eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
الا ای آسمون غم دارنه می دل ♫ هرشو مست هستما پاک بومه خل ♫ دکن ساقی مسه ♫ می دلبر بورده و می حال خرابه ♫ لبریز هاکن امشو می حال هسته خراب ♫ هر بی سر پا ره ♫ انگور ملبیمه شنبه پیمه شم ♫ رنگت بچه بیمه تی جا بیمه چن ♫ به حق ای شاه رضا عمرش بوو کم ♫ خدایا من غریب می یار غریبه ♫ نشو ای خواستگار نصیبه @rozeh_daftari1
◾️منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیه‌السلام را به شهادت برساند، امّا... در تاریخ آمده است: روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیه‌السلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیه‌السلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف می‌شد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیه‌السلام از قصر او خارج شدند. ➖ ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟! منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با چهره‌ای غضب‌آلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم، فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ ▪️رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌من نزدیک شد، پنجه‌های خود را گشوده بود و دامن به‌کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجه‌های خود بفشارد. 📚مُهَج الدعوات،سیدبن‌طاووس،ص۱۹۲ ✍ آه یا رسول الله... کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل می‌شدید... در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع الموده، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ @rozeh_daftari1
◾️ بر سر سفره‌ای که إمام صادق علیه‌السلام نشسته بودند، «شراب»‌ حاضر کردند... راوی گوید: وقتی امام صادق علیه‌السلام به نزد منصور دوانیقی آوردند، در خدمت امام علیه‌السلام بودیم. یکی از فرماندهان منصور، یک مهمانی را در قصر منصور تدارک دیده بود. امام صادق علیه‌السلام نیز بین مهمانان حضور داشت؛ سر سفره وقتی‌که مهمانان مشغول خوردن غذا بودند، یک نفر از آنها آب خواست و قدحی که شراب در آن بود، آوردند؛ همین که قدح به‌دست آن مرد رسید، امام صادق علیه السّلام از جا برخاست. پرسیدند: آقا! چرا بلند شدید؟ إمام علیه‌السلام فرمود: جدّم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَی مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْرُ. ▪️هر کس بر سر سفره‌ای بنشیند که شراب در آن سفره خورده می‌شود، ملعون است. 📚الکافی ج۶ ص۲۶۸ ✍ آه یا امام صادق... همین‌که یک شیعهٔ جعفری، می‌شنود که بر سر سفره‌ای که شما نشسته بودید، شراب آوردند، قلب او درد می‌گیرد... امّا تا اسم «شُرب خمر» می‌آید، مصائبی را به تصویر میکشد که نزدیک است قلب انسان متلاشی شود... ➖ یکی از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون می‌گوید: وَ کُنَّا إِذَا أَمْسَیْنَا وَضَعْنَا الرَّأْسَ فِی التَّابُوتِ وَ شَرِبْنَا الْخَمْرَ حَوْلَ التَّابُوتِ ▪️در مسیر بین کربلا تا شام، هنگامی که شب می‌شد، سَر إمام حسین علیه‌السلام را در میان صندوقی می‌نهادیم و در اطراف آن می‌نشستیم و مشغول شُرب خمر می‌شدیم.(۱) ➖ یا امام صادق ... اگر بر سر سفره شما شراب آوردند، دیگر شراب بر سَر و روی‌تان نریختند؛ اما بمیریم برای آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف ▪️يزيد ملعون شراب می‌خورد و تَه‌مانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليه‌السّلام می‌ريخت.(۲)😭😭😭 📚منابع: (۱)لهوف ص١۵٢ (۲)نفس المهموم، ص۴۳۹ معالي السّبطين، ج۲ص۵۸ @rozeh_daftari1
السلام علیک یا امام جعفر صادق علیه‌السلام السلام ای زلال آیینه ششمین افتاب نسل علی مڌهب جعفری بنام تو است باتو هستیم وصل علی گر مزار تو خاکی است اما اختر اسمان عشقی تو نور دادی از آسمان به زمین دلبرسایبان عشقی تو مثل مادر غریب هستی که دست تو باطناب می بستند کوچه ها ی مدینه شاهد توست حرمتت را چگونه بشکستند میرسد یک زمان مزار بقیع مثل مشهد شود چراغانی به ضریح تو میزنم بوسه در همین بیتهای پایانی صله چشمهای بارانی از تو باشد برات کرببلا کاش ساقی ز مشک خود بدهد جرعه ای از فرات کرببلا  انقدر روضه شما خواندم همه فهمیده اند حیدری ام من مسلمان راه تو هستم مڌهبم شیعه است و ،،،، ام حسین جعفری @rozeh_daftari1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه باغبون خسته دل باغی پُر از آلاله داشت…!!! ♪♩♯ گل های کوچیک و بزرگ شش ماه و سه ساله داشت وقتی به باغِش سَر میزد دیگه غم و ماتم نداشت ♪♩♯ با بودن یک باغ گل چیزی تو عالَم کم نداشت چیزی تو عالَم کم نداشت ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین !!! ♪♩♯ اما یه روزی ناگهون قصد سفر کرد باغبون همراه گل ها قنچه ها پا زد به جای بی نشون! ♪♩♯ میرفت و رو دوش خود کوهی ز درد و غم کشید! تا که یکی از روزا به دشتِ کربلا رسید به دشت کربلا رسید ♪♩♯ ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین یه مشت حسود کینه دل میخواستن آواره باشه ♪♩♯ دانلود مداحی یه باغبون خسته دل باغی پر از آلاله داشت مجید فیروزی تو صحرای کرببلا بی کس و بیچاره باشه!!! تو اون دیار بی کسی که غافله بار رو گشود! ♪♩♯ بین گلای باغبون یه غنچه ای شِش ماهه بود یه غنچه ای شش ماهه بود ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین !! ♪♩♯ باغبون کربوبلا غنچه رو خیلی دوست میداشت همیشه غنچه گل رو به رویِ سینش میگذاشت ♪♩♯ از بس که تشنه شده بود شَبنم اشک رو میمکید!! از سوز گرما و عطش جایی رو چشماش نمیدید ♪♩♯ ای آبروی عالمین هستی تو مولا یا حسین !!! —–|●♯♩♪♫♬♬♫♪♩♯●|—– باغبون خسته دل باغی پر از آلاله داشت فیروزی @rozeh_daftari1
344.3K
تصیح مصرع سرحسین و می بره
ذکر سینه زنی زبانحال امام صادق علیه السلام * حالا دارم می فـهـمـم؛ آتیش در یعنی چی حالا دارم می فهمم، سوختن پر یعنی چی حالا دارم می فهمم، تو کوچه های غربت حمله به یک خانه با چهل نفـر یعنی چی نفس نمانده تا بگم، یه دریا گریه هم کمه خدا میدونه چی گذشت، تو کوچه ها به فاطمه وای، از حــال مـــادرم وای، از چشمای ترم اینجا بین کـوچـه ها ارث از علی می بـرم وای، وای از غریبی (۴ ) ******* حالا دارم می بینم، گرد و غـبـار و دود و حالا دارم می بینم، شعله های نمرود و حالا دارم می بینم، چیزی که مادر دیده با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و یکی نگفت تو کوچه ها ، بذار عبا به تن کنه میون شهر کسی نبود ، فکری به حال من کنه وای، از تنـهـا مونـدنم وای، از غصه خوردنم بـــا پـــای بــرهــنــــه ام تا کوچه کشـوندنم وای، وای از غریبی (۴ ) ****** حالا دیگه حس کردم، عطش رو در اوج تب حالا دیگه حس کردم، ترک های روی لب حالا دیگه حس کردم ، چرا همش خون بارید میون چندتا بچه ، چشای عمه م زینب با روضه ها خمیده شد، زنی که مثل حیدره آخه یکی رو نیزه ها ، سر حسین و می بره وای از روضه های نی وای، از ردّپای نی سنگ میخورد به بچه ها هِی از لا به لای نی وای، وای از غریبی (۴ ) 🥀🌿🥀یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة @rozeh_daftari1