eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرچمِ اهل حرم موی سرت بود حسین دستهٔ آل علی خون جگرت بود حسین سربلندم که در این شهر اسیر تو شدم زینبت در همه جا در به درت بود حسین گله از سختیِ شبها ننمودم هرگز درشب سرد سرِ شعله ورت بود حسین علت چشمِ ترت را همه می دانستیم شمر با اهلِ حرم همسفرت بود حسین دشمنت خواست که از عشق نماند حرفی هر کجا رفت ولیکن خبرت بود حسین تهِ گودال تو را تا به خدا بالا برد زخمهای بدنت بال و پرت بود حسین 🔸شاعر: ________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
اینجا شده هر آهِ مضطر دردسرساز این کوچه ها شد بهرِ خواهر دردسرسازً الغوث از چشمانِ هیزِ این جماعت که شد برایِ چند دختر دردسرساز پیرانشان هم کینه ای دیرینه دارند دشنام شد بر آلِ حیدر دردسرساز آه از رباب و رقصِ نیزه پیش چشمش شد بر زمین افتادن ِ سر دردسرساز این حلقِ کوچک‌ جا ندارد بهرِ نیزه ای وایِ من شد حلقِ اصغر دردسرساز با زاده ی لیلا نمی دانم چه کردند شد چهره ی مخدوش اکبر دردسرساز با گوشِ بر نیزه فرو رفته ابالفضل شد رأسِ عباسِ دلاور دردسرساز این کوچه های تنگ و باریک هست قطعاً در بُرهه هایِ سختِ دیگر دردسرساز امروز در شام و زمانی در مدینه می شد به نسوان کلِّ معبر دردسرساز امروز زینب بر زمین افتاد و غش کرد یک روز سدِّ راهِ مادر دردسرساز 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
مشکل این شد که اسارت سر زینب افتاد زیر پا روسری و معجر زینب افتاد در سرازیری گودال که قاتل میرفت دلهره بین دل مضطر زینب افتاد ظاهرش تیغ روی حنجره شاه ولی باطنش تیغ روی حنجر زینب افتاد تا که انگشتر و انگشت به غارت بردند در شب بی کسی انگشتر زینب افتاد وای از آتش خیمه که شب یازدهم به روی چادر و خاکستر زینب افتاد شد خجالت زده از عمه سادات طناب آب شد تا که به بال و پر زینب افتاد دم دروازه کوفه دم دروازه شام از روی نیزه سر دلبر زینب افتاد اهل مجلس همه دیدند که در بزم شراب اشک از گوشه چشم تر زینب افتاد 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست سر خي معجر من و پيشانيت حسين اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست در بين راه نيزه تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟ ** گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
مشکل این شد که اسارت سر زینب افتاد زیر پا روسری و معجر زینب افتاد در سرازیری گودال که قاتل میرفت دلهره بین دل مضطر زینب افتاد ظاهرش تیغ روی حنجره شاه ولی باطنش تیغ روی حنجر زینب افتاد تا که انگشتر و انگشت به غارت بردند در شب بی کسی انگشتر زینب افتاد وای از آتش خیمه که شب یازدهم به روی چادر و خاکستر زینب افتاد شد خجالت زده از عمه سادات طناب آب شد تا که به بال و پر زینب افتاد دم دروازه کوفه دم دروازه شام از روی نیزه سر دلبر زینب افتاد اهل مجلس همه دیدند که در بزم شراب اشک از گوشه چشم تر زینب افتاد 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست سر خي معجر من و پيشانيت حسين اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست در بين راه نيزه تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟ ** گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
از خیمه بیرون می زنی، اما کجا دختر! این چیست که بی تاب تر کرده تو را دختر گم کرده ای چیزی مگر؛ یا تشنه ای شاید! اینسان که می گردی به دور نیزه ها دختر اطراف را آرام می گردی، هراسانی از حرمله اینقدر می ترسی چرا دختر! * ناگاه چشم دخترک بر نیزه ها افتاد می دید روی نِی، نشانی آشنا دختر یک سر، که از مجموع سرهای جهان سر بود یک سر که بوسیدست آن را بارها دختر یک سر، که روی نیزه چون خورشید می تابد بغض اش شکست و کرد آن سر را صدا دختر :بابا! دلم خون است؛ می بینی و می دانی جز سایه سار تو ندارد هیچ جا دختر قربان چشمت، باز کن جانِ جهانم را تا با تو درد دل کند این خوش ادا دختر بعد از تو سوزاندند و گریاندند و رنجاندند دارد حکایت ها ولی با زخم پا دختر خار مغیلان، تازیانه، سیلی و غارت مانده بگوید از چه ها و از کجا دختر * ناگاه از بالای نیزه سر تکانی خورد لب های زخمی گفت با صوت رسا: دختر غصه نخور دُردانه ام، تا شام راهی نیست میعاد ما آنجاست تا آنجا بیا دختر دختر نگاهی کرد و گفتا: چشم تو خونیس بابا به نرمی گفت: چشمت بی بلا دختر دختر به بابا گفت: لبهایت ترک خورده! بابا بگفتا: البلا للولا دختر دختر به بابا گفت که: من بی تو می میرم بابا به دختر گفت که: طاقت نما دختر تا شب گذشت و کاروان نیزه راه افتاد تا شام با عمه می آمد پا به پا دختر تا شب شد و کنج خرابه خوابِ بابا دید پاسی ز شب بیدار شد آن دلربا دختر بیدار شد بابای خود را خواست، آوردند و گفت و گفت و گفت با سر، حرف ها دختر القصه لبخندی زد و چشمان خود را بست چونان نسیمی شد که از ظلمت رها دختر * زینب فقط یک لحظه گفت آرام غساله! باقیست حرف شاعران همواره با دختر 🔸شاعر: _____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
باید که شرح داد خرابات طور را پای تو ریخت زمزم اشک طهور را باید که شست زلف تو را با گلاب ناب چون راهبی که درک نموده حضور را از بس که باد پنجه زده بین زلف تو باید که باز کرد گره های کور را پاهایم آبله زده بابا، عمو کجاست؟ باید عمو ادب بکند راه دور را انبان به دوش خانه ی ما هم سری زدی سهم خرابه کرده ای آیات نور را همراه اشک، سوره ی کوثر بخوان پدر بابا بخوان برای همه، این سطور را حوریه را کنیزی منزل نمی برند در بین طشت زمزمه کن "یا غیور" را از روی نیزه زمزمه کن "ان یکاد" را دیدی به دور قافله چشمان شور را؟ بخشیده ام به یمن حضور تو زجر را اما نخواه تا که ببخشم تنور را اما نخواه تا که ببخشم شراب را طشت طلا و بوسه ی چوب جسور را جان می دهم بیا و مرا تا نجف ببر تا که دوباره حس بکنم آن غرور را ... . 🔸شاعر: ______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
رمق نمانده به پاهای پر زآبله ام توان نمانده به جسم اسیر سلسله ام تو خود حدیث غمم را بخوان ز نیزه و کن نگاه بر دل بشکسته ی پر از گله ام اسارت و غل و زنجیر و تازییانه و سنگ گرفته از من خسته تمام حوصله ام تو درتنور تو در تشت و نیزه ها و من میان کوچه و بازار و پشت قافله ام اگر به دست من افتد فراق را بکشم چقدر دور و دراز است از تو فاصله ام عمو کجاست بیاید به داد ما برسد کجاست تا که ببیند اسیر حرمله ام من از یزید بگیرم تقاص خون تو را قسم به فاطمه پیروز این مقاتله ام کفن نداری و من هم کفن نمیخواهم خدا گواست که خشنود ازاین معامله ام 🔸شاعر : ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
دست و پا می زدی و خواهر تو بین گودال دست و پا گم کرد تیغ ها در طواف جسم تواند کعبه را بین اشقیا گم کرد گفت زینب که سهم دارم من از تنی که به خاک افتاده جسم او را به خاک و خون نکشید این چنین شد که او تو را گم کرد شمر می گفت با تنش چه کنیم؟ پیرمردی عصا زنان آمد بی حیایی به خیمه حمله نمود و سنان بود که دعا گم کرد قد زینب کمان شدست اگر علتش شد کمان ابروی تو تیر ها از کمان رها می شد و تورا بین تیر ها گم کرد روی تل دید زینب کبری آن تنی را که غرق تیر شده روی تل دید مادری را که در جوانی ضعیف و پیر شده روی تل دید عده ای نامرد سمت گودال خون سرازیرند دید بعد از عموی تشنه لبان بزدلان در مصاف چون شیرند دید زلفی که در کشاکش باد نغمه ی ظلم را بنا کرده دید آن خنجری که سر را از ، پیکر شاه دین جدا کرده دید شخصی که با صدای رسا نعره می زد نبرد مغلوب ست دید در قتلگاه بر سر آن پیرهن کهنه ی تو آشوب است دید انگشتر عقیق یمن در نمی آید و درخشان است دید یک جفت چکمه در دست یک حرامی مست دیوانه ست هر کسی از تن غریب حسین یادگاری کمی به غارت برد آی ...مردم به روی آن تل بود که عقیله هزار مرتبه مرد 🔸شاعر: ________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️