eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
387 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷﷽🌷🍃 ❣غــُلــامــِ قــَنــبــَرَمــ❣: 🌷🌷🌷🌷 ✅بند1 عبــــــاس یل میدونہ دشمن مات و حیرونہ زهر عدو میـــــترڪہ وقتی ڪه رجز خونہ میزنہ میزنہ به شط فرات با تکبیرش میزنہ میزنہ به قلبه لشکر با تدبیرش میزنہ میزنہ سر عدو رو با شمشیرش با وقاره و با جـنمه ابوالفضل حامل بیرق و علمه ابوالفضل بین اهل حرم، عــــموی رقیہ پهلوونه و محترمہ ابوالفضل 💚یا عباس ابوفاضل💚 ✅بند2 عباس میر و پرچمدار همچون کوهه استوار رعناست یل ام بــنین مــــثلہ شیــــر لافـرار ابوالفضل ابوالفضل بچـــــــه شــــیر بی بی فاطمه ابوالفضل ابوالفضل پـــــــادشــــــاهہ ڪبیر علقمه ابوالفضل ابوالفضل ضرب شصتش کاری و محکمه صفوفه دشمن رو میشکنه ابوالفضل تار و مار میکنه یڪ تنـــه ابوالفضل معرڪہ گردان و اســـــــــدالحیدره کون و مڪــان بهم میزنه ابوالفضل 💚یا عباس ابوفاضل💚 ✅بند3 عباس شاه و سرلشکر عباس میــــــر نام آور عباس اوج هـــرمردی عباس پـــــــــسرحیدر ابالفضل. اباالفضل(ع) تویی اقا اوج مدارج اباالفضل. ابالفضل توهستی خصم هر خوارج اباالفضل. اباالفضل ملقب به باب الحوائج زورو بازوی تو که نظیـــــــر نداره چشم و ابروی تو خدایی شاهکاره تا رجزخوندی تو دشمنات میگفتن این ابالفـــــــــضله یا حیدره کراره 💚یا عباس ابوفاضل💚 ✅بند4 زینب بنت العجائب زینب ام المــصائب زینب ناجی مکتب مثل علــــیہ غالب عقیلہ عقیلہ عاشورا به چشمت جمیلہ عقیلہ عقیلہ عـــدو به محضرت ذلیلہ عقیلہ عقیلہ خطبه خوندنت بی بدیلہ اسطوره ی صبرو شهامتہ زینب زبون زده حجب و نجابتہ زینب دخـــــــتر علیہ، شیر زن ڪربلا به فاطمه رفتہ، صـلابتہ زینب 💚عقیله العرب💚 ♻️♻️♻️♻️ 3⃣0⃣5⃣♻️♻️♻️♻️ _____________ 📚✍شعروسبڪ: 🎼 https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴اشعار ________________________ مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع رفته تن بدون سرت تا کجا حسین مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند چون از جلو بریده نشد از قفا حسین مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند یک عده گرگ های بی حیا حسین مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین هر ضربه را برای رضای خدا زدند شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار ______________________ ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست جایش النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _______________________ نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من شوق دیدار، تو را می‌کِشد اینسان، اما ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو تو قرار است به میدان بروی ... آه ! ولی جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟ گرگ‌های سر راه تو چه دینی دارند؟ این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟ که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم بوسه‌ای زیر گلویت زده‌ام اما باز بروی، می‌روم از حال، خودم می‌دانم با تو آمد دم میدان دل آواره‌ی من پر زد انگار در این فاصله روح از بدم من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی می‌شود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟ روی تل بودم و دیدم که چه تنها شده‌ای نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده همه رفتند، همه ... قاسم و عباس و علی نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده سنگ در دست همه آمده‌اند استقبال مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین! در پی کوثر و جنات، ... پیِ ریختنِ خون آقای جوانان بهشتند حسین! دیدم از نور خدا گفتی و آغوش نبی ولی آواز تو را هلهله ها نشنیدند سنگدل‌ها به خیام تو نظر می‌کردند سنگ‌ها صورت زیبای تو را بوسیدند زینت دوش نبی را به چه حالی دیدم خون پیشانی بر صورت او جاری بود غیر از این صحنه اگر هیچ نمی‌دید دگر کار زینب همه‌ی عمر عزاداری بود تو رجز خواندی و دیدم همگی لرزیدند یا علی گفتی و دیدم که چه غوغایی شد کاش عباس و علی اکبرت اینجا بودند صحنۀ رزم تو لب تشنه! تماشایی شد هر چه از خیبر و از بدر شنیدم، دیدم هر کس از خوردن یک تیغ تو بر خاک افتاد با خدا، عالم و آدم به تماشا بودند ناگهان ناله‌ای از عرش در افلاک افتاد مادرت فاطمه بود آه کشید از ته دل تا تو را دید چنین از سر زین افتادی من ندیدم که چه شد کارِ تن و آن همه تیر چشم بستم به خدا! تا به زمین افتادی ناگهان معرکه‌ی دور و برت ساکت شد کاش دست از سرت ای دلبر من بردارند چیست در دست سیاهی؟ نکند ...! یازهرا ! یعنی این مردم بی‌رحم چه در سر دارند؟ آن سیاهی به تو نزدیک شد و زانو زد چشمهای من از این صحنه سیاهی رفتند 🔸 شاعر : ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _________________ انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست این مرحله را غیر امام الشّهدا نیست آئینه تر از روی تو خورشید ندیده این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی تو برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست ای یوسفم از غارت این گرگ صفت ها جز پیرهن کهنه تو را چاره گشا نیست دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم ورنه پس از این چاره به جز مرگ مرا نیست هرچند که دل داده ای ای ماه به رفتن والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست تا بر سر معجر ننهم دست اسیری کار تو برایم به جز از دست دعا نیست از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست ای کاش که انگشتر تو زود درآید در سنّت غارتگر انگشت حیا نیست 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _______________________ اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم کن خبر، آب آور خود را ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر - حنجر خود را به همراه مسافر آب می پاشند،‌من ناچارم به دونبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار مناجات محرمی امام زمان (عج) _____________________ من از این وضع پریشان نگرانم به خدا از فراوانی نسیان نگرانم به خدا پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا بی قراری من از حال خرابم پیداست چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟ ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه از غریبی شهیدان نگرانم به خدا کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا هرکه را می نگری دین خودش را دارد! آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا *** خواهری لحظه آخر به برادر میگفت: بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت! به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد... من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا ای دعای سحر عمه ی سادات بیا خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _____________________ آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل قومی پی دلدار و قومی بنده ی دل آن سو خیامِ نار و این سو خیمه ی نور آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور خلقت میان این دو خیمه ایستادند قومی به آن قومی به این سو رو نهادند ای دوست خود را در کدامین خیمه دیدی یار حسینی یا طرفدار یزیدی؟ خود در چه قومی کرده ای احساس، خود را؟ بگشای چشم عبرت و بشناس خود را آن سو زحق دل ها جدا بود و جدا بود این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود آزاد مردان دور ثارالله بودند از سرنوشت خویشتن آگاه بودند همچون عروسان،مرگِ خون را طوق کردند غسل شهادت در سرشک شوق کردند بنوشته بر رخسار خود با اشک دیده تنها حیات ما جهاد است و عقیده در انتظار صبح فردا بی شکیبند هر یک زهیرند و بُریرند و حبیبند عباس گوید: وقف خاک دوست، هستم این دیده،این پیشانی،این سر،این دو دستم! من زاده ی آزاده ام البنینم مشتاق شمشیر و عمودِ آهنینم فردا کنم دریای خون، دشت بلا را چون روی خودگلگون کنم کرب وبلا را اکبر که از سر تا قدم پر از خدا بود ممسوس در ذات خدا، از خود جدا بود پیش از شهادت حال با شمشیر می کرد آیینه ی دل را نشان تیر می کرد دریای خون آغوشِ مولا بود بر او زیباتر از دامان لیلا بود بر او قاسم عروس مرگ را در بر گرفته گویی دوباره زندگی از سر گرفته ازبس که داردمرگِ خون را چون عسل،دوست بر قامتِ رعنا زره پوشیده از پوست 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _________________ غروبی لخته لخته صبح را در خود به غارت برد چه پیش آمد که تاریکی، کواکب را اسارت برد بگو آن نانجیب از تو مگر غیر از کرامت دید که هم انگشت و هم انگشترت را با جسارت برد چه رزقی زرفروش پست از بازار گرمت داشت چقدر او گوشواره با خودش بهر تجارت برد چه بايد گفت با طفلت اگر از سرخي ات پرسد؟ گرفت آيينه را خون يا كه رنگت را حرارت برد؟ سرت انشگشترت پیراهنت عمامه ات را آه... یکی با فکر گندم دیگری حرص عمارت برد... از آن بالا که میبینی بگو طفلت کجا مانده ست که آرام دل از زینب نگاه بی قرارت برد به خون فریاد زد گر دین نداری باش آزاده سپاه کوفه اما آبرو از این عبارت برد غزل مصرع به مصرع واژه واژه قتلگاه توست من آن هیچم، نگاهت بود، شعرم را زیارت برد 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _____________ عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... 🔸شاعر: ______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
. 🔘🔘🔘🔘 خواهره غم دیده ات گردد به قربان سرت ای برادر جان حسین (ع) قدری اهسته برو بوسه زنم برحنجرت ای برادر جان حسین(ع) https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_5841554714000360633.ogg
90.2K
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️