eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
523 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چهل روزست دور از شوکت ملک سلیمانیم به یاد روضه انگشترت هر دم پریشانیم اسیر وخاکی وغمگین وسرگردان چهل روزست که گاهی بین بازاریم و گاهی در بیابانیم ببین در اوج غم ها بابت یک چیز خوشحالم همین که مثل تو زخمی شده با سنگ پیشانیم توئی ذبح عظیم ما، تو اسماعیل و یحیائی ازین بهتر مسلمانی؟ که گفته نامسلمانیم؟ در این آشفتگی راه تو کشتی نجات ماست به دنبال تو آرامیم، گرچه غرق طوفانیم 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
‏ندارد گنبد و گلدسته ای اما چراغانیست مزار حضرت خورشید گرم نورافشانیست امان از ظلمتی که در پی تکفیر خورشیدست شب بیداد در دستان تارش نور زندانیست اگر چه خاکی ست آنجا پر و بال کبوترها هواي چشمهاي عاشقان هر لحظه بارانیست کجا تنهاست وقتی لشکر دلها سپاه اوست بدانید اهل عالم که حسن امروز تنها نیست تمام شیعیانش آشکارا عاشقش هستند اگرچه سهم آنها از زیارت بغض پنهانیست 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
‏ندارد گنبد و گلدسته ای اما چراغانیست مزار حضرت خورشید گرم نورافشانیست امان از ظلمتی که در پی تکفیر خورشیدست شب بیداد در دستان تارش نور زندانیست اگر چه خاکی ست آنجا پر و بال کبوترها هواي چشمهاي عاشقان هر لحظه بارانیست کجا تنهاست وقتی لشکر دلها سپاه اوست بدانید اهل عالم که حسن امروز تنها نیست تمام شیعیانش آشکارا عاشقش هستند اگرچه سهم آنها از زیارت بغض پنهانیست 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ___________________ ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار _____________________ غروبی لخته لخته صبح را در خود به غارت برد چه پیش آمد که تاریکی، کواکب را اسارت برد بگو آن نانجیب از تو مگر غیر از کرامت دید که هم انگشت و هم انگشترت را با جسارت برد چه رزقی زرفروش پست از بازار گرمت داشت چقدر او گوشواره با خودش بهر تجارت برد چه بايد گفت با طفلت اگر از سرخي ات پرسد؟ گرفت آيينه را خون يا كه رنگت را حرارت برد؟ سرت انشگشترت پیراهنت عمامه ات را آه... یکی با فکر گندم دیگری حرص عمارت برد... از آن بالا که میبینی بگو طفلت کجا مانده ست که آرام دل از زینب نگاه بی قرارت برد به خون فریاد زد گر دین نداری باش آزاده سپاه کوفه اما آبرو از این عبارت برد غزل مصرع به مصرع واژه واژه قتلگاه توست من آن هیچم، نگاهت بود، شعرم را زیارت برد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار __________________ غروبی لخته لخته صبح را در خود به غارت برد چه پیش آمد که تاریکی، کواکب را اسارت برد بگو آن بی حیا از تو مگر غیر از کرامت دید که هم انگشت و هم انگشترت را با جسارت برد چه رزقی زرفروش پست از بازار گرمت داشت چقدر او گوشواره با خودش بهر تجارت برد چه بايد گفت با طفلت اگر از سرخي ات پرسد؟ گرفت آيينه را خون يا كه رنگت را حرارت برد؟ سرت انشگشترت پیراهنت عمامه ات را آه... یکی با فکر گندم دیگری حرص عمارت برد... از آن بالا که میبینی بگو طفلت کجا مانده ست که آرام دل از زینب نگاه بی قرارت برد به خون فریاد زد گر دین نداری باش آزاده سپاه کوفه اما آبرو از این عبارت برد غزل مصرع به مصرع واژه واژه قتلگاه توست من آن هیچم، نگاهت بود، شعرم را زیارت برد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
‏ندارد گنبد و گلدسته ای اما چراغانیست مزار حضرت خورشید گرم نورافشانیست امان از ظلمتی که در پی تکفیر خورشیدست شب بیداد در دستان تارش نور زندانیست اگر چه خاکی ست آنجا پر و بال کبوترها هواي چشمهاي عاشقان هر لحظه بارانیست کجا تنهاست وقتی لشکر دلها سپاه اوست بدانید اهل عالم که حسن امروز تنها نیست تمام شیعیانش آشکارا عاشقش هستند اگرچه سهم آنها از زیارت بغض پنهانیست 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
‏ندارد گنبد و گلدسته ای اما چراغانیست مزار حضرت خورشید گرم نورافشانیست امان از ظلمتی که در پی تکفیر خورشیدست شب بیداد در دستان تارش نور زندانیست اگر چه خاکی ست آنجا پر و بال کبوترها هواي چشمهاي عاشقان هر لحظه بارانیست کجا تنهاست وقتی لشکر دلها سپاه اوست بدانید اهل عالم که حسن امروز تنها نیست تمام شیعیانش آشکارا عاشقش هستند اگرچه سهم آنها از زیارت بغض پنهانیست 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار _______________ به لخته لخته خون در کام شیرینت غزل داری توئی داماد صحرا که به کامِ خون عسل داری به مصرع، مصرعِ خون و قدِ بالا بلندِ خود برای اهل روضه هم قصیده هم غزل داری گرفتی مستِ مست از بوسه بوسه استجابت را تو ای شیرین دهانی که سبو را در بغل داری لباس رزم هم، پیش تو کوتاه آمده در اصل که در بزم شجاعت ماجرایی بی بدل داری عجب جنگاوری به به، عجب رزمی، چه پیکاری تو والحق که نشان از بانی فتح جمل داری 🔸شاعر: __________________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار ___________ دمی با گریه می بوسید رگ های پریشان را دمی غمگین به دامن میگرفت آیات قرآن را اگر از کل صحرا بوی سیب و لاله می آید معطر کرده ردّ خون تو خاکِ بیابان را یکی با نیزه میرقصد، یکی عمامه میدزدد چگونه خواهرت تاب آورد اینقدر عصیان را سیه پوش غم است آن روزگاری که چنین دیده است جدا از آسمان، خورشید روشن، ماه تابان را تو ای خونِ خدا با قافله همراهی و زینب نبیند کاش ردِّ خونیِ سمِّ ستوران را برای اشک امت تا دم محشر همین بس که مسیحی قرض کرد از نامسلمانان مسلمان را 🔸شاعر: ____________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار _____________________ دلش آتش بگیرد آن که بر نیزه سرت را برد بسوزد قلب آن نامرد که انگشترت را برد خدا لعنت کند او را که اسبان قوی آورد تنت را خورد کرد و انسجام پیکرت را برد برای کیسه ای زر قوم خواری بر سر نیزه سر خونین عباس و حبیب و اکبرت را برد به طفل غرقِ خون در خاک هم رحمی نکردند آه... یکی از پشت خیمه سیب سرخِ اصغرت را برد دل اهل زمین میسوخت، از غم آسمان میسوخت بسوزاند خدا او را که روی نی سرت را برد 🔸شاعر: ________________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 گل تو گم شد و زخمی، اگر هر بار پیدا شد شبیه لاله بین بوته های خار پیدا شد سر چنگی به گیسویم اگرچه معجرم گم شد ولی با زحمت و سوسوی چشمی تار پیدا شد خداراشکر پیدا شد، خداراشکر پیدا شد اگرچه بین آن نامحرمان دشوار پیدا شد عبایت کو؟ نشانت کو‌؟ عقیق دلربایت کو چرا انگشترت در دکه بازار پیدا شد پس از آنقدر گریه از غمِ گم گشته ام بابا نمیبینم درست اما، سرت انگار پیدا شد 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————