مناجات ابتدایی دعای مجیر #ماه_رمضان #مناجات_با_خدا #مناجات_و_روضه #روضه_حضرت_مسلم #روضه_اسارت خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن نده جواب مرا لااقل جواب مکن ==================== 🆔 @rozehayemirza_matn

#ماه_رمضان #مناجات_با_خدا #مناجات_و_روضه #روضه_حضرت_مسلم #روضه_اسارت اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک پیغمبر فرمود تا می‌تونید استغفار کنید أکثِروا مِنَ الاِستِغفار فَاِنَّ الله عَزَّوَجَلّ لَم یُعَلِّمکُمُ الاِستِغفار و هُوَ یُریدُ أن یَغفِرَ لکُم زیاد استغفار کنید چون اون خدایی که به شما یاد داده استغفار رو اراده کرده تک تکتون رو بیامرزه أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ لیالی ایام البیضت هم رسید اما هنوز من در خونه ات رو سفید نشدم اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنى حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فى عامى هذا وَ فى كُلِّ عامٍ وَ اغْفِرْ لى تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ تو خونه ی امام زمان نشستی شب چهاردهمه ماه مبارکه بالحجة الهی العفو.... خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن نده جواب مرا لااقل جواب مکن صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن همینکه ترس بَرم داشته خودش کافی ست... فرمود همیشه مومن بین دو خوف و بین دو بیم داره به سر می بره خوف از گذشته و اعمال گذشته‌اش که خدا بخواد با او چه معامله‌ای کنه به خوف از آینده و فرصتی که در اختیارشه همینکه ترس بَرم داشته خودش کافی ست تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن چقدر جار زدم که من « دوستت دارم» یا بهتر بگم چقدر جار زدم من « دوستم داری» بیا مقابل مردم مرا خراب مکن خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن سوا نکن که همه با همیم جان حسین (۲) همه غلام حسینیم ، انتخاب مکن سوا نکن که همه با همیم جان حسین همه غلام حسینیم ، انتخاب مکن هفده تا غلام سیاه با خودش آورد کربلا عباسش رو آورد علی اکبرش رو آورد حبیب را آورد مسلم را آورد همه را با هم خودش خریداری کرد سوا نکن که همه با همیم جان حسین همه غلام حسینیم ، انتخاب مکن اونقدر نامه‌ها رفت و آمد ابی عبدالله نیمه ماه رمضان سفیرش رو فرستاد کوفه فرمود إنّی باعِثٌ الیکم أخی مسلم برادرمه وَ ابنُ عَمِّی و ثِقَتِی فردا شب که مهمون ولادت امام حسنیم امشب بریم در خانه سفیر غریب ابی عبدالله آخ الان مجیر گوشه حرم مسلم چه لذتی داشت اینقدر سحرا مسجد کوفه صفا داره کـَأنَّ میبینی بردنش بالای دارالاماره از اونجا گریه می‌کرد هی می‌گفت اَبکِی للحسین با لب پاره لب بام ، سلامم به شما تا بگیرد دلم آرام سلامم به شما آخر از عشق تو راهی سر دار شدم ای علی زاده ببین میثم تمار شدم باز هم شکر زن و بچه ندیدند مرا موقعی که وسط کوچه کشیدند مرا آها حقش رو ادا کن هنوز به دنیا نیومده بود امیرالمومنین رسید خدمت پیغمبر یا رسول الله اَتُحِبُّ عَقیلاً عقیل رو دوست داری یا نه فرمود علی جان عقیل رو به دو جهت دوست دارم یکی برا خودش یکی هم لِحُبّ ابی طالبٍ لَه چون بابات هم عقیل رو دوست داشت منم دوستش دارم بعد فرمود خدا به این عقیل پسری میده إنَّ وَلَدَه لَمَقتولٌ فی محَبَّةِ وَلَدِک َ الحسین تَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمنین لذت ببر پیغمبر فرمود علی جان خدا به این عقیل پسری میده تو راه محبت حسینت می‌کشنش چشمان مومنین براش گریه می‌کنه یعنی مثل اربابش سنگ محک ایمانه گریه کن مسلم ایمانت رو محک بزن هیچ کس نیست دگر دور و بَر مسلم تو بسته شد مثل علی بال و پَر مسلم تو سر عباس و پسرهات سلامت آقا گر شکستند در این کوچه سر مسلم تو اجازه نداد جنگ در خانه طوعه انجام بشه دسته‌های نی رو آتش زدند از بالای بام خانه ریختند روی سرش مسلم می‌دونه یه بار توی مدینه تو خونه ی یک زن برا بردن مرد خونه یه نزاع نابرابری اتفاق افتاده لذا به خودش اجازه نداد یه بار دیگه طوعه بین دود و آتش قرار بگیره از خونه زد بیرون محاصره‌اش کردند هرکی با هرچی دستشه داره مسلم رو می‌زنه براش گودالی کندند اولین کسی که توی گودال محاصره‌اش کردند مسلمه آخ بمیرم صدا زد کاش می‌شد بنویسم که نیایی اینجا که می‌آید به سر تو چه بلایی اینجا دو سه تاش رو اشاره کنم

#روضه_امام_حسین_علیه_السلام #روضه_اسارت بیست و یک سال بعد با همین اخبارغیبی که از پیغمبر و باباش علی شنیده بود صبح روز دوازدهم وارد کوفه شد .... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn

#روضه_امام_حسین_علیه_السلام #روضه_اسارت بیست و یک سال بعد با همین اخبارغیبی که از پیغمبر و باباش علی شنیده بود صبح روز دوازدهم وارد کوفه شد کوفه ای که یک روزی این زن و بچه ای که به تماشا اومدند ریزه خور مکتب درسی زینب بودند ، کوچه ها و محله هایی که خوب میشناخت زینب، حتی بعضیا که نون و خرما آورده بودند یه نگاه کرد به ام کلثوم گفت خواهر اینو میشناسی این همون کنیز ما ام حبیبه ست آی روزگار ، حالا کنیز شده عزیز کوفه ، عزیز زهرا شده اسیر کوفه ، الله اکبر، لذا گفت تصدق دادن زنهای کوفه کشت زینب را... از این روضه بگذرم حالت رو بدتر نکنم دخترم تو رو یه روزی با لباس اسیری وارد کوفه میکنند وارد کوفه شد دید مردم دارند با انگشت یه چیزی رو نشون میدند، معمولا اگه یه چیزی تعجب آمیز باشه مردم بهم نشون‌میدند ، پرده ی محمل رو کنار زد اگه قائل باشیم که محمل سوار بودند ، من که خودم باور ندارم چون تو روایت داره عَلیٰ جَمالٍ بِلا اَقتاب یعنی مرکبها محمل هم نداشت یه نگاه کرد دید همه دارند یه نقطه رو نشون‌میدند، یه سر بریده بالای نیزه ست ، بد جوریم سرشو بریدند ذُبِحَ مِنَ القَفا دیگه بازش نمی کنم پیشانی شکسته... موها خاکستریه... آخه دیشب کنج تنور خولی بود لبها ترک خورده... دندونا شکسته ... گونه ها غرق خونه... لخته های خون، چشما رو فرا گرفته.... شناخت این همون سریه که دم وداع بغل کرد این همون سریه که رو شونه ی زینبه ، اما چرا اینجوری قران میخونه میگ اَم حَثبتَ داداش ما فصیح ترین عربیم سین تلفظش اینجوریه اَم حَسِبتَ چرا میگی ام حَثبتَ یه نگاه کرد دید دندوناشو شکستند.... ای حسین.... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn

#ماه_رمضان #روضه_امام_حسین_علیه_السلام #روضه_اسارت #روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn

#ماه_رمضان #روضه_امام_حسین_علیه_السلام #روضه_اسارت #روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ روضه خیلی سخته، لذا بسیاری از بزرگان ما، به همینجا اکتفا میکردند که زینب وارد این مجلس شد... حق داشتند. .. بعضیا حتی استبعاد میکردند اجازه هم نمیدادند محضرشون کسی روضه رو ادامه بده. من امشب اینجوری میخوام بگم، من بی‌غیرت‌ام که روضه رو ادامه میدم، و الّا باید تو این روضه جون داد... از کسانی که خیلی احتیاط می‌کرد در محضرشم اجازه نمی‌داد روضه‌خوانا، شعرا روضه‌ی اسارت زینب کبری رو بخونند مرحوم آیت الله سید محسن اعرجی بود مخصوصا ظهر عاشورا که می‌شد، اجازه نمی‌داد روضه رو مکشوفه بخونند یه سال عاشورا دیدند دیر اومد جلسه، اما وقتی رسید دیدند چشماش کاسه ی خونه، یه کاغذ شعری تو دستشِ تا وقتی نیومده بود جلسه ذاکرین، شعرا، خطبا به حرمت سید به خودشون اجازه ندادند روضه بخوانند. ظهر عاشورا که اومد منزل ، اعمالش رو انجام داد خوابش برد تو عالم رویا مادرش فاطمه رو زیارت کرد حضرت فرمود سیدمحسن چرا نمیزاری روضه زینبم رو بخونند، گفت مادر باور نمیکنم با دخترت چنین معامله ای کرده باشند حضرت فرمود بدتر از این رو کردند... بعد دیدند سید محسن داره میاد چشماش کاسه خونه، یه کاغذ شعری دستشه قصیده ابن عَرندس حلّی رو آورد بخونه، عصر عاشورا اینجاش رو اشاره کرد این معاویه یه دختری داشت به نام ر‌َمله ، تو این مجلس که مجلس برادرش یزید، پشت پرده قرار داشت ابن عرندس نوشته وَ رَملَةٌ في ظِلّ القُصورِ مَصونَه یُناطُ عَلی اَقراطِها الدُّرِ وَ الْتَبر یعنی پشت پرده تو مصونیت کامل به سر میبره دختر معاویه کسی هم به طلا و جواهرات و زینتاش تعرض نمیکنه اماا.... و آلُ رَسولِ اللّه تُسبیٰ نِسائُهُم وَ مَن حَولَهُنَّ السِتْر یَهتِکُ و الخِدْرُ دیدن دختر ابی‌عبدلله با آستین پاره صورتش رو گرفته آی حسین.... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی 🆔 @rozehayemirza_matn

مناجات ابتدایی دعای مجیر #ماه_رمضان #مناجات_با_خدا #مناجات_و_روضه #روضه_حضرت_مسلم #روضه_اسارت خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن نده جواب مرا لااقل جواب مکن ==================== 🆔 @rozehayemirza_matn