eitaa logo
اشعار،نوحه وروضه امام علی ع وشبهای قدر
1.9هزار دنبال‌کننده
375 عکس
141 ویدیو
24 فایل
اختصاصی کانال روضه امام علی ع👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @roze_emam_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃✨درس‌هایے‌از‌نهج‌البلاغه أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَأُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ.... قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ  اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى‌كنم و از منافقان بر حذر مى‌دارم.... دلهايشان بيمار است، بيماريى درمان ناپذير، ولى ظاهرشان آراسته و پاكيزه است ር۱۹۴خطبهጋ 🔰حرف_های_خودمانی ظاهر زیبا به منزله باطن نیکو نیست و مگر جز این است که منافق صورتش به مسلمین می‌ماند و سیرتی قبیح تر از کفار دارد؟! و تمام بیماری‌های آدمی درمان‌پذیر است جز امراضی که ریشه در دل آدمی دارد چراکه دل گوهر وجودی انسان است و بیماری اش همه وجود را به هلاکت می‌کشاند وتقوا وجه تمایز مسلمین و منافقان است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز وفات حضرت ام‌البنین سلام الله علیها تسلیت باد . برای شادی روح مطهر مادر معرفت و وفا، حمد و سوره بهمراه۱۴صلوات 🍃اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی آن صبح صادق، آن شب قدر غفورزاده_شفق 🥀یتیم نوازی حضرت امیرالمومنین علیه السلام🥀 . محمد جواد غفورزاده ( شفق ) . . علی آن صبح صادق، آن شب قدر علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر» . علی، آن مظهر یکتا پرستی علی، روح حیات و جان هستی . علی آیینه وحی و نبوّت فروغ دیده عدل و مروّت . زنی را دید روزی در گذرگاه نهان در پردهای از حسرت و آه . به دوش خود فکنده مشک آبی نگاه او سؤال بی جوابی . چو دریا موج زن، چون چشمه در جوش چو نی با ناله همدست و هماغوش . حدیث از ماجرای خویش می کرد شکایت با خدای خویش می کرد . که یارب! من روانی خسته دارم ولی پیوندِ با غم بسته دارم . غم و اندوهم از اندازه بیش است دلم خلوت نشین داغ خویش است . بهارم رویش درد است، یارب! گلم پاییز پرورد است، یارب! . شکسته سنگِ غربت شیشه ام را صبوری سوخت برگ و ریشه ام را . چرا صد داغ بر این دل بماند؟ علی از حال ما غافل بماند؟ . تو روشن کن غمْ آبادِ دلم را تو بِستان از علی داد دلم را! . زن غمدیده با خود عالمی داشت نهان در سینهاش بذر غمیکاشت . علی چون موج از این توفان برآشفت به او نزدیک شد آهسته و گفت: . که بگذر از علی، لطف و کرم کن به درگاه الهی شکوه کم کن . علی، گیرم نشد همداستانت! به جای او منم بر آستانت . مده آزارِ خود زین بیش، مادر! به من ده ظرف آبِ خویش، مادر! . که من چون سایه همراه تو هستم بود سر رشته آهت به دستم . چو با او از سر رأفت سخن گفت به سقّایی خود او را پذیرفت . علی همراه او بی تاب می رفت به دوش افکنده مشک آب می رفت . زنِ دلخسته چون مهر و وفا دید زِ مرد رهگذر صدق و صفا دید . روان شد سوی منزل با همان حال سبک سیر و سبکبار و سبکبال . دعا می کرد مرد رهگذر را همان صاحبدل صاحب نظر را . قدم در ره چو با آن مرد حق زد کتاب خاطراتش را ورق زد: . که بر روی خوشی در بسته ام من پرستویم، ولی پر بسته ام من . شکوه شادی ام از یاد رفته ست سر و سامان من بر باد رفته ست . «در آن مدّت که ما را وقت خوش بود» فلک کی این همه مظلوم کش بود؟ . مرا تا سایه همسر به سر بود بساط زندگانی مختصر بود . دریغ! از کف، گرامی گوهرم رفت به استقبال دشمن، شوهرم رفت . جوانمرد و مجاهد، آهنین عزم به فرمان علی شد عازم رزم . کمربند جهادش را گره زد شرار از دل گرفت و بر زِرِه زد . به میدان رو نهاد و ترک سر گفت به رنگِ ارغوان در دشتِ خون خفت . به خون رنگین چو دیدم جامهاش را سحر خواندم شهادت نامهاش را . من اکنون بینوایی دل به دستم تهی دستی بدون سر پرستم . خبردار از خزانِ من، نسیم است نصیبِ این صدف دُرّ یتیم است . نه شب دارم از این اندیشه نه روز غم جانکاه دارم، آهِ جان سوز . مرا چون شعله، در هم پیچ کردند امید شادی ام را هیچ کردند . فلک را چیست رسم عهد بستن؟ نمک خوردن نمکدان را شکستن! . به دست و بال ما پیچید ایام گل امّید ما را چید ایام . گره زد گر چه دست غم به کارم به یاربهای خود امّیدوارم . علی را پاسِ حرمت گرچه بر ماست خدا بین من و او حکمفرماست . در این گفت و شنودِ حسرت آلود که در روح علی توفان به پا بود . نمایان شد سواد خانه از دور چه خانه، کلبهای بی رونق و نور . امیر مؤمنان مولی الموالی رها در هاله آشفته حالی . امانت را به آن آزرده جان داد – که آهش آسمانها را تکان داد – . چو کم کم آشنای راز گردید شکسته دل به منزل باز گردید . چنان آن روز غم در او اثر کرد که شب را با پریشانی سحر کرد . سپیده آرزوی سر زدن داشت علی را دل، هوای پر زدن داشت . مهیا ظرفی از خرما و نان کرد توکل بر خدای مهربان کرد . گرفت آن بارِ سنگین را به شانه روان در کوی و برزن تا نشانه . رسید و حلقه بر در کوفت چندی به گوش آمد نوای مستمندی . که در این سایه روشن، پشتِ در کیست علی گفتا: کسی جز رهگذر نیست . همان یاریگر و همپای دوشم که اندوهِ تو دارد سر به گوشم . به شوق بنده حاجت روایی فراهم کرده ام برگ و نوایی . به مهمانی پذیرا باش ما را ببخشاید خدایت کاش ما را! . قدم در خانه چون بگذاشت مولی حدیث نفس با خود داشت مولی . صفا بخشید باغ لاله ها را گرفت از او سراغ لاله ها را . ز احوال یتیمان پرس و جو کرد به مژگان زخم دلها را رفو کرد . چو آهنگ نوازش ساز فرمود به نرمی غنچه لب باز فرمود . که از این رهگذر بشنو بشارت زِ من فرمانبری وز تو اشارت . برآنم من که در یاری بکوشم چو رود و چشمه برخیزم، بجوشم . زن مسکین که احسان و کرم دید زِ رحمت سایبانی در حرم دید . دلش می خواست کارش ساده گردد بگفتا: تا خمیر آماده گردد . مرا چندین کبوتر همنشین است تمنّایی که دارم از تو این است . که باشی شمع این جمع پریشان به دلجویی بپرسی حال ایشان . یتیمانِ مرا سرگرم داری که خویی چون بنفشه نرم داری . علی، خیل یتیمان را پدر بود ولی این جا، دل و دستی دگر بود . علی، آن عشق و ایمان را تجسّم نشسته بر لبش نقش تبسّم . نشس
ت آن جا به رسم دلنوازی گرفت آن بینوایان را به بازی . یکی را جا به روی دوش خود داد یکی را گرمی از آغوش خود داد . یکی را با محبّت رو به رو کرد یکی را مثل گل بوسید و بو کرد . یکی را لقمه ای خرما و نان داد یکی را جرعهای آبِ روان داد . یکی خوشدل به آب و دانه او یکی بنهاد سر با شانه او . علی از شوق، دل را لب به لب کرد وزان ایتام، حلیت طلب کرد . و با هر گوهرِ اشکی که می سفت به گوش کودکان آهسته می گفت: . اگر دیر آمدم، تأخیر کردم اگر غافل شدم، تقصیر کردم . وگر بُردم من از خاطر شما را عَزیزان! بگذرید از من، خدا را! . خمیر آماده شد باز آمد آن زن سوی خلوتگه راز آمد آن زن . بگفتا دارم اینک خواهش از تو یتیم از من، تنورِ آتش از تو . به پا خیز و برافروز آذرخشی که بر دلهای ما گرما ببخشی . تنور خانه را تا آتش افروخت علی شمع وجود خویش را سوخت . چو گرما در وجود او اثر کرد علی با خویشتن این نغمه سر کرد: . که ای نفس علی، داد از تغافل! چرا باید بسوزد خرمن گل؟! . چرا از یاد بردی لاله ها را! چرا نشنیدی این غمناله ها را! . چرا نیلوفری شد یاس این باغ چرا نشکفته ماند احساس این باغ . چرا از بیدلان مهجور ماندی؟! چرا از بینوایان دور ماندی؟! . نبخشد گر تو را عفوِ الهی سزای آتشی، خواهی نخواهی! . سزای توست تلخی و مرارت بسوز ای دل! بچش طعم حرارت . بسوز، ای آشنای روح پرور! بسوز، ای سینه اندوه پرور! . علی گرم صفای جان و دل بود از آن باغ و از آن گلها خجل بود . خدا را با دلی پر درد می خواند به عذر آن که غفلت کرد می خواند . در این سوز و گدازِ ای دل ای دل زن همسایه وارد شد به منزل . نگاهش با علی چون رو به رو شد تواضع کرد و در حیرت از او شد . به صاحب خانه گفت این غفلت از چیست نمی دانی مگر این میهمان کیست؟ . بهار معرفت، گلزار بینش معمّای کتاب آفرینش . دلیل روشن یکتا پرستی شگفتآورترین اعجاز هستی . ولایش شرط توحید من و توست نگاهش نور امّید من و توست . اگرچه همنشین با خاکیان است نگینِ خاتمِ افلاکیان است . گرفته نخل عصمت ریشه از او فروزان، مشعلِ اندیشه از او . تولاّیش گلِ باغ یقین است امیر ما، امام المتّقین است! . زنِ دل خسته گفت ای وای، ای وای! چو برق آسیمه سر بر خاست از جای . سرشک از دیده چون باران فرو ریخت وجود خویش را در پای او ریخت . غمش همرنگِ غمهای علی شد سرش خاک قدمهای علی شد . میان گریه های، های، هایش هم آوای نِیستان شد نوایش . که بر این ذرّه، ای خورشیدِ رخشا ببخشای و ببخشای و ببخشا! . فروغ مهر تو پرتو فکن بود زِ غفلت پرده پیش چشم من بود . خدا را! سوختم من، ساختم من علی را دیدم و نشناختم من! . به چشمم توتیا خاک درِ توست رواق دیده من منظر توست . قصور از تو نشد، تقصیر من بود گناهِ آهِ بی تأثیر من بود . «به تقصیری که از حد بیش کردم خجالت را شفیع خویش کردم» . «ندارد فعل من آن زورِ بازو که با فضل تو گردد هم ترازو» . اگر کوه دلم آتش فشان شد پر از اندوهِ بی نام و نشان شد، . اگر مژگان من گلچین شد از اشک اگر چشمم بلور آجین شد از اشک، . اگر آزردی و رنجیدی از من خطا و ناسپاسی دیدی از من، . اگر حرفی زدم، از بیکسی بود اگر بد گفتم، از دلواپسی بود . خطا پوشا! دلت شاد و دَمَت گرم! مرا آتش به جان زد شعله شرم . سرافرازا! غمت از آن من باد بلا گردانِ جانت، جانِ من باد . تو خود سرچشمهای انوار حق را فروزان کن دل و جان «شفق» را . که در آفاق، عشقت پر بگیرد شراب از ساقی کوثر بگیرد . رود راهی که آگاهی در آن است تو بر آنی و پیغمبر بر آن است
هی ببخشند کوهی گناه . سکندر توان و سلیمان شدن ولی شاه عباس نتوان شدن . که آئین شاهی از آن ارجمند نشسته است برطرف طاق بلند . یکی از سواران رزمش هزار یکی از گدایان بزمش بهار . سگش بر شهان دارد از آن شرف که باشد سگ آستان نجف . الهی به آنان که در تو گمند نهان از دل و دیدهٔ مردمند . نگهدار این دولت از چشم بد بکش مد اقبال او تا ابد . همیشه چو خور گیتی افروز باد همه روز او عید نوروز باد . شراب شهادت بکامش رسان بجد علیه السلامش رسان . رضی روز محشر علی ساقی است مکن ترک می تا نفس باقی است
ابد، یکنفس بیش نیست . سراسر جهان گیرم از توست بس چه میخواهی آخر از این یکنفس . فلک بین که با ما جفا میکند چها کرده است و چها میکند . برآورد از خاک ما گرد و دود چه میخواهد از ما سپهر کبود . نمیگردد این آسیا جز بخون الهی که برگردد این سرنگون . من آن بینوایم که تا بوده ام نیاسایم ار یکدم آسوده ام . رسد هر دم از همدمانم غمی نبودم غمی گر بدم همدمی . در این عالم تنگ تر از قفس به آسودگی کس نزد یک نفس . مرا چشم ساقی چو از هوش برد چه کارم به صاف و چه کارم به درد . نه در مسجدم ره، نه در خانقاه از آن هر دو در هر دو، رویم سیاه . نمانده است در هیچکس مردمی گریزان شده آدم از آدمی . گروهی همه مکر و زرق و حیل همه مهربان، بهر جنگ و جدل . همه متفق با هم اندر نفاق به بدخوئی اندر جهان جمله طاق . همه گرگ مانا همه میش پوست همه دشمنی کرده در کار دوست . شب آلودگی، روز شرمندگی معاذ الله از اینچنین زندگی . اگر مرد راهی؟ ز دانش مگو که او را نداند کسی غیر او . برو کفر و دین را وداعی بکن به وجد اندر آ و سماعی بکن . مکن منعم از باده ای محتسب که مستم من از جام لا یحتسب . چو ما زین می، ار مست و نادان شوی ز دانائی خود پشیمان شوی . خوری باده، خورشید رخشان شوی چه دنبال لعل بدخشان سوی . صبوح است ساقی برو می بیار فتوح است مطرب دف و نی بیار . از ان می که در دل اثر چون کند قلندر بیک خرقه قارون کند . نوای مغنی چه تأثیر داشت که دیوانه نتوان به زنجیر داشت . مغنی سحر شد خروشی بر آر ز خامان افسرده جوشی بر آر . که افسردهٔ صحبت زاهدم خراب می و ساغر و شاهدم . سرم در سر می پرستان مست که جزمی فراموششان هر چه هست . به می گرم کن جان افسرده را که می زنده دارد تن مرده را . مگو تلخ و شور آب انگور را که روشن کند دیدهٔ کور را . بده ساقی آن آب آتش خواص که از هستیم زود سازد خلاص . بمن عشوه چشم ساقی فروخت که دین و دل و عقل را جمله سوخت . ازین دین به دنیا فروشان مباش بجز بندهٔ باده نوشان مباش . کدورت کشی از کف کوفیان صفا خواهی، اینک صف صوفیان . چو گرم سماعند هر سو صفی حریفان اصولی ندیمان کفی . چه درماندهٔ دلق و سجاده ای مکش بار محنت، بکش باده ای . ز قطره سخن پیش دریا مکن حدیث فقیهان بر ما مکن . مکن قصهٔ زاهدان هیچ گوش قدح تا توانی بنوشان و نوش . سحر چون نبردی به میخانه راه چراغی به مسجد مبر شامگاه . خراباتیا، سوی منبر مشو بهشتی، بدوزخ برابر مشو . بزن ناخن و نغمه ای بر دلم دمار کدورت بر آر از گلم . بکش باده تلخ و شیرین بخند فنا گرد و بر کفر و بر دین بخند . که نور یقین در دلم جوش زد جنون آمد و بر صف هوش زد . قلم بشکن و دور افکن سبق بسوزان کتاب و بشویان ورق . تعالی اللّه از جلوهٔ آن شراب که بر جملگی تافت چون آفتاب . تو زین جلوه از جا نرفتی که ای تو سنگی، کلوخی، جمادی، چه ای . رخ ای زاهد از می پرستان متاب تو در آتش افتاده ای من در آب . که گفته است چندین ورق را ببین بگردان ورق را و حق را ببین . مگو هیچ با ما ز آئین عقل که کفر است در کیش ما دین و عقل . ز ما دست ای شیخ مسجد بدار خراباتیان را به مسجد چکار . ردا کز ریا بر زنخ بسته ای بینداز دورش که یخ بسته ای . فزون از دو عالم تو در عالمی بدینسان چرا کوتهی و کمی . تو شادی بدین زندگی عار کو گشودند گیرم درت بار کو؟ . نماز ار نه از روی مستی کنی به مسجد درون بت پرستی کنی . به مسجد رو و قتل و غارت ببین به میخاه آی و فراغت ببین . به میخانه آی و حضوری بکن سیه کاسه ای کسب نوری بکن . چو من گر ازین می تو بی من شوی بگلخن درون رشک گلشن شوی . چه میخواهد از مسجد و خانقاه هر آنکو به میخانه برده است راه . نه سودای کفر و نه پروای دین نه ذوقی به آن و نه شوقی به این . برونها سفید و درونها سیاه فغان از چنین زندگی آه، آه . همه سر برون کرده از جیب هم هنرمند گردیده در عیب هم . خروشیم بر هم چو شیر و پلنگ همه آشتیهای بدتر ز جنگ . فرو رفته اشک و فرا رفته آه که باشند بر دعوی ما گواه . بفرمای گور و بیاور کفن که افتاده ام از دل مرد و زن . دلم گه از آن گه ازین جویدش ببین کاسمان از زمین جویدش . به می هستی خود فنا کرده ایم نکرده کسی آنچه ما کرده ایم . دگر طعنهٔ باده بر ما مزن که صد بار زن بهتر از طعنه زن . نبردست گویا به میخانه راه که مسجد بنا کرده و خانقاه . چه میخواهد از مسجد و خانقاه هر آنکو به میخانه بردست راه . روان پاک سازیم از آب تاک که آلودهٔ کفر و دین است پاک . ندانم چه گرمیست با این شراب که آتش خورم گویی از جام آب . به می صاحب تخت و تاجم کنید پریشان دماغم، علاجم کنید . جسد دادم و جان گرفتم ازو چه میخواستم، آن گرفتم ازو . بینداز این جسم و جان شو همه جسد چیست؟ روح روان شو همه . گدائی کن و پادشاهی ببین رهاکن خودی و خدائی ببین . تکلف بود مست از می شدن خوشا بیخود از نالهٔ نی شدن . درون خرابات ما شاهدیست که بدنام ازو هر کجا زاهدیست . بخور می که در دور عباس شاه به کا
الهی به مستان میخانه ات ✨حیدریه . مرحوم میرزا محمد رضی ( میررضی آرتیمانی ) . الهی به مستان میخانه ات بعقل آفرینان دیوانه ات . به دردی کش لجهٔ کبریا که آمد به شأنش فرود انّما . به درّی که عرش است او را صدف به ساقی کوثر، به شاه نجف . به نور دل صبح خیزان عشق ز شادی به انده گریزان عشق . به رندان سر مست آگاه دل که هرگز نرفتند جز راه دل . به انده پرستان بی پا و سر به شادی فروشان بی شور و شر . کزان خوبرو، چشم بد دور باد غلط دور گفتم که خود کور باد . به مستان افتاده در پای خم به مخمور با مرگ با اشتلم . بشام غریبان، به جام صبوح کز ایشانست شام و سحر را فتوح . که خاکم گل از آب انگور کن سرا پای من آتش طور کن . خدا را بجان خراباتیان کزین تهمت هستیم وارهان . به میخانهٔ وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده . که از کثرت خلق تنگ آمدم به هر جا شدم سر به سنگ آمدم . بیا ساقیا می بگردش در آر که دلگیرم از گردش روزگار . مئی ده که چون ریزیش در سبو بر آرد سبو از دل آواز هو . از آن می که در دل چو منزل کند بدن را فروزان تر از دل کند . از آن می که گر عکسش افتد بباغ کند غنچه را گوهر شبچراغ . از آن می که گر شب ببیند بخواب چو روز از دلش سر زند آفتاب . از آن می که گر عکسش افتد بجان توانی بجان دید حق را عیان . از آن می که چون شیشه بر لب زند لب شیشه تبخاله از تب زند . از آن می که گر عکسش افتد به آب بر آن آب تبخاله افتد جباب . از آن می که چون ریزیش در سبو بر آرد سبو از دل آواز هو . از آن می که که در خم چو گیرد قرار بر آرد خم آتش ز دل همچو نار . می صاف ز آلودگی بشر مبدل به خیر اندر او جمله شر . می معنی افروز صورت گداز مئی گشته معجون راز و نیاز . از آن آب، کاتش بجان افکند اگر پیر باشد جوان افکند . مئی را کزو جسم جانی کند بباده، زمین آسمانی کند . مئی از منی و توئی گشته پاک شود جان، چکد قطره ای گر به خاک . به انوار میخانه ره پوی، آه چه میخواهی از مسجد و خانقاه . بیا تا سری در سر خم کنیم من و تو، تو و من، همه گم کنیم . بیک قطره می آبم از سر گذشت به یک آه، بیمار ما درگذشت . بزن هر قدر خواهیم، پا به سر سر مست از پا ندارد خبر . چشی گر از این باده، کو کو زنی شوی چون ازو مست هو هو زنی . مئی سر بسر مایهٔ عقل و هوش مئی بی خم و شیشه، در ذوق و جوش . دماغم ز میخانه بویی کشید حذر کن که دیوانه، هویی کشید . بگیرید زنجیرم ای دوستان که پیلم کند یاد هندوستان . دلا خیز و پائی به میخانه نه صلائی به مستان دیوانه ده . خدا را ز میخانه گر آگهی به مخمور بیچاره، بنما رَهی . دلم خون شد از کلفت مدرسه خدا را خلاصم کن از وسوسه . چو ساقی همه چشم فتان نمود به یک نازم، از خویش عریان نمود . پریشان دماغیم، ساقی کجاست شراب ز شب مانده باقی کجاست . بیا ساقیا، می بگردش در آر که می خوش بود خاصه در بزم یار . مئی بس فروزان تر از شمع و روز می و ساقی و بادهٔ جام سوز . می صاف ز الایش ما سوی ازو یک نفس تا بعرش خدا . مئی کو مرا وارهاند ز من ز آئین و کیفیت ما و من . از آن می حلال است در کیش ما که هستی وبال است در پیش ما . از آن می حرام است بر غیر ما که خارج مقام است در سیر ما . مئی را که باشد در او این صفت نباشد بغیر از می معرفت . به این عالم ار آشنائی کنی ز خود بگذری و خدائی کنی . کنی خاک میخانه گر توتیا خدا را ببینی بچشم خدا . به میخانه آی و صفا را ببین ببین خویشتن را خدا را ببین . تودر حلقهٔ می پرستان در آ که چیزی نبینی بغیر خدا . بگویم که از خود فنا چون شوی ز یک قطره زین باده مجنون شوی . بشوریدگان گر شبی سر کنی از آن می که مستند لب تر کنی . جمال محالی که حاشا کنی ببندی دو چشم و تماشا کنی . نیاری تو چون تاب دیدار او ز دیدار رو کن به دیوار او . قمر درد نوش است از جام ما سحر خوشه چین است از شام ما . مغنی نوای دگر ساز کن دلم تنگ شد مطرب آواز کن . بگو زاهدان اینقدر تن زنند که آهن ربائی بر آهن زنند . بس آلوده ام آتش می کجاست پر آسوده ام نالهٔ نی کجاست . به پیمانه، پاک از پلیدم کنید همه دانش و داد و دیدم کنید . چو پیمانه از باده خالی شود مرا حالت مرگ حالی شود . همه مستی و شور و حالیم ما نه چون تو همه قیل و قالیم ما . خرابات را گر زیارت کنی تجلی بخروار غارت کنی . چه افسرده ای رنگ رندان بگیر چرا مرده ای آب حیوان بگیر . زنی در سماعی، ز می سرخوشی سزد گر ازین غصه خود را کشی . توانی اگر دل، دریا کنی تو آن دُر یکتای پیدا کنی . ندوزی چو حیوان نظر بر گیاه بیابی اگر لذت اشک و آه . بیا تا بساقی کنیم اتفاق درونها مصفا کنیم از نفاق . بیائید تا جمله مستان شویم ز مجموع هستی پریشان شویم . چو مستان بهم مهربانی کنیم دمی بی ریا زندگانی کنیم . بگرییم یکدم چو باران بهم که اینک فتادیم یاران زهم . جهان منزل راحت اندیش نیست ازل تا
👌برای انسان عیب نیست كه ... ▪️لا یعابُ المَرْءُ بِتَاخیرِ حَقِْهِ اِنَْمَا یعابُ مَنْ اَخَذَ ما لَیسَ لَهُ. 🔸امیرالمومنین عليه السّلام فرمودند: برای انسان عیب نیست كه حقش تاخیر افتد، عیب آن است كه چیزی را كه حقش نیست بگیرد. 📚امالی صدوق، ج۱، ص ۷۶
http://eitaa.com/joinchat/2740453387Cca7ea66bc5 🍃✨گروه محبان اهل بیت علیهم السلام✨🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سوقندی(عشق فقط خدا)
‍ ❤️☀️❤️☀️❤️☀️❤️☀️❤️☀️❤️ 🌹بسم رب فاطمه سلام الله علیها🌹 💚اللهم یا ربّ الزهرا، اِشفِ صَدر الزهرابِحقِّ الزهرا، بظهور الحُجة💚 💐 السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت محمد صلوات الله علیها 💐 💐 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک َ💐 🌷امروز نبی سپاس سرمد گوید 🌹برکودک یک روزه خوش آمد گوید 🌷تبریک به هم ولادت زهرا را 🌹احمدبه علی،علی به احمد گوید 🌷این فخربود بس که خداهم تبریک 🌹برمهدی وبر آل محمدگوید سید رضامؤید 🌺(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺 🌸باعرض سلام ،ادب واحترام محضر پیشگاه قطب عالم امکان، حضرت ولی عصر آقا امام زمان ((عج))‌وشما عزیزان گروه 💐 فرا رسیدن سالروز میلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا(س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان علی ع و الگوی بی بدیل تمام جهانیان‌ وروز مادر و روز زن را محضر مبارک حضرت مهدی ع و شما عزیزان ابر گروه مجمع محبان اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت وشادباش عرض می کنیم.، این عید مبارک باد. 💐💐 ❤️🕊❤️🕊❤️ 🌺 حضرت زهرا (علیها السلام) از دیدگاه قرآن 🌹 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ * 🌹«إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ * .... ». به نام خداوند بخشنده مهربان‏ * «ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان‏] عطا كرديم! * ....!». 🌸 شأن نزول سوره کوثر: پس از آن که پسران پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) به نام‌های قاسم و عبدالله رحلت نمودند، دشمنان حضرت بسیار خوشحال شدند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را شماتت کرده و حضرت را «ابتر» خطاب کردند. ... عاص بن وائل، که از دشمنان آن حضرت بود گفت: نسل او قطع شد و او «ابتر» و بی عقبه است. ولیدبن مغیره، ابوجهل، عقبة بن ابی محیط، کعب بن اشرف و ابو لهب نیز به او پیوسته و این شماتت را تکرار می‌کردند.(1) 🌸 خداوند متعال در پاسخ این شماتت ها، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را به ایشان عطا نمود، و در کلام وحی به آن تصریح نمود و فرمود: «ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان‏ = حضرت زهرا علیهاالسلام را] عطا كرديم». ✍️ فخر رازی که از بزرگان علمای اهل تسنن است می‌نویسد: 🌺 «معنای سوره این است که؛ خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسلی می‌دهد که در طول زمان باقی می‌ماند. بنگر چه تعداد از خانواده وی کشته شدند، در حالی که عالم از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مملو و آکنده است. و هیچ کس از خاندان بنی امیه نمی‌تواند با وی در این زمینه برابری نماید، ...(2) 📚 منابع : ................... 1 - ترجمه تفسير الميزان: ج‏20، ص: 642، بنقل از: الدر المنثور :ج 6، ص 403 / روح المعانى: ج 30، ص 248 (از کتب اهل سنت). 2 - تفسیر الفخر الرازی: ج32، ص124. ❤️🕊❤️🕊❤️ رباعیات ☀️نوری زخدیجه چون قمرپیداشد ⭐️ازمکه ستاره ی سحرپبدا شد 🌕در بیستم ماه جمادی الثانی ☀️گنجینه ی یازده که پیدا شد 🌟شب ولادت زهرای اطهراست امشب ☀️جهان زپرتورویش منور است امشب 👂رسیده مژده به گوشم به عاصیان بگو 🙏که عفو حضرت باری میسراست امشب ناظم زاده ❤️🕊❤️🕊❤️ _شما_اعضای_ محترم_مدیران_عزیز_ ابر _گروه_ مجمع _محبان اهلبیت ع وکانالهای زیر مجموعه💐 ملتمس دعا🙏 🌼میلاد حضرت زهرای بتول 🌺هدیه آسمانی خدا به رسول 🌸بانوی ملکوت وجبروت ✨حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بر آقاامام زمان عج وشما خوبان مبارک باد💐 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ لینک گروه تلگرام👇 https://t.me/joinchat/RCOIff1-qdh2CLjI لینک گروه ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2740453387Cca7ea66bc5
🍃🍂امیرالمومنین_علی علیه السلام هرکه نامت برد شیرین کام می گوید علی تا علی ساقیست ، مِی در جام می گوید علی در شب معراج ، جبریلِ امین با افتخار با رسول الله ، در هر گام می گوید علی در تمام غزوه ها با ضربه هایش یک به یک زیر لب پیغمبر اسلام می گوید علی با نیابت از خدا جبریل در ارض و سما دم به دم با اختیار تام می گوید علی بلکه میکائیل در هنگامِ پخشِ رزقِ خلق وقت صبح و ظهر و عصر و شام می گوید علی زمزم و مشعر ، منا ، سعی و صفا ، رکن و مقام حج ، حرم ، حاجی ، طواف ، احرام ، می گوید علی می رسد روزی که شیعه در کنار کعبه و .... یک مؤذن می رود بر بام می گوید علی مهدی مقیمی
🌸🌿🌸امیرالمومنین_علی علیه السلام حق علی میزان علی دنیا علی عقبی علی اصلِ قران! سورۂ والفجر و أعطینا علی گفت در جنگ اُحد با شوقِ بی حد جبرییل نیست مثلِ ذوالفقارت! لا فتی إلا علی «أشهد أنّ علی» آویزۂ گوش من است برده از بدو تولد با خودش دل را علی رو زدم! فوراً گره از کارهایم باز شد استجابت شد دعاهایم فقط با: یاعلی می رسد با قامتی از نور در قبرم شبی ترسی از ظلمت ندارم هیچ! دارم تا علی همنشینش میشوم؛ پرونده ام را روز حشر با لبی خندان بفرماید اگر امضا علی مثل زهرا ذکر من نادعلی شد در قنوت چون أمیرالمؤمنینِ ماست در هر جا علی از ازل بر گردن-آویزِ عقیق فاطمه حک شده با خط نستعلیق مولانا علی مرضیه عاطفی
🍃🌿🍃امیرالمومنین_علی علیه السلام سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی از ازل چرخانده دل ها را خدا ، سوی علی او مع الحق گفت و از آن روز ما را می‌کُشند دار ما خرما فروشان حلقه ی موی علی مانده‌ ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق بس که سلمان ها ، مسلمان کرد با بوی علی گر می‌ اندیشی نماز و روزه‌ ات را می‌ خرند ای برادر ! این تو و این هم ترازوی علی بیشتر از برق دَم‌ های دو سوی ذوالفقار دوستان را کشته خَم‌ های دو ابروی علی هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی ما و خاک کوی قنبر ، قنبر و روی علی قاسم صرافان
🍃🍂🍃امیرالمومنین_علی علیه السلام دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن علی بوی فاطمه دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خون آبه های چاه نجف قرار ما همه باب الرضا همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی حسین میدهد پگاه نجف قاسم نعمتی
🍃🌹🍃امیرالمومنین_علی سفره ی لطفِ علی تا اینکه برپا می شود واژه ی احسان و نیکی خوب معنا می شود در بساط واژه های ذهن خود دنبال عشق هرچه می گردم فقط نام تو پیدا می شود چون خدا را میدهم با نام زیبایت قسم روزهایم با عنایات تو فردا می شود لطف مولایم همیشه شامل حال من است تا که گویم یا علی این دل چه شیدا می شود از فضیلت های حیدر هرچه بنویسم کم است گوشه چشمی گر نماید قطره دریا می شود محسن زعفرانیه
علیه السلام✨✨✨✨✨✨ حال بی سامان من از عشق تو سامان گرفت این گدا از دست تو هر روز آب و نان گرفت مثل یک مردار بودم گوشه ای از عزلتم تا که نامت را شنیدم پیکر من جان گرفت ذکر یا حیدر بود شیرینی اش در کام من احتیاجم را دگر از قند و از قندان گرفت شاه آمد در نجف ، کشکول در دستش گرفت در عوض سائل که آمد منصب سلطان گرفت بسکه ایوان طلایت مات و مبهوتم نمود ... گاه گاهی این زبانم ، ذکر " یا ایوان " گرفت یک عروس حیدری دیدم که از صحن نجف خاک را برداشت و با آن حنابندان گرفت تک تک آیات قرآن وصف شاه لافتاست از شما مضمون خود را سوره ی انسان گرفت بادهای موسمی از یک دم تو می وزد از تکان ذواالفقارت دفعتا طوفان گرفت هر کسی عشق تو را دارد خودش درمان بود هر کسی دور از تو شد هم ، درد بی درمان گرفت جایگاه دشمنت باشد به قعر چاه وَیْل تازه خیلی هم خدا بر حالشان آسان گرفت مسجدی که " اَشْهَدُ اَنَّ عَلی " را قطع کرد از ستون باید شکست و سردرش سیمان گرفت داریوش و کوروش و این داستانها ... بیخیال کشور ما اعتبار از حضرت سلمان گرفت رضا قاسمی
🍃✨🍃امیرالمومنین_علی علیه السلام ای هست من ز هست تو یامرتضی علی دست خداست دست تو یا مرتضی علی چشم كسی ندیده به هنگام کارزار یك بار هم شكست تو یا مرتضی علی اوج تمام بال و پر هر پرنده ای باشد همیشه پست تو یا مرتضی علی بیچاره دشمنت که به تیغت دو نیم شد به به؛به ضرب شصت تو یا مرتضی علی مشكل گشای خلقی و حل میشود فقط كار همه به دست تو یا مرتضی علی ساقی كوثری و دو دستت پیاله است هستم خراب و مست تو یا مرتضی علی محمد حسن بیات لو
🌼امیرالمومنین_علی علیه السلام کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهو ی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبر ها که از او روزگار می خواهد علی کسیست که مرحب مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا، در شناسنامه ی عشق مرا ببخش ، دلم گَه گُدار می خواهد... که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام ، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم! چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم،گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟!... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان ، انتظار می خواهد... علی اصغر یزدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سهم امروز مطالعه نهج البلاغه از حکمت ۳۵۵ تا حکمت ۳۶۶ ┄━━•●❥◦❈🌿🌹🌿❈◦❥●━━┄ 💠 (وقتي يكي از كارگزاران امام خانه ی با شكوهی ساخت به او فرمود: ) سكه های طلا و نقره سر برآورده خود را آشكار ساختند، همانا ساختمان مجلل بی نيازی و ثروتمندی تو را می رساند 📒 ┄━━•●❥◦❈🌿🌹🌿❈◦❥●━━┄ 💠 (از امام پرسيدند اگر در خانه ی مردی را به رويش ببندند، روزی او از كجا خواهد آمد؟ فرمود) از آن جایی كه مرگ او می آيد! 📒 ┄━━•●❥◦❈🌿🌹🌿❈◦❥●━━┄ 💠 (مردی را در مرگ يكی از خويشاندانش چنین تسليت گفت:) مردن از شما آغازنشده، و به شما نيز پايان نخواهد يافت، اين دوست شما به سفر می رفت، اكنون پنداريد كه به يكی از سفرها رفته؛ اگر او بازنگردد شما به سوی او خواهيد رفت. 📒 ┄━━•●❥◦❈🌿🌹🌿❈◦❥●━━┄ 💠 ای مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر، ترسان بنگرد، زيرا كسی كه رفاه و گشايش را زمينه گرفتار شدن خويش نداند، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن می پندارد و آن كس كه تنگدستی را آزمايش الهی نداند پاداشی را که اميدی به آن بود از دست خواهد داد. 📒 ┄━━•●❥◦❈🌿🌹🌿❈◦❥●━━┄ 💠 ای اسيران آرزوها، بس كنيد! زيرا صاحبان مقامات دنيا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افكند، ای مردم كار تربيت خود را خود بر عهده گيريد، و نفس را از عادتهایی كه به آن حرص دارد باز گردانيد. 📒 ┄━━•●❥◦❈🌿🌹🌿❈