، عمه رو برد کنار علقمه و یه قبر کوچیک نشون حضرت داد...
حالا مگه گریه ی زینب قطع میشه....
گفت :یادگارِ برادرم ... داداشم عباس رشید بود ... این قبر کوچیک چیه دیگه؟
امام زین العابدین فرمود :عمه جان همینقدر برات بگم که من خودم بدنِ عموم عباس رو ، ورق ورق روی هم چیدم .... آخه عموم اربا اربا شده بود.*
آی حسین......
الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
#روضه_اربعین
*(مرحوم حاج حسن جمالی میگفت من قدم سند این روضه رو در کتب قدما دیدم)
.#روضه_دفتری
@roze_daftari
❣﷽❣
🍃#مقتل_اربعین
💥#روضه_اربعین
#روضه_دفتری
❣باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم
❣ من زینبم ، پیروز بر گشته ز شامم
❣با کودکان خسته ات باز آمدم من
❣ با یک دل پر غصه و زار آمدم من
❣خواهم عزای روز عاشورا بگیرم
❣شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم
❣اینجاتنت رااستخوان بشکسته دیدم
❣برسینهات شمر لعین بنشسته دیدم
❣دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت
❣آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت
⏹⏹روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی
زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید :
پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت :
🍃هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ
🍃 هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .
🍃هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ
🍃 حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد
کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که
روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس
کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .
🍃هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .
🍃هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها
🍃و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند۱
🏴۱. مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰
#روضه_دفتری
#روضه_اربعین
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،بمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ ، وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْواجِبَهُ وَ الدَّرَجاتُ الرَّفیعَهُ وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَکانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللّهِ عز و جل وَ الْجاهُ الْعَظیمُ وَ الشَّأْنُ الکَبیرُ وَ الشَّفاعَهُ الْمَقْبُولَه
آن گونه که در عالم نام خدا بماند
نام حسین رویِ لبهای ما بماند
از ابتدایِ دنیا تا انتهای دنیا
عشق حسین تنها در قلب ما بماند
ما نذر گریه داریم در روضۀ محرم
یا ربّ مباد حتی یک قطره جا بماند
دل کو به کو به هر دشت تا پا گذاشت برگشت
اما همیشه میخواست در کربلا بماند
این اربعین برات وصل است یا که هجران؟
سخت است دل میان خوف و رجا بماند
این عمر میشود طی آخر غروب تا کی؟
ما میرویم و تنها این روضهها بماند
نوکر به سر هوایِ سلطان شدن ندارد
اینجا گدا همیشه باید گدا بماند
هر سی شبِ محرم «نوحوا علی الرقیه»
باید برایِ داغش دل در عزا بماند
آخر چه گویم از او ناگاه در هیاهو
لکنت گرفت با تو ، اینکه چرا؟ بماند
________
به غارت برده دشمن دودمانم، دیده ای یا نه؟!
غروب عمر را در آسمانم دیده ای یا نه؟!
همان دُ دختر شیرین زبا بان تُ تو هستم
گرفته آبرویم را زبانم دیده ای یا نه؟!
پدر مویِ سرم شانه زدن دیگر نمی خواهد
شرر را در میانِ گیسوانم دیده ای یا نه؟!
شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه
دلیلِ خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟!
هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد
ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟!
دوتایی سنگ ها خوردیم، بابا من تو را دیدم
تو هم من را، بگو تا که بدانم دیده ای یا نه؟!
بیا تا زجر خوابیده بگیرم بین آغوشت
به لب آمد ز هجرانِ تو جانم، دیده ای یا نه؟!
اگر من را پذیرفتی، شهادت را نصیبم کن
صلاحم را به ترکِ آشیانم دیده ای یا نه؟!
شاعر : محمد جواد شیرازی
*دیگه نفسش بالا نمیومد .. یه وقت دیدن داره با اشاره رو لبایِ بابا دست میکشه .. دیدن اشک میریزه لب هارو دست میکشه .. آروم بغل کرد سرُ .. لبها رو گذاشت رو لب هایِ بریده بریده شدۀ بابا .. بابا از مدینه تا حالا منو بوسیدی؟ نه والله .. بابا من کارمُ تموم کردم .. دعاکن من پیش تو برگردم .. یه سوال دارم از خانم؟ خانم چرا میگه منو برگردون پیش خودت بابا؟ بابادیگه خیلی ناراحتِ عمه ام زینبم .. از وقتی که از ناقه افتادم دیگه نمیتونم راه برم عمه منو بغل میگرفت آروم میزاشت زمین دوباره بغل میکرد .. انقدر محبت کرده .. *
از ضرب کعب نی بدنم درد می کند
از مشت استخوانِ سرم درد می کند
اوباش ناز کردنشان جورِ دیگر است
دارد هنوز مویِ سرم درد می کند ..
________
در ویرانه ، مهمان دارم
امشب ماهِ تابان دارم
میگردم دورِ تو تا جان دارم
کنج خرابم با سرت آمدی
برای بردن دخترت آمدی
یا ابتا حسین ..
ای از آبِ دریا محروم
بینِ روضه میگم آروم
صل الله علیک یا مظلوم
کنج خرابم با سرت آمدی
برای بردن دخترت آمدی
یا ابتا حسین ..
سیلی خوردم با بی رحمی
هستم زخمی هستی زخمی
درد مرا تنها تو می فهمی
مثل تو پهلویم مثل تو ابرویم
مثل عبای تو رفته النگویم
یا ابتا حسین ..
جا ماندم از عمه آن شب
جانم آمد بابا بر لب
زجر آمد دنبالم جای زینب
رقیه تاکنون چکمه نخورده بود
عمه اگر نبود رقیه مرده بود
یا ابتا حسین ..
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ ن
@roze_daftari
کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند. دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد:
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد.
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست. نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود ۲
نظری منفرد ، قصه کربلا ، ص ۵۳۱ .
سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ ، قصه کربلا ، ص۵۴۷ ، کامل بن اثیر ۴/۸۸ .
****
متن روضه های اربعین.
#روضه_اربعین
@roze_daftari
.
#روضه_متنی
|⇦•دوباره بغض و کمی آه...
#روضه_اربعین و توسلِ جامانده از کربلا _ حاج اسلام میرزایی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم؟ خجالتش این است
*كاش اينطوري مارو امتحان نمي كرديد، كاش لااقل ميگذاشتيد مي اومديم كربلا مي مرديم ديگه بر نمي گشتيم، شما مارو اينطور عادت داديد كه يك سال منتظر بوديم اربعين با زن و بچه هامون بياييم كربلا...*
سلام میدهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را، بضاعتش این است
*مي دونم همه ي شما بهونه داريد اين شبا، اسمِ كربلا ميآد بي قرار ميشيد، دستِ خودتون نيست، حسين جان! گلايه دارم، مگه جا كم مي اومد كربلا؟ اصلاً ما بد، آلوده، مگه گنهكارا رو كربلا راه نميدن؟ مگه بيچاره هارو كربلا راه نميدي؟...*
به قطره قطرۀ اشکم، مَلَک خورَد غبطه
که اشک روضۀ ارباب، قیمتش این است
*امام صادق فرمودند: هر وقت توي روضه ي جَدِ ما اشكت جاري ميشه، پلكت خيس ميشه، اون لحظه مادرم زهرا داره نگات ميكنه، برات دعا ميكنه...*
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چهها کند نظرش آنکه تربتش این است
#شاعر محمدجواد شیرازی
*حرفِ دلت رو بگم به آقا...*
حالا كه من از حرم دورم
درمونم صبرِ، آخه مجبورم
يه سلام ميدم با حسرت، سمتِ كربلا
آرزو دارم بميرم، حرمت كربلا
غمِ كربلا، منو ميكُشه
دلِ من فقط، به حرم خوشه
*هر كي كربلا ميخواد، هر كي ميخواد امشب بره زيارت، ناله بزنه:حسين...." أَلسَّلامُ عَلىكَ يا مَظلوم، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیب، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريب" حالا بذار زينب روضه بخونه..."
از سفرِ شامِ بلا رسيدم
از بعدِ تو يه روزِ خوش نديدم
پاشو ببين چيا به روزم اومد
پاشو نگاه كن به قدِ خميدم
رسيده خواهرت،بعدِ يه اربعين بالا سَرِت
نپرس كه چي شده، اگه بگم نميشه باورت
ببخشش منو اگه، خرابه شد مزارِ دخترت
*از زينب اين سئوال رو نكن، چرا رقيه ام رو نيآوُردي؟...
وقتي كاروان رسيد كربلا، راوي ميگه: ديدم همه چشمشون به زينبِ، عمه چه ميكنه، يه وقت ديدن زينب نذاشت ناقه بايسته، خودش رو يه جوري از ناقه رويِ زمين انداخت، ديدن ديگه نميتونه راه بره زينب، رو زانو اومد كنارِ قبرِ برادر، سلام داداش! پاشو برات آب آوُردم...گفت: داداش!...*
به زخمِ قلبِ عزادارِ من نمك زده اند
حسين!چشمِ تو روشن، مرا كتك زده اند
هنوز لحظه ي افتادنِ تو يادم هست
جدال بر سَرِ پيراهنِ تو يادم هست
*ديدم يكي داشت لباست رو مي كند، يكي داشت سرت رو از بدن جدا مي كرد، ساربان دنبالِ انگشتر بود..*
سنان و شمر ز رويت عبور مي كردند
مرا به زيرِ لگد ، از تو دور مي كردند
تن تو پیشِ نگاهم، بدون رَخت شدُ
سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شدُ
به جای آب و غذا غصه ی تو را خوردم
محله ی خودمان، سنگ بی هوا خوردم
محله های شلوغ یهود را دیدم
شراب خوردن قوم حسود را دیدم
به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید
چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید
مرتباً به دهان تو چوب میکوبید
به گریه هرچه که گفتم نکوب، میکوبید
#شاعر رضا قربانی
در اين سفر يك اشتباه كردم
تو چوب خوردي من نگاه كردم
*جلو چشمان زن و بچه ات چوب به لب و دندان تو ميزد، اين نامرد كه چوب رو بلند مي كرد، بچه ها دامنِ زينب رو مي گرفتن، عمه! ببين با سَرِ بابام چه ميكنه...هر چي نفس داري بگو: حسين!...*
#اربعین
.
متن روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ ن
@roze_daftari
کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند. دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد:
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد.
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست. نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود ۲
نظری منفرد ، قصه کربلا ، ص ۵۳۱ .
سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ ، قصه کربلا ، ص۵۴۷ ، کامل بن اثیر ۴/۸۸ .
****
متن روضه های اربعین.
#روضه_اربعین
@roze_daftari