eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
374 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
عید امسال مرا لایق دیدار کنید یامرا گریه کن صحن علمدار کنید بهترین عیدی ما دیدن شاه شهداست کاش یک گوشهء چشمی به من زار کنید نذر کردم دم ایوان طلا جان بدهم بعد ازآن چشم مرا زائر دلدار کنید ای طبیب همه ی سینه زنان ادرکنی کاش مولا نظری بر من بیمار کنید سنگ راهم که در این قصه نمک گیر شدم آمدم تا که مرا لعل گهر بار کنید از ازل نام تو را برده ام آقا شاید دل بیتاب مرا نیز گرفتار کنید می کِشم ناز تورا تا که نیازم بشوی می کِشم ناز ، مرا عاشق و غمخوار کنید بر سر دار غمت نغمه ی هو هو بکِشم تا مرا هم ز کرم میثم تمار کنید جان شش ماهه مرا زائر شش گوشه کنید یا مرا در به در قافله سالار کنید آخر سال شده مزد گدا را بدهید سر این سفره مرا محرم اسرار کنید 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم بد می‌شود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم شد کاسه‌های صبرمان لبریز از غصه از شعرهای گریه‌دار هجر ، دفتر هم خسته شدیم از رنج، از تبعیض، از غارت کی می‌زنی پس این بساط ظلم را برهم ؟! سینه زدیم از ماتم ارباب ، هر شب را از داغ هجران تو کوبیدیم ، بر سر هم شرمنده‌ایم آقا که بین این همه نوکر حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم تو در کنار مایی و هستیم نابینا گفتی اناالمظلوم، نشنیدیم، پس کر هم هر چند ، گاهی بیخیال روز موعودیم اما تمام ترس‌مان این است، آخر هم ... گویند : که در آرزوی دیدن رویت ... مُردند ، از هجران تو یک قومِ دیگر هم 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
به فکر کربلا بودم در اوردم سر از مشهد بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما به لطفش برده ام با خود غزل های تر از مشهد گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد "پدیده" این نمایشگاه الطاف خداوندی ست ندیدم شهر زیبایی تماشایی تر از مشهد برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد "به جان مادرت زهرا قسم" رد خور ندارد که نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
شبهایِ جمعه ، نیمه شبها تا سپیده بر رویِ اسرارش خدا پرده کشیده از راه می آید زنی قامت خمیده لب میگذارد رویِ حلقوم بریده فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسۀ مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود اینگونه شکل گفتگویش گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ دیدم خودم در عصر عاشورا بنیّ افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد ترکیب اَبروها و چشمانت به هم خورد از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد راه تو را در گودی گودال بستند بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
بايد عشاق به سوز سخنت فكركنند به غم چهره ي هر سينه زنت فكركنند لبت از فرط عطش خورده ترك روي ترك اهل دل خوب به پرپر شدنت فكركنند و نبايست فقط آمد و در روضه نشست بهتر آن است كه بر پيرهنت فكركنند روضه خوان گفت كه رد ميشوم از اين روضه نه...بگوئيد كه بر زخم تنت فكركنند خواهرت بعد دوساعت بدنت را نشناخت گريه كن ها همگي بر بدنت فكركنند من پر از پرسشم و غرق سكوت است لهوف شاعران تو به دفن و كفنت فكركنند سر و خاكستر داغ و سحر يازدهم روضه اين است كه بر سوختنت فكركنند سوخت از داغ تو قطعأ جگر ما اما بايد عشاق به سوز سخنت فكركنند 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
ای سایه سار گیسوی تو سرپناه ما ای صبح و شب شمایل تو مِهر و ماه ما مِهر تو آتشی ست به شدّت گُناه سوز ماه تو ماه بخشش جُرم و گُناه ما تا سهم اشک ما برسد باز دوخته ست با صد هزار امید به چشمت نگـاه ما تا بر جبینِ مان عَرقِ نوکری توست هرشب مُعطّر است لباس سیاه ما مثل همیشه باز ندیده گرفته شد با لطف گریه هـای عزا ، اشتباه ما مقصود،اگر خُداست‌ومقصد اگرکه‌عرش باید به کربلا برسد ختم راه ما تمرین کنیم بلکه کمی مُخلصت شویم شاید اثر کند به دل خَلق ، آه ما با ذاکرت بگو به بیان احتیاج نیست وقتی که هست روضه ی تو قتلگاه ما 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی بهار رسید اما بهار من! تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه ای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی مقدرست به فالم مدبّرانه بتابی خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟ اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده باشند تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی دل از امیر سواران گرفته است بشارت از آسمان خراسان شنیده است ندایی خودت مگر که به زهرا(س) توسلی کنی امشب نمی رسد گل نرگس! دعای ما که به جایی 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
عيد جديدي آمد و آغاز سالي‌ست آقاي من! اين بار هم جاي تو خالي‌ست وقتي که لب مي‌خندد و دل غرق آه است يعني که بي تو عيدهاي ما خيالي‌ست ما غائبيم از محضرت که روسياهيم آثار با خورشيد پيوستن زلالي‌ست ـ در حلقۀ‌ زلفت گرفتارم ـ دروغ است هر چه که مي‌بينم گرفتاري مالي‌ست چشمان تو از غصه هاي ما پر از اشک اوقات ما از ياد تو اما چه خالي‌ست! ماه رُخت را در شب گيسو مپوشان در شام هجران بي‌گمان صبح وصالي‌ست دل هاي بيدار و ... جهاني چشم در راه در انتظارت جمعه هاي ما سؤالي‌ست بحرين و غزّه لاله لاله، ندبه خوانند دنيا اسير دست قومي لا ابالي‌ست پايان کار ظالمان با ذوالفقار است برگرد با تو شوکت مولي الموالي‌ست 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
پاییز باطل می شود ، وقتی بیایی نوروز حاصل می شود ، وقتی بیایی   آیه به آیه بی امان باران رحمت  از عرش نازل می شود ، وقتی بیایی   چشمان زهرایی تو ... راهی برای حلّ مسائل می شود ، وقتی بیایی   دستان بالا رفته ی تو ... روز موعود حلّال مشکل می شود ، وقتی بیایی   هرسال گفتم هفت سین سفره هامان امسال کامل می شود ، وقتی بیایی   موج اسیر جذبه ی طوفان هجران مهمان ساحل می شود ، وقتی بیایی   هرصبح جمعه ... در میان ندبه ذکر ِ لب های سائل می شود ... وقتی بیایی ...   دل های غافل مانده و سرگشته ی ما سوی تو مایل می شود ، وقتی بیایی   در علقمه ... آقای عالم ... روضه ی تو بانیّ محفل می شود ، وقتی بیایی   چشمان خیسم گشته رود نیل ... برگرد باتو بهارم می شود تحویل ... برگرد 🔸شاعر:  ‌______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🎼سبک 🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول شنیدم اقا محزون بودی خسته و دیده گریون بودی شنیدم اقا چار ده سال و شب و روز کنج زندون بودی ........... شنیدم که تورو آزردن پارو از حد فراتر بردن شنیدم پیش تو ای آقا زن بد کاره ای اوردن ......... تو زندونی دلگیر زیر غل و زنجیر هی میزدی نفس نفس نفس یه نانجیب لگد به پهلوهات می زد میون اون قفس قفس قفس 🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘 ☑️بنددوم بین زندان زدی بال و پر پیکرت شد نحیف و لاغر توو سیاه چال غم چارده سال ناله کردی کجایی مادر ........ شنیدم از دل تب دارت از تن زخمی و بیمارت بمیرم من برات که می شد سیلی و ناسزا افطارت ........ سندی بی حیا بی خبر از خدا میزدبه صورت تو بی هوا این حرومی پست قلب تو روشکست وقتی میگفت به مادر تو ناروا 🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘 ☑️بندسوم گریزبه کربلا وقتی که از صدا افتادی وقتی که زیر پا افتادی دم اخر با چشمی گریون به یاد کربلا افتادی ...... خوندی از لحظه ی جنجال و خوندی از پیکر پا مال و خوندی از ضربه های خنجر خوندی تو روضه ی گودال و ......... خنجرش و کشید سری رو می برید به پیشه چشم خواهری خدا. ضربه زد از قفا سری شدش جدا به پیشه چشم مادری خدا ......ِ سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب 💠💠6⃣1⃣9⃣💠💠 🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘 https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
قاضی حاجات همه موسی بن جعفر شور عبادات همه موسی بن جعفر عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر مهرت مباهات همه موسی بن جعفر با مهر تو ایمانمان را پروراندیم بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم ای خانه ات آباد یا باب الحوائج کارم به تو افتاد یا باب الحوائج از دست دل فریاد یا باب الحوائج داد آبرو بر باد یا باب الحوائج اهل گناهیم و نکردیم اعترافی بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی تو عاشق خلوت نشینی با خدایی تو روح بخش رویش سبز دعایی در سجده هایت مست ذکر ربنایی وقت عبادت از همه عالم جدایی هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت در کنج زندان هستی و عالم اسیرت تو در سیاهی های عالم نور هستی در کنج زندان نه میان طور هستی دُرّ  امام صادقی مستور هستی یک عمر هست از خانواده دور هستی آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند یک عمر با گریه به پای تو نشستند آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد هر چند غرق جلوه های دوست مانده از او فقط یک استخوان و پوست مانده آقا بگو با ما از آن زندان آخر شد دیده ها دریا از آن زندان آخر خون شد دل زهرا از آن زندان آخر خون می چکد از پا از آن زندان آخر با تو چه کرده دشمن پست یهودی خورده به روی صورتت دست یهودی در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد با تازیانه روزه ای افطار می شد آزارها دادند هر مقدار می شد در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد اول برای شیعیان خود دعا کرد معصومه را با گریه های خود صدا کرد افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است روح تو را تا درگه محبوب بردند هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند بد بود اما عاقبت شد خوب بردند هر چند بر روی زمین مانده تن تو غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی گرچه عزادار شهید کاظمینم امشب پریشان پریشان حسینم آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟ چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟ یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟ آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟ قربان آن قامت که بر روی زمین خورد قربان آنکس که عمود آهنین خورد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد کیست این مرد که اینقدر به هم ریخته است اینقَدَر زخم روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
 گوشه ی دخمه خلوتی دارد کوه طورش همین سیه چال است نمک ِ آخرِ مناجاتش روضه های شهید گودال است   توبه می کرد جای مردم شهر گریه می کرد جای ما و شما پسر فاطمه دعا می خواند نیمه شبها برای ما و شما هردلی عاشق نگاهش شد خالی از تیره گی و زشتی شد در کنار ضریح چشمانش زن بدکاره ای بهشتی شد   زن رقاصه را به راه آورد عارفِ حق،جدا ز غیرش کرد پشت آن میله های فولادی این چنین عاقبت به خیرش کرد  با رکوع و سجود فاطمی اش شیوه ی بند گی به او آموخت با نگاه پر از محبت خود حکمت زندگی به او آموخت ساق پایش شکستگی دارد داد می زد ز درد سجاده غل و زنجیرها اجازه دهید در قنوتش به زحمت افتاده   درد تا مغز استخوان می رفت با لب تشنه تا لگد می خورد رسم این خانواده است انگار چقدر بی هوا لگد می خورد پروبالش شکسته، ای صیاد این قفس خوب گوشه گیرش کرد تازیانه نزن، که رفتنی است دوری از آشیانه پیرش کرد مرد باشید و روی واژه ی«شرم» مثل آل امیه خط نکشید می زنیدش زبان روزه بس است حرف ناموس را وسط نکشید  نزنید این قدر به پهلویش یاد غمهای مادرش افتاد حرف شهر مدینه شد،ای وای باز هم یاد دخترش افتاد شهر بغداد ناجوانمردی بردی از یاد حُرمت نمکش خیزران را به یادم آورده زخم لبهای خشک و پر ترکش حرف از خیزران و زخم لب است جای طشت طلا فقط خالیست روضه ی طشت دردسر ساز است جزء آن روضه های جنجالیست به تمسخر گرفت قرآن را طعنه زد با کمال بی شرمی به لب خشک قاری قرآن چوب می زد برای سرگرمی 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
پیکرش را به روی در به کجا می بردند چار حمال غریبانه چرا می بردند پایش از یک طرف افتاده، سرش از طرفی لااقل کاش تنش بین عبا می بردند کاش معصومه خبردار نگردد، او را باهمان سلسلهء بسته به پا می بردند بدنش ماند روی خاک، ولی بعد سه روز بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند جسر بغداد، چو بازار گل و لاله شده چقدر گل به هوایش به هوا می بردند کاش آنها که بر او پنج کفن آوردند یک کفن هم که شده کرببلا می بردند کوفیان. بر تن صد چاک حسین ابن علی عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند بدنش روی زمین بود و به روی نیزه سر او را به سوی شام بلا می بردند یا اباالفضل: ببند بر سر نی چشمت را دختر فاطمه را بزم حرامی بردند 🔸شاعر : ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ... آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ... موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند ؟ 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
باب الحوائج تشنه تر از دیگران است این راز را تنها تو میدانی و عباس #مهدی_جهاندار یا قمر بنی هاشم.علمدارِ باوفای ارباب خودتون نظر بندازین مملکت و ملت ایران از بلای سیل نجات یابند به اذن خداوند ان شاء الله❤️🙏
ای دردهایم را دَوا باب الحوائج ای مَرهمِ غمهایِ ما باب الحوائج هر جا گِره افتاد بر کارم گرفتم با آه و گریه ذکرِ یا باب الحوائج زندان صدا می زد خدا را لحظه ای که... تو می شدی گرمِ دعا باب الحوائج درمانِ هر درد و غمی موسی ابنِ جعفر هستم دخیلِ این سرا باب الحوائج در کاظمینت می شوم نزدیکِ ارباب دل می سِپارم بر رضا باب الحوائج زندانِ هارون است گودالِ عزایت کمتر بزن تو دست و پا باب الحوائج هر چند می سوزد گلو و سینه یِ تو سر نیست رویِ نیزه ها باب الحوائج جسمت به رویِ تخته ای آمد صدا زد... یاسِ حرم واویلتا باب الحوائج هر چند افتادی زمین امّا نَبُرّید خنجر سرَت را از قَفا باب الحوائج پیراهن و انگشترت غارت نکردند نامردهایِ بی حیا باب الحوائج ناموسِ تو از دشمنت سیلی نخورده چشمِ حرامی نیست وا... باب الحوائج گفتند امامِ خارجی هایی نگفتند... بر داغداران ناسزا باب الحوائج پایِ جنازه روضه خوانَت شد رضا با... ذکرِ غریبِ کربلا باب الحوائج پایِ برهنه نیست بینِ کوچه بازار معصومه اَت شکرِ خدا باب الحوائج روضه حسینِ تشنه و شیبُ الخضیب است ندبه بخوان با عمّه یا باب الحوائج 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
با گریه،با آه دمادم می نویسند در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند اندوه را با جوهر غم می نویسند این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن از دردمندان توام درمان عطا کن چشم مرا تر کن زمان ربّناها لطفاً نگاهم کنم میان این گداها پیچیده در هفت آسمان ها این صداها: یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها خورشید و ماه آسمانِ مُلک ایران فرزندهایت صاحبان مُلک ایران موسی طور غم عصایت را شکستند با زجر تو قلب رضایت را شکستند نامردها دست دعایت را شکستند زیر لگدها ساق پایت را شکستند چیزی برای تو به جز ماتم نمانده نای مناجاتی برایت هم نمانده سجاده اش را خیسِ اشک ربنا کرد درد تمام دردمندان را دوا کرد در حق دشمن نیمه ی شب ها دعا کرد امّا به دست تازیانه روزه وا کرد آه از غروب درد و قلب پست دشمن افطارها غم خورده ای از دست دشمن شیعه هنوز از غُصه ات تشویش دارد داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد سِندی کافر بد زبانش نیش دارد روی لبش دشنام قوم و خویش دارد با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی داغ حسن را کنج زندان می چشیدی در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم داغ تو ما را کشت ای فرزند زهرا عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا با جوهر خون نامه ات توقیع گردید اندوه تو در روضه ها توزیع گردید آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید بر تختِ‌پاره پیکرت تشییع گردید با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟! از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟! اینگونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟! ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟! پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا از قفس مرا ببرید و رها کنید یا بر عزیز فاطمه کمتر جفا کنید (پای شکسته را که توان فرار نیست) از ساق پای من غل و زنجیر وا کنید (دختر اگر یتیم شود پیر میشود) فکر غم یتیمی معصومه را کنید قعر سیاه چال نفس تنگ میشود زنجیرها شما گلویم را رها کنید دیگر امید نیست به آزادیم زحبس با من برای مرگ من امشب دعا کنید ای روزه دارها رمضان موقع اذان یاد از من و رقیه به افطارها کنید افطار من سیلی و شلاق سندی است پنهان ولی ز دخترم این ماجرا کنید با ناسزا به مادر من میزند مرا من را خلاص از کف این بی حیا کنید بعد از شهادت این تن مجروح و خسته را در خاک با همین غل و زنجیرها کنید دیدید اگر به تخته در پیکر مرا پای جنازه گریه به جای رضا کنید شکر خدا که باز کفن میشود تنم پس گریه بهر بی کفن کربلا کنید ای کاش جای این کفن‌های قیمتی مثل حسین جسم مرا بوریا کنید جسمم سه روز روی زمین ماند و پا نخورد یاد تن حسین و سم اسبها کنید لعنت بر آن کسی که به گودال داد زد با نعل تازه پیکر او توتیا کنید بر تل زینبیه زند خواهرش به سر ای کوفیان برادر من را رها کنید خلوت کنید دور و برش را حرامیان آمد زراه مادر و او کوچه وا کنید از آب آب او جگرم آب میشود آبش دهید بعد سرش را جدا کنید 🔸شاعر : ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
آیه آیه همه جا عطر جنان می‌آید وقتی از حُسن تو صحبت به میان می‌آید جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است بشنود مدح تو را با هیجان می‌آید می‌رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه با نفس‌های الهی تو جان می‌آید بسکه در هر نفست جاذبهٔ توحیدی‌ست ریگ هم در کف دستت به زبان می‌آید هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ست قبلهٔ عزت و ایمان به جهان می‌آید نور توحیدی تو در همه جا پیچیده‌ست از فراسوی جهان عطر اذان می‌آید عرش معراج سماوات شده محرابت ملکوتی‌ست در این جلوهٔ عالمتابت خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد نور توحید به قلب بشر ارزانی شد خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد ذکر لب‌های تو سرلوحهٔ تسبیحات است عرش با نور نگاه تو چراغانی شد سیره‌ات نور، روایات و صفاتت همه نور نورت آئینهٔ آئین مسلمانی شد به سراپردهٔ اعجاز و بقا ره یابد هر که در مذهب دلدادگی‌ات فانی شد خواستم در خور حسن تو کلامی گویم شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد ای که مبهوت تو و وصف خطی از حسنت عقل صد مولوی و حافظ و خاقانی شد «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» جنتی از همهٔ عرش فراتر داری تو که در گلشن خود سورهٔ کوثر داری دیدن فاطمه‌ات دیدن وجه الله است چه نیازی‌ست که تا عرش قدم بر داری جذبهٔ چشم تو تسخیر کند عالم را در قد و قامت خود جلوهٔ محشر داری عالم از هیبت تو، شوکت تو لبریز است اسداللهی چون حضرت حیدر داری حسنین‌اند روی دوش تو همچون خورشید جلوهٔ نورٌ علی نور، مکرر داری اهل بیت تو همه فاتح دل‌ها هستند روشنی‌بخش جهان، قبلهٔ دنیا هستند ای که در هر دو سرا صبح سعادت با توست رحمت عالمی و نور هدایت با توست چشم امید همه خلق و شکوه کرمت پدر امتی و اذن شفاعت با توست با تو بودن که فقط صِرف مسلمانی نیست آن‌که دارد به دلش نور ولایت، با توست بی ولای علی این طایفه سرگردانند دشمنی با وصی‌ات، عین عداوت با توست باید از باب ولای علی آید هر کس در هوای تو و در حسرت جنت با توست سالیانی‌ست دلم شوق زیارت دارد یک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست کاش می‌شد سحری طوف مدینه آنگاه نجف و کرب‌و‌بلا و حرم ثارالله 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
@shere_aeini زمین به لرزه درآمد،شکست کنگره ها رها شدند خلایق ز بند سیطره ها شبی که آتش آتشکده فروکش کرد شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها صدای همهمه ی موبدان زرتشتی هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز شب وفات زمستان سرد دلهره ها دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها جهان به یُمن حضورش،بهشتی از برکات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟ به غیر از او که ملائک شدند حیرانش مقام بندگی اش را کسی نمی داند پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش اویس های قرن را ندیده عاشق کرد تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش شفیع روز جزا گشت وحضرت حق داد به دستِ پاک محمد کلید رضوانش امیر و قافله سالارکاروانِ نجات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد به مرگ دخترکان قبیله پایان داد خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد به جای تیغ جهالت،به عشق میدان داد نمازشکر سپیدارها چه دیدن داشت! همان شبی که سپیده اذان باران داد نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر در ابتدا به علی او شراب عرفان داد تبسمش به کسی چون بلال عزت داد مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد! برات مردم ری را به دست سلمان داد شب تجلی مهتاب روشن عرصات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال! چه شد؟نخواست که عمار محضرش باشم قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً نشد که حلقه به گوش برادرش باشم خدا کند که مرا از قلم نیندازد بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار قرار بوده که گریانِ دخترش باشم شب گرفتن برگِ زیارت عتبات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات 🔸شاعر: ___________________________ زمین به لرزه درآمد،شکست کنگره ها رها شدند خلایق ز بند سیطره ها شبی که آتش آتشکده فروکش کرد شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها صدای همهمه ی موبدان زرتشتی هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز شب وفات زمستان سرد دلهره ها دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها جهان به یُمن حضورش،بهشتی از برکات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟ به غیر از او که ملائک شدند حیرانش مقام بندگی اش را کسی نمی داند پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش اویس های قرن را ندیده عاشق کرد تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش شفیع روز جزا گشت وحضرت حق داد به دستِ پاک محمد کلید رضوانش امیر و قافله سالارکاروانِ نجات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد به مرگ دخترکان قبیله پایان داد خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد به جای تیغ جهالت،به عشق میدان داد نمازشکر سپیدارها چه دیدن داشت! همان شبی که سپیده اذان باران داد نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر در ابتدا به علی او شراب عرفان داد تبسمش به کسی چون بلال عزت داد مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد! برات مردم ری را به دست سلمان داد شب تجلی مهتاب روشن عرصات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال! چه شد؟نخواست که عمار محضرش باشم قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً نشد که حلقه به گوش برادرش باشم خدا کند که مرا از قلم نیندازد بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار قرار بوده که گریانِ دخترش باشم شب گرفتن برگِ زیارت عتبات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
چنان که خوانده خداوندت بخوان تو نیز خدایت را چنان که بشنودت تاریخ که آیه آیه صدایت را اراده کرده برانگیزد خدا صدای تکامل را در انعکاس خودت ریزد طنین غار حرایت را و ما محمدٌ الّا تو که گل نکرده مگر با تو ازل خروش تو را در خود ابد صدای رسایت را جهان هرآینه می سوزد اگر که سایه نیندازی بگیر بر سر این عالم تو سایه سارعبایت را به راه مانده قیامت را سه سال شعب ابیطالب زمان رسیده که بگذاری درون حادثه پایت را بنای کفر براندازی به فتح مکه بپردازی و تا همیشه برافرازی به روی کعبه لوایت را هزار لات و هبل از رو هزار بولهب از یک سو نشسته اند چه فرعونها که بشکنند عصایت را چقدر مثل اباذرها نشسته دور تو سلمانها بلالها قَرنی هایت رها نکرده ردایت را الا مدینه ی دانایی ! نشسته پشت دریم امّا اجازه ای که درون آئیم ، اجازه ای که ولایت را...! 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
@shere_aeini آقا اگر به بزم تو مهمان نمی شدیم اینگونه عاشقانه غزلخوان نمی شدیم حتی اگر محبت بی حد تو نبود سوگند برخودت که مسلمان نمی شدیم اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است بی مهرتو که صاحب ایمان نمی شدیم قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی مامفتخر به مذهب سلمان نمی شدیم در جهل مانده بود تمامی عقل ها حتما اگر که پیرو قرآن نمی شدیم تو روشنای مشعل سبز هدایتی پایان کار امر خدا در رسالتی نقل محافل همه ی ما کلام توست شیرینی دهان رطب ذکر نام توست هر کس نرفت راه تو گمراه میشود روشنگر مسیر حقیقی پیام توست باید به سیره ی عملی ات عمل کنیم راه سعادت بشریت مرام توست جایی که جبرئیل هم آنجا نمی رسد اوج همیشگی بلندای بام توست دل زنده شد به عشق تو چیزی که بی گمان ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست امشب بخوان به نام خدایی که منجلیست از این به بعد یار و مددکار تو علیست 🔸شاعر: ____________________________ آقا اگر به بزم تو مهمان نمی شدیم اینگونه عاشقانه غزلخوان نمی شدیم حتی اگر محبت بی حد تو نبود سوگند برخودت که مسلمان نمی شدیم اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است بی مهرتو که صاحب ایمان نمی شدیم قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی مامفتخر به مذهب سلمان نمی شدیم در جهل مانده بود تمامی عقل ها حتما اگر که پیرو قرآن نمی شدیم تو روشنای مشعل سبز هدایتی پایان کار امر خدا در رسالتی نقل محافل همه ی ما کلام توست شیرینی دهان رطب ذکر نام توست هر کس نرفت راه تو گمراه میشود روشنگر مسیر حقیقی پیام توست باید به سیره ی عملی ات عمل کنیم راه سعادت بشریت مرام توست جایی که جبرئیل هم آنجا نمی رسد اوج همیشگی بلندای بام توست دل زنده شد به عشق تو چیزی که بی گمان ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست امشب بخوان به نام خدایی که منجلیست از این به بعد یار و مددکار تو علیست 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸