🏴🏴
📖 #متن_روضه
🔊 حکایت شنیدنی گلایه حضرت زهرا
سلام الله علیها از یکی از روضه خوانها
⚫️ هیئت الرضا علیه السلام #ویژه_ایام_فاطمیه 🔻
**
گفت:پایین شهر تهرون،كوچه پس كوچه هاش یه روضه می گرفت،از اون روضه خوبا، هر سال یه رفیق مداح هم داشت می گفت می اومد روضه اش رو می خوند. زد و مداح ِ معروف شد،تماس گرفت:امسالم میای روضه ام رو بخونی؟گفت:آره . شب روضه رسید رفت،غوغایی كرد تو روضه اش، از در اومد بیاد بیرون یه پیرزن اومد جلوش رو گرفت.حاجی تو روضه می خوندی؟ گفت:آره مادر. دستت درد نكنه،خیلی با روضه ات گریه كردم،خیر ببینی.یاعلی مادر. حاجی منم یه روضه دهگی دارم،یه دوتا كوچه پایین تر میای روضه ام رو بخونی، یه نگاهی به پیرزن ِ كرد،گفت: من و میشناسی؟گفت:من كار به اسمت ندارم، روضه خوب می خونی. منم هر كسی رو روضه ام نمیگم بیاد، روضه ام پنجاه ساله است. گفت: مادر ساعت دوازده شب روضه ام تموم میشه،گفت:باشه دوازده بیا. "نه" نیومد به دهانش.آدرس رو گرفت،شب اول محرم روضه اش دوازده تموم شد،رفت پرسون پرسون آدرس رو پیدا كرد،دید كوچه رو آب و جارو كرده، یه پارچه بالاش زده،به مجلس عزا خوش آمدید، دم در دیدم پیرزن ِ وایستاده،تا من و دید انگار دنیا رو بهش دادم،خوش اومدی،قدم سر چشمم گذاشتی،رفت بالا دید الله اكبر با این اسم و رسمش آخر كارش كجا افتاده، چهار پنج تا پیر زن ، یه صندلی شكسته،نه بلندگویی نه چیزی،گفتم: ببین آخر ِ كار ِت كجا رسید، حالا اومدی روضه رو بخون و برو،گفت:نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله"، دیدم در و دیوارداره گریه می كنه،مگه میشه؟چهار تا پیرزن،نه بلندگویی،این سرو صدا؟ حتماً حال و هوای روضه های قبلی ِ. گفت:شش،هفت شب اومدم روضه اش همون حال،شب هشتم محرم، هیئت خودم ساعت دو نصف شب تموم شد، گفتم:دیگه اونجا هم نرم خبری نیست،خسته ام،برم از فردا روضه دارم. اومدم خونه،خوابیده و نخوابیده، تا چشمام گرم شد،دیدم یه خانم جلوم ایستاده، چون روضه خون بودم شناختمش،دیدم دست به كمر ِ، چادرش خاكی ِ،فهمیدم فاطمه سلام الله علیهاست.گفتم:اومده بهم ای والله بگه، خسته نباشی بگه، "السلام علیك ِ یا فاطمة الزهرا"، سلام مادر، گفت: دیدم جوابم رو داد روش رو برگردوند. خانم،چه اشتباهی كردم؟چرا رو ازم برگردوندی؟ فرمود:چرا روضه ی ما رو نیومدی؟خانم از صبح دارم برا بچه ات روضه می خونم، كدوم روضه؟ فرمود:همون روضه پیر ِزن ِ، هر شب من می اومدم پا روضه ات، ضجه می زدم،امشب برات مهمون آوردم، زینب اومد،عباس اومد،علی اكبر اومده بود روضه. گفت:از خواب پریدم بدو خودم رو سه نصف شب رسوندم تو همون كوچه،دیدم پیر ِزن خوابش برده،مادر،مادر! چشماش رو باز كرد،الحمدالله سپرده بودمت به مادرش. گفت:رفتم بالا نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله". بی بی غلط كردم، گفت:دیدم دوباره صدا ناله اومد. خانم ها امشب یه زحمتی جوونا دارن،اگر دیدید یه خانم غریب ِ، از محرم هاش هم رو گرفته، اگه دیدید دست به دیوار راه میره،سلام مارو به زهرا برسونید.
#روضه_حضرت_زهرا
#حکایت
🎤 حاج حيدر خمسه
♣️😭♣️
بروزترین
کانال احادیث، روایات ، اشعار،روضه دفتری ،نوحه،۱۴معصوم ع و... ایتا👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#فاطمیه
مجلس کامل از شروع تا ختم .
#روضه_حضرت_زهرا _س
#دفتری
♣️😭♣️
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام وادب واحترام حضور خواهران عزیز وبزرگوار وعرض تسلیت وتعزیت به ساحت مقدس امام زمان (عج)وهمه عزاداران فاطمی بمناسبت ایام فاطمیه ..
انشاء الله همه ما از کنیزان ومحبین حضرت باشیم وتوفیق عزاداری خالصانه نصیب وروزی همه ماشود.
جمال نورانی منتقم اهلبیت (ع)به جهت تعجیل درفرجش وسلامتی وجودش
صلواتی زیبا عنایت بفرمایید .
برکوکب آسمان عصمت صلوات
برفاطمه گوهر نبوت صلوات
برمادر یازده امام برحق
از صبح ازل تا به قیامت صلوات
اللهم صل علی فاطمه وابیها وبعلها وامها وبنیها وسرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.
یارب به زهرا ،بحق زهرا،اشف صدرزهرا بظهور الحجه
دعای سلامتی امام زمان (عج)
به اشک دیده کوثر بیا ای یوسف زهرا
به حق غربت حیدر بیا ای یوسف زهرا
به دست بسته حیدر
به آن محزون غم پرور
به خون سینه مادر بیا ای یوسف زهرا
آقاجون ایام فاطمیه ست قربون شال عزات بشم ،
عزیزدلم اگه دوست داری با امام زمان (عج)عزادارمادرش باشی امروز به این چشمات التماس کن .
چندقطره از این چشمات اشک بگیر ذخیره آخرتت بشه.
حالا اگه دلت آماده شده چشم سر راببند با پای دل بریم مدینه خونه بی بی دوعالم.
اما بعضی که مدینه نرفتن میگن کدوم خونه ؟؟
بزاربگم برات
همون خونه که آقاش با غصه خلوت میکرد
از غربت وبی کسی به چاه شکایت میکرد
امروز توی اون خونه گلها ماتم گرفتند
ستاره ها خم شدن گلدونا غم گرفتند
یاس سفید خونه مهمون آسمون شد
قدعلی اعلی توماتمش کمون شد
توماتم یاسمون ستاره ها شکستند
پروانه ها گرد یاس یک شب تا صبح نشستند
نه زجه های حسین ،نه گریه های زینب
سکوت رابر هم نزد تونیمه های اون شب
آخ بمیرم !
یه وقت دیدن درخونه علی باز شد ،غریبانه یه تابوت رابیرون آوردند.
پشت سر این تابوت اون کسی که بیشتر از همه دلهارو آتیش میزد یک خانوم ۵-۴ساله بود چادرخاکی مادر روسرش کرده بودچادر هی به پاش میپیچید وروی زمین میفتاد
هی صدا میزد :مرو مادر مرو مادر
غنچه ها روی شونه بوته یاس رابردند
هدیه آسمون رادست زمین سپردند
همه دیدید وشنیدیدکه وقتی یه بدن راتشییع میکنن میگن بلند بگین لا اله الا الله!
امام زمان ببخشید منو
اما اون شب تومدینه مولامون امیرالمومنین (ع)میفرمودند: آرام ،آرامتر کسی صداتون رانشنوه نکنه دشمن باخبر بشه..
ناله داری یانه؟
هر کجای مجلسی از سویدای دلت سه مرتبه بگو یا زهرا.
گر نگاهی به ما کند زهرا
دردها رادواکند زهرا
بردل وجان ما صفا می بخشد
گوشه چشمی به ما کند زهرا
کم مخواه از عطای بسیارش
هرچه خواهی عطا کند زهرا
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا (س)
هدیه این روضه ۱۰ گل صلوات هدیه به ساحت مقدس امام زمان (عج)
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
♣️😭♣️
بروزترین
کانال ایتا👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
📖 #متن_روضه
🔊 مناجات با امام زمان عج
🔘 روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها 🔻
*
کم نکن سایۀ لطفت زِ سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم، بخرم آقاجان
آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصۀ تو بی خبرم آقاجان
*تو چقدر غریبی ما یارتیم .. تو چقدر غریبی که ما خاطرخواهتیم .. امام مجتبی علیه السلام فرمودن اگه به تعدادِ انگشتانِ دست یار داشتم قیام میکردم .. به خودت قسم تو از امام حسنم غریب تری آقا .. همه اینا الکیِ پا عمل میرسه اول خودم .. من پات نیستم .. اما به خودت قسم دوست دارم ..*
یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم
*السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ ..*
یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم
اصلاً انگار فقط دردسرم آقاجان
در بساط غمتان مدعیام ، اما حیف
غافل از ناله و اشکِ سحرم آقاجان
پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی
کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان
*رفیق ، رفیقی نیست که تو خوشی ها فقط باشه .. نقل کردن علامۀ امینی رحمت الله علیه که دارایِ اون سکنات و مقامات بوده ، بهش گفتن علامه این همه داری خرج میکنی ، عمرُ جوونیُ زندگیتُ همه رو تو این سفر اون سفر ، این شهر اون شهر ، این کشور اون کشور ، مدارک جمع کردی مستندات برایِ اینی که علی رو رو کرسیِ حقیقتِ خودش بنشانی ، این همه در رابطه با زهرایِ مرضیه مطلب نوشتی ، خوب اگه علامه و مرجع نمیشدی ، چی کار میکردی ؟ گفت اگه من علامه نبودمُ و مرجع نمی شدم زندگیمو تو یه توبْره میریختم میرفتم تو بیابونا ، (خُب ..) تا آخرِ عمرم گریه میکردم و لطمه میزدم برا بلایی که سرِ زهرا آوردن .. ما اصلاً چیزی نمیدونیم ..
بزار روضه مُ اینجور بگم .. یه وقت من عصبانی ام میگم فلانی پاشو برو فلانیُ بزن .. یه وقتم من عصبانی ام میام سلاحِ طرفُ بر میدارم ... نوشتن حرومی این شمشیرُ گرفت ، یه جوری زد .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. نه با قلاف با آهنِ بالایِ غلاف یه جوری زد به زهرا ..*
پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی
کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان
غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا
*رفیق تو این دورِهمی ها ، شب نشینی ها ، دید و بازدیدا شده یه بار برا امام زمان دعا کنی ، یادش کنی ؟ .. انقده بی معرفتیم ..*
غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا
باز کن دربه رویم ، پشتِ درم آقاجان
تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است
راهیام کن دم ایوانِ حرم آقاجان
بعد مشهد ، سفرِ کربُبَلا میچسبد
یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان
شاعر: #روح_الله_پیدایی
اباصالح .. دلم یه کربلا می خواد
اباصالح .. دلم یه گنبدِ طلا می خواد
اباصالح .. دلم امام رضا می خواد
____
بی نام تو زهرا گره ای وا شدنی نیست
هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست
بوسیدن دستان تو معراج رسول است
فرزند کسی ، ام ابیها شدنی نیست
اصلاً چه نیازی به پسر داشت پیمبر
نسلِ نبوی جز به تو احیا شدنی نیست
تو منحصراً بانیِ این چرخِ کبودی
در خلقت ما نقش تو حاشا شدني نيست
_
دستار بسته ای که نبینم سرت شکست
جایِ شکستگی به همه جای جایِ توست
تکرارِ ضربه ها که به یک جا نمی خورد
جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای توست
_
همین که درد زِچشم تو خواب میگیرد
تمام جانِ مرا اضطراب میگیرد
بیا به همسرِ خود لحظه ای تبسم کن
دلم از این همه حالِ خراب میگیرد
گشوده دخترِ تو آیههایِ قرآن را
نشسته رویِ سرِ خود کتاب میگیرد
عوض شده است در این خانه کارها امشب
حسین پیشِ لبت ظرفِ آب میگیرد
خدا کند که نبینند پهلوانی را
که آستین رویِ ردِ طناب میگیرد
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
حاج حیدر خمسه
.
#روضه_حضرت_زهرا #فاطمیه
شب ِ شهادت ِ بذار یه جور دیگه سلام بدیم:*
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا،السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا
*شب ِ شهادت ِ، اگه شبش نبود نمی گفتم همین الان،وای مادرم،وای مادرم....*
ممنونم اگر نروی می میرم اگر بروی
*شب شهادت بی بی جانمون حضرت زهراست، امشب همه ی جلسه از ابتداش یا زبانحال ِ علی ِ، یا زبانحال فاطمه است.جای ِ دیگه هم نمیریم، امشب یا علی گریه می کنه زهرا حرف میزنه، یا زهرا گریه می کنه علی حرف میزنه،حالا امیرالمؤمنین داره با زهراش حرف میزنه:*
@@@
*نُه سال هر کاری کرد فاطمه نگاش به علی بود، اصلاً چشم از علی بر نمی داشت، علی چشم از فاطمه بر نمی داشت، نگاه نکنید دو سه ماه آخر رو گرفت از علی*
@@@
*چه جوری دلت میآد بری امشب؟ کجا می خوای بگذاری بری؟*
@@@
* تا حالا این زن و شوهر اینجوری با هم حرف نزده بودند، امشب روایت میگه: بی بی به فضه گفت: فضه بچه هام رو ببر، می خوام با علی راحت حرف بزنم، فضه بچه هارو برد، مولا وارد حجره شد، دید خانمش تو بستر افتاده، علی بیا جلو، اومد بالا سر ِ زهراش، یه نگاه کرد... "بخونم زبانحالش رو، بخونم یه ذره دلت بیشتر بسوزه؟ اشک بیاد، حیف ِ شب ِ آخر"*
اشک غریبی چکیده،بوی جدایی وزیده معلوم ِ از حال و روزت، شب ِ شهادت رسیده
*منتخب عوالم، منهاج الدموع نقل میکنه:میگه اینجا بی بی به علی گفت: علی جان یه خواهش ازت دارم، علی جان با این دو دستت آروم سرم رو بغل کن،سرم رو بذار رو سینه ات می خوام باهات حرف بزنم. "قربونت برم مادر دیگه جون نداشتی خودت بلند شی" علی دیگه نا ندارم، سر رو بغل کرد،اشک داره می ریزه فاطمه*
@@@
*دید حال ِ علی منقلب ِ،گفت: آقاجان،قربونت برم بذار من یه ذره باهات حرف بزنم."امشب روضه ی من روضه ی نگرانیهای یه مادر ِ دم ِ رفتن ِ، امشب می دونی مادر ما نگرون چی بود؟ هر مادری می خواد بره نگرانه،یه نگرانی برا خودش داشت، چند روز ِ پیش این نگرانی رفع شد، تا نگاهش به تابوت افتاد یه لبخند زد، خیالم راحت شد حجم بدنم رو کسی نمی بینه، دیگه نگران نیستم خدا رو شکر.دیگه نگران چی بود؟امشب به خاطر بی بی یه قدم بگذار، وسط روضه باید پند بگیری، باید درس بگیری، چه اتفاقی می افته شب شهادت امیرالمؤمنین می فرمایند:فاطمه دیگه نگران چی هستی؟ علی جان، بچه هامو می بینم دارم اشک می ریزم،علی جان نگران گهنکارای امتم هستم،از خدا خواستم: "یَغْفِرُ لِعُصَاةِ اُمَّتی" فاطمه شب شهادت میگه:خدایا به حق اشک چشم بچه هام گنهکاران امت ِ من رو ببخش،دست ِ اونها خالی ِ. حالا من امشب قول بدم بگم مادر نگران نباش،دیگه قول میدم سمت گناه نرم، مادر نگران ِ من و تو بوده دم آخر.دیگه نگران چی بود؟روایت میگه:نگران ِ علی بود،یه نگاه کرد مولا دید بی بی به پهنای صورت داره اشک می ریزه، علی جان: "أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی" علی جان نگرانم بعد از من با تو چه می کنند. تو دیگه یار نداری،طرفدار نداری.نگران بچه هاش هم بود،یه نگاه به علی کرد،صدا زد:علی جان،"أَبکنِی وَأَبک لیتَامی" علی برا من و یتیم هام گریه کن، "وَلاتَنْس ِقَتیلَ العِدَاء بطَفِّ الْعِرَاق"ِ. علی جان حسینم رو یادت نره*
ای تشنه لب حسین حسین حسین عشق زینب حسین حسین حسین
شب شهادت، بی بی ِ ما به امیرالمؤمنین گفت: وَلاتَنْس ِقَتیلَ العِدَاء بطَفِّ الْعِرَاقِ. بیا من و تو هم یه عهد ببندیم،همه دستاشون رو بدهند به هم، بیایید همه با هم یه قولی به بی بی بدهیم،دست هم رو می گیریم،یه عهد می بندیم، مادر جان، ما هم امشب عهد می بندیم حسینت رو فراموش نمی کنیم،بلند بگو: حسین...." ابد والله یا زهراء ما ننسی حسینا" ماهم حسینت رو فراموش نمی کنیم، نه فقط من و تو، خود اهلبیت هم حسین رو فراموش نکردند،زهرا با روضه ی حسین جون داد،پیغمبر هم با روضه ی حسین جون داد، دم آخر ابی عبدالله رو سینه اش بود جون داد،امیرالمومنین هم شام بیست و یکم با حسین جون داد، امام حسن هم " لا یوم کیومک یا اباعبدالله" گفت.امام سجاد،امام باقر،امام کاظم،امشب ببرمت حرم ِ امام رضا،روزی ِ امشب ِ مارو امام رضا بده. آقا جان شما همه رو بردی کربلا،صدا زد:" إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" چرا میگم امام رضا؟ می خوام امشب پاک پاک بری بیرون،چرا "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" فرمود: "فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ." امام رضا راه رو به من و تو نشون داده،نسخه رو امام رضا پیچیده، که گناه داری،روسیاهی،" ذُّنُوبَ الْعِظَامَ"راه پاک شدنش فقط گریه برای حسین ِ،چشم آقا،چشم،جون بخواه
.
#روضه_حضرت_زهرا #فاطمیه
.
#روضه_فاطمیه ۶
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.»
از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است.
اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچهها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا میخواهد وصیت کند.
امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد.
به امیرالمؤمنین میفرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد.
اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازهام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظهایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3]
علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!
پیراهن خود، در غم من چاک مکن
از فاطمه یادگار اگر میخواهی
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
خونهای مرا ز روی در پاک مکن
علی جان!
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچههایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانههای حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا میزدند.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
پی نوشت(منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 191.
[2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362.
[3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29.
.
بروزترین
کانال مداحی اهلبیت ع 👇 ایتا
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند ؟
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند ..
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند ..
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میانِ نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند ؟
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه
پا برداشتند ...
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد ..
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
#مجتبایی می شود ..
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم ،
در پیش قبرِ مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی #زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و
دیگر پانشد ...
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
#شاعر_مهدی_نظری
😭😭😭😭😭😭 #هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند ؟
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند ..
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند ..
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میانِ نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند ؟
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه
پا برداشتند ...
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد ..
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
#مجتبایی می شود ..
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم ،
در پیش قبرِ مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی #زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و
دیگر پانشد ...
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
#شاعر_مهدی_نظری
😭😭😭😭😭😭 #هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند ؟
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند ..
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند ..
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میانِ نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند ؟
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه
پا برداشتند ...
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد ..
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
#مجتبایی می شود ..
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم ،
در پیش قبرِ مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی #زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و
دیگر پانشد ...
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
#شاعر_مهدی_نظری
😭😭😭😭😭😭 #هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند ؟
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند ..
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند ..
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میانِ نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند ؟
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه
پا برداشتند ...
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد ..
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
#مجتبایی می شود ..
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم ،
در پیش قبرِ مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی #زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و
دیگر پانشد ...
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
#شاعر_مهدی_نظری
😭😭😭😭😭😭 #هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند ؟
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند ..
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند ..
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میانِ نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند ؟
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه
پا برداشتند ...
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد ..
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
#مجتبایی می شود ..
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم ،
در پیش قبرِ مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی #زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی س
نگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و
دیگر پانشد ...
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
#شاعر_مهدی_نظری
😭😭😭😭😭😭 #هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند ؟
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند ..
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند ..
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میانِ نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند ؟
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه
پا برداشتند ...
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهر مادر می دهد ..
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
#مجتبایی می شود ..
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد ؟
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم ،
در پیش قبرِ مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی #زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و
دیگر پانشد ...
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
#شاعر_مهدی_نظری
😭😭😭😭😭😭
قسمت چهارم :
#روضه_هشت_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#استاد_حیدرزاده
#روضه_حضرت_زهرا
حالا که دلت مدینه است ، یه سئوال کن ، بگو آی بقیع ، آی مدینه ، اون شب امیرالمومنین ، مادر رو کجا دفن کرد ؟ اون شب تنهای تنها ، بدن رو دست امیرالمومنین مونده بود ... یا زهرا ، یازهرا ...
خدا چه کنه ؟ کی کمکِ امیرالمومنین میکنه ؟ شما میدونید اگه بخواهند یه خانمی را دفن کنند ، میگن دو تا از محرماش جلو بیان کمک کنند ، بدن رو توی قبر بگذارند ، اما جز امیرالمومنین ؟ فرزندان بی بی که خردسالند ، نمیتونند کمک امیرالمومنین کنند ، خدا چه کنه امیرالمومنین ؟ ای ای ی ی ، آی غریب علی ی ی .....
یه مرتبه دید دو تا دست از میان قبر بیرون آمد ، علی که همه جا یار پیغمبر (ص) بوده ، علی که توی جنگ احد مثل پروانه دور پیغمبر(ص) ، میگشت ، از هر طرف که دشمن می اومد ، می دید علی ظاهره ، علی که « لَیلَة ُ المَبیت » تو بستر مرگ جای پیغمبر(ص) خوابید ، اما شب تنهائیش هم ، پیغمبر(ص) ، علی رو تنها نمیگذاره ، یه مرتبه دید ، دو تا دست از میان قبر بیرون آمد ، اِلَیَّ اِلَیَّ اِلَیَّ ... علی گُلم رو بده ، علی جان امانتم رو بده ... آی گریه کن ها ؟ شما میدونید ، کسی که امانت داره ، وقتی میخاد امانت رو تحویل بده ، میخاد امانت رو سالم تحویل بده ... بمیرم برات یا علی ، شاید وقتی دستای پیغمبر(ص) رو دید ، خجالت کشید ... یا رسولَ الله ، امانتی که به دست علی دادی ، پهلو شکسته نبود ، صورتش نیلی نبود ، بازوش وَرم نداشت ... یا الله ، یا الله ...
یارسولَ الله (ص) ، فکر نکنی علی امانت دار خوبی نبوده ، یارسولَ الله (ص) ، وقتی فاطمه رو میزدند ، دستای علی رو بسته بودند ، ای ی ی ی ...
میزد مرا مُغیره و
یک تن به او نگفت
زن را ،
کسی مقابل شوهر نمی زند
#شاعر_استاد_موید
مدینه کنار امیرالمومنین ، زهرای مرضیه رو میزدند ... کربلا ، کربلا ... جلو چشم زین العابدین ... عمه ها و خواهرانش رو با تازیانه ... حسییین ...
10/3/99
#حرم_حضرت_فاطمه_معصومه
( سلام الله علیها )
#روضه_حضرت_زهرا
شب شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
___
شب گذشت ازنیمه ای دل مرحم دلهاکجاست
شمع میپرسد زپروانه گل نرگس کجاست
درعزای مادرت یاابن الحسن اقاجانم
درعزای مادرت یاابن الحسن خودهم بیا
تانگویند این جماعت بانی مجلس
کجاست
اقاجان تانه زمانیه جاخ گوزموز قالاجاخ یولدا
اقاتشریف گتردون قربان اولام قدملروا
سال گذارون یثربه مادر یادونان
چیخماسین
آقاجان انتقام آلان گون ماجرای در یادونان چخماسین
آقاجان اللرون قربانیم محسن یادونان
چخماسین یازهراااامابوگیجه کلیبسوز
مولا علینن قولونان یاپشاسوز
علی ع اگرمدینه دا بیرکس اولمادی
زهرانی گویدون بقیع نین توپراخلارینا
اوزودولاندیردون ای مدینه اهلی بیر
خانم ورمیشم الدن که دیردی ملکوته
بیرتوکن ورمزدیم مین بیله جاه وجبروته
عالم سجده لری قربان او تک الی قنوته
سسله ده یازهرا الله بوناله
لروزیترسن اوزهرانن گیزدن قبرنه
هربیرگوشه اده یاپشارسوزعلینن اتگینن
اما عشقنن گلبسیز علینن قاپسناامام
حسن تسلیته امابوگجه علینن اونده نه عالمدی حسن اقلیری
حسین اقلیری مولا بویورر صبراله بالا صبراله بالا گیدرم منزله محرابو خالی گورمم
باخرام زینب وکلثوم عزالی گورم
زهراجان اخ ایله قلبیم یانیر تاایله حالی گورم
سوزاهینه شرر جانه وران یوخدی داخی
اخی زینبن ساچ لارینا شانه وران یوخدی داخی
2یازهرا
بوگیجه شب شام غریبان محصل
یدی نفر همدم اولوب مولایه گتی لر
فاطمه انی دفن اولونان معوایه
مرتضی گوردی گدیر الده اولان سرمایه
نقدرسعی ایلدی مالک اولا صبراونه
اوریی گلمدی زهرانی قویا قبراونه
زهرادارونداریم سن زهراامیدمسن
زهراعلینن گوزون نوری سن زهرا
اوجادان سس له یازهرا یازهرا
بوروضه نن عرضم تمام اولاانشااله بوگین
مجلسیمز امام زمان گلجک چون بیلیرم
اوودن چخاندا بونیتن گلبسن گیدرم امام
زمان ننه سنه لای لای چالم گیدرم دیم
اقااوزون شاهد اول اقااوزون عنایت ایله
علی آپاردی ظلم ثانی ده اورکده یاره فاطمه 2
ندورکه علتی گدور گجه مزار فاطمه حسن دیرننه دایان 2
حسین دیر ننه دایان 2
زینب گوردی ننه جنازه اسن اپارلار
الله هراگیدرگجه جاغی منم اوقهرمان
ننه ام باباآپارمیون اونی بابایارالیدی
جوان ننه ام
لای لای جوان اولان ننه لای لای گیجه قبره گدن ننه
اوجادننن لای لای ننه ام لای لای یازهرا
تمام دنیادن گدن ننه لرن ده یاد
اولسونار
یازهرا یازهرا
#روضه حضرت زهرا سلام الله علیه در#بیت الرقیه علیه السلام
#روضه_حضرت_زهرا س......
#به_روش_شعر_محور ......
#همون_مرثیه
ناحله الجسم یعنی !
نحیف و دلشکسته میری .
جوونی اما مادر پیری .
بهونه ی سفر میگیری .......😭
امشب شب یتیمی ماست من آروم آروم میخونم توهم آروم آروم زیر لب بگو وای مادرم وای مادرم .........
باکیه العین یعنی .بارون غصه ها میباره
چشای مادر ما تاره .دیگه علی شده بیچاره .......😭
مردم مدینه هی گفتید به زهرا یاشب گریه کن یاروز گریه کن از امشب دیگه راحت شدید دیگه صدای زهرای مرضیه نمیااااد دیگه صدای مادر نمیاد .........😭
منهدت الرکن یعنی، توون برات نمونده بانو
کی قلبتو سوزونده بانو، کی بالتو شکونده بانو
معصبه الراس یعنی .بستی سری رو که پر درده .
رنگ رخ تو مادر زرده .تو کوچه کی جسارت کرده .....😭
قربونت برم مادر روزای آخر همش از بابام علی رو میگرفتی مگه چه اتفاقی افتاد مادر تو کوچه های مدینه .......
جوری لگد خوردی که .نمیتونی بلند شی از جات.....
آخ مادرم همش دست به دیوار میگرفتی😭
مادر مادر مادر .........
جوری لگد خوردی که.نمیتونی بلند شی از جات .
جای غلافِ رو بازوهات.
داری میری کنار بابات......😭
مادر داری زینبت رو تنها میگذاری مادر شرمنده ام مادر توکوچههای مدینه دیدم دارن میزنن تورو مادر مادر مادر نتونستم کاری کنم مادر مادر مادر .......
هیچکسی ای وای من .نگفت تو کوچه به اون کافر .
نزن زنو جلوی شوهر .
بمیره زینبت ای مادر ...😭
وااای مادرم واااای مادرم 2
بمیرم برات مادر 😭......
من ایستاده بودم .دیدم که مادرم را .دشمن
گهی به کوچه .گهی به خانه میزد .....😭
الهی بشکنه اون دستی که به تو سیلی زد ...
الهی بشکند دست مغیره که بین کوچها بی مادرم کرد ......
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
@rozeh_daftari1
#روضه_حضرت_زهرا علیها سلام
#شب شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
🏴✨🏴✨🏴✨🏴✨
شب گذشت ازنیمه ای دل مرحم دلهاکجاست
شمع میپرسد زپروانه گل نرگس کجاست
درعزای مادرت یاابن الحسن اقاجانم
درعزای مادرت یاابن الحسن خودهم بیا
تانگویند این جماعت بانی مجلس
کجاست
اقاجان تانه زمانیه جاخ گوزموز قالاجاخ یولدا
اقاتشریف گتردون قربان اولام قدملروا
سال گذارون یثربه مادر یادونان
چیخماسین
آقاجان انتقام آلان گون ماجرای در یادونان چخماسین
آقاجان اللرون قربانیم محسن یادونان
چخماسین یازهراااامابوگیجه کلیبسوز
مولا علینن قولونان یاپشاسوز
علی ع اگرمدینه دا بیرکس اولمادی
زهرانی گویدون بقیع نین توپراخلارینا
اوزودولاندیردون ای مدینه اهلی بیر
خانم ورمیشم الدن که دیردی ملکوته
بیرتوکن ورمزدیم مین بیله جاه وجبروته
عالم سجده لری قربان او تک الی قنوته
سسله ده یازهرا الله بوناله
لروزیترسن اوزهرانن گیزدن قبرنه
هربیرگوشه اده یاپشارسوزعلینن اتگینن
اما عشقنن گلبسیز علینن قاپسناامام
حسن تسلیته امابوگجه علینن اونده نه عالمدی حسن اقلیری
حسین اقلیری مولا بویورر صبراله بالا صبراله بالا گیدرم منزله محرابو خالی گورمم
باخرام زینب وکلثوم عزالی گورم
زهراجان اخ ایله قلبیم یانیر تاایله حالی گورم
سوزاهینه شرر جانه وران یوخدی داخی
اخی زینبن ساچ لارینا شانه وران یوخدی داخی
2یازهرا
بوگیجه شب شام غریبان محصل
یدی نفر همدم اولوب مولایه گتی لر
فاطمه انی دفن اولونان معوایه
مرتضی گوردی گدیر الده اولان سرمایه
نقدرسعی ایلدی مالک اولا صبراونه
اوریی گلمدی زهرانی قویا قبراونه
زهرادارونداریم سن زهراامیدمسن
زهراعلینن گوزون نوری سن زهرا
اوجادان سس له یازهرا یازهرا
بوروضه نن عرضم تمام اولاانشااله بوگین
مجلسیمز امام زمان گلجک چون بیلیرم
اوودن چخاندا بونیتن گلبسن گیدرم امام
زمان ننه سنه لای لای چالم گیدرم دیم
اقااوزون شاهد اول اقااوزون عنایت ایله
علی آپاردی ظلم ثانی ده اورکده یاره فاطمه 2
ندورکه علتی گدور گجه مزار فاطمه حسن دیرننه دایان 2
حسین دیر ننه دایان 2
زینب گوردی ننه جنازه اسن اپارلار
الله هراگیدرگجه جاغی منم اوقهرمان
ننه ام باباآپارمیون اونی بابایارالیدی
جوان ننه ام
لای لای جوان اولان ننه لای لای گیجه قبره گدن ننه
اوجادننن لای لای ننه ام لای لای یازهرا
تمام دنیادن گدن ننه لرن ده یاد
اولسونار
یازهرا یازهرا
روضه حضرت زهرا سلام الله علیه دربیت الرقیه علیه السلام بامداحی
#استادطالبی
@rozeh_daftari1
📖 #متن_روضه
#روضه باز کوچه بنی هاشم
#شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها #ویژه#🏴ایام_فاطمیه
*
فصل باریدن باران شده و حیران شده ام
آخر سال رسیده است پریشان شده ام
اولین نام که آمد به لبم نام تو بود
از تولد به خدا مست حسن جان شده ام
مادرم دست مرا داد به دستان کریم
بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام
*آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...*
خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری
در میان حرمت خادم و دربان شده ام
خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان
به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام
✍️شاعر : حبیب باقرزاده
*دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد...
هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه...
امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..*
چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد....
*اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسیــــــن.....*
#روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
.
#روضه_شب_جمعه
#روضه_حضرت_زهرا(س)
#روضه_امام_حسین(ع)
#حجتالاسلام والمسلمین
🎧#میرزامحمدی
آقا موسی بن جعفر یه روایتی رو از پیغمبر اکرم نقل کردند ،فرمودند پیغمبر اکرم اینجوری فرمودند :"أَلا إنَّ فاطِمَة َبَیْتَها بَیْتی وَ بابها بابی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجابَ اللهِ"
سالها پا منبر و روضه بزرگ شدید،نیازی به ترجمه ندارید ،ای مردم خونه ی زهرا خونه ی منه ، در خونشم در خونه ی منه ، چرا اینجوری فرمود ؟! چون تو سوره ی احزاب فرمود : "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ " اگه خونه ی زهرا ،خونه ی پیغمبره، ما یه سوال داریم چرا بدون اجازه ی صاحب خانه وارد شدن.....؟ بعد راوی میگه موسی ابن جعفر به اینجا که رسید، "فبکی ابوالحسن بکاء الطویلا" شروع کرد گریه کردن ، مدت مدیدی گریه کرد ، بعد دیدن وسط گریه ها سه مرتبه میگه :
"هتک والله حجابک"
"هتک والله حجابک"
"هتک والله حجابک"
یعنی حرمت مادر ما رو نگه نداشتن ، شب معراج که پیغمبر به معراج رفتند ، وقتی نوبت رسید به مصائب اهل بیت ، مصائب حضرت زهرا رو اینجوری بیان کردن: "و اما ابنتک ؛ فتظلم و تحرم و یؤخذ حقّها" به دخترت ظلم میشه ، حقش رو میبرن ، اونو از ارثش محروم میکنن؛ "و یدخل علیها حریمها بغیر إذن" بدون اجازه وارد خونش میشن ، "ثم یمسها حوانن و ظل" یعنی وقتی وارد خونه میشن ، فاطمه مانع میشه ،اجازه نمیده اینا وارد شن ، چه میکنن؟! "تَموت مِن ذلِک الضَّرب تُضرَبُ و هیَ حامِلٌ ..." الله اکبر ، از همون شب معراج به پیغمبر اکرم خبر دادن ، دخترت وقتی بارداره ، کتکش میزنن ، این ضربه کاری می کنه که دخترت با همین ضربه از دنیا میره ، الله اکبر.... آخ بمیرم ، شب جمعه ست "همه ی روضه ها باید به کربلا منتهی بشه ، فاطمه رم مهمان کنیم ، یاری کن فاطمه رو با گریه ی بر ابی عبدالله... ابوبصیر رسید خدمت امام صادق علیه السلام حضرت فرمود : "اما تحب أن تکون ممن یسعد امی فاطمه" آیا دوست نداری مادرم زهرا رو یاری کنی ؟!! آماده ای یا نه ، ابوبصیر میگه من گریه کردم ، با خودم تعجب ، که من زمان مادر شما نبودم چه جوری میتونم مادرتو یاری کنم ، فرمود ابابصیر از روز عاشورا تا قیامت مادرم بر حسینش گریه میکنه ، میخوای فاطمه رو یاری کنی ؟ گریه ی من و تو یاری فاطمه ست ...السلام علیک یا اباعبدالله .....شب زیارتی ارباب بی کفنه،آماده ای بریم کربلا یا نه....؟!
مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم
آی حسین......
مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم
چقدر نام تو غوغاست اباعبدالله ...
*دیگه چی...جمله ی آخر و التماس دعا*
مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله....
*سر چی دعوا میکردن؟ اخنس می گفت عمامش برا منه ، بجدل می گفت انگشتر و انگشتش مال منه، خولی می گفت سر بریدش مال منه.....آی حسین.
#شب_جمعه_فاطمیه
👇👇👇
#روضه
#شهادت_حضرت_زهرا(س)
روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش
*می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس، نَاحِلَةَ الْجِسْم، بَاكِيَةَ الْعَيْن" شما اگر گریه کنید هیچ کسی به شما اعتراض نمی کنه،اما این شب ها می اومدن درِ خونه ی امیرالمؤمنین می گفتند:علی! به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب...*
روز آخرشانه زد بر گیسوان دخترش
شست با دست لباس کودکانِ دیگرش
تا نماند کودکی آنجا گرسنه بعد از او
در تنورِ خانه نان می پخت دل خاکسترش
کارهای خانه اش را یک به یک انجام داد
دستِ آخر ماند کارِ همیشه برترش
جامه ی روشن به تن کرد و سوی محراب رفت
تا بماند یادگار از او نماز آخرش
*جامه ی روشن بر تن می کرد فاطمه، اما این لباس بر تنِ فاطمه ساعتی نمی ماند،آخه از جای سینه ی آزرده خونِ تازه می آمد*
در اتاقی رفت و اندکی آرام ماند
تا شود کم کم محقق مژده ی پیغمبرش
خادمش وقتی صدا زد پاسخی نشنید از او
بر سر و روی خودش زد زآنچه آمد بر سرش
*داره صدا میزنه بی بی رو،یه مرتبه دید در باز شد...*
کودکان وارد شدند و صحنه را شاهد شدند
هر یکی رفت تا آسمان فریادِ مادر مادرش
*جوانها! راه عاقبت به خیری رو اربابتون ابی عبدالله به شما نشان داده،تا در باز شد،بچه ها اومدن خودشون رو روی بدن انداختن،امام حسن صورت روی سینه ی مادر گذاشت،اما دیدن ابی عبدالله راهش رو کج کرد،اومد پایین پایِ مادر،صورت کف پای مادر گذاشت،صدا زد:مادر! من حسینم،با من حرف بزن...*
آن یکی صورت نهاده بر کف پایش چرا
دیگری بر سینه ی مادر چرا باشد سرش
*اسما صدا زد: آقازاده ها! زود بروید باباتون رو خبر کنید بیاد...*
مرتضی در مسجد از این ماجرا شد با خبر
باورش سخت است،باور کن نمی شد باورش
آنکه با هشتاد زخمش در اُحد بر پای بود
آنکه زانویش نشد خم وقتِ فتحِ خیبرش
*آی گریه کن ها! تا حسنین دویدن گفتند: بابا! مادرمون از دستمون رفت،یه وقت دیدن...*
زانویش لرزید و افتاد و دگر از هوش رفت
چیست این داغی که گشته اینچنین ویرانگرش
*همه دشمنا توی مدینه منتظر بودن یه روز زنوهای علی بلرزه،اینجا روایت نوشت:بارها تو این مسیرِ کمِ مسجد تا خونه، بارها علی امیرالمؤمنین رو زمین افتاد...
گریه کن ها! این یه سردار بود همه منتظر بودن خم شدنِ زانوانش رو ببینند،یه سردار هم من سراغ دارم،کربلا،تا اومد کنار بدنِ اباالفضل،یه وقت دیدن خم شد، دست به کمر گرفت،صدا زد: "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری"...
مدینه امیرالمؤمنین نوشتن "فبُكی بُكاءً عالیا" بلند بلند گریه می کرد،ابی عبدالله هم کنار بدن اباالفضل نوشتن "فبكی بُكاءً عالیا"...تا صدای گریه ی حسین بلند شد،یه مرتبه همه هلهله کردن،همه کف زدن..حسین..*
#روضه_حضرت_زهرا(س)
#گریز_حضرت_ابالفضل ع
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
4_6010240662652323959.mp3
1.33M
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#آقای_خلج
🏴🏴🏴
ای نور قلب عاشقم
شمع این خانه توئی
زهرا زهرا مرو مرو
لطف کاشانه توئی
گفت فاطمه..
آسمون سراغ نداره علی به کسی التماس کرده باشه ولی دارم التماست میکنم..
منو تنها نذار ..
ای نور قلب عاشقم
شمع این خانه توئی
زهرا زهرا مرو مرو
لطف کاشانه توئی
بگم بچه سیدا..
ای مرغ پرشکسته ٔ
افتاده کنج قفس
رفقا ، مادر مارو تنها گیر آوردن
چهل نفر هرکس از راه میرسید
با هرچی دستش بود
صاحب ناله ها.
بیشتر از این اذیتت نکنم یا نه بخونم دیگه
ما که حالا بعد از هزار و چهارصد سال رسیدیم یه چیزی داریم می شنویم
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
عَلَی الله گفتم
ای مرغ پرشکسته ٔ
افتاده کنج قفس
از فرط غصه فاطمه
درسینه مانده نفس
شاه کلید شعر اینجاست
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
حال این روزای علی همینه دیگه
هِی راه میره دوربستر میگرده
ممنونم اگر نروی
میمیرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
عجب فرمایشی فرمودند..
خوده علی اومد محسن رو برداشت!
(یا الله) 2
ای نخل بریده ثمر
ای مادر کشته پسر
زهرامرو مرو
هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها صلوات
@rozeh_daftari1
Fadaeian_Haftegi_14030719_03.mp3
16M
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من ایستاده بودم، دیدم که در افتاد
حسن ناله میزد:« بابا! مادر افتاد»
تو افتاده بودی، درم روی بازوت
دیدم هرکی رد شد، لگد زد به پهلوت
هیشکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنید، همسر حیدره
...
چرا ای باغبان! از آتش گلشن نمیگویی؟
چرا با فضهات گفتی اما با من نمیگویی؟
تو آن شب خواب بودی، آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم
در آن ساعت که در میسوخت میدانی کجا بودم؟
تو افتادی ز پا ،من هم به زیر دستوپا بودم
پشت در همچین که هول داد؛ بین در و دیوار، صداش بلند شد:« پسرم! پسرم! پسرم...»
«نامردمان از حرمت کوثر گذشتن
در روی زهرا بود و از آن در گذشتن»
من ایستاده بودم ، دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه ، گاهی به خانه می زد
گردیده بود قنفذ ، همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر ، این تازیانه می زد
با چشم خویش دیدم ، مظلومی پدر را
از ناله ای که مادر ، در آستانه می زد
مردم به خواب بودند ، مادرزهوش می رفت
بابا به صورتش آب ، ز اشک شبانه می زد
هنوزم یه گوشه، کارم گریه میشه
از اون روز که رفتی، برای همیشه
علی موند و خونهش، علی موند و زینب
سر جانمازت، به جای تو هرشب
همینجا نمازِ، شبت رو میبستی
نماز نشسته، قنوت یه دستی
واسه چند قدم راه، میفتادی چند بار
یه دستت به پهلو، یه دستت به دیوار
هنوزم توو خونه، به در خیره میشم
توو رویام میبینم، که ایستادی پیشم
همین خوبه واسهم، توو بستر که نیستی
میتونی بشینی، میتونی بایستیفاطمیه_۱۴۰۳
شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
Fadaeian_Haftegi_14030719_03.mp3
16M
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من ایستاده بودم، دیدم که در افتاد
حسن ناله میزد:« بابا! مادر افتاد»
تو افتاده بودی، درم روی بازوت
دیدم هرکی رد شد، لگد زد به پهلوت
هیشکی نبود بگه این گل که پرپره
این زن که میزنید، همسر حیدره
...
چرا ای باغبان! از آتش گلشن نمیگویی؟
چرا با فضهات گفتی اما با من نمیگویی؟
تو آن شب خواب بودی، آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم
در آن ساعت که در میسوخت میدانی کجا بودم؟
تو افتادی ز پا ،من هم به زیر دستوپا بودم
پشت در همچین که هول داد؛ بین در و دیوار، صداش بلند شد:« پسرم! پسرم! پسرم...»
«نامردمان از حرمت کوثر گذشتن
در روی زهرا بود و از آن در گذشتن»
من ایستاده بودم ، دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه ، گاهی به خانه می زد
گردیده بود قنفذ ، همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر ، این تازیانه می زد
با چشم خویش دیدم ، مظلومی پدر را
از ناله ای که مادر ، در آستانه می زد
مردم به خواب بودند ، مادرزهوش می رفت
بابا به صورتش آب ، ز اشک شبانه می زد
هنوزم یه گوشه، کارم گریه میشه
از اون روز که رفتی، برای همیشه
علی موند و خونهش، علی موند و زینب
سر جانمازت، به جای تو هرشب
همینجا نمازِ، شبت رو میبستی
نماز نشسته، قنوت یه دستی
واسه چند قدم راه، میفتادی چند بار
یه دستت به پهلو، یه دستت به دیوار
هنوزم توو خونه، به در خیره میشم
توو رویام میبینم، که ایستادی پیشم
همین خوبه واسهم، توو بستر که نیستی
میتونی بشینی، میتونی بایستیفاطمیه_۱۴۰۳
شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
Shab1Fatemieh1-1402[01].mp3
13.71M
▪️گر نگاهی به ما کند زهرا (روضه)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعۀ مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانۀ وحی را، ز رخسارش،
رشكِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاك را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد ز مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه بر چیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
چه شود گر که بر «مؤید» هم
نظری از وفا کند زهرا
شاعر: سید رضا مؤید✍
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س )
بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...
رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...
کدوم دست ؟!... بمیرم ...
علی مرتضی مشغول غسل بود ...
أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ...
آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!
فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...
شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم
به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم
مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم (بمیرم برا دلت علی جانم ...)
به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب
که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم
زهرا جان ...
خدا داند دلم چون گریه میکرد
به حالم دشت و هامون گریه میکرد
ندیدم زخم پهلو را من آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
زهرا جان ....
نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...
علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...
چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...
حسین ..... حسین ... حسین ...
بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه
حاج مهدی سماواتی
.
📋 انگار نه انگار، دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگار نه انگار، دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
انگار نه انگار، یه زن رو زدن بین انظار
انگار نه انگار، دیروز یه بچه شهید شد با مسمار
انگار نه انگار، اونقد زدند دستش افتاده از کار
بیحیا تر این کوچه، کوچه کوفه و شامه
سختتر از روضهی سیلی، روضه سنگ رو بامه
انگار نه انگار، میبینه از روی نیزه علمدار
انگار نه انگار، توو دست و پا سر میوفته هزار بار
انگار نه انگار، ناموس پیغمبره توی بازار
*شاعر: #محسن_عرب_خالقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 توو کوچهها زخمم نمک خورده
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
توو کوچهها زخمم نمک خورده
انگشتر خلقت ترک خورده
درد من و هیچ کس نمیفهمه
زهرام جلو چشام کتک خورده
دستام و از دستت جدا کردند
توو شعله دنبال تو میگردم
جوری زد و جوری زمین خوردی
سنگینیه دستاش و حس کردم
دار و نداره زندگیم
چیزی بگو حرفی بزن
خاکی میشه باز چادرت
هرشب توو کابوس حسن
از تو خجالت میکشم زهرا
از خاک رو چادر نمازِ تو
از پا من و میندازه میدونم
این چشمهای نیم بازه تو
روت و نگیر از من که میمیرم
دنیا بدون تو برام پوچه
اینقدر پر از زخمی که حیرونم
از جنگ برگشتی نه از کوچه
دار و نداره زندگیم
زخمیترین یاسِ علی
اشکات و پاک کن فاطمه
گریه نکن واسه علی
زهرای من، زهرای من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
#مناجات
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت
یکنفر که دلش از بُغض علی میجوشید
ضربهای زد به درِ خانه و دَر را انداخت
گره انداخت به کار همه دنیا آنکه،
ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت
*شاعر: #محمد_حسن_بیات_لو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
Fadaeian-Komeil-14030616 (3).mp3
18.56M
🔊 #روضه / انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار
#سبک_صبح_روز_سه_شنبه_من
📋 توو کوچهها زخمم نمک خورده
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو کوچهها زخمم نمک خورده
انگشتر خلقت ترک خورده
#احسان_نرگسی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#سبک_توو_کوچه_ها_زخمم_نمک_خورده
.
|⇦•غم روی غمه...
#روضه حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳به نفس سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
غم روی غمه
توی قلبم آشوبه عالمه
که هرروزم صدتا محرمه
وای وای وای وای وای
مردنم کمه
برادر دیگه توی قلبمه
میگه تو روضه مادر ما طاقت نداریم
مردنم کمه برادر دیگه توی قلبمه
زمین افتاد پیش چشِ همه
وای وای وای وای وای وای
تو سینه ام دارم نهفته
هزار تا حرف نگفته
الهی که مادرتون
جلو چشماتون نیفته
دیدم که دستاشو برده بالا
من قد کشیدم اما
مادرم افتاد
دیدم که چادرشم شد پاره
شکسته شد گوشواره
مادرم افتاد
رو به راه نشد
یجور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز چشماش دیگه وانشد
وای وای وای وای
مادرم نشست
چجوری زد که با یه ضرب دست
با هم دوتا گوشواره هاش شکست
تو راه برگشت به خونه
دیدم چشماش رنگ خونه
با گریه می گفت که این راز
عزیزم پیشت بمونه
*چشم داره خون میاد صورت درد گرفته ولی حواسش به دستای لرزون حسنِ...*
کاش میشد چادر خاک آلود و
که زیر پاها بود و علی نبینه
کاش میشد زخم روی ابرومو
کبودیای رومو علی نبینه
«ای مادر ای وای من ای مادر ای وای من ای مادر مادر خوبم»
*شما خیال کنید من دروغ روضه خوندم
اصلا من دروغ گفتم.. حقیقتش این بود: فقط از تو کوچه از کنار مادر ما رد شد.همینش هم بده رفیق..همین که من بگم هیچ دست درازی نکرد.اما همین که بگم از جلوی مادر ما رد شد باید بمیرم از خجالت....امام حسن میگه هی مادر ما عقب عقب میرفت هی نامرد جلو می اومد.*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سید_مهدی_حسینی 🎤
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•دل شب گریه ها...
#روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*آه ای عزیزم... بَستر پهنه بی بی از دنیا رفته، تابوتم یه طرف خونه است بچه هام این طرف، علی هم نشسته...*
دلِ شب گریه های بی صدا شو
با آستینِ لباسش پاک می کرد
علی تنهایی با دست خودش داشت
تموم زندگیش رو خاک می کرد
با این زانوی بی قوّت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه؟کجا داره بره؟
*من نمیدونم علی کجا رفت..خونه؟ خونه ای که هرجاش رو نگاه می کرد یاد فاطمه اش می افتاد....دیدی یه وقتی غم دلتو میگیره میخوای از خونه بیرون بزنی، بری یه جایی که تو خونه نباشی، حالا علی بچه هاشم هستن. خودشم میخواد جلو بچه ها گریه نکنه از دیشب که این بدن رو شسته خسته شده نتونسته جلو بچه ها گریه کنه. هی به بچه ها میگفته تو رو خدا گریه نکنید. هی دست سر حسن میکشیده حسن جونِ بابا! قول دادی به بابا، ولی نمیدونه که تو دل حسن چه خبره، حسن تو دلش میگه بابا نمیخواد منو آرومم کنی.. دل من آروم نمیشه، من یه چیزی تو کوچه ها دیدم آروم نمیشم بابا!
با این زانوی بی قوت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه
کجا داره بره وقتی قراره
تو اون خونه دیگه زهرا نباشه
به هم زد دستای خاکیشو امّا
نِمیره، آخه تنها میشه زهرا
اگه تنها نمیموندن یتیما
خودش هم خاک میشد پیشِ زهرا
*ابی عبدالله کنار عباسش نشست گفت: داداش! میخوام بمونم خیمه ها رو میبرن، میخوامم از کنارت برم میان سر تو میریزن عباسم!..*
باحسرت زیر لب میگفت زهرا
علی داره میره خونه نشینی
یه کاری کن دلم آروم نمیشه
عزیزم کلمینی کلمینی
علی بی تو شبا بیداره تا صبح
علی بی تو شبا رو کوچه گرده
نشونم میدن از فردا و میگن
امانتداری خوبی نکرده
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بسته اش
نتونست که اون در و برداره از روت
*نمیدونم فاطمه اش رو خاک کرد محسنش رو چیکار کرد...*
علی رو نیگاه کن چی از من گذاشتی
تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی
*زهرا جان به من که نگفتی...*
چرا تو اون بقچه که دادی زینب
کنار کفنها یه پیرهَن گذاشتی؟
حسین!...
با یارب یارب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بیرحمی زد تیر آخرو حسین جانم!....
آه ای مادر!
من بمیرم میکشی آه با فرودِ هر نیزه
من بمیرم دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه
گلوتو میبوسم رگاتو میبوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
ای حسین....
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا گریز #حضرت_عباس
#سید_رضا_نریمانی
#فاطمیه
#شب_آخر_فاطمیه
#شب_آخر_دهه_فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
@rozeh_daftari1
Bazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا
🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
◼️ #روضه_حضرت_زهرا
🎤حاج محمد رضا #بذری
غمناک ترین حادثه زندگی من
مهر من و مهتاب شب بندگی من
با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم
این کوچه شده باعث شرمندگی من
از ناله من موج گرفت خشک ترین رود
از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود
بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم
آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم...
بدرود قرارم،همه دار و ندارم
باید تورو به خالق منان بسپارم
میگن در جنت دیگه مسمار نداره
اونجا کسی با بال ملک کار نداره
باید روی گلبرگ شقایق بنویسند
گل تاب فشار در و دیوار نداره...
انگار گلم اومده بودی که بری زود
کز روز تولد به تنت رخت سفر بود
بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم
بند کفنت رو باید انگار ببندم
بدرود امیدم،همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
#فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
.
#رضااا_ابوالحسنی
Bazri_Shahadat_Hazrat-Zahra_1400.mp3
10.49M
🏴 السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا
🔊 بدرود امیدم، همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
◼️ #روضه_حضرت_زهرا
🎤حاج محمد رضا #بذری
غمناک ترین حادثه زندگی من
مهر من و مهتاب شب بندگی من
با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم
این کوچه شده باعث شرمندگی من
از ناله من موج گرفت خشک ترین رود
از رفتن تو کوچه این شهر مه آلود
بدرود بهشتم،نفسم،عشق عزیزم
آهسته برو،پشت سرت اشک بریزم...
بدرود قرارم،همه دار و ندارم
باید تورو به خالق منان بسپارم
میگن در جنت دیگه مسمار نداره
اونجا کسی با بال ملک کار نداره
باید روی گلبرگ شقایق بنویسند
گل تاب فشار در و دیوار نداره...
انگار گلم اومده بودی که بری زود
کز روز تولد به تنت رخت سفر بود
بدرود بهشتم،ملکم،روح بلندم
بند کفنت رو باید انگار ببندم
بدرود امیدم،همه دار و ندارم
باید بدنت رو توی تابوت بزارم ...
#فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
.
#رضااا_ابوالحسنی
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
روضه وزبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها
بالینمه گل پیک اجل گلدی عم اوغلی
باغلاگوزمی فاطمه دینجلدی عم اوغلی
باغلاگوزمی فاطمه دینجلدی عم اوغلی
شیشه عمری دیین وقتیده رحلت داشنا
جمع ائدیب بالالاری گنه یغدی باشینا
هریه بیر نوعی وصیت ایلدی
امام زمان اقا
مولا علی یه بیرنوع وصیت امام حسن آقیا بیرنوع وصیت ایلدی امام حسین آقایا بیرنوع وصیت ایلدی دورازمجلس ومحفل لیمیز
اگر بیر خانواده ده ننه جوان ئوله
یتیم بالاسی قالا هریه بیرنوع وصیت ایلدی
ولی آخرین لحظه ده زینبه غم خانه نی خلوت ایلدی
زینب بالا گل
ایلش بالا گل ایلش بالا گل ایلش بالا
نیندی عاشقان زهرا
ال اورگینین باشنازینبین اوسارالان رنگینه دقت ائلدی
دئدی قیزم اولورم بالا عمرمون آخرلریدی
گتمئلیم بالا اما زینب نچه وصیتیم وار سنه
سعی ایله بالا چوخ باشه قاره باغلاما
مرتضی ایوده اولان وقته اماندی آغلاما
بالا قیزم زینب بابان علینی سنه
تاپشورورام
مرتضی اوده اولاندا اماندی آغلاما
قلبی داغلیدی بالا سعی ایله سنده
داغلاما
عشقینن اغلیانلار هردن
بیرباخیر ننه نین یوزونه ننه بوسوزنه سوزیدی دیورسن ننه ،،ننه باشوادولانم ننه ای وای نظرونده مجسم ایله ننه رو به قبله ایلشیب دوردیاشیندابالایاوصیت
ایلیه حتما بیلیرسوز ننه بالا نی آتایا
تاپشوراراما دیر علینی سنه تاپشورورام بالا ننه گوزم اوسته ای ننه
اوپ یوزون حالین سوروش غرق اولماسین گوز یاشینه
یغ باشاقارداشلارون گونده دولاندیرباشینه
بن عباس نقل ایلیوربعدازشهادت فاطمه زهرا مولا علی هرگون گیدردی قبرستان بقیعه بیرگئجه همراه مولا علی گلدیم اوخلقه تاننمیان قبرین یانینا گوردوم الله علی یوزون قویئدی زهرانین قبرینه ایله یانا یانا آغلادی مولانی اما بیر لحظه هوش آپاردی علینی گوردیم
مولا گوزلرین آشدی بیله سراسیمه
دوردی ایاقا بن عباس قیدک اووه
علی جان هرگئجه دعا ایلئردوون الله صبح اچلمیا صبح کمین قالاسان زهرانین
قبرینین یانندا علی بوگئجه نیه ایستیرسن تزگئدسن ایوه علی آغلادی بن عباس زهرانی یوخودازیارت ایلدیم
یاالله ایله گوردیم دیر عم اوغلی یوبانما گیلن علی گیت ایوه
علی گئدایوه
زهرامگرایوده نه خبر وارعم اوغلی گئدایوه
بالالارم یوخودان دوربلار
خانملخ ایله قلبی یانان
واریازهرا علی گیتدی ایوه دورازخانوادلراگر ایوده یتیم بالا اولا چتین اولار خدای ناکرده یتیم بالااولاآتاگیده ایوه ه حتما
بیرباخاربالالارن یوزونه بالادایوزون قویاربابا نین یوزونه اگرباباخوشحال اولابالاینان
درددل الراماگوره باباناراحت اوننه سیز بالا بیر گوشئه ده الرین قویار اورگینین باشناسادات مجلس امام زمان منی باغشلا مولا گوردی زینب الین قو یوب اورگینین باشنا یواش یواش گلدی بالانین یاننا قیزم زینب نیه بئله ناراحت
سن نیه بئله رنگون سارالوب گوردی زینب آغلادی ای دردی
اولانار ای امیدنن زهراقاپوسنا گلئنر
نئیه بیله آغلرسان بابابیرخواهشیم واربابا باشوادولانیم ای بابامظلوم بابا قهرمان باباقیزم دردون ندی ای هئیتی لرعاشقان زهرا
ننه سیز بالانین دردی نه اولار اوبالاجابالا اللرین سالدی مولا نین بوینونا یواش یواش دیرننه می گویلوم ایستیر بابا
ورصفا منن صورا سارالموش گلشنه
قیزیم آتاون علینی وصیت ایلدی
زینبه علینی سفارش ایلدی قیزم مننن صورا علینین قلبین داغلاما کمکی اولماز قیزم علینین قولونان یاپشان اولماز
ایله مواظبدی زینب روگیمنن بیرسوز سوشدی دیرم زهراجان علی یوزون قویدی
قبروه آغلادی آغلادی بیلدون بالان حسین زینب بیداراولوب دوزنمدون قبریده اما دئیرم نیلدی رقیه یاالله پس نئیلدی اسراکربلاگوزلری باخیراویارالی باشا
سعی ائیله منن صوراچوخ باشه قاره باغلاما
مرتضی ایوده اولان وقته اماندی آغلاما
داغلئیدی قلبی اونون سعی ایله سنده داغلاما
اوپ یوزون حالین سوروش غرق
اولماسین گوز یاشینه
یغ باشاقارداشلارون گونده دولاندیر باشینه
ویرصفا بوسارالموش گلشنه منن صورا
هم باجی اول سن حسینه هم
ننه منن صورا
قوی باشی اوستونده سوهر
گئجه منن صورا
یوخدور طاقتی عطشانلیقا قارداشیوین
قویما حسینیم بیر گئجه عطشان قالامندن سورا
سیرایله صنعت سبحانه دئنن یازهرا
گویده باخ بهرفروزانه دئنن یازهرا
یرده باخ بهرخروشانه دئنن یازهرا
سجده قیل قدرت یزدانه دئنن یازهرا
#روضه_حضرت_زهرا علیهاسلام
بریم درِ خانه ی حبیبه ی خدا ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ... عرض ادب کنیم ...
رسم مراسمات اینه آخرین شب بریم درِ خانه حبیبه ی خدا ... بی بی جانم ... هر چه کردیم ، امشب دیگه چشممون به دستهای توئه فاطمه جانم ...
کدوم دست ؟!... بمیرم ...
علی مرتضی مشغول غسل بود ...
أسما میگه من آب میریختم ، علی بدن رو غسل میداد ... یه وقت دیدم دست از غسل کشید ... سر به دیوار گذاشت ، ناله میزنه ، گریه میکنه ...
آقا از فراقت فاطمه گریه میکنی؟! حق داری ... اما خودت فرمودی دل شبه ، اینگونه ناله نزنید ... بلند بلند گریه نکنید ... چی شده اینطور ناله میزنید؟!
فرمود أسما ... فاطمه ی من تا زنده بود ، بازوی ورم کردشو نشونم نداد ...
شبی که آن تنِ عفت حجاب را شستم
به اشک و خون دل آن دُرّ ناب را شستم
مجال غسل نمی یافتم ز اشک روان
شبی که بضعه ی ختمی مَآب را شستم (بمیرم برا دلت علی جانم ...)
به سینه خونِ دلم موج زد در آن دل شب
که زخمِ سینه ی از خون خضاب را شستم
زهرا جان ...
خدا داند دلم چون گریه میکرد
به حالم دشت و هامون گریه میکرد
ندیدم زخم پهلو را من آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
زهرا جان ....
نازنین بدنِ حبیبه ی خدارو در دل شب غسل داد ... حنوط کرد ... کفن نمود ... اما هنوز آخرین بند کفن رو نبسته ... یتیمان فاطمه رو صدا زد ... هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ ... یعنی بیایید و از دیدار مادر توشه بردارید ... حسنین اومدند ... خودشونو روی سینه ی مادر انداختند ... ناله میزنند ... کَلِّمینی مادر ...
علی مرتضی میفرماید ، خدارو شاهد میگیرم ، فاطمه مهربانی کرد ، دستاشو از کفن بیرون آورد ... حسنین رو در آغوش گرفت ...
چه منظره ای شد نمیدونم... همین قدر بگم هاتفی ندا داد ... یاعلی بردار حسنین را ... ملائکه ی آسمان طاقت ندارند این منظره رو ببینند ...
حسین ..... حسین ... حسین ...
بگیم ملائکه ... شما نتوانستید ببینید حسین روی سینه ی مادر افتاده ... چه حالی پیدا کردید کربلا ... لحظه ای که دیدید ... الشِمرُ جاٰلِسٌ عَلیٰ صَدرِه
#حاج مهدی سماواتی