eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
333 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
. هم ، دستِ تو افتاده است از کار مادر هم ، کارِ این خـانه شده بسیار ، مادر روزت شبیه نیمی از روی تو شب شد از بس که دیدی روز و شـب آزار مادر طوری گُلابِ چشم تو پاشـید بر در که از خجـالت ، سُرخ شد دیـوار مادر درخون نشستی،سِیلِ خونین راه افتاد از چشـمهای حیــدر کــرّار، مادر تنها خدا، تنهاپدر، تنها تو ،هستید ---تنهــاتر از تنهـاترین سردار ، مادر در خواب دیشب از لب مُحسن شنیدم رازی که پنهان کردی از مسمار مادر بادردِ سر، بادردِ گردن، دردِ پهلو هر شب نشستی تا سحر بیدار مادر می سوزد از هُرم تنت لبهای زینـب می بوسَمَت این روزها هربار مادر حالا که بابا رفته بیرون جانِ بابا یک لحظه این پوشیّه را بردار مادر تنها نه سقفِ خانه،می دانم پس از تو دنیا شود روی سرم آوار مادر از پای این بستر رسیدم پای مـقتل دیدم که سالارم شده بی یار مادر آن دم که دیدم شمر آمد سمت گودال شـد بند قـلبم پاره ، چشـمم تار مادر خون حُسینت را درون شـیشـه کردند سرنیزه های وحشی و خونخوار مادر محمد_قاسمی .👇
Banifatemeh-Shab 02 Fatemiyeh Aval1395-004.mp3
1.29M
◾️ نوحه 🎧 سید مجید بنی فاطمه 🔹 ای پدر بنشین و با من قصه ی مادر بگو ای پدر بنشین و با من قصه ی یاور بگو ماجرای محسن شش ماهه و مادر بگو من نمیدانم چرا از میخ در خون می چکد گر تو میدانی پدر اسرار میخ در بگو
Banifatemeh_Shahadat_Hazrat-zahra_3.mp3
5.46M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا 🔊 خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت ... ◼️روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎤حاج سیدمجید خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده خدا نگهدارت ......... خوشی ز عمر ندیده، خدا نگهدارت صنوبری که خمیده، خدا نگهدارت بپرس از حسنینت، چگونه از مسجد علی به خانه رسیده، خدا نگهدارت نبود رسم رفاقت که همسرت نشنید غمی که فضّه شنیده! خدا نگهدارت تو می‌روی و من و قاتلِ تو ده‌ها سال شَویم دیده به دیده... خدا نگهدارت محاسنی که در این سن سفید شد، گویاست که شوهرت چه کشیده، خدا نگهدارت چه خوب شد که می‌افتد نگاهِ کودکمان به مادری که ندیده، خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمانِ غروب کنار رأس بریده، خدا نگهدارت .بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
4_5816626328677386053.mp3
1.82M
‍ روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 😭😭😭😭😭 ای خاک بقیع بر کف،بهرت گهر آوردم سرمایه ي عمرم را،باچشم تر آوردم *میخواد بدن فاطمه شو دفن کنه.علی القاعده احتیاج به دونفر داره.یکی باید وارد قبر بشه.یکی باید بدن رو سرازیر درقبر کنه،فاطمه محرمی جز علی نداره،همین که بدن فاطمه شو سرازیر درقبر کرد.* که ناگه از لحد نوری بر آمد نمایان دستی از پیغمبر آمد *دوتا دست شبیه به دستای پیغمبر بیرون آمد.کنایه از اینکه علی جان،امانتم رو رد کن. زهرا جانم... اگر بدن فاطمه رو بلافاصله برداشت علی ِ مرتضی، غسل داد.کفن کرد.دفن نمود.اما...،بدن میوه ی دلش كربلا سه روز و دوشب روی خاک ماند.بدون غسل وکفن.نه...نه...،بدون کفن نبود.* کفنی داشت زخاک و کفنی داشت زخون تانگویند حسین بن علی بی کفن است👆👆 بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
215K
زبانحال زینب (س) مادرم تو بستر افتاده خدایا به خودش میپیچه از درد نیمه شبها شبیه پیرزنها قدش خمیده ولی باسختی می ایسته پیش بابا امروز کنارش اومدم بکشه دستی به سرم شونه یهو افتاد زمین از توی دست مادرم سوخت جیگرم ۲ نگاش چقدر پُر شرره انگار شبای آخره که توی خونه مادره وای مادرم ناله های مادرم چه دلخراشه الهی روزهای آخرش نباشه روی سجادش پُر از گُلای سُرخِ وقتی سُرفه میکنه لاله باهاشه از درد پهلو شب و روز مادر من خواب نداره از غریبی تو خونمون طبیبی پا نمیگذاره همش مصیبت میباره دستش که بالا نمیاد حالش دیگه جا نمیاد خوشی به ماها نمیاد وای مادرم۶ دورهء بی کَسی ما سر نمیشه شبای غمزدگی سحر نمیشه فهمیدم اون روزیکه سرش به در خورد دیگه مادر واسه من مادر نمیشه دستمال میبنده به سرش کاشکی بمیرم من براش هم واسه درد هم واسهء اینه که سوخته گیسوهاش الهی من بشم فداش لاغر شده خیلی زیاد چهرش به سنّش نمیاد رفت عمر مادرم به باد مجتبی صمدی شهاب بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• روضه کوتاه و ویژۀ ایام و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها * وصیت هاشو کرد به علی، علی جان! شب ها بالا سر حسینم،ظرفِ آب بذار...گفت:فاطمه جان! خیلی زود داری از کنار من میری،اینجوری نبود قرارِ من و تو...راوی میگه: آخرین سنگِ لحد رو که علی میخواست بذاره،..گفت: زهرا! یه قراری با هم گذاشتیم...چه زمانی...* خوشی ز عُمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما ظهر روز عاشورا کنار رأس بریده خدا نگهدارت *چه زمانی؟ "الشمر جالسٌ علی صدره..." . زهرای مرضیه صدا زد؛ علی جان بیا ، این زن و شوهر ، دختر عمو پسر عمو ، خلوت کردن،آخرین حرف ها رو به امیرالمومنین داره میرنه، اول فاطمه گریه کرد ، دست در گردن مبارک مولا انداخت ، صدا زد : *صدق رسول الله ...* یعنی چی ؟!! علی یادته بابام گفته بود اولین نفری که به من ملحق میشه منم ؟ الان بابامو خواب دیدم ،فرمود فاطمه جان دیگه چیزی نمونده ،شب آخره دیگه داری میای نزد ما ، تا این جمله رو گفت نمی دونم تاریخ نوشته چه غصه ای تو چشمان علی دید که بلافاصله فرمود :"ابکنی یا اباالحسن" علی گریه کن ... گریه کن ... علی هم گریه کرد بعد بی بی دوعالم دست شکستشو بالا آورد این اشک علی رو پاک می کرد به چهره مبارک می مالید ،صدا زد زهرا جان این چه کاریه؟ فرمود علی جان از بابا پیغمبر شنیدم اشک مظلوم شفای هر دردیه ، اشک مظلومو آگه کسی به بدنش بماله سپر بلای آتش دوزخه ، منم میدونم تو این مدینه مظلوم تر از تو کسی نیست ..... الله اکبر ... علی جان : "غسلنی باللیل، حنطنی باللیل و کفنی باللیل والدفنی باللیل ...... امان امان ... می دونم منتظر کربلایی ، معطلت نمی کنم ..... همه ی وصیت هاشو کرد بعد سفارش کرد علی جان:"ولاتنسی قتیل العدا بطف العراق... " همه بچه هارو سفارش کرد اما بین این بچه ها حسین من یادت نره .... یه روزی اونو کربلا می کشن ... آماده ای یا نه؟!! اومد کربلا یا نه؟ آری اومد ،فاطمه اومد ، اومد کنار علقمه ... لذا عباس صدا زد : هوسم بود که آید به برم ام بنین 2 مادرت فاطمه آمد عوض مادر من *هر جا نشستی سه مرتبه ناله بزن یا زهرا ........* ............ خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدا نگهدارت * چه ساعتی؟ " وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" * مادرش آمده گودال نچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم * مادر یه طرف، خواهر یه طرف،یه گوشه ای هم دختراش، وسط هم داره دست و پا میزنه حسین...*
. شب ِ شهادت ِ بذار یه جور دیگه سلام بدیم:* السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا،  السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا،السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا *شب ِ شهادت ِ، اگه شبش نبود نمی گفتم همین الان،وای مادرم،وای مادرم....* ممنونم اگر نروی                                     می میرم اگر بروی *شب شهادت بی بی جانمون حضرت زهراست، امشب همه ی جلسه از ابتداش یا زبانحال ِ علی ِ، یا زبانحال فاطمه است.جای ِ دیگه هم نمیریم، امشب یا علی گریه می کنه زهرا حرف میزنه، یا زهرا گریه می کنه علی حرف میزنه،حالا امیرالمؤمنین داره با زهراش حرف میزنه:* @@@ *نُه سال هر کاری کرد فاطمه نگاش به علی بود، اصلاً چشم از علی بر نمی داشت، علی چشم از فاطمه بر نمی داشت، نگاه نکنید دو سه ماه آخر رو گرفت از علی* @@@ *چه جوری دلت میآد بری امشب؟ کجا می خوای بگذاری بری؟* @@@ * تا حالا این زن و شوهر اینجوری با هم حرف نزده بودند، امشب روایت میگه: بی بی به فضه گفت: فضه بچه هام رو ببر، می خوام با علی راحت حرف بزنم، فضه بچه هارو برد، مولا وارد حجره شد، دید خانمش تو بستر افتاده، علی بیا جلو، اومد بالا سر ِ زهراش، یه نگاه کرد... "بخونم زبانحالش رو، بخونم یه ذره دلت بیشتر بسوزه؟ اشک بیاد، حیف ِ شب ِ آخر"* اشک غریبی چکیده،بوی جدایی وزیده                                                                                        معلوم ِ از حال و روزت، شب ِ شهادت رسیده *منتخب عوالم، منهاج الدموع نقل میکنه:میگه اینجا بی بی به علی گفت: علی جان یه خواهش ازت دارم، علی جان با این دو دستت آروم سرم رو بغل کن،سرم رو بذار رو سینه ات می خوام باهات حرف بزنم. "قربونت برم مادر دیگه جون نداشتی خودت بلند شی" علی دیگه نا ندارم، سر رو بغل کرد،اشک داره می ریزه فاطمه* @@@  *دید حال ِ علی منقلب ِ،گفت: آقاجان،قربونت برم بذار من یه ذره باهات حرف بزنم."امشب روضه ی من روضه ی نگرانیهای یه مادر ِ دم ِ رفتن ِ، امشب می دونی مادر ما نگرون چی بود؟ هر مادری می خواد بره نگرانه،یه نگرانی برا خودش داشت، چند روز ِ پیش این نگرانی رفع شد، تا نگاهش به تابوت افتاد یه لبخند زد، خیالم راحت شد حجم بدنم رو کسی نمی بینه، دیگه نگران نیستم خدا رو شکر.دیگه نگران چی بود؟امشب به خاطر بی بی یه قدم بگذار، وسط روضه باید پند بگیری، باید درس بگیری، چه اتفاقی  می افته شب شهادت امیرالمؤمنین می فرمایند:فاطمه دیگه نگران چی هستی؟ علی جان، بچه هامو می بینم دارم اشک می ریزم،علی جان نگران گهنکارای امتم هستم،از خدا خواستم: "یَغْفِرُ لِعُصَاةِ اُمَّتی" فاطمه شب شهادت میگه:خدایا به حق اشک چشم بچه هام گنهکاران امت ِ من رو ببخش،دست ِ اونها خالی ِ. حالا من امشب قول بدم بگم مادر نگران نباش،دیگه قول میدم سمت گناه نرم، مادر نگران ِ من و تو بوده دم آخر.دیگه نگران چی بود؟روایت میگه:نگران ِ علی بود،یه نگاه کرد مولا دید بی بی به پهنای صورت داره اشک می ریزه، علی جان: "أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی" علی جان نگرانم بعد از من با تو چه می کنند. تو دیگه یار نداری،طرفدار نداری.نگران بچه هاش هم بود،یه نگاه به علی کرد،صدا زد:علی جان،"أَبکنِی وَأَبک لیتَامی" علی برا من و یتیم هام گریه کن، "وَلاتَنْس ِقَتیل‌َ العِدَاء بطَف‌ِّ الْعِرَاق"‌ِ. علی جان حسینم رو یادت نره* ای تشنه لب حسین حسین حسین                                                                  عشق زینب حسین حسین حسین شب شهادت، بی بی ِ ما به امیرالمؤمنین گفت: وَلاتَنْس ِقَتیل‌َ العِدَاء بطَف‌ِّ الْعِرَاق‌ِ. بیا من و تو هم یه عهد ببندیم،همه دستاشون رو بدهند به هم، بیایید همه با هم یه قولی به بی بی بدهیم،دست هم رو می گیریم،یه عهد می بندیم، مادر جان، ما هم امشب عهد می بندیم حسینت رو فراموش نمی کنیم،بلند بگو: حسین...." ابد والله یا زهراء ما ننسی حسینا"  ماهم حسینت رو فراموش نمی کنیم، نه فقط من و تو، خود اهلبیت هم حسین رو فراموش نکردند،زهرا با روضه ی حسین جون داد،پیغمبر هم با روضه ی حسین جون داد، دم آخر ابی عبدالله رو سینه اش بود جون داد،امیرالمومنین هم شام بیست و یکم با حسین جون داد، امام حسن هم " لا یوم کیومک یا اباعبدالله" گفت.امام سجاد،امام باقر،امام کاظم،امشب ببرمت حرم ِ امام رضا،روزی ِ امشب ِ مارو امام رضا بده. آقا جان شما همه رو بردی کربلا،صدا زد:" إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" چرا میگم امام رضا؟ می خوام امشب پاک پاک بری بیرون،چرا "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" فرمود: "فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ." امام رضا راه رو به من و تو نشون داده،نسخه رو امام رضا پیچیده، که گناه داری،روسیاهی،" ذُّنُوبَ الْعِظَامَ"راه پاک شدنش فقط گریه برای حسین ِ،چشم آقا،چشم،جون بخواه
. کجا بریم گریه کنیم؟خودت روضه بخون یا امام رضا، خود ِ امام رضا روضه خونده،چی روضه ای خونده؟ "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ". مثل مذبوح سر ِ حسین مارو بریدند،حسین.... من از امام رضا عذر میخوام،آقا شما گفتید،مگر نه من جرأت نمی کردم،بابا مذبوح تکلیفش معلوم ِ، روضه ی من یه شباهت ِ،یه فرق ِ،آدم رو میکشه،شباهت اینه:ما رسم داریم،یه قربونی رو بخوان ذبح کنند،همه دورش حلقه می زنند،همه خوشحالند، هر کی میگه:یه سهمی از این قربانی مال منه،کربلا دور ِ حسین حلقه زدند، اخنس گفت:عمامه اش مال من، خولی گفت:سربریده اش مال من، یکی گفت:انگشترش مال من، یکی گفت:پیراهنش مال من. این ها شباهت بود، حالا فرقش رو گوش بده:ما رسم داریم،قربانی رو بخوان ذبح کنند،آبش میدن،آبم نخوره لب هاش رو به زور خیس می کنند، رو به قبله اش می کنند،آخ بمیرم برات:"السلام علیک مذبوح من القفا" حسین..
. . ۶ «السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.» از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است. اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌گوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچه‌ها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا می‌خواهد وصیت کند. امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد. به امیرالمؤمنین می‌فرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد. اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازه‌ام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظه‌ایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان. ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3] علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر! پیراهن خود، در غم من چاک مکن از فاطمه یادگار اگر میخواهی جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن خون‌های مرا ز روی در پاک مکن علی جان! مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچه‌هایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانه‌های حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا می‌زدند. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.» پی نوشت(منابع) : [1]. بحارالانوار، ج43، ص 191. [2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362. [3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29. . بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi
. وداع حضرت زهرا با مولا شب 💠 عجیبه به خدا این زن و شوهر زندگیشون رو با حسین شروع کردن، زندگیشونم با گریه ی بر حسین تموم کردن ،گفتم و التماس دعا ، وقتی پیغمبر همه رو مرخص کرد اسماء بنت عمیس کنار امیر المومنین و حضرت زهرا بود پیغمبر اسماء رو هم مرخص کرد دست فاطمه ش رو داد تو دست علی ، فرمود : "هذه بقیه الله و بقیه رسوله" این امانت خداست اینو نمیخوام بگم ، هنوز دست فاطمه تو دست علی بود یه وقت دیدن پیغمبر تو گوش علی و فاطمه جمله ای فرمود این زن و شوهر شب اول زندگیشون تا صبح گریه می کردن ،چی فرمود؟!! فرمود علی جان، فاطمه جان ، خدا به شما یه حسینی میده ، کربلا تشنه لب سر از بدنش جدا می کنن ، فهمیدی چی گفتم ؟هنوز ابی عبدالله به دنیا نیامده بودا" ای اونایی که می خواید زندگیتونو تازه شروع کنید از این آقا درس بگیرید" بهار زندگی که با ابی عبدالله شروع بشه با اونم حفظ میشه این شروع زندگی این زن و شوهر بود، پایان شم بگم ، اومد کنار بستر فاطمه ش، دستشو برد زیر سر خانمش ، این خانمی که مدت هاست تو بستر بیماری افتاده ، دیگه حتی دست به دیوارم نمی تونست راه بره ، چه کرد؟ با زحمت بسیار سر فاطمه شو بالا آورد، دید خانمش داره اذیت میشه ، علی خم شد. این نگاه ها به هم گره خورد تا نگاه به صورت زهرا کرد "فبکی ابوالحسن" شروع کرد گریه کردن ،صدیقه ی طاهره هم تا نگاش به امیر المومنین افتاد فرمود: :"ابکنی یا اباالحسن وبکن الیتاما" علی جان گریه کن ،بر یتیمان منم گریه کن ، اما یکی از یتیما رو بیش از همه سفارش کرد ، فرمود:"و لاتنس قتیل العدا بطف العراق" اون شهید دشت کربلا رو فراموش نکن ، چی میخوای بگی حالا ؟به امیرالمومنین عرضه بداریم آقا جان تا قیامت ما حسینتو فراموش نمی کنیم ، همینطورم شد ، اگر چه سفارش فاطمه به علی بود حسینمو فراموش نکن اما کربلا جلوتر از همه زهرا به سینه میزد ، ان شاالله مادر ندیده باشه ،چیو ؟؟؟ والشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ....... حسین ....... 💠 خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار راس بریده خدا نگهدارت . بروزترین کانال مداحی‌ اهلبیت ع 👇 ایتا ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @nohevarozechahardahmasomsoghandi