4_6010080172609374581.mp3
16.37M
روضه شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی
میثم مطیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پای حاج قاسم بایست!
#تصویری
روضه فاطمیه را امسال، خون گرم شهید می خواند
روضه فاطمیه را امسال
خون گرم شهید میخواند
حال پهلو شکسته را یاران
یار پهلو شکسته میداند
حاج قاسم! چو لاله های دگر
از ازل، داغدار زهرایی
گفته بودی که فاطمیهی بعد
نیستی! در کنار مولایی
ابروانت صلابت شمشیر
چشمهایت تلاوت باران
در دلت آتشی قدیمی بود
داغِ جاماندن از صف یاران
بر مزارت نوشته ای: سرباز
تا چنین ساده، جاودانه شود
نور بودی و حضرت زهرا
خواست تدفین تو شبانه شود
مثل امشبی زهراروآماده کرد،کمک حالی نداشت فقط اسماکنارش بوداسماآب میریخت علی غسل میداد
بریزآب روان اسما ولی آهسته آهسته
دلشب درخونه بازشدجنازه بیرون آمد،دوتاسه تابچه دنبال جنازه میدویدن به سروسینه میزدن،این فاطمیه خیلی ذهن منودرگیرکرده همش باخودم میگم وقتی میخواستی دفن کنی مردی کنارت نبودکی بودشمابگیدبه من سلمان وابوذرکه نامحرم بودن،وقتی امیرالمومنین داخل قبررفت چه کسی این بدن روبه دست علی داد😭
تو همیشه شهید بودی و حال
زنده تر از همیشه با مایی
با همین دستهای غرقه به خون
تو علمدار فتح فردایی
اربااربا شدی به راه علی
تا در این جبهه باز جمع شویم
موج در موج در صف پیکار
چون صفوف نماز جمع شویم
اربااربا شدی که پیش ستم
لحظه ای سر فرو نیاندازیم
این صدای رسای غیرت توست:
اهل سازش شویم می بازیم
زنده از خون تو شده بغداد
زنده از خون تو شده صنعا
اینک این حنجر بریده توست
گرم فریادمرگ آمریکاست
مانگیریم یک نفس آرام
تانگیریم انتقامت را
سحری رابه مسجدالاقصی
میرسانیم ماسلامت را
حاج قاسم قیامتی کردی
بال وپرسوخته خداحافظ
توبه زهراسلام مابرسان
روزشهادته امروزبچه هاش طعم بی مادری ومیچشن،علی امروزتنهاترازهمیشه س زهرارفتی علی وتنهاگذاشتی ،ااای حاج قاسم توبه زهرابگوکه سوخته ای شعله درشعله ازغم آن در،،این درنیم سوخته ماروبیچاره کرده
توبه زهرابگوکه جان دادی لحظه لحظه به غربت حیدر
میخوام شهادت امیرالمومنین براتون روایت کنم
باراول شهیدشدحیدر باندای غریب یاابتا
یک نفربین درودیوارمونده بودیه نفربین درودیوارصدامیزدیاابتا(هکذا یفعل وابنتک )بیاببین بادخترت چی میکنن،خودشم تعریف کردگفت چه اتفاقاتی افتاده( ورکل الباب بالرجله )چنان بالگدبه این درزد (وانا حامل )بارداربودم ای کاش همین جاختم میشدجلواومددلش آروم نشداگه روزشهادت نبودمحال بودبگم( فیضربنی بیده) نه یه بارنه دوبارهمش به صورتم میزد،انقدرابن ضربه محکم بود گوشواره هام پراکنده شدیازهرا😭
اخ بمیرم ابنجابه نفردیگم صدازدیافضه خذینی فضه بیابه دادم برسم والله
اگه امروزروضه نخونیم شایدضررکنیم شایددیگه بعدانتونم روزشهادت برات نوکری کنم اخ بمیرم همین جورکه روزمین افتاده بوددیدریختن داخل حالازیردست وپامونده علی روبردن طناب به دست مولاش بستن باهزار زحمت ازجابلندشدحال خوبی نداشت من نمیدونم اگه دخترش ازکربلا بیرون اومدبه سمت قتلگاه میدویدهی زمین میخوردهی بلندمیشدابنجام احتمالا مادرش وقتی دنبال حیدرمیدویدازسینه اش خون میچکیدهی باصورت به زمین میخورد،،
باراول شهیدشدحیدر باندای غریب باابتا
باردوم شهیدشدچون دید جای سیلی به صورت ماه
نفسم حبس شددلم لرزید وای اگرچشم خویش وانکند
همه امن یجیب میخواند خانه بی فاطمه خدانکند
اون لحظه که اومدکناربسترش نشست زهرادردمیکشیدروایت میگه..
دربسترافتاده بودازشدت دردبه چپ وراست میغلتیدبه خودش میپیچیدعلی همش باهاش حرف میزدجواب نمیداد،سرش روبلندکرداولین باره این جمله ازمن میشنوید،سرزهراروبه سینه چسبانیدفقط یه جمله گفت اگه میخوای وصیت کنی بگو علی جان منوشبانه غسل بده شبانه کفنم کنیدعلی بعضی هانمیخوام بیان ازشون راضی نیستم،یه وقت زهراصدازدعلی جان برای من تابوت درست میکنی؟
غمت انداخته مرا ازپای ،من دیگه علی سابق نیستم ببین افتاده شدم شکسته شدم
چشم بگشا که میروم ازدست
ای فدای نوای تسبیحت
بی توتسبیح هرشبم آه است
زهرای من خورشیدخانه ام
کارمن سخت میشودبی تو
راحت روح من خداحافظ
شبنم گریه ام به چهره توست
گل مجروح من خداحافظ
#روضه_حضرت_زهرا_س
#شهید_قاسم_سلیمانی
#التماس_دعا🤲
1_726459984.mp3
16.9M
▪️روضه را یک شهید می خواند (روضه)
🎙بانوای: #حاجمیثممطیعی
🏴 ویژه اولین سالگرد شهادت
حاج #قاسم_سلیمانی
4_5929131506642455557.m4a
680.2K
◾شور سینهزنی فاطمیه
◾ملودی و سبک جدید
◾بنداول
همرهم سورهی کوثر بود
دست من تو دست مادر بود
از میان کوچه ها رفتیم
چشم مادرم ولی تر بود
فاطمه فاطمه مادر مادر(۴)
◾بنددوم
مردک پست را تا دیدم
بین کوچه بخود لرزیدم
پیش من مادرم داد میزد
بر سرخصم دون فریاد میزد
فاطمه فاطمه مادر مادر(۴)
◾بندسوم
پیش آون مردک پست دیدم
چادرش را محکم بست دیدم
ناگهان دیدم آنجا مادر
رو زمین پیش چشمم زد پرپر
فاطمه فاطمه مادر مادر(۴)
◾بندچهارم
کوثر قرآن مثل حورا بود
بین کوچه تنهای تنها بود
راه بین کوچه مشکل بود
صورت مادرم مثل گل بود
فاطمه فاطمه مادر مادر(۴)
#مرتضی_محمودپور
فاطمیه؛ انظروا الی امتی فاطمه.mp3
4.65M
#زمینه_فاطمیه
#متن_نوحه
قدم میذاره به چشم محراب، زهرا
نورانی میشه دنیا و عرش اعلی
همه خوابند و زهرا بیدار
میخونه الجارُ ثمّ الدار
نماز شب خونده با زخماش
زخمایی که جا موند از مسمار
قنوت میگیره؛ بازوش درد میگیره
رکوع که میره؛ پهلوش درد میگیره
قیام میکنه؛ پاهاش نا نداره
به سجده میره؛ ابروش درد میگیره
فرمان خدا به همه عالمه
اُنظُروا إلی أمَتی فاطمه
__________________
پر از کبودی پر از تبه پا تا سر
نمیگذره اما از نمازش مادر
با هزار دردسر پا میشه
با یه سرفه زخماش وا میشه
هِی خودش میگه دارم میرم
مگه این زهرا زهرا میشه
میایسته رو پاش؛ چشماش تار میبینه
جوونه ولی؛ با سختی میشینه
میگه ای خدا؛ مرگم رو برسون
آخه بریدم؛ از شهر مدینه
فرمان خدا به همه عالمه
اُنظُروا إلی أمَتی فاطمه
#حمید_رمی
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد
ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد
خواب پریشان شبش را در خیالش
خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد
شاءن نزول آیه های چشم خود را
با روضه های مادرش تفسیر می کرد
گل های روی بالش زیر سرش را
با اشک های چشم هایش سیر می کرد
او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ
داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد
هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش
در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد
یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد
میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد
جعده، خیانت، زهر و...این ها علتش نیست
روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد
می خواست مادر را برد از کوچه اما
چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد
▪️
▪️
آئینه ای یک دست را در قاب تابوت
مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد...
شاعر: #بردیا_محمدی