eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
346 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع واقعه " اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر " بود دهان طعنه پر از ظلمت و تنفر بود نداشت در سر خود چشم دیدن حق را که لاعلاج ترین درد او تکبر بود نبود غیر حسد در دل خدانشناس و شرک و جاهلیت میوه اش تمسخر بود نبود مستحق ناسزا شنیدن ها کسی که گفته ی او مثل وحی در خور بود شکسته بود دلی از عناصرالابرار سقیفه ای که در انصاف سست عنصر بود به پاس مزد رسالت زدند فاطمه را به زعم لات و هبل بهترین تشکر بود نداشت فرق زیادی اگر که با شمشیر.‌‌‌.‌. غلاف قنفذ وحشی بی حیا پر بود حسن شمرد پس از رفت و آمد دشمن یکی دو تا نه چهل رد پا به چادر بود دو ضربه خورد پس از بی هوا کتک خوردن به روی صورت مادر نشان آجر بود نبود علت قتل حسن دو جرعه ی سم که قاتل پسرش روضه ی تحیر بود 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
مثل حسن , مثل حسین , آقاست محسن نور دو چشم حضرت زهراست محسن در این فضیلت مثل و مانندی ندارد اول شهیدِ غربت مولاست محسن ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
قرار بود که مثل حسن پسر باشی عصای دست من و پیری پدر باشی ببخش مادر خود را که با خود آوردت بنا نبود که آن روز پشت در باشی قرار بود بمانی شتاب جایز نیست بنا نبود مسافر که رهگذر باشی تمام هستی من می رود اگر بروی ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی و یا تمامی اینها فقط مقدّمه ای است که اتفاق خبرهای شعله ور باشی و اولین بشوی قبل از آنکه عاشورا شهید کوچک و شش ماهه ی پدر باشی نخورده شیر مرا ! مادرت به قربانت که میخ حادثه را خواستی سپر باشی 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد دلشوره هایش یک به یک معنا گرفت و از آنچه می ترسید پیغمبر شروع شد در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود ایام سخت غربت حیدر شروع شد گفتند با هم در سقیفه بی حیاها وقت تلافی کردن خیبر شروع شد بعد از پیمبر هر کسی هر چه شنیده باید بداند روضه از یک در شروع شد گفتند از بغض علی با یاد خیبر باید که آتش زد به این خانه به این در وقتی که آتش بر در و دیوار افتاد زهرا به دنبال دفاع از یار افتاد میخ دری که از خجالت آب می شد دل را به دریا زد پی آزار افتاد آن سینه ای که مخزن سر خدا بود کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد با ضربه ای در را درآوردند از جا... گویا به روی مادری بیمار افتاد تا بی حیایی وارد بیت علی شد دستی به روی چشم هایی تار افتاد آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد طوری مغیره زد دگر از کار افتاد باب جسارت را همین ها باز کردند بی حرمتی را با حسن آغاز کردند مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود آنقدر که در خانه هم بی هم سخن بود با زهر کینه روزه را افطار کرد و... قبل از سحر بی تاب شد، خونین دهن بود بعد از شهادت پیکر پاک و غریبش آخر اسیر فتنه یک پیرزن بود این روضه را باید که واضح تر بگویم هفتاد چوب تیر روی یک بدن بود تابوت هم از غربتش خون گریه می کرد بر روی لبهای حسین جانم حسن بود گر چه عزای مجتبی در عالمین است اما گریز روضه های ما حسین است 🔸شاعر: _________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
اگرچه لحظه لحظه روضه هایش میکشد ما را هنوز آهش تماشایش صدایش میکشد ما را میان شعله ها بود و پر پروانه آتش بود در آتش، هیزم آتش، چادر آتش، خانه آتش بود فقط نه چادر خاکی کمی از معجرش هم سوخت رسیدم پشت در دیدم نه مادر دخترش هم سوخت گره زد چادرش را بر کمر افتاده راه افتاد زنی مجروح رفت اما به دست یک سپاه افتاد میان جمع نامحرم غریبی بی پناه افتاد و رد سرخ خونی هم به دنبالش به راه افتاد به قنفذ یا مغیره نا نجیبی گفت: بیکاری! زنی برد آبروی ما علی را برد نگذاری غلاف تیغ پیدا شد سر شلاق بالا رفت میان کوچه در خونابه مادر ماند و بابا رفت گلی از ساقه اش تا شد میان خار و خس افتاد مغیره از نفس افتاد قنفذ از نفس افتاد  دویدم سمت مادر تازیانه خورد بر دوشم صدای استخوان بازویش پیچید در گوشم 🔸شاعر: ؟؟؟ _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
مدینه غرق ماتم بود و دلها خانه غم بود فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد مات بود سکوت آفرینش با قیام حشر توأم بود سراسر مسلمین را قامت از بار الم خم بود خلایق با دلی بشکسته میگفتند پیوسته محمد در سرای جاودانی رخت بر بسته در آن روزی که خون جاری ز چشم هر مسلمان بود گلوی آفرینش پاره از فریاد و افغان بود سپهر نیلگون را در درون سینه طوفان بود علی مشغول غسل آن سفیر پاک یزدان بود به نقش دوستی دشمن سرکین آفریدن داشت -ز جسم زنده قرآن هوای خون مکیدن داشت سقیفه مرز شورای افرادی ستمگر بود سقیفه پایگاه خصم سرسخت پیمبر بود جنایت، حق کشی غارت ستم، در حق حیدر بود نه بلکه جنگ با قرآن و اسلام و پیمبر بود در آنجا با حضور چند تن اوباش شورا شد جنایاتی که در او تا قیامت رفته امضاء شد اگر برپا نمیگردید این شورای ننگ آور نمیگردید ره گم کردهای اسلام را رهبر نمیشد غصب حق بن عم و داماد پیغمبر نمیزد بر سرای فاطمه دست خسی آذر یزید و ظلمهایش بود محصول همین شورا که خونها ریخت از آزادگان لعنت بر این شورا چه شورایی که باب فتنه از آغاز آن وا شد چه شورایی که با آن قامت عدل و شرف، تا شد چه شورایی که با آن رخنه در اسلام پیدا شد چه شورایی که استحکام آن با خون زهرا شد نفاق و فتنه و آشوب و طغیان بود این شورا ستم در حقّ اهل بیت و قرآن بود این شورا دو روز اسلام را رخت غم و اندوه شد در بر یکی در روز شورا و یکی در مرگ پیغمبر به مرگ مصطفی شد عالم اسلام بی رهبر به شورا گشت کوته دست خلق از دامن حیدر کسیکه قائل قول سلونی بود تنها شد خسی که از اقیلونی سخن میگفت، مولا شد سیه ماری که عمری لانه در آغوش قرآن داشت به قصد پیکر دین در دهان پر زهر دندان داشت به باطن کفر و در ظاهر هزاران رنگ ایمان داشت صمد گوی و صنمها در درون سینه پنهان داشت پس از مرگ نبی اسلام را پنداشت بی رهبر به مسجد آمد و زد حلقه در محراب پیغمبر شده چوپان مردم گرگ خون آشام از یکسو گشوده چنگ بر نابودی اسلام از یکسو مسلمانان بسان مردگان آرام از یکسو امیرالمؤمنین تنها در آن ایّام از یکسو به چشم نازبیننش بود از رنج و الم خاری نبود او را بغیر از فاطمه یار وفاداری همه این رنجها محصول آن شورای ننگین بود که اصلش جنگ با قرآن و نامش یاری دین بود علی را جاری از چشم خدا بین اشک خونین بود عدو مست خلافت بود و کامش سخت شیرین بود چنان مست ریاست شد که بر احکام دین پزد شرار افروخت در بیت خدا سیلی به زهرا زد هنوز از مرگ پیغمبر فغان خلق بر پا بود سرکش بی کسی بر چهرة اسلام پیدا بود که در موج فضا آتش بلند از بیت زهرا بود امیر مؤمنان هم در سکوت خلق تنها بود کجا یک تن تواند غصب کردن حق مولا را سکوت خلق و همراهیّ دشمن، کشت زهرا را برون شد ز آستین حق کشیها دست بیدادی شرر افروخت در بیت ولایت سست بنیادی که سرزد شعلهاش از قلب هر انسان آزادی تو گویی در درون شعلههایش بود فریادی که آن فریاد از عمق دل دخت پیمبر بود ولی افسوس گوش امّت از بشنیدنش کر بود هنوز آن آتش سوزنده در دلها شرر دارد هنوز از دیده جاری شیعه خوناب جگر دارد به هر صبح و مسا، فریاد و اشک بیشتر دارد مگر روزی که فرزندش نقاب از چهره بردارد نماید همو خورشید فلک رخسار دلجو را بگیرد انتقام مادر بشکسته پهلو را امام منتظر ای مهدی موعود ادرکنی ولی الله اعظم حجّت معبود ادرکنی فروزان روی حق را شاهد و مشهود ادرکنی الا ای کعبه دل قبلة مقصود ادرکنی مپوش از خلق ای پشت حقایق روی زیبا را اجابت کن دعای میثم افتاده از پا را 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
کفاف داد اگر عمر من به ماتم تو دعا بکن که بمیرم به زیر پرچم تو بهشت را وسط سینه تو می یابد کسی که در همه عمرش شده ست آدم تو به سوز دل به دلم چای این حسینیه گفت که دم به دم نفسش زنده است از دم تو حدیث چشم ترم در عزات این گونه است گیاه خشک که وابسته شد به شبنم تو چه می توان بنویسد بشر ز نام تو چون غدیر رفته به قربان اسم اعظم تو ربیع الاول و ثانی، رجب و شعبانم همه فدایی یک روز از محرم تو چه خوش شبیه پدربذل و بخششی داری به دست دیگری افتاده است خاتم تو خوشا اصابت سر بر اصالت محمل خوشا که سر زند از خواهر مکرم تو مصیبت همه اولیا یکی است ولی امان ز ماتم تو، الامان ز ماتم تو 🔸شاعر: ___________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد 🔸شاعر : ؟؟؟؟ __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین قبله ی حاجات ما، اوج عبادات ما روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین یکی بدون حرم، یکی بدون کفن سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر کشته ی یک ماجرا، یا حسن و یا حسین حسن امام حسین، حسین اسیر حسن هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین 🔸شاعر: _________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود دعوا برای غارت رأس امام بود ای کاش مانده بود لباسی که داشتی شاید برای مادر تو التیام بود می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده در قتلگاه دور و برت ازدحام بود فرمود تا امام علیکن بالفرار بهر مخدرات فرار التزام بود عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست این قوم پست در صدد انتقام بود رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیه به آیه صوت رسایش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله می سرود بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود 🔸شاعر : ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
شبِ جمعه است هوای حرم افتاده سرم بارَم و بستم و در کوچه ی دل در به درم عشقِ تو کرده منو بی سرو پا مستِ جنون هر طرف گنبد و من کفترِ بی بال و پَرم https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
تابیده است از دو طرف بر تو آفتاب هم دختر حسینی و هم دختر رباب هرچند آمنه ست و امینه، ولی رباب نام تو را سکینه ی خود کرده انتخاب درباره ی مقام بلندت حسین گفت: ممسوس در خداست شبیه ابوتراب در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را شد "فخرة النسا" لقب از "سیدالشباب" ای ننگ بر تمام قلم های روزگار وقتی نمانده نام تو در این همه کتاب از آن زمان که راویه ی "شیعتی" شدی دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم شد قوت غالب تو فقط رنج یا عذاب درد تو را شنیده ام از سهل ساعدی داغ تو را گرفته ام از مجلس شراب "بس کن که ناله ات جگرم را کباب کرد" این حرف را شنیده ای از فاطمه به خواب رویش سیاه باد و دودستش شکسته باد هرکس که دست های تو را بسته با طناب هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد گیرم هزار بار رسیدی به اضطراب شان تو با شکوه تر از حرف های ماست هرکس دروغ بسته به تو خانه اش خراب باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج زیرا دعای خسته دلان هست مستجاب 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم آمدم اما سر بازار، تحویلم بگیر به همه گفتم که من هم نوکرت هستم، نکن نسبتم را با خودت انکار، تحویلم بگیر کم که یادت می کنم تو بیشتر یادم بکن باز هم منت سرم بگذار، تحویلم بگیر آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا پیش مردم دست کم یک بار تحویلم بگیر از تو خیر دائم و از ما به تو شر می رسد گرچه دائم دادمت آزار، تحویلم بگیر جان آقایی که برد از کوچه تا خانه خودش مادرش را با دو چشم تار... تحویلم بگیر 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
وقتی امام عصر ما امشب عزادار است برپایی این روضه ها واجب ترین کار است پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد امشب تمام عرش با آقا عزادار است بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟ زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟ با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..." مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش... ...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت: بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است در سامرا بوی مدینه می رسد انگار آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟ در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح... ...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را در کربلا شرمندگی سهم علمدار است سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
به شوق از تو سرودن حروف جان بدهند اگر اجازه مدحت به این زبان بدهند تمام ثانیه ها گریه برغمت کردند که تسلیت به دل صاحب الزمان بدهند تنت میان تب است و دو دست لرزانت ستون عرش خداوند را تکان بدهند سوال کرده ام از نام قاتلت اما مقاتل حسنی کوچه را نشان بدهند هجوم برجگرت برده زهر بامسمار خداکند به جگر گوشه ات امان بدهند چقدر کاسه خودش را روی لبت زدتا عنان مرثیه ات را به خیزران بدهند تقاص جان‌تورا زهر میدهد ؟هرگز تقاص جان تورا خولی و سنان بدهند به سمت روضه ی سر می دوند مصرع ها اگر اجازه ی روضه به روضه خوان بدهند دوید خواهر اوتا سر ازتنش نبرند سربریده ی اورا به این و آن بدهند عبا و پیرهنش را که گرگ‌ها بردند عقیق سرخ‌ یمن‌ را به ساربان بدهند… 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که بود نبض دو عالم در دست شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش حسن العسکری از زهر جفا می سوزد حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن که خداوند نگه دارد و از هر خطرش دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش خانه را که عدو دست به غارت زده است اتش ظلم بر افروخته از بام و درش آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست بار الها که مؤید نفتد از نظرش 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
سامرا اى شهر ماتم هاى من خوشه چین خرمن غمهاى من مرغ دل از خاك تو پر مى‏كشد جام كوچ سرخ را سر مى‏كشد اینهمه غم كه دلم را پر نمود قامت خورشید را خم كرده بود گاه رنجور از اسارت مى‏شدم شاهد صدها جسارت مى‏شدم گاه مى‏شد از جفاى ناكسان مى‏شدم همخانه با درّندگان مانده خورشید توانم در شفق نیست در عُمق نگاه من رمق چار ساله كودكم با چشم زار مى‏كشد در سجده هایش انتظار او پرا ز احساس درد بى كسى است اشك چشم او پراز دلواپسى است ساقى یك جرعه آب زمزم است زخم تشنه بودنم را مرهم است مثل من كه خوانده‏ام او را به بر فاطمه خوانده است او را پشت در بر غریبى على مؤمن شده شاهد جان دادن محسن شده او كتاب پر ز درد فاطمه است یوسف صحرا نوردِ فاطمه است انتقام فاطمه در خشم اوست ذوالفقار مرتضا در چشم اوست او بود احیاگر قرآن و حج شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای جگر گوشه امان از جگرم مهدی جان زهر آتش زده پا تا به سرم مهدی جان لرزه افتاده به جانم، تو بیا راحت جان ای رخت روشنی چشم ترم مهدی جان سر من بر روی دامان تو و می سوزد جگرت را نفس مختصرم مهدی جان نام من هم حسن و مادریم همچو حسن کشتهٔ کوچه و دیوار و درم مهدی جان آتش فتنه که از سمت سقیفه برخاست باز هم زهر شد و زد شررم مهدی جان هم از این داغ و هم از روضهٔ جانسوز عطش سوخت بابا جگر شعله ورم مهدی جان یاد آن تشنه لبِ از لب خنجر سیراب جرعه ای آب بیاور به برم مهدی جان شمع عمرم که به تبعید و به زندان ها سوخت شده انوار هدایت ثمرم مهدی جان عالمی چشم به راه تو و در حال دعاست که رسد روز ظهورت پسرم مهدی جان 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت چقدر غمزده چون شام بی‌سحر شده چشمت دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر و امشب اشک‌فشان غم پدر شده چشمت کسی اگر که نداند خودم بد است ندانم چقدر پیش بدی‌های من سپر شده چشمت برای ماست که همواره بیشتر شده آهت برای ماست که همواره شعله ور شده چشمت ز ناله‌های تو در هر فراز ناحیه پیداست ز گریه‌های شب و روز، خونجگر شده چشمت دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است که مثل فاطمه مجروح میخ در شده چشمت دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است که بین قافله با عمه همسفر شده چشمت برای حنجر گلگون برای چشم پر از خون چقدر خون شده قلبت چقدر تر شده چشمت 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
آمدم بالا سرت بابای مظلومم حسن.. می شوم پس یاورت بابای مظلومم حسن لرزه افتاده چرا بر دستهایت ای پدر.. کشته چشمانِ ترت بابای مظلومم حسن از چه رو آخر گرفتارِ عطش گردیده ای می شوم آب آورت بابای مظلومم حسن رو به قبله می کنم جسمِ تو را آرام باش می نشینم در برت بابای مظلومم حسن این عطش برده دلم را تا حریمِ قتلگاه روضه خوان ست مادرت بابای مظلومم حسن در دمِ آخر بیا گریانِ جدّ ِ خود شویم.. ای فدای گوهرت بابای مظلومم حسن پس تصوّر کن‌ منم در احتضار و تو خجل من شدم چون اکبرت بابای مظلومم حسن پس تصوّر کن تنم را ارباً اربا کرده اند این منم من پرپرت بابای مظلومم حسن ای فدای دانه دانه اشک های بی ریا.. شاکی ام در محضرت بابای مظلومم حسن کی ظهورم می رسد تا منتقم باشم همین بر حسینِ بی سرت بابای مظلومم حسن 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دیگر توانی در میان پیکرت نیست آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست لعنت به این زهری که آبت کرد این طور در بسترت انگار جسم لاغرت نیست دختر نداری تا پرستار تو باشد جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست این روزها داری دلی پر از سقیفه در گوش تو جز ناله های مادرت نیست مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت این روزگار بی مروت یاورت نیست دور از وطن در سامرا خیلی غریبی آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست لب تشنه ای ، لب تشنه ای ، لب تشنه اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست مهدی است بالای سرت وقت شهادت بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو از دلِ این خاک تا دامانِ پیغمبر..برو گرچه دلبندِ منی امّا بقربانت شوم.. بهرِ حفظِ سیّد و آقای من حیدر برو فصّه را گفتم که تشییع ات کند بر روی دست می روی در پیشِ چشمانِ منِ مضطر برو پنجمین فرزندِ من ..قربانِ مظلومیّت ات زودتر از پشتِ در تا عرصه ی محشر برو آمدن ..رفتن بهم مخلوط شد ای محسنم اندکی تعجیل کن تا وادیِ دیگر برو این هیاهوهای دشمن گوشِ تو کَر می کند دور از چشمانِ مردم..وارثِ آخر برو محسنی و نامِ نیکوکاریت بخشیده اند جان فدا کردی به پای فاتحِ خیبر برو این جماعت بدتر از قومِ یهودِ خیبرند روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم آمدم اما سر بازار، تحویلم بگیر به همه گفتم که من هم نوکرت هستم، نکن نسبتم را با خودت انکار، تحویلم بگیر کم که یادت می کنم تو بیشتر یادم بکن باز هم منت سرم بگذار، تحویلم بگیر آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا پیش مردم دست کم یک بار تحویلم بگیر از تو خیر دائم و از ما به تو شر می رسد گرچه دائم دادمت آزار، تحویلم بگیر جان آقایی که برد از کوچه تا خانه خودش مادرش را با دو چشم تار... تحویلم بگیر 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————