eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
364 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم مانند علی بی کسم اَحباب ندارم پیغام مرا زود به حیدر برسانید: جز گوشه ی اَبروی تو محراب ندارم باید که بپوشانم از او چهره ی خود را با زخم و کبودی رخ مهتاب ندارم طِفلی حسنم دیده که نامرد مرا زد با گریه بمن گفت: دگر خواب ندارم فِضّه بگمانم که حسینم زده فریاد: مادر شده ام تشنه ولی آب ندارم دیدم که علی خیره به در مانده و با خود می گوید از این پس گل نایاب ندارم پنهانی و شب دفن کنید این تن من را یک دلخوشی از این دو سه اَصحاب ندارم پهلو و سر و صورت و بازو، در و مِسمار یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم 🔸شاعر: _______________________
دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است هرکس که شد بی فاطمه تنهاست، تنها سرمایه‌ی هستی فقط زهراست، زهرا زهرا کجا و آن همه آزار، ای وای زهرا کجا و در کجا، دیوار، ای وای انسیه ی احمد کجا و نار، ای وای حورا کجا و ضربه ی مسمار، ای وای بین در و دیوار و آتش بود زهرا با دشمنان هم در کشاکش بود زهرا افسوس مشتی دیو و دد از او گذشتند با ضربه ی مشت و لگد از او گذشتند بر دست او شلاق زد، از او گذشتند فریاد زد: "بابا مدد!" از او گذشتند یک لحظه یاد محسنش افتاد و افتاد یک صیحه از عمق جگر سر داد و افتاد 🔸شاعر : _______________________
به خدا علت ایجاد دو عالم زهراست پاره ی پیکر پیغمبر خاتم زهراست بهترین مایه ی آرامش جانِ مولا شادی قلب نبیُّ الَه اعظم زهراست نه فقط الگوی زن های زمانش بوده الگوی آسیه و اسوه ی مریم زهراست و بهشت است که زیر قدمش خلق شده جلوه ی معنوی کوثر و زمزم زهراست گریه کن های حسین بن علی می دانند اولین گریه کن ماه محرم زهراست هر که آمد سر این سفره خودش آورده بانی اصلی این بیرق و پرچم زهراست اشک را روزی ما کرد خود این بانو صاحب اصلی این بارش نم نم زهراست حیف از این فاطمه که پشت در افتاد زمین آن که شد قامتش از جور و جفا خم زهراست آه ما گریه کن قد خم زهراییم آه ما گریه کن عمر کم زهراییم 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم  غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم  هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد  عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!  اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید  سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!  گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم  کاش می بودم و غمخوار علی می بودم  زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست  سند مستندم: بازوی خون آلودم!  من نفس می زدم و او کف افسوس به هم  من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!  ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!  جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.  🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
اصلاً خودَش می خواست اینجا کَم ‌بماند او رفت تاکه هم نماند هم بماند عالِم ترین عَلامه ها گفتند : او رفت تا در غمِ این عالِمه عالَم بماند از بس که عفت داشت باید روضه اش هم در چادری از جنس ابریشم بماند (دَر)ها همه یک روضه ی بازند تا باز این زخمِ بازِ شیعه بی مَرهم بماند در روضهْ چایِ (قند پهلو) هم برآن شد تا داغمان در (سینه) تازه دم بماند! بانو نشد در مهربانی سُست هرگز تا پایه های عَرش هم محکم بماند شُد صورتَش یک سیبِ سُرخ امّا بَدان را بخشید تا روی زمین آدم بماند آری شکستند و شکستند و شکستند هم حرمتَش را هم دلَش را هم... بماند! 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
۴۵_روز ناله کم کن تا نبینی بر لبانم آه را غصه ی تو داده بر من این غمِ جانکاه را   میکنی این خانه را خود رو براه و میبری از دو پای حیدرت بانو توانِ راه را   خوب میدانم چه دردی در وجودت میکشی زانکه دیدم دودِ بر در...خونِ بر درگاه را   با پرِ چادر مپوشان صورتت از روی من تا ببینم محرمم آن چهره ی چون ماه را   رو به درگاه خدا کن دست خود بالا ببر کن دعایی حالِ این قوم بدِ گمراه را   گر که میخواهی نمیرم جان زهرا قطع کن گریه های جانگداز و ناله ی ناگاه را   میروی تو میرود سنگ صبورِ خانه ام میروم تا پر کنم از غصه هایم چاه را    🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
آن لحظه ای که حرمت آل عبا شکست ارکان عرش وفرش و زمین و سما شکست میخانه شعله ور شد و پیمانه غرق خون گویا سبوی میکده ی کبریا شکست آیینه ی پُر از تَرَک خانه ی علی باضرب تازیانه و در زیر پا شکست بازو کبود و سینه گرفتار میخ شد بعد از فشار ، پهلوی خیر النسا شکست پروانه بین شعله فقط بال و پر زده ای وای از اینکه بال و پرش بی صدا شکست سقط جنین و زخم زبان شد نصیب او کوثر به خون نشست و دل هل اتی شکست با ناله ای که فاطمه زد یا ابا الحسن رکن و مقام و کعبه و سعی و صفا شکست جام بلا به دست علی بود و آن میان حتما غرور و غیرت شاه ولا شکست بغض علی به سینه ی اهل سقیفه بود بعد از نبی تمامی حجب و حیا شکست این کینه ها قضا و قدر را به خون کشید وقتی حریم خیمه ی خون خدا شکست وقت غروب و غارت اهل حرم که شد عیسی به سینه میزد و موسی عصا شکست یک عده بی حیا به تنی سنگ میزدند دندان و استخوان شَهِ نینوا شکست با نیزه ای که رفته میان گلوی او پشت و پناه زینب مشکل گشا شکست ازبس که تیرو نیزه به رخسار او زدند روی عزیز اهل کسا بی هوا شکست 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است،مادرمان رو به قبله است https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است،مادرمان رو به قبله است https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀❣🍀 موزیک ویدئو بی بی حرم با صدای حامد زمانی و حاج عبدالرضا هلالی 💐السَلامُ عَلَیکٍ یا فاطِمَةُ الزَّهراء (س) 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
جذبه از یاقوت و گوهر میرود سورۂ اخلاص و کوثر میرود زجرها دیده ست اما غرق شوق؛ محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع) هر زمان که جانبِ «در»... میرود گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب خوب میداند که آخر میرود... نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و دیگر از آغوش بستر میرود با چه حالی حضرت دارالشّفا مضطر و بشکسته پیکر میرود از دو چشمش اشک جاری میشود تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛ تشنه در آغوش ِ مادر میرود! 🔸شاعر: _____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت "یافاطمه" عزیزترین اسم اعظم است این ذکر را امان زمان دم‌به‌دم گرفت  روز جزا عجیب زیانکار می‌شود هر کس دعای فاطمه را دست‌کم گرفت دستش شکست دست علی را رها نکرد او یک تنه برای ولایت علم گرفت سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد مادر که گفت "فضّه" پدر باز غم گرفت آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان مسمار کج شد و به پر مادرم گرفت 🔸شاعر : ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟ این سوز گریه های غریبانه ی علیست - "کای مونس شکسته دلان حال ما ببین" در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست "آن در که جبرئیل امین بود خادمش" آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست "خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش از این به بعد، دختر دردانه ی علیست حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟ "سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟ این جان حیدر است که در حال رفتن است دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟ در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟ پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟! ای پاسخ سلام بدون جواب من چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من از کار من همیشه گره باز کرده ای تنها تو در به روی علی باز کرده ای هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو باشد قبول همسفر من! برو ولی... از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی... احساس های دخترمان پس چه می شود؟ تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟ زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو! مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو! حرف از فراق بین تو و من نبود که! اصلا قرار زود پریدن نبود که! آتش گرفت بال تو و من گداختم بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم آن روز روی قلب علی خورد میخ در بدجور آبروی مرا برد میخ در آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود بانو حلال کن که علی دست بسته بود با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن کار تورا به فضه کشاندست میخ در ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید سرت سلامت اگر غصه سر نمی آید رشید شهر چرا دست بر کمر داری؟ به تو گرفتن دست از کمر نمی آید گره گشای همه دست های بسته علی به دست حیدری ات بند و پر نمی آید ‌‎سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند ز دست و بازوی من کار برنمی آید میان شعله من و در بهم گره خوردیم علی ز پهلوی من میخ در نمی آید 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
فضه که هست! پس تو چرا کار می کنی!؟ جارو نکش که سرفه امانت نمی دهد نانی بخور! عزیز دلم آب رفته ای! این کاسه های آب توانت نمی دهد دنبال رنگ چهره در آیینه ات نباش آیینه شرم کرده، نشانت نمی دهد تابوت قوس دار و عجیبی که ساختم شرحی ز حجم جسم کمانت نمی دهد دستاس! دست فاطمه ام پینه بسته است از خواهش من است تکانت نمی دهد 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
جانمازت را ملائک بوسه باران می کنند ای که از عطرِ خدایی روز و شب آکنده ایی دلشکسته ، باز بر همسایه ها کردی دعا با همین چشمان نیمه باز ، هم بخشنده ایی روشناییِ بخش چشمان علی هستی هنوز گر چه ابری گشته رویت بهر من تابنده ایی چشم بر من دوختی ، حرفی بزن ،دلواپسم لااقل پلکی بزن تا که بدانم زنده ایی 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
دوباره در دلم آشوب عالم آمده است قیامت آمده یا که مُحرّم آمده است عزای کیست که حتی خود مُحرّم هم به سر زنان و پریشان و درهم آمده است عزای اشرف اولاد آدم است آری عزای بنت نبی مکرم آمده است تمام خلق دچار مُحرّمند ولی برای فاطمه دل‌های مَحرم آمده است دوباره فاطمیه آمد و یقین داریم در این حسینیه صاحب عزا هم آمده است وضوی گریه بگیر و بیا که در روضه عزیز فاطمه با قامت خم آمده است رواست مردن از این غم که پشت درب بهشت برای سوختن گل جهنم آمده است 🔸شاعر:   _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
مادرم معنای مهر و معنی ایثار بود مادرم بهر علی مرتضی غمخوار بود مادرم زهرا همیشه فکر مردم بوده است ورد لب هایش فقط الجّار ثم الدّار بود مادرم هرگز نشد مغلوب دشمن چونکه او مثل پیغمبر اشداء علی الکفّار بود مادرم هجده بهار از حی سرمد عمر خواست مادرم در سن هجده سالگی بیمار بود در شب تدفین زهرا،اهل خانه مضطرب غصه ی ما اهل بیت از داغی مسمار بود اف بر این دنیا که پیش چشم زینب،مادرش یکّه و تنها میان آن در و دیوار بود مرتضی هنگام غسل پاره ی جان رسول دید جای تازیانه بر تنش بسیار بود سینه و بازو بجای خود،چرا سر درد داشت؟ مادرم تا صبح از درد کمر بیدار بود دردگردن،دردپهلو کار او را سخت کرد آب خوردن هم برای مادرم دشوار بود درد پهلوها امان مادر مارا برید مادرم باهر نفس در محنت و آزار بود درد دارد ضربه خوردن از در و دیوار و میخ مادرم هرروز،یکساعت فقط هُشیار بود ارث او پوشیدگی و دوری از نامحرم است دخترش زینب چرا راهی آن بازار بود؟ فاطمه نامی چو زهرا سوخت در کرب و بلا ارث او از مادرش سوزش میان نار بود 🔸شاعر: _____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
نام علی را هر نفس تکرار می کرد افلاک را از نور خود سرشار می کرد بر عهده رزق عالم لاهوت را داشت روح الامین در منزل او کار می کرد هر روز مانند نبی معراج می رفت تا خویش را در آینه دیدار می کرد آیینه بود و در تجلی کمالش نور حسین خویش را اظهار می کرد درگاه قدس از مقدم او نور می خواست پس به غبار راه او اصرار می کرد درکش برای خاطر خورشید سخت است آتش چرا با چادرش پیکار می کرد بی اذن آتش در رواق خانه آمد ترغیب بی شرمانه ی مسمار می کرد تا میخ در راه دگر را پیش گیرد از او تمنا حیدر کرار می کرد دستار زهرا در تب او سخت می سوخت خیلی گلایه از در ودیوار می کرد ای کاش قدری تازیانه نرم خو بود با دست زهرا مهربان رفتار می کرد با چارچوب در غمش را قاب کردند رنگ کبودی، جلوه اش را تار می کرد باغ فدک گلزار گلهای بنفشه است یاد از رخ نیلی او بسیار می کرد 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
دوباره در دلم آشوب عالم آمده است قیامت آمده یا که مُحرّم آمده است عزای کیست که حتی خود مُحرّم هم به سر زنان و پریشان و درهم آمده است عزای اشرف اولاد آدم است آری عزای بنت نبی مکرم آمده است تمام خلق دچار مُحرّمند ولی برای فاطمه دل‌های مَحرم آمده است دوباره فاطمیه آمد و یقین داریم در این حسینیه صاحب عزا هم آمده است وضوی گریه بگیر و بیا که در روضه عزیز فاطمه با قامت خم آمده است رواست مردن از این غم که پشت درب بهشت برای سوختن گل جهنم آمده است 🔸شاعر:   _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
زمین بدون تو گم می‌کند بهارش را گرفته است جهان از تو اعتبارش را به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش نبرده است دل آفریدگارش را خدا به خاطر تو خلق کرد دنیا را سپس‌ سپرد به دست تو اختیارش را چه بنده ها که خدا آفریده است ولی عیان نمود فقط با تو شاهکارش‌را هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید،ولی‌کاش بعد‌از این دیگر میان شعله نبیند کسی نگارش را خوش است‌چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را به فرض کل درختان قلم شوند،_قلم چگونه وصف کند حُسن بی شمارش را برای آدمیان جا نمانده ،وقتی‌که احاطه کرده هزاران ملک مزارش را 🔸شاعر: _________________________
دمِ آخر وصيتی دارم  اي علی جان به خاطرت بسپار  نيمه شبها حسينِ دلبندم  با لب تشنه می شود بيدار   بارِ سنگين اين وصيت را از سرِ شانه های من بردار قبل خوابيدنش عزيز دلم ظرف آبی برای او بگذار   گريه كردم ز غربتش ديشب تا سحر سوختم برای حسين با همين دست ناتوان امروز پيرهن دوختم برای حسين   كفنش را به زينبم دادم حرف های نگفته را گفتم چند ساعت برای دختر خود فقط از رنج كربلا گفتم   گفتمش ميوه ی دلم زينب كربلا باش يار و ياور او ظهر روز دهم به نيتِ من بوسه ای زن به زير حنجر او وقت افتادنش به روی زمین چشم خود را ببند مثل خدا صبر كن دختر عقيله ی من قهرمان بزرگ كرب و بلا 🔸شاعر: _____________________________
امشب که ناله از لبت اُفتاده رو مَگیر بعد از سه ماه که تبت اُفتاده رو مَگیر دیدار تو اگرچه غم انگیز می‌شود بعد از سه ماه قسمتِ من نیز می‌شود دردِ عیال دارم و پیرم نموده‌اند سی و سه سال دارم و پیرم نموده‌اند این آشیانه داغِ پرستو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود امروز فضه گفت که خانم وضو گرفت بعد از سه ماه خانه‌ی ما رنگ و بو گرفت گفتم که کار کم بکن اینجا عزیزِ من ممنونِ نان تازه ام اما عزیزِ من نان را بدونِ قوَت بازو نمی‌پزند نان را که با جراحت پهلو نمی‌پزند این خانه مدتیست که جارو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود اصرار می‌کنیم که نانی -کمی- بخور ای پلکِ نیمه باز تکانی -کمی-بخور رد تو از تنور به بستر هنوز هست زینب دوید گفت که مادر هنوز هست او دختر است حسرتِ آغوش می‌خورد این سینه‌ی شکسته-بمان-جوش می‌خورد دستت شکسته است که بالا نمی‌رود؟ این شانه‌ات چه دیده چرا جا نمی‌رود چشمِ تو نیز بستن بازو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود یادم نرفته تا در خانه تو را زدند یادم نرفته با در خانه تو را زدند چشمِ علی شکستنِ اَبرو ندیده بود من را مدینه دست به زانو ندیده بود امشب چقدر پیشِ حسن سوخت دخترت امشب ببین که با سه کفن سوخت دخترت گفتی وصیتت دو سه بوسه به حنجر است گفتی لباسِ محسنِ تو قدِ اصغر است ** بس کن رباب دستِ خودت را تکان نده بر رویِ نیزه زخمِ گلو را نشان نده بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود سهمت دوباره خنده‌ی انظار می‌شود 🔸شاعر: _________________
زمین بدون تو گم می‌کند بهارش را گرفته است جهان از تو اعتبارش را به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش نبرده است دل آفریدگارش را خدا به خاطر تو خلق کرد دنیا را سپس‌ سپرد به دست تو اختیارش را چه بنده ها که خدا آفریده است ولی عیان نمود فقط با تو شاهکارش‌را هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید،ولی‌کاش بعد‌از این دیگر میان شعله نبیند کسی نگارش را خوش است‌چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را به فرض کل درختان قلم شوند،_قلم چگونه وصف کند حُسن بی شمارش را برای آدمیان جا نمانده ،وقتی‌که احاطه کرده هزاران ملک مزارش را 🔸شاعر: _________________________
خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد در آتش زده شد ضربدرِ ضربه‌ی پا خواست تا دفع کُنَد ضربِ دَرَش را که نشد تاکه در خورد به او دادِ علی در آمد هرچه او کرد نفهمد اثرش را که نشد آتش ، جمعیت ، داد ، در ، دود ، علی خواست از اینهمه گیرد خبرش را که نشد خم شده تا نرسد بر پسرش زخمی تیز تا به گهواره ببیند پسرش را که نشد *** تاکه فهمید کشیدند علی را بُردند رفت با دست بگیرد کمرش را که نشد تا به مسجد برسد آنقدری راه نبود رفت... بستند مسیرِ گذرش را که نشد  قنفذ آمد نگذارد برسد تا مسجد تا مغیره شکند بال و پَرَش را - که نشد گرچه او رد شد و تا خانه علی را آورد... خواست پنهان بکند زخمّ سرش را که نشد 🔸شاعر: ________________________