هدایت شده از شیخ خوشنویس | شیخ حسین زاهدی
.
همه با دست پُر از كرب و بلا مىرفتند
غير زينب كه همه زندگىاش غارت شد
.
@sheikh_khoshnevis
1_1148601108.mp3
35.5M
#شب_جمعه
#مناجات_با_خدا
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست
▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست
▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری
▪️هر چند سود این گدا ، غیر از ضرر نیست
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ
حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب
بدترین بنده ات اومده در خونه ات
ای بهترین خدا
عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک
فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ
به نیابت از همه ی اونایی که فراموش کردند باهاش حرف بزنند، استغفار کن
به نیابت از اونایی که در ابتلائات این دوره ، دچار خدا فراموشی و خود فراموشی شدند ،
تو اسغفار کن
حالا که شب جمعه راهت دادند
به خدا اگه ما هم استغفار نکنیم ، این فیض رو از ما می گیرند
أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ
الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ
الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ
ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام
بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ
مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي
وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ
ببین سالی که با ابی عبدالله شروع بشه ، چقدر سال خوبیه
با لباس احرام عزا ، سال قمری رو شروع کردی
ان شاء الله « خِتامُه مِسک» بشه
با ظهور فرزندش...
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ
يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ
دو تا دستاش رو قطع کردند
يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ
صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً
وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ
فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة
به لحظه حضور مادرش فاطمه کنار گودال ،
به لحظه ساعت زینب در زندان کوفه ،
به لحظه ساعت سر بریده توی تشت طلا
الهی العفو....
▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست
▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست
▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری
▪️هر چند سود این گدا ، غیر از ضرر نیست
عبارات دعای عرفه
إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ
بنده ای که حتی خوبی هاش بدیه
سودش هم ضرره
حالا ببین بدی هاش چیه کت در خونه ات آوردم
▪️با یک ندامت ....
نه توبه وا
▪️با یک ندامت بنده ات را میخری تو
▪️چون مثل تو بخشنده ای از هر نظر نیست
▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن...
خیلیا باهات قهر کردند
خیلیا ازت بریده اند
▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن
▪️حالی که در آن از شما دیگر اثر نیست
من از تو دور شدم که حالم اینقدر بده
▪️ بیچاره آنکس که ز تو دور است مولی
▪️ بیچاره تر آنکه دنبال سحر نیست
▪️از چشم زهرا و علی حتما می افتد
▪️شبهای جمعه ،هر گدایی در به در نیست
ازت ممنونیم
شب های جمعه ، ما رو حواله خودت کردی
▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم...
هر کی هر چی می خواد بگه بگه
▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم
▪️در کسب و کار نوکری اصلا ضرر نیست
همیشه نوکریت پُر رونقه آقا
▪️یک «اَلسّلام ارباب» می گویم ز هیئت
▪️روزی من شش گوشه ی آقا مگر نیست
آقا جان
یه کربلا ما رو روزی کن
نشمه بمیرم و حرمت رو نبینم
▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد...
به خدا تا یک روز باید برای این یه بیت گریه کنیم
▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد
▪️از آن تن بر خاک افتاده ، اثر نیست
حنجره هاتون رو خرج کنید برای ابی عبدالله
هنوز توی عزاشی ها
▪️دنبال نیزه میروند اشرار کوفه
▪️دیگر کسی در کربلا دنبال سر نیست
▪️از بس کریمی ، ساربان هم دست پُر رفت....
تا قیامت ما نمی تونیم روضه ی ساربان رو بخونیم
فقط برو ببین برای چی دستان ابی عبدالله رو بریدند
رد شم....
▪️تنهاست زینب با رباب و با سکینه
▪️یک زن حریف طعنه های صد نفر نیست
همیشه روضه های شام ،
توی ملأ عام ، توی ازدحام ، شلوغیه دروازه ، توی نظر همتون بوده
اما توی کوفه
نمی دونم چه اتفاقی افتاد
یه وقت دید اُمّ کلثوم صدا زد
یا أهلَ الکوفَة
أَما تَستَحیُونَ مِن الله وَ رَسُوله ..
حیا نمیکنید اینجوری خیره خیره دارید نگاه می کنید
▪️از نان و خرما دادنِ مردم بدانید
▪️اصلا مسلمانی در این کوی و گذر نیست
فریاد می زد
اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام
مگه شما کِه هستید که صدقه براتون حرامه؟!
نَحنُ أُساریٰ مِن آلِ مُحَمَّد
تا بی بی خودش رو معرفی کرد
اُمّ حَبیبه پرسید
+از کدوم بلادید؟!
_فرمود اهل مدینه ایم
+از کدوم محله؟!
_ بنی هاشم...
اُمّ حَبیبه گفت اگه اهل محله ی بنی هاشمید ، بانوی من ، زینب رو باید بشناسید
آی روزگار أُف بر تو باد
این اُمّ حَبیبه کنیز زینب بوده
حالا کنیز با خَدَم و حَشمش اومده
دختر علی اینجوری اومده
یه نگاه به خواهرش اُمّ کلثوم کرد
خواهرم میشناسی این زن رو یا نه
این همون کنیز ماست
اگه تو بانوی من زینبی ،
جواب سوال من رو بده
بانویی که من مدینه خدمتش بودم
قد و قامت رشیده داشت
موهاش سفید نبود
قامتش کمان نبود
اُمّ حَبیبه نبودی ببینی در کمتر از نیم روز ،
هجده عزیزم رو سر بریدند
این حرفه ماست ها
و الا بریدن سر ها کمتر از یک ساعت طول کشید
شام غریبان که حمله کردند به خیمه ها ، اول سرها رو بریدند
فقط برا ابی عبدالله طول کشیده....
اونم نانجیب ها باهاش بازی می کردند....
بانوی من یه نشانی دیگری هم داشت
هرگز از حسینش جدا نمی شد
اگه تو همون زینبی ، پس حسینت کجاست...
اون سری که روی نیزه می بینی ، موهاش سوخته حسینه منه
هنوز هم ازش جدا نیستم...
یاد همه ی بچه های مدافع حرم زینبی بخیر
سردار سلیمانی
حاج حسین همدانی
ابومهدی المهندس
بروبچه هایی کن هنوز پیکراشون نیومده
اوناهم فیض ببرند
در بعضی نقلها این اضافه ای هم داره
دیدند اُمّ حَبیبه از بالا بام خانه اش اومد پایین ،
در خونه ی مردم کوفه رو میزد
هر چی چادر و پارچه بود جمع می کرد ،
با یه بیت ناله یاحسین رو بگو
دعا رو شروع کنیم
داداش
▪️معجر سر هر کس که بوده نیست دیگر
▪️عباس از این ماجراها بی خبر نیست
حسین....
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
▪️زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
▪️زینب و این همه آزار ، امان از کوفه
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
Rozeh 1.Shab 13.Beytozahra97 (1).mp3
5.68M
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
زینب کبری یه نگاه کردن دیدند رأس مطهر ابی عبدالله،
داره عقب قافله رو نگاه میکنه، آمدند خدمت زین العابدین
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
زینب کبری یه نگاه کردن دیدند رأس مطهر ابی عبدالله،
داره عقب قافله رو نگاه میکنه، آمدند خدمت زین العابدین ، امام زمانشون، عزیز برادرم،چه خبره؟
فرمود بچه هارو شمارش کن،
به نظر یه بچه جا مانده، شمارش کردن دیدن بله یه دختری از قافله جا مانده ،
ان شاء الله دسته جمع بریم با نابودی آل سعود و قاطبه و اربابانشون، اون حرم بی بی رو جوری بسازیم که از حرم زینب کبری تا حرم حضرت رقیه یه بین الحرمین دیگری ، درست کنیم،
اون حرمی که هر کی مشرف میشد یکی از هدایایی که میبرد عروسک یا اسباب بازی بود ،
میخاست به مردم شام، یاد بده، نانجیبا، دختر اگه بی قراری کنه با اسباب بازی ساکتش می کنند نه با رأسُ الحُسین
بچه ها رو شمارش کرد دید یه دختر جا مانده، تو بعضی نقلها داره که نیزه ای که سر ابی عبدالله روش بود یه مرتبه در زمین فرورفت هر کاری کردم نتونستم بیارنش بیرون،
امیر قافله گفت اینجا اُتراق میکنیم
اُتراق کردند
زینب کبری میداند که اگر کسی همراهی این قافله رو نکنه کتک میخوره،
از گودال اینا رو دارند میزنند،
تعبیر امام سجاد اینه،
فرمود
اِندَمَعَت مِن اَحَدِنا عَینٌ
فَقُرِعَت رَاسُه بِالرُّبح
اگه یک نفر از ما در این قافله گریه میکرد نیزه دار ها با نیزه به سرش میزدند،
لذا عقیله ی بنی هاشم میداند که اگر زودتر از عمال به این دختر نرسه جان دختر در خطره،
قافله که اتراق کرد زینب تو اون تاریکی شب، دوان دوان ، آمد عقب قافله بلکه بتونه این نازدانه رو پیدا کنه،
آمد به نور مهتاب.
دید یه سایه ای رو زمین افتاده،
خوشحال شد که جلوتر از دیگران این دخترو پیدا کرده
همين طور که به این سایه نزدیکتر میشد خیالش راحتتر میشد آمد دید این همون دختر حسینه،
اما جلوتر از زینب یه بانوی دیگری آمده، ایندختر رو توی این خاک بیابان بغل گرفته،
تعجب کرد همين که نزدیک شد دید اون بانو مادرش فاطمه ست،
جلوتر از زینب کبری آمده
زینب کبری دختر رو فراموش کرد تا مادر رو دید درد دلش تازه شد
مادر کجا بودی علی اکبرم رو اربا اربا کردن ،
مادر کجا بودی علمدار قافله مونو دم علقمه زمینگیر کردن،
دونه دونه گلایه ها رو گفت درد دلا رو گفت
صدیقه ی طاهره فرمودند دخترم،
در تمام این مصائب، من با تو و در کنار تو بودم یه جلوه اش رو گفت بی بی،
بنا به این نقل، فرمود دخترم میخای بگم تو گودال چجوری سرش رو جدا کرد اون لحظه سر حسین تو بغل من بود نا نجیب نشست رو سینه...
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
1_1148600678.mp3
17.61M
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_ورود_به_مجلس_عبیدالله
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲)
▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_ورود_به_مجلس_عبیدالله
▪️ای نور دیده من و تاج سرم حسین(۲)
▪️بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
▪️یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
▪️نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
▪️یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
▪️در طول آن مسیر رکابی که داشتم
▪️در زیر سایه تو حجابی که داشتم
▪️دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
▪️دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
▪️یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
▪️یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
▪️هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
▪️از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
▪️داغت هنوز هم نبوَد باورم حسین
▪️گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
▪️گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
▪️یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
▪️پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
▪️تو دست و پا زدی و من زدم بر سرم حسین
▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
یا صاحب الزمان
▪️هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
▪️بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
▪️شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
▪️با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
▪️ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیگه روضه ها سنگین تره، ساکت باشی جفا کردی
▪️دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
▪️ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
▪️ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
▪️گویا غریب بودی و مادر نداشتی
▪️قربان غربتت پسر مادرم حسین
▪️نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
▪️نگذاشتند سایه ای بر آن بدن کنم
▪️نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
▪️نگذاشتند کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
▪️میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
حالا از گودال بیا کوفه،
ببرم روضه رو همونجا که باید ببرم
▪️ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
▪️بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
▪️نان علی مگر که نخوردند کوفیان
▪️از من چه آبرو که نبردند کوفیان
▪️دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
▪️دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
▪️وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
▪️صبر و قرار از دل زین العباد رفت
▪️کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
▪️چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
تا رسیدن تو مجلس ابن زیاد،
نانجیب شروع کرد طعنه زدن
الحمدْللهِ فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُمْ
فَرَقَّتْ زَیْنَبُ وَ بَکَتْ
اشک چشم زینب رو درآورد
شراب میخورد با اون حالت مستی، خوشحال بود غرور دختر علی رو شکسته، یه وقت دیدن رباب بلندشد،
دوان دوان به سمت طشت طلا رفت،
همه حواسها رو از زینب به سمت خودش برگردوند،
سر بریده رو از میان طشت برداشت چسباند به سینه،
فَوَللّه لا نَسیتُ حُسَیْناً،
اَقصَدَتْهُ اَسنَّةُ الْاَدْعِیاءِ
به خدا یادم نمیره نیزهدارها چجوری با نیزه میزدنت....
حسین...
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
هدایت شده از شیخ خوشنویس | شیخ حسین زاهدی
#روضه #امام_سجاد علیه السلام 😭
.
همینکه آب میدید گریه میکرد
یه طفلو خواب میدید گریه میکرد
میون کوچه بازار مدینه
اگه قصاب میدید گریه میکرد
.
@sheikh_khoshnevis
هدایت شده از شیخ خوشنویس | شیخ حسین زاهدی
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌بی حجاب ها بیشترند یا بیشتر حضور دارند⁉️
📌لطفاً در گروهها علی الخصوص گروههای مذهبی #انتشار دهید
@sheikh_khoshnevis
c7286d381656e38a1a95d69c9db873e236781756-144p_1_1.mp3
22.56M
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
میخاستیم گناهو ترک کنیم با گریه ی بر اباعبدالله ترک میکردیم،
میخایم یه اختلاف رو آشتی بدیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم میرفتیم
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
میخاستیم گناهو ترک کنیم با گریه ی بر اباعبدالله ترک میکردیم،
میخایم یه اختلاف رو آشتی بدیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم میرفتیم
میخایم با خصم امام حسین مناظره کنیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم بعد میرفتیم، به این قیل و قالهای کتابها و مدرسه ها اکتفا نمیکنیم هرکی هر چی میخاد بگه، هر خبری هست اینجاست ، وقتی انبیا با این گریه بر ابی عبدالله یه نردبان ترقی و تقرب الی الله براشون درست شده ما چه کنیم
و همشون سر این سفره ثبتنام کردند،
و الا چه معنا داره چند هزار سال قبل از تولد ابی عبدالله ، خدا به پیامبری اولوالعزم مثل حضرت موسی بگوید...
صَغِیرُهُم یُمِیتُهُ العَطَش....
اصلا حرمله نمیخاد،
یُمِیتُهُ العَطَش...
کـَبیرُهُم جِلدُه مُنکـَمَش
وَ رَأسُه فَوقَ السَّنان فِی البُلدان.....
چه معنا داره؟
بعد این پیامبر گریه کنه ،
مؤمنین بنی اسرائیل رو وادار کنه به گریه ی بر ابی عبدالله،
هنوز حسین به دنیا نیامده....
دیگه ما اصلا کرامات رو باید بریم از اونجا دربیاریم
وقتی از کوه طور برگشت
مامور شد به مؤمنین شریعتش بگه،
به مؤمنین بنی اسرائیل گفت
یعنی حضرت موسی منبر رفت برای ابی عبدالله
مومنین شریعتش از فردا صبح که میخاستند برند به کار و بارشون برسند
اول یه دل سیر برا حسین گریه میکردند
ما خیلی عقبیم
یه روز این زن و شوهر بلند شدند مثل عمل عبادی، گریه بر ابی عبدالله کردن آنقدر منقلب شدند از بچه غافل شدند،
بچه همینجوری افتاد تو تنور خونه،
یه مرتبه از گریه فارغ شدند
دیدند بچه نیست
دیدند بچه تو تنور روشن،
دیدند به برکت گریه بر ابی عبدالله بچه تو گلستان افتاده
جناب موسی گریه کن حسین اینه
حَرَّمتُ جَسَدَه عَلَی النّار
بدنش رو نمی گذارم آتش بسوزاند
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد
▪️چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
▪️نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دورهی سال
▪️کعبه با یاد غمت، جامهی ماتم دارد
▪️روضهخوانِ تو خدا، گریهکنِ تو آدم
▪️گریه ، ارثی است که ذریّهی آدم دارد
▪️اشک در ماتم تو بس که عزیز است حسین
▪️جای در چشم رسولان مکرّم دارد
با امیرالمومنین میومد تو کوچه،
دید ابی عبدالله تو کوچه ست پیغمبر دنبالش کرد
ابی عبدالله به دلخوشی پیامبر فرار کرد از دست پیامبر
حضرت فرمود : یا عَلی اَمسِکْهُ
حسین رو بگیر
امیرالمومنین جوانتر بود
ابی عبدالله رو بغل کرد آوردنش تو بغل پیامبر،
از خوشحالی تو بغل پیامبر دست و پا میزنه،
دید پیامبر پیراهنش رو بالا زد سینه و شکمشو بوسید
اما وقتی رسید زیر گلو،
هم بوسید هم گریه کرد
ابی عبدالله تعجب کرد
چرا دیگه گریه میکنی یا رسول الله ،
فرمود اُقَبّـِلُ مَوضِعَ السُّیوف
خوب دقت کن چی میگم
این مال شما خواصه
اقلّ جمع سه تاست، ما فقط یه خنجر شمر رو شنیدیم
اُقَبّـِلُ مَوضِعَ السُّیوف
نشون میده با یه ضربه و یه خنجر نکشتنش،
▪️از هر که آمده بود ز راه، نیزه خورد
▪️گاهی لگد گهی سنان گاه نیزه خورد
▪️شد نوبت سنان دهنش آه نیزه خورد
چه عجیب کشتنت آقا
قربونت برم آقا
تا دیروز بهت میگفتیم «غریب کشتنت» اما حالا که نگاه میکنیم « عجیب کشتنت» ،
یه جوری کشتنت که پیامبر،
نَهیٰ رسولُ اللهِ عَن قَتل کـَلبِ العَقور ....
ترجمه نمی کنم
به قتل صبر کشتنت،
این روزا وقتی رسیدند کوفه
زین العابدین اینجوری خودشو معرفی کرد
أنا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً
وَ کـَفیٰ بِذٰلک َ فَخراً
یعنی زنده زنده اونقدر بابام رو زدند....
از همه بدتر اینه
حضرت فرمود ابوحمزه
هنوز بابام داشت حرف میزد
حرفاش تموم نشده بود سر از بدنش جدا کردند
به نقل مرحوم مقرّم
امروز زین العابدین اومد کربلا بدنها رو دفن کنه،
کدوم بدنهاست ؟
سر ندارند
قابل شناسایی نبودند
بنی اسد متحیر ماندند
تا قیامت ما از بنی اسد گلایه داریم
زنهاشون امروز اومدند از فرات آب ببرند
دیدند این بدنها روی زمین مانده
به مردهاشون گفتند (اگه مرد باشند)،
مهریههامون حلال،
ما میریم این بدنها رو دفع کنیم...
آفرین به غیرت این زنها
اینجوری شد مردهاشون اومدند
الله اکبر
نمیشه خیلی حرفها رو زد
گلایه ها هم بمونه برای قیامت،...
زین العابدین فرمودند من این بدنها رو میشناسم
بدن شهدا رو یکجا دفن کردند
نوبت رسید به بدن ابی عبدالله ،
فرمود
تَنَهُّوا عَنّی
دور بشید از من
این بدن بدنیه که «لا یَمَسَّهُ اِلّا المُطَهَّرون»
فَإنَّ مَعِی مَن یُعینُنِی
هستند کسانی که توی دفنش منو کمک کنند
پیغمبر اینجاست، امیرالمومنین اینجاست ،امام حسن و فاطمه اینجا هستند،
فقط برید یه قطعه بوریا بیارید
بدن رو روی حصیر قرار داد
آورد میان قبر،
دو دست پیغمبر بیرون اومد
حسینم رو بده...
مستحب زیر سر یک بالشی از خاک درست کنند
اما این آقا که سرش توی کوفه سرگردانه