جلسه جدید:
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#فاطمیه #دفاع_مقدس #روز_عاشورا
دیر آمدم...، دیر آمدم...، در داشت میسوخت
هیئت میان "وای مادر" داشت میسوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
ای وای مادر. ای وای مادر ...
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه جان
یاد حسین افتادم آنشب آب میخواست
ناصر که آب آورد، سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود؛ اصغر داشت میسوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
[ما عشق را پشت دَرِ این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت]
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت دَرِ این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
✍ #حسن_بیاتانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می ترسم آخر حاجت خود رانگیرم
نا کام و از ره مانده در بستر بمیرم
آه ای شهادت . . . هر دم به یادت . . .
تاکی بسوزیم و بسازیم آخر این سان
چون شمع جامانده به گلزار شهیدان
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
ای شوق در دل مانده ای رویای شیرین
ای آرزوی روزهای خوب دیرین
ما بی قراریم....چشم انتظاریم...
تادر رکاب یار دست از جان بشوییم
یا نائبش فرمان دهد لبیک گوییم
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
هرجا شهیدی هست میقات حضور است
خون شهیدان سرخی صبح ظهور است
می آید آری.... صبحی بهاری...
تا دشت را از دست خار و خس بگیرد
تا کعبه را از بت پرستان پس بگیرد
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
شاعر: محمد مهدی سیار
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#شعر_پایداری؛ #مقاومت_اسلامی
#استکبار_ستیزی؛ #غزل_مثنوی
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار!
آمادهایم ما همه آیا ظهور را؟!
آن شیعه صادق است که در محضر امام
فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را!
موسیصفت بخوانی از اولاد فاطمه،
روشن کنند در دلِ تو شمع طور را
یا فاطمه! جوانه زده اشکهای تو
در کوچهباغ آینه گلهای نور را
بانو از آنچه میشود و آنچه شد بگو
از راز سربهمُهر کرامات خود بگو
بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو
از لحظۀ توسل رزمندگان به تو
آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود
سربندشان به نام تو زینت گرفته بود
ای مادر سپاه دلیران سخن بگو
ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو
از لطف خود بگو به سپاه مقاومت
ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت...
ما سالهاست مفتخر از یاریِ توأیم
شاگردهای مکتب بیداری توأیم
مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست
فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست
رنج زمان و سختی دوران جدید نیست
در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست
هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است
همراه ما امید به فردای روشن است
دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود
مؤمن امیدوار به فضل خدا شود
ما مؤمنان، کتاب خدا را که خواندهایم
آیات سورۀ شعرا را که خواندهایم
وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب
وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب
مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب
هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب:
کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون
فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون
موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت
در عین ناامیدی امّت، امید داشت
ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت
دریا برای امّت موسی ز هم شکافت
آری! ز مکر و خُدعهی اهل جهان چه باک؟!
موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟!
خوشبین به راهِ روشن و فردای خود شویم
در این مسیر، پیرو موسای خود شویم
از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟!
خوشبین به راه خویش! نه لبخند دشمنان
ماییم امتّی که امامت، حیات ماست
این جلوهی عظیمِ کرامت، حیات ماست
زهرا رسانده است به ما این پیام را
باید گرفت دامنِ پاک امام را
اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شدهست
عالم گواه عصمتِ این خاندان شدهست...
گفتی به ما: امام همانند کعبه است
در مجد و احترام همانند کعبه است
باید همیشه خلق کند گرد او طواف
زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف
وقتی حقایق ازلی بود در خطر
دین خدا و جان ولی بود در خطر
وقتی که عدهای همه پیمان شکستهاند
یا آنکه در ادامهی این راه خستهاند
تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد
باید که در مقابل تحریف ایستاد
دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد
الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد
هم خطبهی تو باعث افشاگری شدهست
هم ندبهی تو مَطلع احیاگری شدهست
مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم
چون تو همیشه سالک راه خدا شویم
جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس
چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس
عهدی که کردهایم به همت وفا کنیم
در قدس ما نماز جماعت بهپا کنیم
✍حجتالاسلام #جواد_محمدزمانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #زائرین_مدینه؛ #قبرستان_بقیع؛ #حج
در آفتاب تو انوار کبریاست مدینه
به سویت از همه سو چشم انبیاست مدینه
اگر چه غریبی نشسته بر در و بامت
هماره با دل ما نامت آشناست مدینه
تو همچو حلقهی انگشتر و نگین شریفت
تن مقدس پیغمبر خداست مدینه
به بیت فاطمه و باب جبرئیل تو سوگند
تو قبلهی دل مایی خدا گواست مدینه
به هر طرف که نهم روی خویش، روی دل،
به مسجد الّنبی و مسجد قباست مدینه
هنوز چشم تو محو است بر نماز محمّد
هنوز بانگ بلالت به گوش ماست مدینه
هنوز از جگر نخل سبزهای تو بر پا
صدای نالهی العفو مرتضاست مدینه
هنوز از نفس جبرئیل، گوش دلت را
نوای روح برانگیز هل اتاست مدینه
نیازمند به ناز طبیب نیست وجودم
که در نسیم مسیحاییات شفاست مدینه
::
کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟
که گرم زمزمه و نالهی دعاست مدینه
به اشک دیدهی مهدی به خون سینهی زهرا
مزار فاطمه و محسنش کجاست مدینه؟
صدای نالهای از کوچه میرسد به گمانم
صدای نالهی جانسوز مجتباست مدینه
چرا خراب نگشتی در آن غروب غم افزا؟
که فاطمه زخدا مرگ خویش خواست مدینه
به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی
که روز تو چو شب تیره غم افزاست مدینه
سؤال میکنم از تو، بگو به حق پیمبر
به روی فاطمه سیلی زدن رواست مدینه؟
سرشک دیدهی مولا گذشت از سر هستی
اگر چه گریهی او در تو بی صداست مدینه
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
من کوفه را چون مردگان بیدرد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم
ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاهالرجالند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند
اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند
عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند
تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد
قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد
این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود
این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود
زنهـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد
از بامها بر فرق من آتش فشاندنـد
مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم
صید بـه خـون غلطیدهی بـالای بامم
وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم
عکس لب خشک تـو را در آب دیدم
در موج خون دریای لارا دیدم امروز
از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز
انگـار میبینم جراحـات تنـت را
خونین به چنگ گرگها پیراهنت را
انگـار بینـم لالههای پـرپـرت را
پاشیده از هم عضوعضوِ اکـبرت را
انگار میبینم که بعد از قتـل یـاران
هم تیرباران میشوی، هم سنگ باران
انگـار مـیبینم ذبیـح کـوچکت را
زخم گلوی شیرخواره کودکت را
انگار میبینم که با اشک دو دیـده
داری به روی دست خود دست بریده
انگار بینم غرق خـون آیینهات را
جای سم اسبان و زخم سینهات را
انگار بینم شمـر مـیآید بـه گودال
انگار بینم میزنی در خون پر و بال
...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد
زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد
من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم
مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم
لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من
آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من
تنهـا نـه ایـن نامرد مردم میکُشندم
در کـوچههای شهر کوفه میکِشندم
«میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی
بس کن که دلها را به بحر خون نشاندی
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک
به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم
ز خستگیست به دیوار طوعه تکیه زدم من
و گرنه جز به خداوند تکیهگاه ندارم
کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم
عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت
حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم
به راه عشق تو سر میدهم که وای به حالم
اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم...
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم
قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت
نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم...
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
سلام من به مرادم به سیدالشهدا
که مقتدای من و شاهد قیام من است
حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم
که شور عشق تو شیرینی کلام من است
چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو
که بی حضور تو این زندگی حرام من است
اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست
که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است...
غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است
خوشم که عطر وصال تو در مشام من است
مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست
غم جدایی تو همدم مدام من است
مگر که شهد شهادت به جام من ریزند
که در فراق تو چندیست تلخ، کام من است
به راه عشق، نخستین فدایی تو منم
سفیر خاص توام، این صدای عام من است
به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر
که در وفای تو سرلوحهاش به نام من است
تویی منادی صوت عدالت انسان
که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است
چراغ زندگی من عقیده است و جهاد
حسینیام من و این مذهب و مرام من است...
وجود پاک تو را چشمزخم تا نرسد
دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است
مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق!
در آخرین نفس این آخرین پیام من است
بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد
در این محیط که زهر ستم به جام من است
خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد
سر بریدۀ من پرچم قیام من است
من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل»
ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
در شجاعت، منم ابوطالب
در ارادت، منم عقیلِ دگر
که خدا در پیام خون خدا
برگزیدم چو جبرئیل دگر
سر نهادم به شانهی دیوار
نوحهی یا حسین زمزمهام
گرچه در کوچهها اسیر شدم
من عزیزِ عزیزِ فاطمهام
گریه چاره نکرد دردم را
وقتی از دست میرود چاره
به خدا درد من فقط این است
که زن و بچهات شد آواره
ای که حتی ندید همسایه
سایهی خواهر تو را برگرد
صحبت از شام و مجلسآراییست
وای... ناموس کبریا... برگرد
تیرهای سه شعبهی این قوم
سه هدف دارد ای امام الناس
سینهی تو... سپیدی حنجر
تیر سوم... سلام بر عباس
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
اشاره به حضرت رقیه سلام الله علیها
برپا کنید خیمهی ماتم، شروع شد
ماه عزای شاه دو عالم شروع شد
شبهای ماتم است، سلامٌ علی الحسین
عالم محرم است، سلامٌ علی الحسین
حسرت به خاکِ سردِ مزاری نَبُردهایم
شکر خدا که قبل محرم نمردهایم
احیای خشکسالی چشم است با حسین
"صد مرده زنده میشود از ذکر یاحسین"
دارد برای تو کفنم میکند پدر
پیراهن سیاه تنم میکند پدر
بالاتر از تمام نسبهاست حدِّ من
جاروکش عزای تو بوده است جدِّ من
دست از شراب ناب بهشتی کشیده است
آنکس که چای تازه دمت را چشیده است
برگشتهایم، چشم به عفو تو داشتیم
حُرّیم و چکمه بر سر شانه گذاشتیم
خاکم ولی به زر بدلم کن حسینجان
مثل حبیبِ خود بغلم کن حسینجان
دستی به روی گونهی سینهزنَات بکش
اشک مرا بگیر و به زخم تنات بکش
ما با غم تو فارغ از این بند میشویم
در آتش عزای تو اسپند میشویم
امروز اگر که در دل هیئت نشستهایم
مدیون لطف مادر پهلو شکستهایم
زهرا به روی گریهکُنانت حساب کرد
ما را برای نوکریات انتخاب کرد
ما پای دیگ نذر تو برکت گرفتهایم
از پادوییِ مجلسات عزت گرفتهایم
در اوج درد، نام تو اعجاز میکند
دست سهسالهی تو گره باز میکند
این اربعین حوالهی پای مرا بده
جان رقیه یک سفر کربلا بده
تا با لب ترک ترکم پرپرت شوم
قربان تشنگیِ علیاصغرت شوم
پائینِ پات نالهی جانکاه میکشم
یاد عبا و اکبر تو آه میکشم
در علقمه دلت به چه دردی دچار شد
با آبروی اهل حرم شرمسار شد
**
تنها شدی که شمر تو را زیر پا گرفت
لبهات جای آب به سرنیزهها گرفت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
دلتنگ #زیارت_اربعین
اشاره به حضرت رقیه سلام الله علیها
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسهی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..، حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همهی انبیا حسین
دَمنوش روضهات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانهات شده دارُالشِفا حسین
در کشتی نجات..، "رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رساندهاست تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایهی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..، حسین
دلشورهی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
**
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..، آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#شب_سوم
نوکر همیشه عشق خود ابراز میکند
با «یا حسین» نوکری آغاز میکند
دل خوش نکردهایم به اعمال خیر خود
ما را غم حسین سرافراز میکند
هر کار کوچکی که در این خیمه میکنیم
زهرا به دست خویش، پس انداز میکند
دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه
تا کربلا دو مرتبه پرواز میکند
سرّ است روضهها و دلم را امام عصر
مَحرم به درک قدری ازین راز میکند
ویرانهی دلی که پُر از معصیت شده
ذکر حسین، قلعهی نوساز می کند
درهای معرفت که به عالم گشوده نیست
گریه به داغ دختر او باز میکند
ما را محبتی که به دل بر رقیه هست
نزد عزیز فاطمه ممتاز میکند
جانم فدای شأن عظیمش که سالهاست
با دستهای کوچکش اعجاز میکند
**
فرمود رو به نیزهی بابا: ببین که زجر
با ضرب تازیانه مرا ناز میکند
پردهنشین عرش خداییم، پس چرا
بر ما نگاه، شمر نظرباز میکند؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت #شب_سوم
بگو به عشق بخواند کمی رسالهی ما را
که احترام کند مکتب سهسالهی ما را
هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند
سپرده است خدا دست تو سلالهی ما را
چه افتخار بزرگیست این که از دم خلقت
سند زدند به عنوان تو قبالهی ما را
یقین که اهل سعادت نمیشدیم، که جز تو
کسی نگفت به ما فرق چاهوچالهی ما را
فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی
که گوش کس نشنیدهاست آهونالهی ما را
بریده بود دل ما از آستانهی رحمت
که گریه بر تو روا کرد استحالهی ما را
گدای هیچکسی نیستیم غیر تو بیبی
که دست لطف تو پُر میکند پیالهی ما را
بهشت قسمت ما میشود اگر که رقیه
به دست کوچکش امضا کند حوالهی ما را
همان که لطف و بزرگیش سهم اهلزمین شد
ولی به جور ستمپیشگان خرابهنشین شد
هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه
مسیح نیزهنشینم خوشآمدی به خرابه
چهخوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن
چهخوب داشتی ای ماه، مقصدی به خرابه
دوباره آیهی قرآن بخوان که از نفحاتت
وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه
بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ایسر؟
چرا که از تو نمانده بهجا ردی به خرابه
مرددی سر ماندن به احترام دل من
اگر هرآینه در رفتوآمدی به خرابه
چقدر فاصله افتاده است بین من و تو
که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه
سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد
قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه
مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم
که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه
خوشآمدی که خوشآمد مرا رسیدن بابا
که آرزوی دل دختر است دیدن بابا
همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه
شدهست با تو برآورده آرزوی رقیه
دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است
گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه
دوباره راه مغیره رسیده است به مادر
همین که زجر میآید به جستوجوی رقیه
دلم خرابهنشین شد، از آن زمان که شنیدم
که یکخرابه گرفتهست رنگوبوی رقیه
برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم
روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه
صدای هاتفی آمد که خواند مرثیهای را؛
" فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه
سری بهنیزه بلند است روبروی رقیه
خدا کند که نباشد سر عموی رقیه"
دوباره در دل صحرا غزل بهبار میآید
به احترام تو روزی که آن سوار میآید
✍ #مجتبی_خرسندی ( با اندکی تصرف)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع میکنم این ماه را به نام حسین
دوباره چشمهی خون بین عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده
هزار شکر عجینیم با غم تو حسین
رسیدهایم به ماه محرم تو حسین
هزار شُکر که درگیر ماتمت شدهایم
دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شدهایم
قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم
اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهههای عزا را دوباره نصب کنیم
میان سینهی ما آهِ تازه..، دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است
چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم
چقدر پادویی روضهی تو را کردیم
بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است
در این حسینیه تحت لوای مولائیم
به زیر سایهی چادر نماز زهرائیم
خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد
کسی که گریهکُنات شد..، عزیز زهرا شد
قسم به کوثر و زمزم، شفاست گریهی تو
برای هرچه مریضی، دواست گریهی تو
قسم به تذکرهی قدسی خدای جهان
"حسین"..، راه علاج است..، آی بیماران
اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب
مرا فقیر نگاهت بدانیام خوب است
گدای شاه خراسان بخوانیام خوب است
رکوع اشک شدم، گریهی نماز شدم
به جان دختر تو کربلانیاز شدم
چه میشود که به سمتت قدم قدم برسم
چه میشود که دم اربعین حرم برسم
**
چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود...
هزار نیزهی خونین درون یک تن بود
نفس نفس زدن او به آه بند شده
صدای چکمهی یک بددهن بلند شده
سنان کشانده عقب جمع نیزهداران را...
خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |