eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
374 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍂 روضه و توسل بسیار جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 🌺🌺🌺🌺🌺 قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است هواي شعر براي بقيع دلگير است چگونه شعر بگويد دلي كه مي گيرد اَلا بقيع! چرا زائرت نمي ميرد؟ بقيع،سامرِ و كربلا و مشهد نيست *اگه ديدي كنار دستيت يه جوري مي سوزه،گريه اش فرق داره،بدون يه شب سر به ديوار بقيع گذاشته،خوشبحال اونايي كه دارن ميرن،امسال مدينه گريه كن داره،زائر داره،امام صادق! چند روز ديگه صبر كني گريه كنات ميان آقا....* بقيع،سامرِ و كربلا و مشهد نيست در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش به راحتي بنشيند ميان ايوانش ولي بقيع بهشتي است با چهار مزار بقيع مژده ي سالي است با چهار بهار چهار مظهر غربت،چهار تن مظلوم چهار قبر غريب از چهارده معصوم *يه بقيع ميگن،يه بقيع مي شنوي،اونايي كه نرفتن! يه ويژگي منحصر به فرد داره بقيع،هيچ كجا پيدا نميشه....* فقط ميان بقيع است اين قرار تمام به يك سلام شوي زائر چهار امام *كجا ميتوني پيدا كني،يه بار دست به سينه بذاري بگي: "السلام علي ائمة البقيع" زيارت چهار امام رو برات بنويسن... وصف العيش،نصف العيش،كنار بقيع كه نميذارن الان دست به سينه بذاريم،نميذارن ادب كني سلام كني،همين امشب چشم سرت رو ببند، ببين چه تصويري مياد،يه تصور تاريك،نه شمعي نه چراغي"السلام علي ائمة الهدي،السلام علي ائمة البقيع"... تو محرم ميگم ان شاءالله كربلا ناله بزني،اما امشب ميگم تو مدينه نميتوني ناله بزني..امشب ناله بزن...* ولي نه آه دلم ناتمام مانده هنوز به سينه عرض سلام مانده هنوز *من چه جوري بيام مدينه؟مدينه اي كه قبر مادرت رو پيدا نكني مدينه نيست،مدينه اي كه يه دل سير نتوني بگي:علي! مدينه نيست...* سلام از عمق دلِ ديده اي كه پر ابر است به مادري كه كه بدون حرم،نه،بي قبر است {بي بيِ ،بي حرم،قبرت كجاست مادر؟ مادرِ بي حرم،قبرت كجاست مادر؟} اگر سلام تو، آتش به سينه ات افروخت از آن دري است كه روزي ميان آتش ز هُرم شعله ي در ياس را كه پژمردند در آن هجوم علي را به ريسمان بردند *امشب شبِ اون آقاييِ كه فرمود: خدا رحمت كنه اوني كه براي مادر ما بلند بلند گريه 🌺🌺🌺🌺🌺
🍁🍂 روضه و توسل بسیار جانسوز _شهادت امام صادق عليه السلام_96_سید مهدی میرداماد🍁🍂 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ز هُرم شعله ي در ياس را كه پژمردند در آن هجوم علي را به ريسمان بردند ميان تلخيِ آن صحنه ي غبار آلود شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود از آن غروب غم انگيز چند سال گشت كه باز خاطره ي كوچه از خيال گذشت مدينه همدم اندوه دودمان علي است و باز شاهد مردي زخاندان علي است كه باز آمده آتش در آستانه ي او هزار شكر كه محسن نداشت خانه ي او رسيده اند كه از باغ، لاله را ببرند اما صادق ِ هفتاد ساله را ببرند *باور كنيد كه مصيبت امام صادق،مسموم شدن و شهادت نيست،اين خانواده همه آماده ي شهادت بودن،زين العابدين فرمود:" اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ" شهادت كرامت ماست،اما روضه ي امام صادق اينه..* تصورش چقدر سخت مي شود اي واي بزرگ طايفه در كوچه ميدود كسي نگفت: مگر پيرمرد بُردن دارد تن نحيف مگر تازيانه خوردن دارد ميان گريه ي آرام او بلند نخند به دست بي رمقش لااقل طناب نبند عزيز فاطمه را بي اراده مي بردند همه سواره و او را پياده می برند. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴
. 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند...واويلا...انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) 🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
امام صادق ( علیه السلام ) ، حدودِ 70 سال سن دارند ، ، شب آقارو سرِ برهنه ، پای برهنه ، از تو خونه بیرون آورد ، جلوی چشم بچه ها ... الهی برای هیچ بابایی پیش نیاد شب بریزن تو خونه ، بخواهند جلوی دخترش ، بابارو از تو خونه بیرون ببرند ، دختر میدوه میگه بابامو کجا می برید ؟ نمیزارم بابام رو ببرید ... آقا ، شمارو نیمه ی شب از تو خونه بیرون بردند ، ملعون ، خودش سوار مرکب بود ، اما امام صادق ( علیه السلام ) 70 ساله رو دنبال خودش میدوانید ، خجالت میکشم بگم ، آقارو دنبال خودش پیاده میدواند ، میگه مقداری راه رفتم ، برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ... ؟ عرق به پیشانیش نشسته ؟ آقا ، قربونت برم ، آقا آقا .. امشب شیعیانت اومدند برای غمات گریه کنند ، آقا جان : سالخورده طاقتش کم میشود بی زدن هم قامتش خم میشود ( بگم بعدیش رو ؟ اومدی امشب گریه کنی ، برای غربت امام صادق « علیه السلام » ... ) بر زمین می افتد و در کوچه ها تا که ضربِ دست محکم می شود ... گریه کن های محرم ، امشب برای امام صادق ( علیه السلام ) گریه کنید ، فرمود مسمع ، تو که برای جدم گریه میکنی ، بهت بشارت بدهم ، همچین که جان به گودی گلوت میرسه ، عزرائیل میاد بالین تو ، پیغمبر(ص) میاد ، امیرالمومنین میاد ، فاطمه ی زهرا میاد ، من هم میام ، به عزرائیل میگیم این گریه کنِ حسینه ... این گریه کنِ جد ماست ، ... به به ... قربون این نوای یا حسینت ، ان شاءالله تو حرم ارباب حسین ... (علیه السلام)
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی یابن الحسن... ایام شهادت جد غریبتون امام صادق... حتما الان رفتی مدینه... کنار قبرستان بقیع... اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی... قربون اشکهای چشمت برم آقا... 🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی 🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی 🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون... یک گوشه ای بشینه... برای غربت امام صادق اشک بریزه... مواظب باش عزیز من... امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی... خوب آبرو داری کنی... امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن... اگه آقا بیاد.... از ما راضی بشه... یا بن الحسن... آقا... من مطمئنم... 🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است در عزای جد غریبتون امام صادق... 🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است 🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی حالا از سوز دلت صداش بزن... یاصاحب الزمان... @rozeh_daftari1
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) @rozeh_daftari1
السلام علیکم یا ائمه البقیع و یا آل رسول الله.. جلوه ی جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبرئیل دربانی کند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع یعنی ما حرمتونو میبینیم و میمیریم، یا حسرت بقیع هم به دلمون باقی میمونه... گرچه میتابد براو خورشید سوزانِ حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع قرنها بگذشته ازآن ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع قریب به صد و ده سال، بعد مادرش فاطمه، وقتی ازش پرسیدند علت مرگ مادرتون چه بود ، یه جمله ای فرمود شیعه رو تا قیامت داغدار کرد فرمود و کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنفُذا لَکـَزَها بِنَعلِ السَّیف خونه اش هم وقتی آتش زدند ، آتش به اندرون بیت سرایت کرد، ایستاد وسط آتش... بعضیا نوشتند، حضرت همه تلاشش رو کردآتش رو خاموش کنه ، اهل و عیالش از این حجره به آن حجره ، فرار میکردند ، چون آتش رو پرتاب کردند داخل خانه، آدم یاد آتش گرفتن خیمه های حسین میفته ... اون روز مادرش بین دود و آتش ایستاد، کربلا هم عمه بود که بین خیمه های آتش گرفته،... حمیدبن مسلم میگه منوشمرو خولی رسیدیم به خیمه ای که دیدیم آتش گرفته ، یه بانوی رشیده که لباسش هم آتش گرفته دم در خیمه ایستاده، شما چرا فرار نمیکنی فرمود من عزیز امامتِ برادرم ، تو خیمه ست امانتی تو خیمه دارم این متن مقتله شمر صدا زد تا زینب ورودی خیمه ایستاده احدی حق نداره وارد خیمه بشه، محدث قمی مینویسد شمر بااین قساوت، تا دید زینب اینجا مانعه ،برگشت.... اما هر چی به اون نانجیب گفتند فاطمه تو این خونه ست گفت خانه رو با اهلش میسوزانم فَرکَّلَ الباب بِرِجلِه وَ رَدَّه عَلَیّ وَ اَنا حٰامِل فَسَقَطتُ لِوَجهِی یا زهرا....
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا 1_1057997099.mp3
زمان: حجم: 5.52M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج میرزامحمدی 🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 شاید همین ساعت ها بود مشغول نماز شب و تهجد و شب زنده داری بود بدون اینکه اجازه بگیرند بدون اینکه دغل باب کنند از بالای دیوار ریختن تو خونه امام صادق اصلا انگار بعد واقعه در و دیوار بعد اون فاجعه ای کهمادرشو بین در و دیوار گذاشتن تو مدینه دیگه اذن دخول نمیگیرن پیرترین امامان مارو با سر برهنه بی عبا از خونه نیمه شب کشوندن بیرون نانجیب ابن ربیع سوار بر مرکب حضرت پای پیاده نفس نفس زنان دنبال مرکب وارد بر منصور شدن همه دیدن سه مرتبه منصور شمشیر کشید اما بلافاصله شمشیرشو غلاف کرد از حضرت عذر خواهی کرد آقا روباچه عزت و احترامی برگردون به منزل حاجبا نش اونجا بودن پرسیدند امیر چرا کار یکسره نکردی گفت هر بار که شمشیر کشیدم تمثال پیغمبر اکرم و دیدم به من فرمود منصور اگه یه آسیبی به فرزندم جعفر برسه خودم نابودت می کنم یا رسول الله همیشه بلاگردون بودی یه شمشیر برهنه بالا سر فرزندت نتونستی ببینی اما کربلا چه اتفاقی افتاد صلّت على جسم الحُسين سيوفُهم •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari1
متن روضه 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا زبانحال غریب مدینه... آقامون امام صادق... با جد بزرگوارش... 🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا 🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا قربون مظلومیت برم یا امام صادق... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی یا جدا نبودی ببینی... با من چه کردند... 🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی 🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا دیگه دلتون اینجا نباشه... بریم خانه امام صادق... به یاد اون شبی که... ابن ربیع نانجیب... بدون اجازه... وارد خانه امام صادق شد... خدا لعنتش کنه... نانجیب حتی اجازه نداد... امام صادق عمامه به سر کنه... ای وای... ای وای ... بگم یا نه... 🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا من از شما سوال میکنم... اگه یک پیرمرد ببینی... چطوری باهاش برخورد میکنی... حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی... اما ابن ربیع نانجیب... با آقای ما... امام صادق... چه کرد... یا صاحب الزمان... خودش بر روی مرکب و... امام صادق رو... با سر برهنه و پای پیاده... هی توی کوچه های مدینه میدواند... خود نانجیبش میگه... یکوقت برگشتم... دیدم... انقدر حضرت خسته شده... عرق به پیشانیش نشسته... داره نفس نفس میزنه... 🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق... خیلی غریب بودید آقا... شما رو مظلومانه... توی کوچه ها میکشیدند... اما میخوام بگم آقاجان... دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد... همسرتون رو جلو چشماتون نزدند... ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند... من یک آقایی میشناسم... تو همین شهر مدینه... ریسمان گردنش انداختند... کشون کشون میبردندش... تصور کن... یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند... یکطرف بچه ها... یکطرف هم زهرای مرضیه... آی غیرتی ها... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی ملعون، اشاره کرد... گفت قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو... 😭 زبانم لال بشه... یا امام صادق منو ببخشید... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر زدند... واويلا... انقدر زدند... که مادر نقش زمین شد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا الله... اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... زینب کبری رو بزنه... یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله... کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) @rozehdaftari
السلام علیکم یا ائمه البقیع و یا آل رسول الله.. جلوه ی جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبرئیل دربانی کند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع یعنی ما حرمتونو میبینیم و میمیریم، یا حسرت بقیع هم به دلمون باقی میمونه... گرچه میتابد براو خورشید سوزانِ حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع قرنها بگذشته ازآن ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع قریب به صد و ده سال، بعد مادرش فاطمه، وقتی ازش پرسیدند علت مرگ مادرتون چه بود ، یه جمله ای فرمود شیعه رو تا قیامت داغدار کرد فرمود و کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنفُذا لَکـَزَها بِنَعلِ السَّیف خونه اش هم وقتی آتش زدند ، آتش به اندرون بیت سرایت کرد، ایستاد وسط آتش... بعضیا نوشتند، حضرت همه تلاشش رو کردآتش رو خاموش کنه ، اهل و عیالش از این حجره به آن حجره ، فرار میکردند ، چون آتش رو پرتاب کردند داخل خانه، آدم یاد آتش گرفتن خیمه های حسین میفته ... اون روز مادرش بین دود و آتش ایستاد، کربلا هم عمه بود که بین خیمه های آتش گرفته،... حمیدبن مسلم میگه منوشمرو خولی رسیدیم به خیمه ای که دیدیم آتش گرفته ، یه بانوی رشیده که لباسش هم آتش گرفته دم در خیمه ایستاده، شما چرا فرار نمیکنی فرمود من عزیز امامتِ برادرم ، تو خیمه ست امانتی تو خیمه دارم این متن مقتله شمر صدا زد تا زینب ورودی خیمه ایستاده احدی حق نداره وارد خیمه بشه، محدث قمی مینویسد شمر بااین قساوت، تا دید زینب اینجا مانعه ،برگشت.... اما هر چی به اون نانجیب گفتند فاطمه تو این خونه ست گفت خانه رو با اهلش میسوزانم فَرکَّلَ الباب بِرِجلِه وَ رَدَّه عَلَیّ وَ اَنا حٰامِل فَسَقَطتُ لِوَجهِی یا زهرا.... •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari1