#قصیده جدید👇👇
قصیده مولودیه امیرالمومنین علی علیه السلام
دلبر ما چو در ازل بر دل ما نظاره کرد
رخت جنون به قامت عاقل ما قواره کرد
ناوک مژه را گذاشت در دل ابروی کمان
جان به خون کشیده را پلک زنان نظاره کرد
چاره ی کشتگان عشق غمزه ی چشم دلبر است
درد جنون عشق را به ناز و غمزه چاره کرد
لایق وصف او نبود تا صفتش کند کسی
از کرمش وجود ما لایق استعاره کرد
بسکه شراب عشق او شهره ی شهر عشق شد
یکسره شیخ شهر را مست و شراب خواره کرد
مستی جان عاشقان تا که به غایتش رسید
به زین اسب شاعری دست و قلم سواره کرد
با مدد از جناب عشق ریخت به دل شراب عشق
حب امیر مومنین در دل و جان شراره کرد
جلوه ی ذات کبریا تا که به کعبه شد عیان
قصد مدیح مرتضی شاعر او دوباره کرد
شراب ناب میچکد از قلمی که بر کتاب
مدح علی نوشته و فضل علی شماره کرد
در دل و جان ذره ها عشق علی گرفته جا
سینه ی کعبه را ببین عشق علی دو پاره کرد
در دل هو نشسته و پرده ی لو کشف درید
بر دل و جان مصطفی وحی ز گاهواره کرد
کثرت و وحدتش عجین در دل ذات بی حدش
گاه به این نظاره و گاه به ان اشاره کرد
سوره ی قل هو الله است سوره ی مدح مرتضی
ذکر سه باره ی علی ختم هزار باره کرد
وقت نزول ایه ها قبل حبوط، جبرئیل
گوشه ی عرش کبریا با علی استشاره کرد
در شب معراج نبی هیچ بجز علی ندید
چون که خدا نام علی بر همه جا نگاره کرد
هرکه غلام او شده لایق پادشاهی است
در دل اسمان عشق میثم خود ستاره کرد
نوبت بد مستی عشق تا که به مقداد رسید
جوهر عشق خویش را در قلمش عصاره کرد
#مقداداصفهانی
🌿✨🌿برای_فرج_دعا_کنید
#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
🔳#قصیده
🔳#مدح
🔳#مرثیه_حضرت_امام_کاظم_ع
شدم ملازم کوی محبت کاظم
فقیر لطف و عطا و عنایت کاظم
خدا کند که شبی میهمان شوم به حرم
شود دلم متبرک به ساحت کاظم
😭
شدم هوایی باب المراد او امشب
به کاظمین شوم کاش دعوت کاظم
به عاکفین سماء فخر میفروشم اگر
کنم به خواب تماشای طلعت کاظم
ز حرف تا به عمل یک جهان تفاوت هست
به سینه کاش بدارم صداقت کاظم
یقین که مورد خشم خدای خود باشم
اگر به دست نیارم رضایت کاظم
غنی هر دو جهانم چرا که دارم من
به سینه گنج تولای حضرت کاظم
به جنگ و معرکه میراث دارد از علی و........
بود به فاطمه مانند، عصمت کاظم
زبان میان دهانش چو ذوالفقار بود
چو مرتضاست شکوه و صلابت کاظم
چنان به حبس بود گرم ذکر حضرت حق
که آسمان شده محو عبادت کاظم
فتاده است به زندان و ساق پا مجروح
ولی خداست نمایان ز صورت کاظم
غل است و میله و زنجیر تحت سلطه ی او
چنین که کم نشود قدر و شوکت کاظم
😭
روا بود که دو چشمم مدام خون بارد
برای آن همه غمها و محنت کاظم
فقط نه چارده یا هفت سال در زندان
حکایتی ست روایات غربت کاظم
غریب و بی کس و بی همدم است ای مردم
شده ست ضربه ی شلاق زحمت کاظم
😭
حوائج دو سرا بین دست او اما
شده زیارت معصومه حاجت کاظم
گریست لحظه ی آخر به یاد یک غصه
که بود روضه ی گودال عادت کاظم
غروب روز دهم حرمتی شکسته شد و....
چو کربلا بشکستند حرمت کاظم
حسین در غل و زنجیر بی وفائی خلق
شبیه کرببلا شد مصیبت کاظم
😭
خدا کند که به محشر پناهمان گردد
شویم شامل لطف شفاعت کاظم
بروزترین
کانال نوحه و روضه دفتری تلگرام وایتا👇👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
🔳#قصیده
🔳#مدح
🔳#مرثیه_حضرت_امام_کاظم_ع
شدم ملازم کوی محبت کاظم
فقیر لطف و عطا و عنایت کاظم
خدا کند که شبی میهمان شوم به حرم
شود دلم متبرک به ساحت کاظم
😭
شدم هوایی باب المراد او امشب
به کاظمین شوم کاش دعوت کاظم
به عاکفین سماء فخر میفروشم اگر
کنم به خواب تماشای طلعت کاظم
ز حرف تا به عمل یک جهان تفاوت هست
به سینه کاش بدارم صداقت کاظم
یقین که مورد خشم خدای خود باشم
اگر به دست نیارم رضایت کاظم
غنی هر دو جهانم چرا که دارم من
به سینه گنج تولای حضرت کاظم
به جنگ و معرکه میراث دارد از علی و........
بود به فاطمه مانند، عصمت کاظم
زبان میان دهانش چو ذوالفقار بود
چو مرتضاست شکوه و صلابت کاظم
چنان به حبس بود گرم ذکر حضرت حق
که آسمان شده محو عبادت کاظم
فتاده است به زندان و ساق پا مجروح
ولی خداست نمایان ز صورت کاظم
غل است و میله و زنجیر تحت سلطه ی او
چنین که کم نشود قدر و شوکت کاظم
😭
روا بود که دو چشمم مدام خون بارد
برای آن همه غمها و محنت کاظم
فقط نه چارده یا هفت سال در زندان
حکایتی ست روایات غربت کاظم
غریب و بی کس و بی همدم است ای مردم
شده ست ضربه ی شلاق زحمت کاظم
😭
حوائج دو سرا بین دست او اما
شده زیارت معصومه حاجت کاظم
گریست لحظه ی آخر به یاد یک غصه
که بود روضه ی گودال عادت کاظم
غروب روز دهم حرمتی شکسته شد و....
چو کربلا بشکستند حرمت کاظم
حسین در غل و زنجیر بی وفائی خلق
شبیه کرببلا شد مصیبت کاظم
😭
خدا کند که به محشر پناهمان گردد
شویم شامل لطف شفاعت کاظم
بروزترین
کانال نوحه و روضه دفتری تلگرام وایتا👇👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
#نوحه_شهادت_امام_کاظم_ع
#عربی
#قصيدة
مداح:#باسم_کربلایی👌😭
شاعر : السيد سعيد الصافي الرميثي
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
عادة الميت يا شيعة لمن يسكن ونينه ..
تحضر أولاده و أخوته عن يساره و عن يمينه ..
هذا الي يوسده و يجبله و ذاك اليغمض له عينه ..
احنا ما شاهدنا ميت بالحديد امـﮕـيدينه ..
من شدة التـﮕـييد .. ينزف دما من الـﮕـيد
باقي الأثر لليوم .. و بيا ذنب مسموم
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
موسى بن جعفر تميز كاظم الغيض بصفاته ..
و لا سجون الطاغي ساعة بدلت سيرة حياته ..
دمعته و لهجة دعائه و بـﮕـللب خاشع صلاته ..
للفرج يحسب ليالي و بالفرج يدري مماته ..
طامورة الأشرار .. ظلمتها ليل نهار
من الشمس محروم .. و بيا ذنب مسموم
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
مرت أعوام على سجنه و للفرج معقوده ظنه ..
شيعته المنتظره تنشد ياهو اليخبرها عنه ..
ساعة السمعت إجاها طارش يبشرها منه ..
الموعد الجمعة يـﮕـلها بشوفة الوالي نتهنه ..
يا شيعة و الميعاد .. ﮔـلهم جسر بغداد
نستقبل المظلوم .. و بيا ذنب مسموم
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
طلعت الشيعه تشوفه موسى بن جعفر أملها ..
من بعد غيبه طويله بالسلامة يرجع لها ..
و عاين و لاحت جنازة أربعه تولوا حملها ..
سمعوا بناعي المنية ينعى و دموعه يهلها ..
صاحوا يَناعي شصار .. و شعندك من أخبار
تنعي بحزن و تحوم .. و بيا ذنب مسموم
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
عالجسر نادى المنادي هذا إمام الرافضيه ..
الطيب ابن الطيب أصله من صلب حامي الحميه ..
من رحم بضعة محمد فاطمة الزهراء الزﭼـيه ..
ﭼـانت أطباعه السماحه و الحلم عنده سجيه ..
ليش بسجن هارون .. ﮔـضى العمر مسجون
بلوعه و ﭼـبد مألوم .. و بيا ذنب مسموم
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
ساعة الشخص طبيبه سم غدر و بـﭼـبده صابه ..
يا خلـﮓ أردن أناشد اخوه ما عنده و ﮔـرابه ..
يَلي تسأل هذا أهله بالمدينة للنجابه ..
خيرة الله على البريه نزل عليهم كتابه ..
من أطهر الأصلاب .. من أشرف الأنساب
تقوى و فخر و علوم .. و بيا ذنب مسموم
هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين
مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم
ياللي تسأل شنهي ذنبه الكاظم بسجن الخليفه ..
البايعوا جده الصميده بيعه سودا مو نظيفه ..
للظلم وضعوا أساسه من عهد يوم السقيفه ..
فاطمة كسروا ضلعها و بضعة الهادي الشريفه ..
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
هذا الغریب منین
کنج زندان بین زنجیر موسی جعفر نشسته
هر دو دستش را به گردن یک یهودی زاده بسته
استخوان هایش اسیر حلقه های کند و زنجیر
زیر سنگینی آهن ساق پاهایش شکسته
دور از همه تنها....جان میدهد موسیٰ
از زندگی محروم....و بیا ذنب مسموم
نیمه های شب سرش تا که بر سجده گذارد
با لگد از خاک سجده ناگهان سر را برارد
تا که میبیند رسیده سندی شاهک دوباره
زیر لب گوید الهی تازیانه بر ندارد...
زخمش نمک خورده....از بس کتک خورده
جسمش شده مصدوم....و بیا ذنب مسموم
روز و شبهایش بهم خورده در این زندانِ اشرار
از ستم از طعنه از زخم زبان ها دیده آزار
تا که حرف بد به گوشش میرسد از این یهودی
روضه میخواند که وای از قلب زینب بین بازار
میخواند از شام و.... آزار و دشنام و..
از زینب و کلثوم... و بیا ذنب مسموم
جای فرزندش رضا زنجیر و غل شد همجوارش
سر شود در رنج و سختی و شکنجه روزگارش
در مصیباتِ غریبِ کاظمین این بس که هارون
بین زندان یک زن بدکاره آورده کنارش
خون میخورد کاظم....از جور این ظالم
این زن کجا معصوم؟!....و بیا ذنب مسموم
زهر کینه زد شراره بر تن موسی بن جعفر
میگذارد صورتش را بر زمین چون شاه بی سر
از جگر میسوزد و لب های خود را می فشارد
زیر لب دارد نوایِ ای حسین مظلوم مادر
افتاده روی خاک....با پیکری صد چاک
مثل حسین مظلوم....و بیا ذنب مسموم
محمدعلی_انصاری
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari1