🔸من نمیترسم اگر عمه کنارم باشد
🔸غیر از این زجر و از این حرمله...
🔲هر کاری کردن مرکب پا از پا برنداشت
نیزه هارو نتونستن تکون بدن
چی شده؟؟
اومدن خدمت آقا زین العابدین
چه اتفاقی افتاده؟
فرمود:اول نگاه کنید نگاه بابام به کدوم سمته
رفت و برگشت...
گفت آقاجان سر برگشته عقب قافله رو نگاه میکنه
عمه بچه هارو شمارش کن
بچه هارو شمارش کردن
جای دختر سه ساله خالیه
🔳بابام نگران رقیشه
بابام نگران شیرین زبونشه
هر چقد گشتن نتونستن پیداش کنن
تو جمع، زجر گفت خودم به هر قیمتی شد پیداش میکنم
مجسم کن تو ذهنت که یکی دو ساعت تو این نیمه شب تو بیابون گشت
هرجوری شده پیداش کرد
با خستگی و غضب و عصبانیت دید یه دختری یه گوشه ای کز کرده خوابیده
اول کاری کرد،موهاشو گرفت
نمیخوام بگم چی شده
اما همینقد بهت بگم تا رسیدن به قافله، عمه زینب آغوششو باز کرد
نرفت بغل زینب
رباب آغوششو باز کرد... نرفت بغل رباب
ام کلثوم گفت بیا بغل عمه..
نرفت
مستقیم رفت نیزه ای که سر عموش ابالفضل روشه...
عمو چشاتو دور دیدن
ببین چه بلایی سرم آوردن
😭😭😭😭😭
عمو چشاتو دور دیدن
ببین به راه رفتنم میخندن
به گیسوان پریشونم میخندن
یکی داد میزنه میگه مگه بابا نداری برات لباس بخره؟؟!
واویلا...
😭😭😭😭
#حسین_حسین_حسین
من نمیترسم اگر عمه کنارم باشد
غیر از این زجر و از این حرمله
از هیچکسی خواستم گرچه غیر تو نامی نبرم
در قنوت دل هر نافله، از هیچکسی زخم زنجیر مرا کشت
الهی دیگر،تاب و طاقت نبرد سلسله از
گریه نگذاشت که پوشیده بماند بابا
مشکل پای منو آبله، از هیچکسی
جز تو و خواهر تو بر نمیاید بخدا خطبه خواندن وسط هلهله
از هیچکسی...
مگه یادم میره تا اومد تو اون مرد سرخ مو، اون نامرد سرخ مو
تا وارد بزم شراب شد نگاش به خواهرم سکینه افتاد
کاشکی در بغل فاطمه دق میکردم
تا دگر سر نبرم،حوصله
👈همه اینارو خوندم برا این چند خط
به زحمت تکیه بر دیوار میکرد
گهی این جمله را تکرار میکرد
الهی صورتش آتش بگیرد
که با سیلی مرا بیدار میکرد
😭😭😭😭😭😭
چه داغی بر جگر بگذاشتی زجر
عجب دست زُمُختی داشتی زجر
که هر کس دید،گلبرگ رخم را
به طعنه گفت که گل کاشتی زجر
🔰من نمیخوام روضه بخونم
فقط نگاه کن اون نامردای عرب،جنگجو بودن
دستشون با دست من و تو خیلی فرق داشت
صورت این دخترو نگاه کن
دست من کل صورتشو میپوشونه
😭دختره سه ساله،زدن نداره
😭😭😭😭
😭دختره سه ساله،زدن نداره
😭گوشه خرابه،کفن نداره
👈دلخوشیم صدای عَمست
👈زحمتام برای عَمست
👈غسلم و دفنم پای عَمست
💠من،میرم از این خرابه
💠شاید عمه بخوابه
💠آخه موندن من عذابه
حسین....
یه نگاه کرد گفت بابا
♻️بگو که نخندید
به دختر...
من نمیدونم چمه
هرکی میرسه،با انگشت نشونم میده بهم میخنده
بابا این خارایی که تو پاهام رفته، یه کاری کرد راه میرم میلنگم
به راه رفتنم میخندن
🔸بگو که نخندید
🔸به دختر من
🔸حراجه تو بازار
🔸گل سر من
اوناییکه دختر دارن بهتر میفهمن
دختر همه عشقش اینه خونه خودشو مرتب میکنه برا باباش
باباش که اومد خونه میگه
بابایی نگاه کن گل سرمو...
بابایی گوشوارمو نگاه کن
بابایی نگاه کن چجوری موهامو مرتب کردم
بابایی لباسامو نگاه کن چقد خوشکله
#غیرتیا
♻️میدونی چقد عزیزی
♻️داری اشک چرا میریزی
وااااای...
🔰دیگه کارم تمومه
🔰حرمله روبرومه
🔰نگاهم به سر عمومه
عمو نگاه کن
#حرف_بد_میزد...
😭😭😭😭😭😭
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🎋ای باوفا،،، اباالفضل اباالفضل
🥀نمیخوای روضه خون باشی؟؟
🥀ای باوفا،،، اباالفضل اباالفضل
😭
🥀مشکل گشا،،، اباالفضل اباالفضل
☑️خیلیا امشب اومدن با آقاشون کار دارنا
🔘سقا تشنه کی دیده، واویلا
🔘کی دستتو بریده، واویلا
#حسیــــــــــن
😭
عباس که افتاد، همه شروع کردن به کف زدن
اباافضل که از رو اسب افتاد پایین، همه شروع کردن به هلهله کردن
🌿زدید ای قوم بر قلبم شراره، ای وای از این غم
🌿مگه مرگ برادر خنده داره، ای وای از این غم
⬅️امیدوارم کسی تو جمع نباشه،داغ برادر دیده باشه
😭😭
تیر خلاصو بزنم دیگه،،،، ها؟؟
♨️ابالفضل پاشو ببین دشمنت داره به اشکم میخنده پاشو پاشو برادر
#غیرتیــــــــا
♨️اگه ما زودتر نریم، دست زینبو نامردا
میبندن پاشو پاشو برادر
💢همه شب ذکر من و زینب و کلثوم این بود
💢خاطر جمع، بخوابید، دلاور دارید
✅همچین که عباس افتاد، دشمن دریده شد
😭😭
🔰اول چیزی که به زینب گفت این بود گوشواره رو از گوش بچه ها جدا کنه
😭😭
ببین پارچه اضافی اگه دارید، حواستون باشه،،، اینا حیا ندارن
❇️اگه تا الان حیا میکردن، فقط بخاطر عباس بوده
حواست به رُقیَّم باشه
😭😭😭
زجر دستاش سنگینه
😭
🍁پشت یل لشکر من به خاکه،واویلا واویلا
🍁حساب کودکان خیمه پاکه، واویلا واویلا
🌾ابالفضل، یل دلاور من
🌾امیر لشکر من
🌾پاشو برادر من
🌾ابالفضل، از چه به خون نشستی
🌾نه سر، نه چشم و دستی
🌾پشت منو شکستی
#حسیـــــــــــــــن
😭😭
انقده میترسیدن از عباس
☑️از افتاده ی عباس هم میترسیدن
👌4هزار تیرانداز، متمرکز رو یه نقطه
مگه بیخیال شدن؟؟ نه والا
🍂دانی که چگونه آن سر مه رو، به نیزه شد
🍂از بس شکاف زخم عمودش، عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد
🔷دوتا سر رو نیزه، تعادل نداشتن
یکی سر عباس بوده
😭😭
از بس شکاف عمیق بوده
🔘سرُ بستن به نیزه
☑️یکی هم سر کوچولوی علی اصغر بوده
☑️نیزه دارا مست میکردن
☑️نیزه هارو بهم میزدن
☑️سر میفتاد زیر دست و پا
😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🎋ای باوفا،،، اباالفضل اباالفضل
🥀نمیخوای روضه خون باشی؟؟
🥀ای باوفا،،، اباالفضل اباالفضل
😭
🥀مشکل گشا،،، اباالفضل اباالفضل
☑️خیلیا امشب اومدن با آقاشون کار دارنا
🔘سقا تشنه کی دیده، واویلا
🔘کی دستتو بریده، واویلا
#حسیــــــــــن
😭
عباس که افتاد، همه شروع کردن به کف زدن
ابالفضل که از رو اسب افتاد پایین، همه شروع کردن به هلهله کردن
🌿زدید ای قوم بر قلبم شراره، ای وای از این غم
🌿مگه مرگ برادر خنده داره، ای وای از این غم
⬅️امیدوارم کسی تو جمع نباشه،داغ برادر دیده باشه
😭😭
تیر خلاصو بزنم دیگه،،،، ها؟؟
♨️ابالفضل پاشو ببین دشمنت داره به اشکم میخنده پاشو پاشو برادر
#غیرتیــــــــا
♨️اگه ما زودتر نریم، دست زینبو نامردا
میبندن پاشو پاشو برادر
💢همه شب ذکر من و زینب و کلثوم این بود
💢خاطر جمع، بخوابید، دلاور دارید
✅همچین که عباس افتاد، دشمن دریده شد
😭😭
🔰اول چیزی که به زینب گفت این بود گوشواره رو از گوش بچه ها جدا کنه
😭😭
ببین پارچه اضافی اگه دارید، حواستون باشه،،، اینا حیا ندارن
❇️اگه تا الان حیا میکردن، فقط بخاطر عباس بوده
حواست به رُقیَّم باشه
😭😭😭
زجر دستاش سنگینه
😭
🍁پشت یل لشکر من به خاکه،واویلا واویلا
🍁حساب کودکان خیمه پاکه، واویلا واویلا
🌾ابالفضل، یل دلاور من
🌾امیر لشکر من
🌾پاشو برادر من
🌾ابالفضل، از چه به خون نشستی
🌾نه سر، نه چشم و دستی
🌾پشت منو شکستی
#حسیـــــــــــــــن
😭😭
انقده میترسیدن از عباس
☑️از افتاده ی عباس هم میترسیدن
👌4هزار تیرانداز، متمرکز رو یه نقطه
مگه بیخیال شدن؟؟ نه والا
🍂دانی که چگونه آن سر مه رو، به نیزه شد
🍂از بس شکاف زخم عمودش، عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد
🔷دوتا سر رو نیزه، تعادل نداشتن
یکی سر عباس بوده
😭😭
از بس شکاف عمیق بوده
🔘سرُ بستن به نیزه
☑️یکی هم سر کوچولوی علی اصغر بوده
☑️نیزه دارا مست میکردن
☑️نیزه هارو بهم میزدن
☑️سر میفتاد زیر دست و پا
😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
#مهدی_جان…
🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان
🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان
⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان
⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان
*جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار*
من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه
حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم
اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون…
مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید
مهدی من کجایی??
✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد
✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان
🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود
🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان
🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک
🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان
#غیرتیا
🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن
✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان
◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان
#حســــین
#غریب_مادر_غریب_مادر
آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره
☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه
☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون..
آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد
☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه??
💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم
☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید.
اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید
☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد
به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه
دختر دوید… اما دشمن بهش رسید
☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن
چرا فرار میکنی?
☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی
☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم
☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم
☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم
انقده زدن مارو…
یکی با دست
یکی با تازیانه
یه عده ای با لگد
همه جای بدنم درد میکنه
♨️چه کمکی از دستم برمیاد??
اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده
♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد.
آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی??
گفت بگو
〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره?
تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی??
بابام که رفت میدون، لب تشنه بود
😭😭😭😭
#حسیـــــن
✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره
یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد
✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن
سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه
🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم
از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده
همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن
همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش
❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن
یه عده از شیعیان اومدن
❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه
❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن
💠تو کربلا هم اینجوری شده
اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت
بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن
💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد
✳️این بدن، بدن قاسمِ
✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ
✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ
✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ
کفن که نمیشد…
گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره
😭😭😭😭😭
حسین…
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود?
🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود??
حسیــــــن
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه
🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه
🍃ناله هاش، قلب میسوزونه
🍃رو لباش، لخته های خونِ
🍃روضه ی کوچه رو میخونه
🍂چشم به راه مونده حالا
🍂تا بیاد مهدی از راه
💢مث یک مار گزیده
💢سر گذاشته رو خاکا
✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره
✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره
🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر
🔘خوبه اصلا نداری دختر
🔘تا ببینه تورو بی سر
#رفتی_خرابه_دیگه…
🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ
🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ
🔥پُر شدیم از کبودی، بابا
🔥بین چنتا یهودی بابا
🔥خوب شد اصلا نبودی بابا
😭زود رسیدم به پیری، بابا
😭تو لباس اسیری، بابا
😭مُردم از سر به زیری، بابا
❣#حسیـــــن
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
زینب اومد تو گودیه قتلگاه
😭برای درهمی حسین، یه عده کشتنت
😭دیدم که پاره پاره شد تموم پیرهنت
😭نشد که نیزه هارو در بیارم از تنت
#حسین_حسین_حسین
همه دیدن پیکر تنها را
مردها میزدن
😭😭😭
قشنگ رفتی گودال…
شب جمعس
یااباعبدالله، خیلی دلتنگ حرمتیم
😭😭😭😭
☑️اگه اربعین امسال نیاییم، میمیریم
🍁حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
🍁کنار تن بی سرت کاسه ی آب گذاشتم #حسین_جان
چشم سرتو ببند، یه چند لحظه خودتو تو گودال قتلگاه ببین
#حسین_جان
🔵تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه
🔵خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه
#واویلا
♻️صدا میزدم مادرت رو،،، یا مظلـــوم
♻️نشون میدادم حنجرت رو،،، یا مظلـــوم
💠صدا میزدم مادرت رو،،، ای بی کس
💠به دامن بگیره سرت رو،،، یا مظلوم
… یا مظلوم
😭😭
#حسین_جان
❇️به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
♻️بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو
#واویلا
#غیرتیا…
💢تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
💢الهی میمردم نمیدیدم اونقدر جسارت
😭😭
♨️به آتیش کشیدن حرم رو،،، یا مظلوم
♨️نبودی شکستن سرم رو،،، یا مظلوم
🟧ندیدی چشای ترم رو باغیرت
🟧شلوغیه دور و برم رو،،، با غیرت
#حسین…
🍂زینب و کوچه و بازار کجا??
🍂زینب و مجلس اغیار کجا??
😭😭😭
🍃ای زینت دوش نبی، روی زمین جای تو نیست
🍃این خار و خاشاک زمین، منزل و مأوای تو نیست
🍀ای زینت دوش نبی، تو روح و جان زینبی
🍀تو آبروی عرشیان، در زیر سُمّ مرکبی
🌿قلب مرا آتش نزن، انقد دست و پا نزن
🌿ای بی حیا بر پیکر مجروح او با پا نزن
#ای_غریب_حسین
😭😭😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
#مهدی_جان…
🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان
🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان
⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان
⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان
*جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار*
من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه
حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم
اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون…
مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید
مهدی من کجایی??
✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد
✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان
🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود
🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان
🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک
🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان
#غیرتیا
🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن
✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان
◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان
#حســــین
#غریب_مادر_غریب_مادر
آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره
☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه
☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون..
آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد
☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه??
💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم
☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید.
اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید
☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد
به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه
دختر دوید… اما دشمن بهش رسید
☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن
چرا فرار میکنی?
☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی
☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم
☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم
☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم
انقده زدن مارو…
یکی با دست
یکی با تازیانه
یه عده ای با لگد
همه جای بدنم درد میکنه
♨️چه کمکی از دستم برمیاد??
اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده
♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد.
آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی??
گفت بگو
〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره?
تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی??
بابام که رفت میدون، لب تشنه بود
😭😭😭😭
#حسیـــــن
✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره
یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد
✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن
سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه
🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم
از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده
همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن
همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش
❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن
یه عده از شیعیان اومدن
❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه
❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن
💠تو کربلا هم اینجوری شده
اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت
بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن
💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد
✳️این بدن، بدن قاسمِ
✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ
✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ
✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ
کفن که نمیشد…
گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره
😭😭😭😭😭
حسین…
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود?
🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود??
حسیــــــن
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه
🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه
🍃ناله هاش، قلب میسوزونه
🍃رو لباش، لخته های خونِ
🍃روضه ی کوچه رو میخونه
🍂چشم به راه مونده حالا
🍂تا بیاد مهدی از راه
💢مث یک مار گزیده
💢سر گذاشته رو خاکا
✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره
✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره
🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر
🔘خوبه اصلا نداری دختر
🔘تا ببینه تورو بی سر
#رفتی_خرابه_دیگه…
🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ
🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ
🔥پُر شدیم از کبودی، بابا
🔥بین چنتا یهودی بابا
🔥خوب شد اصلا نبودی بابا
😭زود رسیدم به پیری، بابا
😭تو لباس اسیری، بابا
😭مُردم از سر به زیری، بابا
❣#حسیـــــن
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
زینب اومد تو گودیه قتلگاه
😭برای درهمی حسین، یه عده کشتنت
😭دیدم که پاره پاره شد تموم پیرهنت
😭نشد که نیزه هارو در بیارم از تنت
#حسین_حسین_حسین
همه دیدن پیکر تنها را
مردها میزدن
😭😭😭
قشنگ رفتی گودال…
شب جمعس
یااباعبدالله، خیلی دلتنگ حرمتیم
😭😭😭😭
☑️اگه اربعین امسال نیاییم، میمیریم
🍁حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
🍁کنار تن بی سرت کاسه ی آب گذاشتم #حسین_جان
چشم سرتو ببند، یه چند لحظه خودتو تو گودال قتلگاه ببین
#حسین_جان
🔵تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه
🔵خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه
#واویلا
♻️صدا میزدم مادرت رو،،، یا مظلـــوم
♻️نشون میدادم حنجرت رو،،، یا مظلـــوم
💠صدا میزدم مادرت رو،،، ای بی کس
💠به دامن بگیره سرت رو،،، یا مظلوم
… یا مظلوم
😭😭
#حسین_جان
❇️به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو
♻️بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو
#واویلا
#غیرتیا…
💢تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
💢الهی میمردم نمیدیدم اونقدر جسارت
😭😭
♨️به آتیش کشیدن حرم رو،،، یا مظلوم
♨️نبودی شکستن سرم رو،،، یا مظلوم
🟧ندیدی چشای ترم رو باغیرت
🟧شلوغیه دور و برم رو،،، با غیرت
#حسین…
🍂زینب و کوچه و بازار کجا??
🍂زینب و مجلس اغیار کجا??
😭😭😭
🍃ای زینت دوش نبی، روی زمین جای تو نیست
🍃این خار و خاشاک زمین، منزل و مأوای تو نیست
🍀ای زینت دوش نبی، تو روح و جان زینبی
🍀تو آبروی عرشیان، در زیر سُمّ مرکبی
🌿قلب مرا آتش نزن، انقد دست و پا نزن
🌿ای بی حیا بر پیکر مجروح او با پا نزن
#ای_غریب_حسین
😭😭😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas