@rozehajabbasروضه-حاج عباس طهماسب پور (6).mp3
زمان:
حجم:
16.34M
#روضه
حسین…
دور گودال ازدحامی شد
♥️#حضرت_سیدالشهدا
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
#حسین
🔻دور گودال ازدحامی شد
🔺معرکه غرق در حرامی شد
🔰تکیه داده به نیزه ای،آقا
🔰خاطرش محو خیمه ها میشد
🔹لشکر کوفه دورش کردن
🔹سنگ و تیرش زدن،تا میشد
◀️آنقدر نیزه خورد بر جسمش
◀️نیزه بر روی نیزه جا میشد
#غریب_حسین_غریب_حسین #وااای
😭زخمی و ناتوان به خاک افتاد
😭داشت روح از تنش جدا میشد
🔥تا می آمد دوباره برخیزد
🔥استخوان شکسته تا میشد
🔹لشکر آن دم که بر سرش میریخت
همه آفاق،نینوا میشد
🔹پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم ها تازه خوب،وا میشد
🔹لگد شمر با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها میشد
🔹شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا میشد
🔹سینه سنگین و حنجر پرخون
نفسش سخت و باصدا میشد
🔹از گلو خنجرش،نشد ببرد
ولی افسوس از قفا میشد
🔹کاش میشد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا میشد
😭حسین....
😭غریب مادر... غریب مادر...
✳️کاش زینب به خیمه برمیگشت
✳️عرش مبهوت این عزا میشد
✅آه... ناموس حق در آن غوغا
✅صیدِ صَدْ چشم بی حیا میشد
💠ناله مادرش شنیده که شد
💠راز گودال،بر ملا میشد
◀️و فردا نعل تازه و اسب
◀️بدنش مثل بوریا میشد
#غریب_حسین_غریب_حسین #وااای...
❇️غیرت الله من،خیالت جمع
من که معجر نمیدهم به کسی
❎تو اگر اجازه ای بدهی،خویش را پهلویت می اندازم
❎اگر این چنتا عقب بروند،چادرم را رویت می اندازم
🔆چقدر می روند و می آیندفرصت زخم بستن من نیست
🔆آمدم درد و دل کنم باتو، جا برای نشستن من نیست
💢جلویش را بگیر بلکه دستم از معجرم بلند شود
💢تو که شمر را نمیکنی بیرون،پس بگو مادرم بلند شود
♨️هرکه گیرش نیامده نیزه، تکه سنگ به دامنش کرده
♨️همه دیدند دخترت هم دید، شمر رخت تو را تنش کرده
🍁سرت به روی نیزه، تاج سر من
🍁زدی دست و پا پیش چشم تر من
🌾ز تیغ و سنان،پاره پاره تنی
🍁شدم زائر زخم پیکرت ای گل
🍁زدم بوسه از جان، به حنجرت ای گل
🍃نداری به تن از چه پیرهنی
🍃زتیغ و سنان،پاره پاره تنی
🥀تورا هرطرف،جستجو کردم
🥀به مقتل گلاب تو بوکردم
🎋مرا یا اخا گفتی بیا
🎋 از زیر تیغ ای سر بریده
🔅به دور و برم بر حنجرت
🔅 اشک غم زهرا چکیده
♻️ببین مضطرم من ز سوز و گدازم
♻️به شعله دامانِ دختر نازم
🌾غریبم شده، بسته بال و پرم
🍀بیا تا به خیمه شراره ببینی
🍀تن خسته و گوش پاره ببینی
#حسین...
😭عزیز دلم، نه سری داری
😭نه انگشت و انگشتری داری
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه های آخره نیزه پشت خنجره
از تعداد این سپاه زخمای تو بیشتره
لحظه های آخره بوزینه رو منبره
چکمه پوش رو سینه فرزند پیمبره
ای وای ای وای حسین ..
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
@rozehajabbasروضهروحی نژاد و طهماسب پور AETrim1703614899992.mp3
زمان:
حجم:
15.16M
❗️ #روضه
عهدیست بین ام البنین و خدای خود
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
💥 #حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀
عهدیست بین امالبنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبستهام به دلِ بچههای خود
اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباسِ من فدای علی اصغرِ حسین
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
حقیقتاً همین بوده
توشهر شایعه کردن ام البنین، عباس به دنیا آورده
دیگه به بچه های فاطمه محل نمیگذاره..
قنداقه ی ابوالفضلُ گرفت
بچه ها سر سفره نشستن
هی دور سر حسن میگردونه، دور سر حسین میگردونه، دور سر زینبین
☑️عباسم فدا بچه های فاطمه
من دل نبستم به دل بچه های خود
اصلاً حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
اینقده خجالت علی اصغرُ کشید
لحظه ی آخرشم گفت: تامن زنده ام من و به خیمه نبر... من به رباب وعده ی آب دادم..
😭😭
هر چند او دگر پسرِ خویش را ندید
اما غمین نبود که عباس شد شهید
دق کرد بعد از آن که به او این خبر رسید
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب لبِ انور حسین
از دور دید ام البنین، دست بچه های عباس و گرفت.داره میاد...
آقا زین العابدین فرمود؛ بشیر، جلوتر حرکت کن.
به مردم مدینه بفهمون.روضه بخون، شعربخون.
بشیر دید ام البنین داره میاد.
گفت: چی جوری بهش بگم, یلش ابوالفضل و کشتن
اومد نزدیک خانم ام البنین
گفت: مادر عونتُ کشتن
فداحسینم
از حسینم چه خبر..
مادر...
گفت مقدمه بچینم
مادرجعفرتُ کشتن
فداسرحسینم..
از پسر غریب فاطمه، حسین چه خبر؟
عثمانتُ کشتن
مادر؛ علمدار کربلا ابوالفضلُ کشتن.
بشیر… گفتم بگو از حسینم چه خبر؟؟
بی بی جان،،، بین دونهر آب با لب تشنه سر از بدن حسین جداکردن
😭😭
اینجا ام البنین نشست.خاک روسر میریزه
حسین مادر نداره...
اینقده گریه کرد برا پسر غریب فاطمه حسین
😭😭
کارش دگر نشستنِ در آفتاب شد
آبِ زلال در نظر او مذاب شد
شما اهل روضه و اهل ادبیات شعرید.براشما نباید کلامی روضه بخونم.
☑️شرمندهی نگاه غریب رباب شد
هر روز می اومد میگف رباب...
شنیدم پسرم قول آب داد.
شنیدم هی به پسرت وعده میداد...
رفته عمو که آب بیاره
قول عمو نشد نداره
من شرمنده ام رباب..
😭
از اینکه هم قبیلهی شمر است، آب شد
شمرگفت یه فامیلیتی داره با ابوالفضل
امان نامه آورد برا ابوالفضل
حتما قضیه رو شنیدید
به اسمش قسم اصلا از قبل آمادگی همچین حرف زدنایی نداشتم..
قشنگیشم به اینه با دل شما دارم راه میام.
صدا زد عباس: این ور بخوای همه چی برات مهیاست.
خدالعنتت کنه شمر...
اگه اجازه از مولای غریبم داشتم، نمیزاشتم زنده از اینجا بری.
من دار و ندارم حسینه
دنیام حسینه
عقبام حسینه
کس و کارم حسینه
دارو ندارم حسینه.
گذشت گذشت گذشت..پاسبان خیمه ها کی میتونه باشه غیر ابوالفضل..
شب تاسوعا و شب عاشورا مخصوصاً،نگاه از خیمه ها برنمیداره.
کسی نمیتونه قدم از قدم برداره...
رقیه دلش آرومه؛ عموعباس داره..
گفت
🔹همه دم، ذکر من و زینب و کلثوم این بود
🔹خاطرجمع بخوابید دلاور داریم
دید یه سایه ای داره جلومیاد..
مگه نمیدونی پاسبان خیمه ها عباسه??
قدم از قدم برداری،خونتُ میریزم.
صدا زد عباس..
من زینبم..
اهل روضه ببینم چقد میگیرید این روضه رو.
یه نگاهی کرد گفت داداش؛شب ۲۱ ماه رمضون یادته??
بابام دست حسین و تو دست تو گذاشت.
معمولا رسم به اینه دست کوچیکتر و دست بزرگتر میدن میگن مراقبش باشید.
اما بابام علی دست حسینُ تو دست تو گذاشت.
اون شبم بهت سفارش کرد ابوالفضل..،،، این حسین منه.این زینب منه.
چرا یادمه
ابوالفضل.شنیدم برات امان نامه آوردن
☑️میگم تو خِبره ی روضه ای.
ابوالفضل حسین من غریبِ
♥️حسیییییین.آه.آه.آه
♥️حسیییییین.آه.آه.آه
روضه ام البنین هم همین بود.
♥️حسییییین.آه.آه.آه
♥️حسییییین.آه.آه.آه
مثل ام البنین روضه بخونم
😭😭
خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرهنت
تاخود حشر برسنان لعنت
که فرو کرد نیزه در دهنت
😭😭😭
صاف رفتی تو گودی قتلگاه
♥️#حسییییین آه آه آه
😭
تاخود حشر بر سنان لعنت
که فرو کرد نیزه در دهنت
پیرمردان ناتوان حتی
باعصا میزدن بر بدنت
آینه بودی و ترک خوردی
ازهمه بی هوا کتک خوردی
😭😭😭
#حسییییین.آه.آه.آه
بشیر روضه خوند
گف دستای عباس و بریدن.
گف باورم نمیشه
عباسم دلاور بوده.رشید بوده
کسی جرات نمیکرد نزدیک ابوالفضل بشه تا بتونه دستاش و جداکنه.
بی بی جان با نامردی کمین نشستن، دستاشُ بریدن
یه بی حیایی دست راستشُ جدا کرد.
برا عباس کم نزاری ها
🔰عباس که افتاد امید خیمه نا امید شده..
امید حسین...
😭
همه شروع کردن هلهله کردن
کف زدن..
غیرتی ها برا عباس یه جوری گریه کنید.صدا هلهله ی نامحرم به گوش زینب نرسه..
آدم که از بلندی میفته، برای اینکه صورتش آسیب نبینه،،، اول کاری که میکنه، دستاشُ سپر میکنه.
ابوالفضل که دست در بدن نداره.
چنان باصورت افتاد روزمین.
یکی تو علقمه میگه پسرم..بنیَّ.ابوالفضل.
😭😭
خدا مادرم ام البنین مدینه ست
کیه میگه پسرم??
نگاه کرد دید یه خانوم قدخمیده.صورتش کبوده.
😭😭
روضه نباید رو زمین بمونه
عباسی که همه ی عمر به حسین میگفت سیدی و مولای؛
اینجاهمه ی توانشُ جمع کرد،تا صدای بنی فاطمه رو شنید
هرچی نیرو داشت گفت اَخا...
حسین از لحن صحبت کردن ابوالفضل فهمید چه بلایی سرش اومده...
😭
سریع خودشُ رسوند..
دست جدا افتاده…
مشک جدا افتاده..
دشمن میگه فکر کردم حسین قرآن پیدا کرده...
یه چیزی و گرفته هی میبوسه.
هی به چشماش میزنه.
گف خوب نگاه کردم.
دیدم دستای بریده ی ابوالفضله
.
اومد کنار بدن
فقطعوا بالسیوف ارباً ارباً
بدن پاره پاره افتاده... همینجور کنار جنازه افتاده.
دستش رو بدن عباس...
نگاهش به خیمه ست.
دشمن گستاخ شده..
داره حمله میکنه سمت خیمه ها
ابوالفضل ببین چه بلایی سرم اومده.
یه روضه ی دسته جمعی بخونیم...
☑️نباید کم بزاریم امشب
ابوالفضل پاشو ببین
دشمنا دارن به اشکم میخندن
یه ناله ی کربلایی
ابوالفضل پاشو ببین
دشمنا دارن به اشکم میخندن
پاشو پاشو برادر
اگه ما زودتر نریم
دست زینبُ نامردا میبندن
😭😭😭
غیرت الله ست ابوالفضل
نگران خیمه هاست..
تنها جنازه ای که حسین نموند تا لحظه ی آخر بالاسرش،جنازه ی ابوالفضل بود
نگران خیمه هاست حسین
آخه قبل اومدن، عباس اومد تو خیمه،،، دید بچه ها دور هم جمع شدن...
هی میگن العطش
عطش که زیاد میشه، جوهره ی صدا گرفته میشه...
خاک تو دهنم.
استادم میگف بچه ها نمیتونستن حرف بزنن
نگاه غریبونه به عمو میکردن.
زبونشونُ بیرون می آوردن
یعنی عمو تشنمونه.
گره معجر بچه هارو محکم میکرد
بچه ها حواستون باشه
میدونست قراره چه اتفاقی بیفته
حسینم تو این وضعیت بوده..
دلش پیش عباس
یه دلش پیش بچه ها
یکی پیش زینب..گریه میکرد.
عباس گریه میکرد
حسین گریه میکرد
داداش، اگه من دارم گریه میکنم پشت و پناه زینبمُ از دست دادم.
همه نیرومو از دست دادم
همه توانمو ...
توچرا گریه میکنی؟؟
صدا زد حسین… داداش؛ سیدی و مولای..
الان که من دارم جون میدم، لحظات آخر عمرم،،، سرم رو زانوی داداش مهربونی مثل توئه
درسته تیربارونم کردن، درسته هر کی رسید شمشیر زده،،، اما سرم رو زانوی داداش مهربونی مثل توئه
گرفتی دیگه ها....
گریه ام بر اون لحظه ای که…
الشمر جالس علی صدرک
محتضر دکمه های لباسشم باز میکنن..راحت جون بده.
یه ناله ی کربلایی و یاعلی
😭😭
ارباب من و شما تو گودی قتلگاه، دید سینه ش داره سنگینی میکنه
چشماشُ باز کرد..
دید زینب از بالا بلندی داره نگاه میکنه...
😭علیَ الله دیگه..
#حسییییییین...
🔻در همین گودال دست و پامیزد
🔺مادرش زهرا…….
این میگف وا اماه
شمر میگف هرضربه ای که میزدم، یکی گوشه ی گودال میگفت غریب مادر… حسییییین
❇️تموم زندگیم مال حسینه
خدا نیاره روزی، روضه خون روضه ی امام حسین بخونه، نتونیم گریه کنیم.
تو این روزگار وانفسا که همه جوره میخوان ما رو از امام حسین دور کنن،،،
همیشه این جمله آویزه گوشت باشه
بگو کوفیان آبُ به رو حسین و بچه هاش بستن
نکنه من آب دیدگانمو به رو حسین ببندم..
محک ایمان من و تو حسینه..
یه یاحسین بگو سینه بزنیم...ام البنین یادمون داده..تو بقیع چهارتا قبر درست میکرد.اما روضه ش فقط این بود....حسییییین..
دلم نمیاد اسم شماها نوشته نشه جزء روضه خون ها.به اسمشقسم مادرش فاطمه روضه خون هارو دوس داره.
خدا رحمت کنه قدیمی هارو..
همتونم بلدید بامن بخونید..
دیگر مرا ام البنین نخوانید..واویلا واویلا
دیگر مرا ام البنین نخوانید..واویلا واویلا
ام البنین دیگر پسرندارد..واویلا واویلا
ام البنین دیگر پسر ندارد..واویلا واویلا
برا عاقبت به خیرمون
برا عاقبت با حسین بودنمون
برا گول نخوردنمون
دستات و بالا بیار به دستای بریده ی ابوالفضل..
اگه حاجتم داری بسم الله..
ای باوفا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل
مشکل گشا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل
بچه هارو جمع کرد
کسی حرف از عطش برلب نیاره
که این خیمه دگر سقانداره
ای خدا به دستای بریده ی ابوالفضل
عجل لولیک الفرج
🍀
✍️#خادمه_شهیده
التماس دعای فرج🤲🏻
🍀🍀
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
@navayehajabbasروضه_1395-11-1-18-45-3-@Tahmasbpour[Track 3].mp3
زمان:
حجم:
2.51M
#روضه_پایانی( زیبا و دلنشین)
منی که محور هستی خدا به دستم داد
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
🔻#هیئت_معظم_محبان_الزهرا
🍃#بابل
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
منی که محور هستی خدا به دستم داد
مِی طهور ز پیمانه ی الستم داد
علی بت شکنم که بعد آنهمه فضل
عدو به یک شکستن پهلو، شکستم داد
😭#غریب_آقا
😭#غریب_آقا
از نخست زندگی، هرگز نمیشد باورم
میشود این خانه روزی قتلگاه همسرم
روز تنهایی که حتی یک نفر یارم نبود
دیدم اینجا پشت در افتاده تنها یاورم
♥️#یا_زهرا
♥️#یا_زهرا
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
@rozehajabbas120107_001-2-12jj1[Track 2] (9).mp3
زمان:
حجم:
26.93M
❗#زمزمه_روضه
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
♥️ #حضرت_امام_حسن_مجتبی
♥️ #حضرت_سید_الشهدا
❤️#حضرت_قاسم_ابن_الحسن
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀
نمی رویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانه ی امام حسن
آقا دل شکسته ی ما اینقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانه ی امام حسن
قربون حرم نداشته ت برم آقا..
#مولای_من
فقیر بوده ولی پادشاه می گردد
به هرکه میرسد عیدانه ی امام حسن
به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم
غلام قاسم دردانه ی امام حسن
عجیبه این آقا
وصال شیرازی، شاعر و مداح بوده.از شُعرای به نام بوده.
تو عالم رویا دید خانم حضرت زهرا رو سلام کرد.
بی بی جان سلامشو جواب داد،اما توجهی نکرد
توجه مادرانه که توقع داشت نبود..
عرض کرد بی بی جان من نوکر حسینتم.
همیشه برا حسینت روضه میخونم،،،شعر میگم.
همچین نگاه غریبونه ای کرد..گفت وصال مگه حسن، پسر من نیست.؟
چرا از حسنم نمیخونی؟
فلذا فرمود: چشمی که برا حسنم گریون بشه،فردای قیامت گریان نیست.
دارن کُشتی میگیرن..رسم همه جا اینه...معمولاً پدر و مادرها، بزرگترهایی که هستن.بچه های کوچیکتر و تشویق میکنن
آقا امیرالمومنین میگف جانم حسین.خانم حضرت زهرا میفرمود جانم حسین.
یکم گذشت...پیغمبر میگه جانم حسن.
خانم حضرت زهرا عرض کرد بابا یا رسول الله.، رسم اینجوریه بچه کوچیکو تشویق میکنن، چرا حسنُ تشویق کردی که بزرگتر از حسینِ..؟
گفت نگاه کردم دیدم تو میگی جانم حسین..باباش علی میگه جانم حسین..یه نگاه به آسمون کردم.دیدم بالایی ها همه میگن جانم حسین..
دیدم حسنم غریبه..
یه اشاره بکنم بعد روضه بخونم.
نگید چرا اینقدر خانوم حضرت زهرا به اسم امام حسن حساسه
نگید چرا فرمود چشمی که برا حسنم گریون باشه فردای قیامت خندونه..
آخه اون روز تو کوچه اینقد خجالت کشید..
😭😭
هفت هشت سال بیشتر نداره
غرورشو شکوندن
😭
آروم آروم خاک چادر مادرُ پاک کرد.
خونمون از اینوره
اون طرفی میری کجا
نخواستم به این شدت روضه بخونم
گفتم امشبو لااقل از امام حسن شروع کنیم و وارد روضه ی حضرت قاسم بشیم...
خیلی عجیبه روضه ی امام حسن
تو همه ی اهل بیت ...کلُّ نورُ واحِد... اما به امام حسن لقب کریمی دادن...
لحظه ی آخر گف حسین: این قاسممه و این عبداللهمه
بعد که روضه خوند لایوم کیومک یا اباعبدالله
حسین تو دیگه گریه نکن
همه ی عالم باید برای تو گریه کنن..
اون لحظه ای رو میبینم که سرت بالا نیزه..
قاسم ...حواست باشه.جانشین منی توکربلا....
دست خط نوشتم دادم به مادرت...
حرف دله دیگه....
اگه عموجانت اجازه نداد،اون دستخط و از مادرت بگیر.
لذا روز عاشورا چندین بار اومد..گفت عموجان این سینه ام داره سنگینی میکنه.
هربار اومد نشد.
اومد پشت خیمه. شمشیر برهنه میکرد میزد رو خاک..
نگاه به مدینه میکرد..
میگف بابا شما تو مدینه غریب بودی، پسرتم کربلا غریبه
چرا نباید عمو اجازه به من بده.؟؟
شب عاشورا...
حیفم میاد روضه حضرت قاسمو مفصل نخونم..
مخصوصاً برای جوونایی که تو جلسه هستن.
شب عاشورا همه تو خیمه ان..
فرمود: همتون حواستون باشه.
شمشیرها تشنه ی خون منن...
نیزه ها تشنه ی خون منن
باشماکاری ندارن
شما میتونید برگردید.
تو دیار خودتون.
پیش اهل و عیال خودتون..
حبیب بن مظاهر بلند شد..ابوالفضل بلندشد..حرف غرایی زد..
نوکرا و ارادتمندان واقعی امام حسین حرف زدن که اگه هفتاد بار بمیریم و خاکسترمون به باد بدن،دوباره زنده بشیم بازم حاضریم پای شما جون بدیم
#حسیییییین
قاسم فرزند ادبِ
خودش ادبِ..شاگرد ادبِ..
یه گوشه ای آروم دستاش و بالا آورد..
آقاسیدالشهدا فرمود..چیه برادرزاده?? بهتر... چیه پسرم؟؟
عرض کرد عموجان،،،منم میتونم یه چیزی بگم؟
فرمود: بله
عرض کرد عموجان،فردا منم به شهادت میرسم؟
گف: برادرزاده… قاسمم،عزیزم،نورچشمم،،،شما مرگ به کامت چه جوریه؟؟
معطل نکرد..گف احلی من العسل...
از عسلم شیرین تره بابا حسین.
یه حرفی عجیبی زد..
این حرفُ تو ذهنت بسپار
لابلای شعر میخوام روضه بخونم..
فرمود: قاسمم ،پسرم،،، ولی به بلای عظیمی دچار میشی فردا
حاج آقا فرمودند.جای دیگه ای تو مقتل، حتی تو وداع علی اکبر و امام حسین..ما ندیدیم این جمله رو..
که فرمود..فَغُشیُ عَلیهُما ..امام حسین غش میکرد.
وداع وداع سختی بود..
امام حسین غش میکرد..تا به هوشش می آوردنش
قاسم بیهوش میشد..
قاسم بیهوش میشد
تا به هوشش می آوردن،حسین بیهوش میشد..
عجیب بوده...عزیزی میگفت برای به هوش آوردن کسی، حداقل اینه که یه مقدار آب باید داشته باشی بپاشی روصورتش..
حتما زینب با اشکای چشاش حسین و قاسم و به هوش می آورده..
امشبو یتیم نوازی کنیدا...
امشب هم میتونی کربلاتُ بگیری..هم مدینه ت وبگیری..بلای عظیم تو ذهنت باشه...
تو که این گونه روی خاک ز هم واشده ای
اینم تو ذهنتون باشه...اینقدر قاسم بن الحسن زیبابوده..
آی جوونای عالم که به زیباییتون مینازید، اینقدر خوشگل و زیبا بوده این پسر، فرمودن نقاب بکشیدروصورتش
چشمش نزنن..
😭😭😭
🍀🍀👇👇
🍀🍀
خیلی زیبا بود قاسم بن الحسن
ابالفضل خودش رکاب گرفت.. صحنه رو مجسم کن..
این نوجوون ۱۳ ساله، پاهاش به رکاب نمیرسه.
ابالفضل کمکش کرد سوار مرکب شد..
زره اندازه ی قاسم وجود نداشت..کفن پوشیده.سمت میدون رفت..
با این سنش… پسر امام حسنِ.. شاگرد عباسِ
ازرق شامی چنتا پسر داشت.معروف بوده.همه میشناختنش..
خودش و هم بچه هاش، هرکدوم یلی بودن… نام آور که همه ی عرب میشناختنشون..
گف برا من اُفت داره برا این نوجوون برم تو میدون..فلان پسر تو برو..فلان پسر رفت..
به درک واصل شد..
دومی.سومی.چنتا پسرش و تو یه چشم به هم زدن به درک واصل کرد.
هربار که اون نامردا میفتادن و شمشیر قاسم بالا می اومد..ابوالفضل دم خیمه میگف..الله اکبر
این پسر شیر جملِ
این قاسم منه..خون علی تو رگشه..
با نامردی و کلک..با بی وفایی و بی حیایی کشتنش..
از مرکب که افتاد پایین ..صداش و بلند کرد عمو..
بزار شعر بخونم..
تو که اینگونه روی خاک زِ هَم واشده ای
وای برمن که دچار غم عظمی شده ای
وای برمن که دچار غم عظما شده ای
دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی
ظهر امروز در این معرکه معناشده ای
قاسمم..بی زره رفتی و از هر طرفی سنگ زدن
بابا رو تو مدینه تیربارون کردن..پسرُ تو کربلا سنگ بارونش کردن.
😭#حسیییییییین حسییییییین
😭#حسییییییین حسییییییین
خدانکنه یه روز برا روضه ی حسین خسته بشیم..
خدانکنه اشک چشممون برا روضه ی آقامون خشک بشه..
به خودت بگو خجالت بکش..
کوفیا، آبُ به روی حسین و بچه های حسین بستن..نکنه تو آب دیدگانتُ به رو حسین و بچه هاش ببندی..
بی زره رفتی و از هر طرفی سنگ زدن
که چنین سرخ ترین لاله ی صحرا شده ای
این یه بیتش خیلی حرف داره
😭😭
هر کسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد.
پسر کریمه دیگه...کریم کارش اینه..کسی و بی نصیب نزاشت تو کربلا
هرکسی از تن صدپاره ی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شده ای
بگم بقیه شو دیگهها…
سُم مرکب همه جای بدنت را له کرد
بی سبب نیست اگر در همه شن ها شده ای
اگه یه گل پرپر بشه
گلبرگ گلبرگ بشه..میشه مقطع الاعضاء...
اگه دونه دونه گلبرگ ها ریز ریز بشه..میشه… فقطعوا بالسیوف ارباً اربا
اگه این گلُ له کنی، اگه این گلبرگُ له کنی..میشه همون بلایی که سر قاسم آوردن.
😭#حسیییییییین حسیییییییین
😭#حسیییییییین حسیییییییین
سُم مرکب همه جای بدنت را له کرد
بی سبب نیست اگر در همه شن ها شده ای
تاصدای قاسم بلند شد،ابی عبدالله خودش و رسوند..
دید یه بی حیایی سر قاسمُ رو زانو گرفته،،، خنجر به دست، داره سرش رو جدا میکنه..
شمشیر درآورد..دست اون بی حیارو جدا کرد.
داد زد..همه ی لشکریانُ صدا زد..همه اومدن..
قاسم افتاده...
صحنه رو مجسم کن خودت.
اسب ها که از رو بدن رد میشه..
خاصیت دوییدن اسب اینه..هر چیزی رو که به پاش گیر میکنه پرت میکنه.خاک یا شن یا هرچی باشه..
این گوشت ها بود که رو هوا بوده.
روضه بخونم دیگه..ها
قاسم پاهاش به رکاب نمیرسید..
اما اون لحظه ای که حسین اومد، وقت برگشت
سینه ی قاسم روسینه ی حسین..پاهاش رو زمین کشیده میشد..
یهو قد کشیده این نوجوون..
😭#حسییییییین آه آه آه
😭#حسییییییین آه آه آه
خدایا این پسر آئینه ی کیست
به روی خاک این گنجینه ی کیست
صدای استخوان می آید اینجا
صدای استخوان سینه ی کیست
بار اول نبود حسین، صدای استخوان میشنید..
یه روز تو مدینه بین در و دیوار.....
#حسییییییین
😭😭
روزی محرمِ ما امسال اینجوریه
یه چندشبیِ بخوایم نخوایم مدینه ایم...
یه چند شبیِ بخوایم نخوایم تو خونه ی مادریم..
بابا برای این روضه ها باید مُرد....اینی که شنیدید ده نفر به اسباشون نعل تازه زدن، اومدن رو بدن شهدای کربلا دوییدن..
به عبیدالله گفتن سرتا پای مارو باید طلا بگیری
گفتن ما ده نفر به اسبامون نعل تازه زدیم.
اینقده رو بدن حسین و شهدای کربلا دویدیم، بدنُ لگدکوبش کردیم.
اون جمله رو نمیخوام به کار ببرم...
👇👇👇👇👇
امشب به اندازه ی کافی گستاخانه روضه خوندم..
اگه حسین بدنش زیر سُم رفت، اگه ابوالفضل بدنش زیر سُم رفت، اگه علی اکبر بدنش زیر سُم رفت،،، بعد جدا شدن سرها بوده...
تنها بدنی که هنوز جون تو بدنش بوده، زیر سُم مرکبها لگدکوب شده بدن این نوجوون، قاسم بن الحسن بوده
بسمون باشه..وقتم نداریم...
یا کریم بن کریم
اونجوری که باید و شاید این شیش شب نتونستم گریه کنم
و تصدق علینا
به ماصدقه بده
میخوام واقعاً برای حسین گریه کن باشم
هی وعده ی این سال اون سال میدیم
تو محرم میگم آدم میشم
از شب اول باید میمردم پاروضه ی حسین
چشم به هم زدیم شیش شب گذشت،، هنوز نتونستم اونجور که باید و شاید گریه کنم..
آی حسیییین
هنوز نتونستم آماده ی عاشورا بشم
😭#حسیییین..
در استخوان...علی الله دیگه ..این یه بیت و بخونم سینه بزنیم..
در استخوان خورده جناق تو دیده ام
قاسم عزیز عمو
تصویر درد و سینه و مسمار و مادرم
یه سر بریم مدینه هان..
نزن ببین که مادرم جوونه
جوونی قامتش کمونه
علی الله دیگه
نزن اون که باتو کاری نداره
ببین که بار شیشه داره
اونی که تو مدینه دید ناموسش و زدن،
اونی که تو مدینه دید مادرش و زدن، امام بوده ،،،قدرت صبرش بالا بوده.
من نمیتونم ببینم عمه هام و میزنن..من نمیتونم ببینم عمه ام تو بزم شرابه..
😭#حسیییییییین..
🍀
✍️#خادمه_شهیده
التماس دعای فرج🤲🏻
🍀🍀
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas