طبیبا درد من درمان ندارد
#🥀شهادت حضرت علی علیه السلام
#هدایت تبریزی
.
طبیبا درد من درمان ندارد
علاج زخم سر ، امکان ندارد
.
فتاده رعشه بر ارکان جسمم
وجود زخمی ام میزان ندارد
.
فتاده بر سرم سودای رفتن
دلم تاب غم دوران ندارد
.
قفس تنگ است و من محبوس و غمگین
علی تمکین این زندان ندارد
.
بریزد خون دل از زخم فرق ام
کسی چون من دل سوزان ندارد
.
علی را مکتب عرفان و عشق است
کس این عشق و کس این عرفان ندارد
.
منم قربانی دین و عدالت
که دینی چون منی قربان ندارد
.
نوای نیمه شب ها گشته خاموش
صدای ناله نخلستان ندارد
.
شب قدر است و من خاموش و خسته
علی بر روی سر قرآن ندارد
.
به قرآن که مع القرآن ، منم ، بس
علی بگسستن پیمان ندارد
.
من از پیمانه ی پیمان خمارم
چنین مستی ، سر مستان ندارد
.
دلم پر می زند از بهر وصلت
دگر دل طاقت هجران ندارد
.
ز زخم فاطمه ، زخم است سینه
ملال مرتضا پایان ندارد
.
به خوبان جهان پیوستنم خوش
علی پیوست با دونان ندارد
.
من و مهمانی زهرای اطهر
چنین بزم عالم امکان ندارد
.
خراب و دل ملول و خسته جانم
که آسایه دل ویران ندارد
.
( هدایت ) گشته ام از لطف جانان
به از حیدر ، جهان جانان ندارد
ساقی منه می بذل ایله ماه رمضاندی
🌾🍀✨🌾🍀✨
#ماه رمضاندی …
#هدایت تبریزی
.
ساقی منه می بذل ایله ماه رمضاندی
تعجیل ایله گون ایندی چخار وقت اذاندی
.
می ایچدیر اولوم مست و خراباتی و سرخوش
مستانه لقین فیضی دی کی تک جه قالاندی
.
یانسن ئورگی خلقی سالان می دن اوزاقه
عطشان ئورگیم می هوسنده ایله یاندی
.
میخانه نی الله گوروم آباد اولا هر دم
میخانه دیمه ، معبد عشّاق جهاندی
.
میخانه ده یوخ کذب و ریا ، بخل و حسادت
منصوب ایلمه مستی بو انصابه یالاندی
.
مخموره نه لازمدی چاتا نام و نشانه
مستان جهان دهرده بی نام و نشاندی
.
شیخ عمرونی مسجدده ویریر ذکریله باشه
پیوسته ایله عاقبتندن نگراندی
.
مستین نظرنده نه جهان واردی نه جنّت
یارین نظری مدّ نظردی ، بو عیاندی
.
دنیا نه دی ، عقبا نه دی ، یاریم منیم اولسون
یارین نظر لطفی منه فوق جناندی
.
سعی ایله «#هدایت» آلاسان کام وی می دن
می دن داها وار هر نمنه درده سالاندی
سیه پوش عالم و آدم از این غم
💫🥀▪️💫🥀▪️🥀
💫🥀▪️#شهادت حضرت علی علیه السلام
#هدایت تبریزی
.
سیه پوش عالم و آدم از این غم
که گشته محتضر مولای عالم
.
علی را رنگ زرد از زخم سنگین
عرق بر چهره ی گل همچو شبنم
.
به سختی دیدگان را می گشاید
قوام عالم و فاروق اعظم
.
نظر دارد گهی بر اهل بیت اش
به قرآن توصیه دارد دمادم
.
ز عالم در عمل سبقت بگیرید
عمل بر امر حق , باشد مقدّم
.
گهی می بندد آن شه دیدگان را
ز درد زخم سر , با حال بر هم
.
به لب دارد ترنّم , عاملان را
دهد حاصل چنین ساعت مسلّم
.
هر آن کس دانه ی خیری بکارد
بچیند میوه ی آن شاد و خرّم
.
الا , غافل نباشید از یتیمان
که من زین سلسله غفلت نکردم
.
الا , از دردمندان دست گیرید
به زخم زخمیان , مالید مرهم
.
الا , بر تشنگان آبی رسانید
که باشد محسنان میر و مکرّم
.
در احسان گوی سبقت بر ربائید
که احسان , بیش و بیشش هم بود کم
.
گمان دارم که وقت رفتن آمد
که باشد , پیشتان فردا نباشم
.
خدا حافظ خدا حافظ عزیزان
از این دار فنا دلخسته رفتم
.
مرا در نیمه شب دفنم نمائید
نهان دارید , غسل و کفن و دفنم
.
وصایا شد تمام و دیده بر بست
از این غم , شد جهان در سوگ و ماتم
.
شب مرگ علی , مرگ عدالت
( هدایت ) خون فشان از چشم پر نم
علی دل بیقرار و مست دلبر
🌾▪️✨🌾▪️✨🌾
🌾▪️🌾#شهادت حضرت علی علیه السلام
#هدایت تبریزی
.
علی دل بیقرار و مست دلبر
خمار از جلوه های تَست دلبر
.
به دستی دستگیر بی پناهان
دگر دست اش بود در دست دلبر
.
ندیده چشم دنیا ، چون علی را
که باشد بنده ی دربست دلبر
.
افق را دید و گفتا که رسیده
شب عشق و شب پیوست دلبر
.
ندارم آرزوئی غیر از آن که
رسد دستم به دست لَست دلبر
.
به همّت رستم از دنیای فتّان
که باشم سابقون رست دلبر
.
به هستی بی نیازم ، رأی ام این است
که باشد بود و هست از هست دلبر
.
چو نوشیدم می تطهیر و تنزیه
نکردم آنکه باشد گست دلبر
.
(هدایت ) جان مولا عهد بر بند
مکن افعال زشت و کست دلبر
.
تَست : می – شراب
لست : نیکو – خوب
گست : زشت – قبیح – نازیبا
کست : دام – تور – قلاب ماهی گیری
رست : صف
ملتهب از صبح امشب ، آسمان
🍂🥀🍂#شهادت حضرت علی علیه السلام
#هدایت تبریزی
.
ملتهب از صبح امشب ، آسمان
قدسیان در اضطراب و ناگران
.
مسجد و منبر پریشان و عبوس
ناگران محراب پیر عارفان
.
رو به قبله ، قبله گاه معرفت
در تماشا کهکشان تا کهکشان
.
ممحرم حق ، تا به حق مُحرم شدی
مضطرب گشتی سپهر بی کران
.
غرق نور آن نور حیّ سرمدی
محو دلبر طایر عرش آشیان
.
شور وصلت در سر پرشور او
حاش للّه که بود در قید جان
.
می طپد دل ، مرغ جان در تنگنا
لب ثنا خوان نگار لامکان
.
آنچنان مست تماشا گشته که
در نظر ناید حضور دیگران
.
در رکوع شد فخر حزب راکعون
شد مکدّر در سماوات اختران
.
ذکر سبحان بر لب اش گلبوسه زد
راست شد قامت از آن میر گران
.
با جبین بر خاک دلبر بر فتاد
مست ذکر ربّ الاعلا شد لسان
.
ازقفا تیغ آخت اشق الاشقیاء
تا کند فرق سر آن شه نشان
.
تیغ زهر آگین و فرق مرتضا
لرزه افتادی به ارکان جهان
.
سر ز سجده بر گرفت آن شهریار
بر سرش زد بوسه تیغ جانستان
.
تیغ کین از مرتضا سر را شکافت
خون دل از زخم سر گشتی روان
.
مهر خون ، سجّاده خون ، محراب خون
شیر خیبر کن علی شد ناتوان
.
زجّه کش ، از دل ( هدایت ) ندبه کن
بر غریبیّ علی بر کش فغان
.