#حضرت_رقیه #مصائب_شام
از خیمه بیرون می زنی، اما کجا دختر!
این چیست که بی تاب تر کرده تو را دختر
گم کرده ای چیزی مگر؛ یا تشنه ای شاید!
اینسان که می گردی به دور نیزه ها دختر
اطراف را آرام می گردی، هراسانی
از حرمله اینقدر می ترسی چرا دختر!
*
ناگاه چشم دخترک بر نیزه ها افتاد
می دید روی نِی، نشانی آشنا دختر
یک سر، که از مجموع سرهای جهان سر بود
یک سر که بوسیدست آن را بارها دختر
یک سر، که روی نیزه چون خورشید می تابد
بغض اش شکست و کرد آن سر را صدا دختر
:بابا! دلم خون است؛ می بینی و می دانی
جز سایه سار تو ندارد هیچ جا دختر
قربان چشمت، باز کن جانِ جهانم را
تا با تو درد دل کند این خوش ادا دختر
بعد از تو سوزاندند و گریاندند و رنجاندند
دارد حکایت ها ولی با زخم پا دختر
خار مغیلان، تازیانه، سیلی و غارت
مانده بگوید از چه ها و از کجا دختر
*
ناگاه از بالای نیزه سر تکانی خورد
لب های زخمی گفت با صوت رسا: دختر
غصه نخور دُردانه ام، تا شام راهی نیست
میعاد ما آنجاست تا آنجا بیا دختر
دختر نگاهی کرد و گفتا: چشم تو خونیس
بابا به نرمی گفت: چشمت بی بلا دختر
دختر به بابا گفت: لبهایت ترک خورده!
بابا بگفتا: البلا للولا دختر
دختر به بابا گفت که: من بی تو می میرم
بابا به دختر گفت که: طاقت نما دختر
تا شب گذشت و کاروان نیزه راه افتاد
تا شام با عمه می آمد پا به پا دختر
تا شب شد و کنج خرابه خوابِ بابا دید
پاسی ز شب بیدار شد آن دلربا دختر
بیدار شد بابای خود را خواست، آوردند
و گفت و گفت و گفت با سر، حرف ها دختر
القصه لبخندی زد و چشمان خود را بست
چونان نسیمی شد که از ظلمت رها دختر
*
زینب فقط یک لحظه گفت آرام غساله!
باقیست حرف شاعران همواره با دختر
🔸شاعر:
#ابراهیم_قبله_آرباطان
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#اربعین_حسینی
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
تا بارگاه قبلهٔ حاجات میرویم
قسمت اگر شود به ملاقات میرویم
میقات ما حسین، ملاقات ما حسین
زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو
ما حلقه بستهایم به دور نگین تو
ما را کشانده است کجاها طنین تو
افتادهایم در گذر اربعین تو
ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین
ما چون کبوتران حرم پر شکستهایم
از آشیان گذشته و از خود گسستهایم
چون صیدهای زخمی در خون نشستهایم
یعنی که دل به لذت دیدار بستهایم
مرهم حسین، صبر حسین و شفا حسین
ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود
راز به خون تپیدن خون خدا چه بود
آن جوشش صدای تو در کربلا چه بود
دادی بها به خون خودت، خونبها چه بود
ای خون پاک تو، همهدم خونبها حسین
با بادها بگو که هوایم هوای توست
با نایها بگو که نوایم نوای توست
بغضی که در تلاوت در خون رهای توست
سودای آتشیست که بر خیمههای توست
ای تا ابد، نوای من بینوا حسین
گلزخمها شکفته شده روی پیکرت
چون کعبه فوجِ تیغ گرفتهست در برت
بعد از تو دشت، یکسر«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت»
بالا سرت، بلند سرت، تا خدا، سرت
بر ما چه رفته است به شوق تو «یا حسین»
🔸شاعر:
#ابراهیم_قبله_آرباطان
___________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————