زمینه ۲۱ رمضان
دارم چشمامو میبندم
دارم میرم از این دنیا
بعد عمری درد و غربت
میرم باز کنار زهرا
خیلی خسته ام از غربت
عمری خون دلها خوردم
والله بعد زهرا از غم
روزی صد دفه میمردم
میمردم وقتی قاتلاش منو میدیدن
نامردا منو میدینو میخندیدن
اونا که گل یاسمو با چکمه چیدن
من اون زخمیه قوم خدا نشناسم
که توو کوچه با پا کوبیدن روو یاسم
دلخونم بارونم بار غم روو شونم
وقت رفتن ذکر یازهرا میخونم
واویلا واویلا واویلا
___________
خیلی با علی بد کردن
زدن عمرمو پاشوندن
پیش چشمای پر خونم
زدن خونمو سوزوندن
پر از آتیشه این سینه
دیدم زهرامو هل دادن
با پا با غلاف و شلاق
همه به جونش افتادن
یک عده از خدا بی خبرای مرتد
با کینه شدن از روی تن یاسم رد
توو آتیش نفسای فاطمم بند اومد
خزون اومدو بهار عمرم رو برد
امون محسنم نیومده دنیا مرد
رگباره بسیاره ماتمها پیرم کرد
غسل جسم زهرا از دنیا سیرم کرد
واویلا واویلا واویلا
___________
#حاج_مجتبی_صمدی_شهاب
خیلی خسته ام از کوفه
خیلی نگرونم امشب
خیلی دلهره دارم از
شهر کوفه واسه زینب س
ترسم ازینه یک روزی
زینب بشه اینجا تنها
حیرون سر بازار اینجا
سنگش بزنن نامردا
میدونم کوفه مزد منو آخر میده
بعد از من مزد بابارو به دختر میده
این کوفه اجرمو با صید معجر میده
یه روز به اینا که نونو خرما دادم
میدن صدقه توو کوچه به اولادم
غم دارم بیزارم از اهل این دنیا
ای کوفه رحمی کن بر اولاد ژهرا
واویلا واویلا