eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
522 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می رسید از قله های کوه نور از بلندای تشرف در حضور فرش استقبال راهش می شدند هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور کوه ها هم در تشهد آمدند از تجلایی که شد در کوه نور او چراغ شرع را آورده بود بر سر این جاده های سوت و کور تزکیه می داد روح خاک را چشمه چشمه با سخن های طهور مثل دریا رودها را جمع کرد رودهایی از قبایل های دور وحی می آرود تا آنجا که عقل در خودش می کرد احساس شعور شرح صدرش را کسی تخمین نزد تا بفهمد کیست این سنگ صبور و کتابی بود با خط خدا تا بشر خود را کند با آن مرور ای کتاب قل هو الله احد لم یلد یولد و لم کفوا احد تا شعاع مهرت عالم تاب شد مهربانی از خجالت آب شد این زمین دیگر کویر تشنه نیست زنده شد، آباد شد، شاداب شد فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو هر غلامی با تو بود ارباب شد تو همانی که بلال مسجدت گل عرق هایش گلاب ناب شد هر که با تو با علی راضی نشد وصل بر دریا نشد مرداب شد از زلال چشمه های وحی تو تشنه ای همچون علی سیراب شد این علی که مست پیغمبر شده با دعای مصطفی حیدر شده بعد از این افسار دنیا دست تو ضرب و جمع و کسر و منها دست تو بعد از این دین های دنیا باطل است دین آدم تا به خاتم دست تو هل اتی که شرح زهرا و علیست گشته نازل منتها با دست تو سیزده ماهند در منظومه ات گردش این سیزده تا دست تو فوق ایدیهم تویی یا مصطفی هیچ دستی نیست بالا دست تو رحمه للعالمین تنها تویی پس حساب روز فردا دست تو پرچم حمد خدا دست علیست اختیار پرچم اما دست تو هر چه ما داریم دست فاطمه است چون که باشد دست زهرا دست تو تو خودت گفتی حسینت از من است پس حسین و کربلا ها دست تو جلوه کردی در علی اکبر ولی جلوه های این تماشا دست تو دست تو دست خداوند است و بس سهم ما یکبار لبخند است و بس از حرا می آیی و جان می بری روی دوشت بار قرآن می بری سفره می اندازی و در خانه ات مثل ابراهیم مهمان می بری گاه موسی می شوی و با خودت آیه های آل عمران می بری گاه کشتی می شوی و نوح را از دل امواج طوفان می بری گاه از شوق علی می باری و شوق خود را زیر باران می بری نیمه شب ها روی دوش مرتضی نان و خرمای یتیمان می بری گاه در سلمان تنزل می کنی عشق حیدر را به ایران می بری گاه یاد بضعه ات می افتی و زیر لب نام خراسان می بری می رسد روزی که خود می آیی و یوسف ما را به کنعان می بری ای سحر خیز مدینه العجل ای شفای زخم سینه العجل ای سرای چشم هایت با صفا امتداد چشم هایت تا خدا غار تاریک مرا روشن کنید مرده ام در بین این ظلمت سرا لیله المحیای شب های حسین ای رسول گریه های کربلا کاروان سمت محرم می رود کاش من هم جا نمانم از شما از همان سر نیزه ای که می چکید خون تازه روی خاک کوچه ها سنگ ها آمد... سری افتاد وای خواهری می گشت زیر دست و پا یک گلی گم کرده بود ای وای من عمه شد آن جا کبود ای وای من 🔸شاعر: _______________________________
باران ز دل ابر منظم که می افتد تسبیح الهی ست دمادم که می افتد یک قطره علی گوید و یک قطره محمد باران به تن باغچه نم نم که می افتد چون برگ درختی ست به پاییز دل من در زیر قدم های تو کم کم که می افتد در رتبه نشد چون عرق گریه کنانت از دیده ی گل قطره ی شبنم که می افتد خشنودی حق است به صوت صلواتت وقتی که جلی باشد و درهم که می افتد وقتی که تو گفتی همه جا،ذکر علی را؛ می گوید و پا می شود آدم که می افتد تنظیم شود با صلواتی و به ذکرت؛ بالا برود یکسره قندم که می افتد 🔸شاعر: ___________________
زمین به لرزه درآمد،شکست کنگره ها رها شدند خلایق ز بند سیطره ها شبی که آتش آتشکده فروکش کرد شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها صدای همهمه ی موبدان زرتشتی هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز شب وفات زمستان سرد دلهره ها دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها جهان به یُمن حضورش،بهشتی از برکات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش منجمانِ مسلمانِ برق چشمانش از انبیاء الهی که رفته تا معراج؟ به غیر از او که ملائک شدند حیرانش مقام بندگی اش را کسی نمی داند پیمبران اولوالعزم ماتِ ایمانش بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش اویس های قرن را ندیده عاشق کرد تبسم لبِ داوودیِ غزل خوانش شفیع روز جزا گشت وحضرت حق داد به دستِ پاک محمد کلید رضوانش امیر و قافله سالارکاروانِ نجات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات مسیح مکه شد و نبض مرده را جان داد به مرگ دخترکان قبیله پایان داد خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد به جای تیغ جهالت،به عشق میدان داد نمازشکر سپیدارها چه دیدن داشت! همان شبی که سپیده اذان باران داد نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر در ابتدا به علی او شراب عرفان داد تبسمش به کسی چون بلال عزت داد مسیر اصلی دین را نشانِ انسان داد چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد! برات مردم ری را به دست سلمان داد شب تجلی مهتاب روشن عرصات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم دخیل گنبد سبز و مطهرش باشم زمان نداد اجازه، که مشقِ عشق کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم چه قدر دیر رسیدم سرِ قرارِ وصال! چه شد؟نخواست که عمار محضرش باشم قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً نشد که حلقه به گوش برادرش باشم خدا کند که مرا از قلم نیندازد بهشت مستِ مِی جام کوثرش باشم به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار قرار بوده که گریانِ دخترش باشم شب گرفتن برگِ زیارت عتبات نثار مقدم پُر خیر و برکتش صلوات 🔸شاعر: _______________________________
چو بر اریکه سوار آن یگانه فارس شد پیاده یوسف و یعقوب و نوح و یونس شد بزرگ مکتب توحید را مؤسس شد « ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد» قدم نهاد به خاک احمد فرشته سرشت گرفت گلشن هستی طراوتی چو بهشت به مزرع دل عشاق تخم عاطفه کشت «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرٌس شد» بسوی او زده پر مرغ فکرت اُدبا به خوی او گرویده بُتان پاک قبا ز روی او شده شرمنده مهر و مه عجبا «ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد» یگانه گوهر گنجینۀ طریقت اوست امیر کشور عشق است و دولتش نیکوست شکوه معجزه را بنگر و مگو جادوست «بصدر مِصطَبَه ام می کشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد» به بام عرش، ملائک زدند پرچم نور شد از تجلّی او چشم بت پرستان کور بگو به غصّه و غم دور باش از ما دور «طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منَش مهندس شد» دهد منادی غیب از فراز عرش ندا رسید مظهر حق رکن دین و میر هدا به پاس مقدمش ای جرعه نوش پاک ردا «لب از ترشّح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد» بیا بنازمت ای شهسوار عرصه ی جود بخوان ترانه ی پرشور حمد یا محمود تو در قیام و ملائک به سجده اند و قعود «کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد» فرشته آمد و بگریخت دیو با خواری به جمع دلشدگان مژده داد و دلداری شدم به رغم رقیبان غلام درباری «چو زر عزیز وجودست نظم من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد» چه بیم ث شد و دل ز شوق وحدت نو «خیال آب خضِر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد» به عاشقان خبر وصل دوست برسانید سرود گرم محبت ز نای جان خوانید به مقدمش چو «کلامی» گلی بیفشانید «ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که «حافظ» از این راه رفت و مُفلس شد 🔸شاعر: ________________________
دل ربودن از تمام خلق عالم کار توست ای طیب درد مندان! عالمی بیمار توست از همان اول که پا در عرصه دنیا زدی حامل وحی خدا همراه و خدمتکار توست بی گمان قبل از چهل سال عالمی مست تو شد تا قیامت خمره‌ی انگورها سرشار توست قلب می گیری به جایش حب زهرا می دهی عشق با ارزش ترین کالای در بازار توست آینه تکثیر کردی تا خدا را بشنویم سیزده آیینه حق تکرار در تکرار توست در احد ثابت شد آنکه در میان معرکه در نرفت و ماند و زخمی شد، به واقع یار توست یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی اسم اعظم در میان غالب اذکار توست 🔸شاعر: ____________________
خواندیم به هر شاخه نباتی متبرک از صورتِ قرآن کلماتی متبرک اعجازِ محمّد(ص) کند این بزم چه زیبا قلبِ همه را با صلواتی متبرک https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
. نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست همین که لب به سخن باز می کند انگار هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست به استناد حدیث،او‌ پدربزرگ همه است فقط به خاطر این که پدر برای علی ست به استناد به اصلاب شامخه،انگار دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛ به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست رضایت پسرش در رضایت پدر است رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر علی به جای نبی و نبی به جای علی ست نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
تنزیلِ آیات است یا باران گرفته؟ از بارش اشکت زمین هم جان گرفته ای «رحمتٌ للعالمین»! روح تو انگار آیینه‌ رو در روی «الرحمن» گرف ته . «إقرأ» که از تو عشق ـ اِی خط نانوشته! ـ سرمشق‌های «عَلَّمَ الانسان» گرفته . «الیوم اَکمَلتُ لَکُم» یعنی که انگار کار تو هم خاتم! به خُم پایان گرفته پیمانه از دست علی پر کن محمد! یادت که می‌آید؟ خدا پیمان گرفته 🔸شاعر: _________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت پر شور آمدم که فراوان بخوانمت از جای جای سوره ی انسان بخوانمت رخصت بده طراوت باران بخوانمت یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو این خسته ی غریب بیابان فدای تو من آمدم شکوه سراسر بخوانمت این بار آمدم که مکرر بخوانمت عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو اسلام این تمامت فتح الفتوح تو عالم سزاست یکسره ارزانی ات شود دریا به جوش آید و طوفانی ات شود افتد حرا به لکنت و حیرانی ات شود دنیا بنا شده ست که نورانی ات شود باید برای گفتن نامت وضو گرفت نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت حالا تمام عرش خدا زیر پای توست جبریل محو قامت و قدّ رسای توست با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست با آن زبان ناز بخوان با امین وحی لختی بخند روی جهان، نازنین وحی! جبریل کرده با کلماتش منوّرت آورده کهکشان خدا را برابرت روحی دمیده در تو و کرده ست محشرت دیدند یک نظر همه آن جا «پیمبر»ت پیغمبری که کون و مکان پرده دار اوست حقّا که آسمان و زمین بر مدار اوست از بهرت آفریده خداوند گوهری درّی گرانبها و چه دُردانه همسری از آسیه و مریم و هاجر مصوّری مستوره ی عفافی و روح مطهّری اصلاً خدا به شکل مَلَک آفریده اش مهر تو خورده است به پهنای دیده اش او لایق است مادر کوثر بخوانمش از حوریان سزاست که بهتر بخوانمش با مادر مسیح برابر بخوانمش رخصت چنان بده که فراتر بخوانمش تادیده است روی تورا در مقابلش پر گشت از تو شعب ابی طالب دلش حالا زمان آن شده تا افسرت دهند از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند آن گاه با عنایت او کوثرت دهند یعنی جمال حضرت جان است فاطمه دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
مسلمانیم امّا آه از ،اینگونه مسلمانی نصیب ما نشد غیر از پریشانی پریشانی ندانستیم از اسلام جز نفرین و جز نفرت نفهمیدیم از دین خدا غیر از رجزخوانی چنان بیگانگان از هم جدا افتاده اند امروز -به مکر نابرادرها- برادرهای ایمانی برادرجان! بدان یوسف عزیز مصر خواهد شد اگرچه چند روزی هم شود در چاه زندانی مبادا تا برادر را درون چاه اندازیم «یهودا» که ندارد سرنوشتی جز پشیمانی قدم بردار با ما در صراط المستقیم اکنون که از پایان این بیراهه ها چیزی نمی دانی صدایی از حرا  می آید اینک، گوش بسپارید: «مسلمانان! مسلمانان! مسلمانی! مسلمانی!» * 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دلدار تویی ، عشق تویی حضرت احمد(ص) پایان رسل ، ختم کلامی تو محمد(ص) ویران ز قدم های تو شد جهل و خرافه مدیون تو شد هر که کندبهر خدا حمد نورت ز ازل تا به ابد هست به عالم ای خسرو خوبان که به عالم شده سرمد مبهوت کمالت شده اند جمله خلایق وقتی که خدا خود ز در وصف تو آمد در روز جزا چشم امیدم به تو باشد زیراکه تویی بر همه ی خلق سرآمد 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با نام تو قد و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————