#امام_علی #مدح_امام_علی
روحِ دین با نفسِ قُدسی ات احیا شده است
راهِ ما با نظر لطف تو پیدا شده است
چِقَدَر مثلِ خودش ساخته رب،جسمِ تو را
او هنرمند ترین خالقِ دنیا شده است
آنقَدَر خوب به ماجلوه نمودی که همین،
چون خدا بودنِ تو طرح معما شده است
هیچ کس با تو برابر نشد از روزِ ازل
رتبه ی اول دنیا به تو اعطا شده است
با همه زندگی ات وقف شدی در ره حق
پا به پای تو فدا زُهره ی زهرا شده است
به تو تنها نه فقط ارض وسما مدیون اند،
عرش هم با قدمت بکر ومعلی شده است
پدر شیر پسرهای ولایت تویی و
نورِ حق در دل این سلسله معنا شده است
نامِ تو مایه ی آرامشِ پیغمبر ماست،
دلِ هر خسته دلی در نجفت واشده است
امشب از عمق وجودم زِ تو درخواست کنم
چشمم از هجرِ حرم مقصد دریا شده است
حقّ تو صلب شد اما نشدی دور زِ دل
بیشتر بعد تو بد خواهِ تو رسوا شده است
پدرخاک دعا کن که فرج سر برسد
روبراهیِ جهان حسرت ورویا شده است
عذر خواهم من ازین گفته ولی یا مولا،
هدفت بین خلایق تک وتنها شده است
نیستی سهم عدالت شده وظلم به پاست
چشمِ شب منتظر حضرتِ فردا شده است
دستکاری شده دینی که نبی گفته تو را
هرکسی غیر خودت صاحبِ فتوا شده است
بطلب صبح ظهورِ پسرت را که خوشی
از دل مردم بی حوصله منها شده است
🔸شاعر:
#محمد_حسن_جنتی
________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_علی
اینگونه زاد معجزه ای هست بی بدیل
این بی بدیل زاده شدن نیست بی دلیل
تغییر شکل خانه ی کعبه بیانگرست
هر جا علی رود بسوی او شود سبیل
#سید_حسین_میرعمادی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_علی #مدح_امام_علی
از طرح ابروان تو محراب میکشم
از روی دلربای تو مهتاب میکشم
لایق نبوده ام که به چشمم ببینمت
منّت برای دیدنت از خواب میکشم
با یای نام خویش بیا صیدمان نما
عمریست انتظار ز قلّاب میکشم
از شوق "من یمت یرنی" صدهزار بار
حنجر به روی خنجر قصاب میکشم
یک بار نام غیر تو بر این زبان گذشت
یک عمر میشود که دهان آب میکشم
🔸شاعر:
#عاصی_خراسانی
________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_علی #مدح_امام_علی
اولِ هر ماه انگورِ ضریحت نوبر است
ساقیِ ما مست ها ، ساقیِ حوض کوثر است
وارد صحن نجف از هر دری شد سجده کرد
خاکساری در نجف از واجبات نوکر است
اشهد ان علی را گفت ایوان شد شلوغ
خیل سائل آمده در حسرت انگشتر است
پُر نجف باشد الهی سال مولا دوستان
سیر ایوان طلا از سیر عالم خوشترست
قاضی و بحرالعلوم و اردبیلی و قمی
خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است
ای لسان اللهُ وجه اللهُ عین اللهُ و حق
ای یدالله یک به یک اعضات خالق منظرست
آسمان کاغذ شود، جنگل قلم، دریا جوهر
هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است
اختیارم را سپارم دست آقای نجف
طالعم دست علی باشد برآیم بهتر است
اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم زادروز حیدر است
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
تقدیم به حضرت ام المصائب نائبة الزهرا زینب کبری سلام الله علیها
کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب
یک شهر ساکت می شود وقتی بخواهد
طوفان کند فریاد یا زهرای زینب
تهدید تاج و تخت حتی در اسیری
هست از کلام معجزه آسای زینب
پرچم به دوش کربلای بی حسین است
نامی نبود از کربلا منهای زینب
عطر حماسه می وزد هر جا که باشد
صدها قصیده می شود غوغای زینب
مریم تر از مریم به عفت رنگ و بو داد
دارد به زهرا می رسد تقوای زینب
از بس قنوت عرش پیما داشت هر شب
شد ملتمس بر وتر او مولای زینب
غمهای عالم غم نخواهد بود هرگز
در پیش یک غم از همه غمهای زینب
جا داشت یک دریا ببارد آسمان اشک
وقت مرور صبر پر معنای زینب
دین در کُمای بدعت بوزینه ها بود
امروز زنده مانده با احیای زینب
خفاش ها دشمن ترین هستند با او
نورٌ علی نور است، بس، سیمای زینب
با دست بسته معجرش را حفظ کرده
غیرت از او آموخته سقای زینب
سر می سپارم زیر تیغ غیرت عشق
فتوا نمی خواهم به جز فتوای زینب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسن_کردی
#اثر_جدید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@rozeneshinan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره شهادت حضرت زینب سلام اللّه علیها
سر ُو کارم اگرچه با اَشک است
روزگارم کنارِتان خوب است
بهتر از این نمیشود ارباب
زندگی در جوارتان خوب است
زندگی با شما چه شیرین است
هر کجا بیرق است صحنِ خداست
خودتان گفتهاید هر جا که.....
روضهای خواندهایم کربوبلاست
حرفِ دلتنگیِ حرم آمد
آمدم تا که سیر گریه کنم
گوشهیِ صحنتان نشستم با....
ذکرِ نِعمَالاَمیر گریه کنم
روضهیِ امشبِ حرم سخت است
اوّلِ روضه کنجِ گودال است
دست و پا میزدی و خواهر دید
بیسبب تب نکرده... بدحال است
تو نفس میزدی نفسهایش...
شد بریده... بریده... واویلا
لگد آمد زبانِ شاعر لال
شمر... مَقتَل رسیده واویلا
آخرین لحظههایِ عمرِ تو
ابتدایِ عزایِ زینب بود
پیشِ چشمَش غروب زیرِ سُم...
تنِ صدچاک نامرتّب بود
این یکی از تنَت عبا کَنده
آن یکی برده است پیراهن
ساربانی بریده انگشتت
بینِ نامَحرمان... خدایا... من !!!
همهیِ عمر بوده رویِ سرم
عَلَمِ غیرتِ علمدارم
با خودم فکر میکنم... آری
معجری بر رویِ سرم دارم !!!
پابرهنه کشیدهاند مرا
پایِ سر بینِ کوچه و بازار
باورت میشود که سیلی زد
به گُلت پیرمردِ مَردمدار
هر کسی ضربهای به تو زده بود
طعنهای هم به خواهرت میزد
هر نگهبان که میرسید از راه
لگدی هم به دخترت میزد
همهیِ روضه یک طرف امّا
وای از بزمِ شام و هلهلهها
پیشِ چشمِ ربابه میدادند
صِلهها را به شمر و حرملهها
دیدنِ لرزِ کودکان سخت است
لبِ قاری و خیزران... سخت است
روضهیِ عمّهجان و نامحرم
العجل... صاحبالزّمان سخت است
#چهارپاره #شهادت #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دمشق #کربلا #کوفه #شام
#اول_روضه_کنج_گودال_است
#ما_با_ولایت_زنده_ایم #مدیون_شهداییم
#شهید_مهدی_علیسواری #شهید_رضا_ایمانی #حسین_ایمانی
@rozeneshinsn
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
زینب اگر نهیب نمیزد علیه کفر
نطق مدافعان ولایت رسا نبود
زینب اگر اسیر نمیشد به راه دوست
دین خدا ز قید اسارت رها نبود
زینب اگر طلسم ستم را نمیشکست
امروز صحبت از شرف اولیا نبود..
در شام و کوفه باز نمیکرد اگر زبان
نام رسول بر سر گلدستهها نبود
اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام
زینب اگر نبود کتاب خدا نبود
🔸شاعر:
#استاد_کلامی_زنجانی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
-
بعد یک سال و نیم بی تابی
زینب است و مصیبت گودال
خاطرش هست ظهر عاشورا
اشتیاق جماعت خوشحال
-
گریه ای که توان ز او برده
گریه هاییست در فراق حسین
نیست مرهم برای زخم دلش
کمرش را شکسته داغ حسین
-
زیر نور گرم خورشید است
بسترش رو به قبله تا کرده
یاد گودال کرده،می سوزد
روی خود را به کربلا کرده
-
بر تنش رد کعب نی دارد
بر دلش هم که داغ عاشوراست
یاد دریا و مشک خالی و
اضطرار و خجالت سقاست
-
خیره مانده ست بر در خانه
تا بیاید برادرش از راه
حرف اصلا نمی زند خانم
بغض دارد،آه دارد،آه..آه
-
گفت اورا سکینه:خانم جان
لبتان خشک شد ز بی آبی
آخرش هم ز پا در آمده اید
بعد یک سال و نیم بی تابی...
-
باز هم در سکوت خود مانده
اشک هایش شبیه سیلاب است
آه!خانم مگر نمی داند
چشم های برادرش خواب است؟
-
حق بده بی قرار اگر گشته
حرف پنجاه و خورده ای سال است....
حاجتش را گرفته بعد حسین
وقت رفتن رسیده خوشحال است
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
افتاده ام به بستر بی سایبان حسین
از خواهر تو گریه گرفته امان حسین
در زیرآفتاب، سرت را بریده اند
در زیر آفتاب، به رویت دویده اند
دارم حساب می کشم از قطره های آب
تو سوختی و صورت من سوخت بی نقاب
ماندی سه روز بی کفن و بوریا حسین
اصلاً عوض کنیم سر بحث را حسین....
من سختم است پیش تو این روز آخری
از این همه گلایهء خواهر برادری
یاد تو هست مادرمان بستری که شد...
رخسار او کبودی و نیلوفری که شد...
دارم شبیه او پی تابوت می روم
با این پر شکسته به لاهوت می روم
این روزها که سینهء من تنگ میشود
خیلی دلم برای حسن تنگ می شود
ای کربلای من سفرم را چه می کنی؟
داغی که مانده بر جگرم را چه می کنی؟
من را ببخش وقت زیارت نمی شود
دیگر کسی شبیه تو غارت نمی شود
میخواستم ضریح تنت را بغل کنم
یکبار جسم بی کفنت را بغل کنم
جانم به وصل عشق تو با سوختن رسید
این پاره های پیرهنت هم به من رسید
از آن غروب، رنج اسارت کشیده ام
از زیر تیر و نیزه، کنارت کشیده ام
رفتی و گوش ما همه بی گوشواره شد
عمامه رفت و معجر مان پاره پاره شد
سنگت زدند بر سر نی، مرد و زن حسین
از هر دو سنگ، خورده یکی هم به من حسین
اصلاً چه شد که قسمت آن دیگری شدی
بین تنور رفتی و خاکستری شدی
ای وای از رباب، که جانش به لب رسید
هرجا که رفت، حرملهء بی ادب رسید
پیشانی ام شکست و وضویم جبیره بود
بازارهای کوفه پُر از چشم خیره بود
وقت قمار، پای سرت شرط کرده اند
در پیش پای ما صدقه پرت کرده اند
گرچه میان تشت طلا، جام برنگشت
دیگر رقیه از سفر شام برنگشت
حالا شده خرابه دمشق رقیه ات
برگشته ام به شام، به عشق رقیه ات
سر را گرفت و گفت که بابا حلال کن
موی مرا بلندتر از این خیال کن
این رو به قبله را تو نگو روبه راه نیست
اصلاً خیال کن بدن من سیاه نیست
شهدی دوباره از لب قرآنی ات بده
جایی برای بوسه به پیشانی ات بده
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
صبرت از پای درآورده شکیبایی را
ای که سوزانده غمت لالهٔ صحرایی را
دل به دریا بزند هرکه دلش بیتاب است
تو به صحرا زدهای آن دل صحرایی را
داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علم
در دل سوختهات خیمهٔ تنهایی را
دیدهای آنچه تماشا نشود با هر چشم
و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را
دم به دم خطبهٔ غرّای تو تیغ علویست
بر سر انداختهای چادر زهرایی را
قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت
از تو آموخت سخن شیوهٔ شیوایی را
آه ای سنگ صبور دل بیتاب رباب!
باز آرام بخوان نغمهٔ لالایی را
🔸شاعر:
#سیده_تکتم_حسینی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بی سر و سامان گذشته بود
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود...
میدید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
🔸شاعر:
#احمد_علوی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
چه بغضها که گلوی تو را فشرد ولی
صدای گریۀ تو لحظهای شنیده نشد
دلی نبود که همرزم تیغها نشود
گلی نماند که با دست زخم چیده نشد...
به استواری لحن تو در حماسه قسم!
به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد،
قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز
دلی صبورتر از زینب آفریده نشد
🔸شاعر:
#مهدیه_اکبری
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
شهید داغ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبۀ محمل زدهست یا نزدهست
هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد
هنوز پای غمش ایستاده، جا نزدهست
هنوز چشم به راه است ماه برگردد
و قرنهاست کسی سر به خیمهها نزدهست
خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد
بدا بر آن قلمی که دم از شما نزدهست
به پایبوسی صیدی که بین گودال است
کسی شبیه تو اینگونه دست و پا نزدهست...
🔸شاعر:
#فائزه_زرافشان
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#زمینه_شورشهادت_امام_کاظم_ع
#سبک_ام_مصائب_یعنی
#باب_الحوائج_اقام
🌷🌷🌷🌷
✅بنداول مدحی
باب الحوایج اقام
معنای قرانی تو
خورشید تابانی تو
اسیر زندانی تو
باب الحوائج اقام
توفیض دائم هستی
فخر عوالم هستی
امام کاظم هستی
باب الحوائج اقا
به ماسوا آقایی
تویی ابالرضایی
معصومه را بابایی
امان ازین غریبی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
✅بنددوم مصیبت
باب الحوائج اقام
عمر خود از کف دادی
تو بی صدا فریادی
زندانی بغدادی
باب الحوائج اقا
غم بی امان دیدی تو
زخم زبان دیدی تو
قد کمان دیدی تو
باب الحوائج اقا
بال و پر تو می سوخت
چشم تر تو می سوخت
زخم سر تو می سوخت
امان ازین غریبی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
✅بندسوم مصیبت
باب الحوائج اقا
از زندگی سیری تو
اسیر زنجیری تو
باغصه میمیری تو
باب الحوائج اقام
راحت شدی از زندون
از زجرای بی پایون
بی رحمی های هارون
باب الحوائج اقام
میخوندی هر روز وشب
بحق عمه زینب(س)
خَلِّصنی یارب یارب
امان ازین غریبی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
✅بندچهارم گریزبه کربلا
باب الحوائج اقا
نامرد تورا بد می زد
محکم و ممتد می زد
سیلیِ بی حد می زد
باب الحوائج اقا
با حال زار ومضطر
گفتی باچشمای تر
اون لحظه های آخر
باب الحوائج اقا
به روی سنگ زندون
افتاده بودی بی جون
بیاد راس پرخون
بیاد راس پرخون
بیاد جد بی سر
سر پر از خاکستر
حسین غریب مادر
امان از دل زینب(س)
💠💠💠3⃣6⃣7⃣💠💠💠
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#کاری_ازشعرای_سبکسازاهلبیت_ع
#کربلایی_رضانصابی
#ڪربلایی_مجیدمرادزاده
#زمینه_شهادت_امام_کاظم_ع
🎼سبک#بین_جنجال
#شنیدم_آقا_محزون_بودی
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
شنیدم اقا محزون بودی
خسته و دیده گریون بودی
شنیدم اقا چار ده سال و
شب و روز کنج زندون بودی
...........
شنیدم که تورو آزردن
پارو از حد فراتر بردن
شنیدم پیش تو ای آقا
زن بد کاره ای اوردن
.........
تو زندونی دلگیر
زیر غل و زنجیر
هی میزدی نفس نفس نفس
یه نانجیب لگد
به پهلوهات می زد
میون اون قفس قفس قفس
🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘
☑️بنددوم
بین زندان زدی بال و پر
پیکرت شد نحیف و لاغر
توو سیاه چال غم چارده سال
ناله کردی کجایی مادر
........
شنیدم از دل تب دارت
از تن زخمی و بیمارت
بمیرم من برات که می شد
سیلی و ناسزا افطارت
........
سندی بی حیا
بی خبر از خدا
میزدبه صورت تو بی هوا
این حرومی پست
قلب تو روشکست
وقتی میگفت به مادر تو ناروا
🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘
☑️بندسوم گریزبه کربلا
وقتی که از صدا افتادی
وقتی که زیر پا افتادی
دم اخر با چشمی گریون
به یاد کربلا افتادی
......
خوندی از لحظه ی جنجال و
خوندی از پیکر پا مال و
خوندی از ضربه های خنجر
خوندی تو روضه ی گودال و
.........
خنجرش و کشید
سری رو می برید
به پیشه چشم خواهری خدا.
ضربه زد از قفا
سری شدش جدا
به پیشه چشم مادری خدا
......ِ
سیدنا المظلوم سیدنا العطشان
سیدنا الغریب غریب غریب غریب
💠💠6⃣1⃣9⃣💠💠
🔘:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::🔘
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضانصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
هدیه به موسی ابن جعفر صلوات
شور امام کاظم
سمته کاظمینتون پر میزنم
در خونتون و من در میزنم
رو نده ام از همه جاواومدم
روبه تو موسی ابن جعفر میزنم
دست خالی مو ببین
پر کن از کرم اقا
تنها از تو من می خوام
سفر کربو بلا
بمیرم برای غصه های تو
برا بغضه خسته ی صدای تو
بمیرم که در غل و زنجیر بوده
یه عمره که اقا دست و پای تو
عمری روی لب تو
اسم شاه سر جدا
گریونه چشمای تو
از داغ کربو بلا
بمیرم برای خواهر تو شاه
خنجر تشنه و حنجر تو شاه
دوازده ضربه زدو جدا میکرد
ازقفا به سختی که سرتو شاه
میدیدش از روی تل
شنیدم که خواهرت
چهل تا نعل رد شدن از
پاره های بدنت
رضا نصابی
4_6012414062132986359.mp3
3.77M
هدیه به حضرت عباس صلوات
شور احساسی روضه ای زیبا
شعرو سبک رضا نصابی
به نفس کربلایی میلاد گیلی
صحرا بود و
آفتاب داغی
دریا بود و
لبهای ساقی
سقا بود و
یک دشت تشنه از اقاقی
صدا می زد سکینه آب ما تشنمونه
رقیه از عطش تو خیمه نیمه جونه
بی اب عمو اصغر دیگه زنده نمونه
عمو آب. عمو آب.
سقا به سمت
آب روونه
علم به دست
مشک روی شونه
داره امید به
خیمه مشک و می رسونه
تیری به مشکش خردو اشک مشک روون شد
تیری به چشمش خرده و صحرا رنگ خون شد
تیری به قلبش خردو دیگر نیمه جون شد
عمو اب. عمو اب.
چرا چشا تو
بستی عباس
به خاک و خون
نشستی عباس
افتادی و
پشت منو شکستی عباس
از بس تن و تو خرده تیر و خرده خنجر
پاچیده از هم پیکر پاکت برادر
صحرا شده از تکه های تو سراسر
برادر. برادر.
رضا نصابی
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده
نفس کشیدهای و بند آمده نَفَست
به سینهات چقدَر استخوان، رها مانده
خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی
خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده
به سجده میروی و مثل بید میلرزی
قیام کن که تسلّای ربّنا مانده
بهفرضهمکهخودت ازجهان،خلاصشوی
هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده
کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد
صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده
دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری
بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده
بخوان که شمر، نشسته به سینهای خسته
اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده
به التماسِ صدای حسین، یا زینب!
برو حرم که غم گوشوارهها مانده
🔸شاعر:
#حمید_رمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
چون کمانداری رها کرده است چشمت تیر را
تا که در چنگ آوَرَد این صید از جان سیر را
در هوای بوسه بر پای تو باید رشک برد
از همان صبح ازل تا به ابد زنجیر را
ای امام بی جماعت، ای که میگوید فلک
پشت هر تکبیرة الاحرام تو تکبیر را
با نگاه تو هدایت شد زنی آوازه خوان
ای بنازم-گوشه چشم تو-این اکسیر را
مثل خورشیدی که بر تاریکی شب چیره شد
سخت رسوا کرده ای این امت تزویر را
گرچه بر یک تخت چوب،اما تنت تشییع داشت.....
یادم اورده است این تشییع آن تصویر را
شد قیامت،آسمان خاموش شد،خورشید سوخت
کرده اند انگار نازل سوره تکویر را
پادشاهی زیر سمّ اسب ها تشییع شد
در حصیری جمع کردند آیه تطهیر را....!
🔸شاعر:
#عباس_جواهری_رفیع
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت
مغنّیان خوشآواز و مطربان، در آن
به گِرد مَسند او پایکوب و دستافشان...
بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور
به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور
ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود
ز بیوفایی دنیا زبان به نظم گشود
ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری
که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری
چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند
که شعر او تن هارون مست را لرزاند
زبان گشود به تحسین، که ای بلندمقام!
کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام
خلیفه را سخنان تو داد آگاهی
ز ما بگو صلۀ شعر خود چه میخواهی
بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی
مرا به حبس بود یک امام زندانی
مراست یار عزیزی چهارده سال است
گهی به حبس و گهی گوشۀ سیهچال است
ضعیف گشته به زیر شکنجهها تن او
بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او
من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر
به غیر حکم رهایی موسی جعفر
چو یافت خواهش آن شاعر توانا را
نوشت حکم رهایی نجل زهرا را
نوشته را به همان شاعر گرامی داد
بگفت صبح، امام تو میشود آزاد
ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را
گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را
بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است
به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است
علی الصباح روان شد به جانب زندان
لبش به خنده و چشمش ز شوق اشکافشان
اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان
عزیز ختم رسل را رها کن از زندان
به خنده سندی شاهک جواب او را داد
که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد
ابوالعطاء نگاهش به جانب در بود
در انتظار عزیز دل پیمبر بود
که در گشوده شد و شد برون چهار نفر
به دوششان بدنی بود روی تختۀ در
هزار جان گرامی فدای آن پیکر
که بود پیکر مجروح موسی جعفر
گشوده بود ستم پیشهای به طعنه زبان
که هست این بدن آن امام رافضیان
امام، موسی جعفر که جان فدای تنش
اگر چهار نفر شد مشیّع بدنش
مشیّعین تن پاک یوسف زهرا
شدند ده تن، هنگام ظهر عاشورا
به اسبها ز ره کینه نعل تازه زدند
چه زخمها که دوباره بر آن جنازه زدند...
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
دارد نشان یوسف از زندان
بر شانه های باد می آید
اما نمیدانم چرا دارد
پیراهن از بغداد می آید
وَجعل مِن اَهلی خواند و هارون را
موسی کنار خود برادر دید
موسی بن جعفر را چرا هارون
با منطق بیداد می آید
سی شب کجا موسی!؟چه میخوانی؟
پایان ده اَتممنا بِعشرت را
موسای ما را چارده سال از
زندان به زندان یاد می آید
هم خشمگین است از ستمکاران
هم کاظمین الغیظ بر یاران
هرکس امام المتقین شد هان !
با جمعی از اضداد می آید
زندان عبادتگاه شد با او
بدکاره هم آگاه شد با او
اصلا از این آقا مگر کاری
جز یاری و امداد می آید!؟
خَلِّصنی از زندان از این آزار
یارب ! چُنان کز سنگ و آهن، نار
وقتی که از در وقتی از دیوار
غم می چکد فریاد می آید
زندانی بغداد ما کارش
با سِندی بن شاهِک افتاده است
سم کار خود را می کند آخر
هر کار از این جلاد می آید
ایرانیان شوق خراسان را
در کاظمینش جستجو کردند
حس زیارتنامه ی او نیز
از صحن گوهرشاد می آید
باب الحوائج اوست یعنی ما
هر وقت مشهد آرزو کردیم
دیدیم بوی حضرت کاظم
از پنجره فولاد می آید
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
هفت آسمان در دست های مهربانت بود
هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود
تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود
تصویر تو در قاب زندان باز می تابید
یا نوریا قدوس وقتی بر زبانت بود
با تازیانه روزه ات را باز می کردند
اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود
وقت قنوت آخرت خون گریه می کردند
زنجیرهایی که به دست ناتوانت بود
طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن
هر چند موروثی میان دودمانت بود
اما خدا را شکر این حرمت شکستن ها
دور از نگاه مضطر معصومه جانت بود
🔸شاعر:
#حسین_عباسپور
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
احساس می کردم که درخاک خراسانم
در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم
روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود
هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم
از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود
شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم
دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها
دنبال یک قالب برای روح عریانم
درمحضر باب الحوائج حس من این است
با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم
دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم
در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم
یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی
از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم
تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من
باید خودم را دور این مرقد بگردانم
وقتی که درهای حرم را خادمان بستند
احساس کردم سیزده شب توی زندانم
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است
مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است
این جاده ازبهشت خدا می رسد زمین
ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است
درلوح سرنوشت سپیدم ، خدا نوشت :
این بنده زاده،قسمت موسی بن جعفر است
ایوان طلا ،حرم، قم و مشهد ، نماز صبح...
اینها تمام ، برکت موسی بن جعفر است
اصلا گره به کار من و تو اگر که نیست
از لطف و جود و همت موسی بن جعفر است
امشب برای صبح قیامت دعا بخوان
آنجا که غرق منت موسی بن جعفر است
آنجا که می شویم بهشتی، به این ندا:
این خانه زاده حضرت موسی بن جعفر است
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
سوز مناجات تو پر کرده زمان را
آتش زده داغت دل هفت آسمان را
هرشب دعاگوی تمام خلق هستی
نفرین نکردی دشمن نامهربان را
بغضی نشسته در گلویت مثل حیدر
داری بخاطر درد خار و استخوان را
دربند هستی شیعیان آزاد باشند
زیرشکنجه میکشی بار گران را
شمع وجودت ذره ذره مي شود آب
داری تحمل میکنی زخم زبان را
روح تو را دشنام ها آزرده کرده
فکری بکن مأمور های بددهان را
وا کرده پای ابن شاهک را به زندان
نفسی که تا گودال برده ساربان را
شکر خدا فردا نمی بیند عزیزت
روی لبان خشک تو خون روان را
دختر ندارد طاقت اینکه ببیند
هر صبح و شب بی حرمتی این و آن را
چشم حرامی سوی ناموست نیفتد
هرگز نبیند خنده ی شمر و سنان را
یا که زبانم لال در بین اجانب...
حتی نبیند سایه ی نامحرمان را!!
بر سینه ی تو رد پای چکمه ای نیست
از تو نمیگیرد سنان تاب و توان را
دیروز اما مرکب دشمن در آورد
زیر و بم تلخ صدای استخوان را
زخم لبان چاک چاکت یادت آورد
بزم شراب و ضربه های خیزران را
اصلا حسین کنج زندانی و با خود
کنج خرابه میبری مرثیه خوان را
بر روی نیزه هم شده برگرد امشب
آرام کن با خنده ای معصومه جان را
🔸شاعر:
#وحید_کردلو
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
در دل زندان غم طوری ز پا افتاده ام
گوییا مرغی شدم که از نوا افتاده ام
در سیه چالی که تاریک و نمور ست و مخوف
سالهای سال.. با حال بکا افتاده ام
روزها را روزه می گیرم به عشق یک نفر
بارها.... یاد شهید کربلا افتاده ام..
با لب تشنه کتک ها خورده ام مثل حسین
پیرمردی خسته ام که بی عصا افتاده ام
حرف بد بر مادرم زد یک یهودی.. زان سبب
مضطرب روی زمین از ناسزا افتاده ام
تازیانه خورده است بر پهلویم آه ای خدا
من.. به یاد مادرم خیر النسا افتاده ام..
خورده سیلی بارها بر صورتم در بین حبس
من به یاد چشم های مجتبا افتاده ام
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
قاضی حاجات همه موسی بن جعفر
شور عبادات همه موسی بن جعفر
عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر
مهرت مباهات همه موسی بن جعفر
با مهر تو ایمانمان را پروراندیم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم
ای خانه ات آباد یا باب الحوائج
کارم به تو افتاد یا باب الحوائج
از دست دل فریاد یا باب الحوائج
داد آبرو بر باد یا باب الحوائج
اهل گناهیم و نکردیم اعترافی
بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی
تو عاشق خلوت نشینی با خدایی
تو روح بخش رویش سبز دعایی
در سجده هایت مست ذکر ربنایی
وقت عبادت از همه عالم جدایی
هفت آسمان مشتاق ذکر یا مجیرت
در کنج زندان هستی و عالم اسیرت
تو در سیاهی های عالم نور هستی
در کنج زندان نه میان طور هستی
دُرّ امام صادقی مستور هستی
یک عمر هست از خانواده دور هستی
آقا همه دلتنگ دیدار تو هستند
یک عمر با گریه به پای تو نشستند
آقا خیال آمدن دارد؟ ندارد
آیا توانی در بدن دارد؟ ندارد
حتی رمق در پا شدن دارد؟ ندارد
جان لبی بر هم زدن دارد؟ ندارد
هر چند غرق جلوه های دوست مانده
از او فقط یک استخوان و پوست مانده
آقا بگو با ما از آن زندان آخر
شد دیده ها دریا از آن زندان آخر
خون شد دل زهرا از آن زندان آخر
خون می چکد از پا از آن زندان آخر
با تو چه کرده دشمن پست یهودی
خورده به روی صورتت دست یهودی
در کنج زندان ظلم ها تکرار می شد
با تازیانه روزه ای افطار می شد
آزارها دادند هر مقدار می شد
در نیمه ی شب با لگد بیدار می شد
دشمن ندارد بهر کار خود دلیلی
یا تازیانه می زند یا ضرب سیلی
آهسته آهسته خودش را جا به جا کرد
اول برای شیعیان خود دعا کرد
معصومه را با گریه های خود صدا کرد
افتاد بر روی زمین یاد رضا کرد
ای میوه ی قلبم ببین بابا چه حالی است
اینجا فقط جای تو با معصومه خالی است
روح تو را تا درگه محبوب بردند
هم زهر خوردی هم تو را مضروب بردند
جسم تو را بر تکه ای از چوب بردند
بد بود اما عاقبت شد خوب بردند
هر چند بر روی زمین مانده تن تو
غارت نکرده هیچ کس پیراهن تو
آقا خدایی بی کفن ماندی ؟ نماندی
در بین گرما پاره تن ماندی ؟ نماندی
آیا بدون پیرهن ماندی؟نماندی
در زیر دست و پا شدن ماندی ؟ نماندی
گرچه عزادار شهید کاظمینم
امشب پریشان پریشان حسینم
آیا کسی با مرکب از روی تو رفته؟
چنگ کسی آیا به گیسوی تو رفته؟
یا نیزه ای مابین پهلوی تو رفته؟
آیا سه شعبه روی بازوی تو رفته؟
قربان آن قامت که بر روی زمین خورد
قربان آنکس که عمود آهنین خورد
🔸شاعر:
#مجتبی_شکریان
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
از در و دیوارِ زندان ناله وُ غم می چکد
از قنوتِ دستهایت اشکِ ماتم می چکد
از دلِ خونینِ تو سجاده آگاه است و بس
همدمِ تنهاییِ تو شانه ی ماه است و بس
دست و پایت در غل و زنجیر مسموم از سمیم
آه از زهرِ عدو وُ جسمِ آقای کریم
هی از این زندان به اون زندان تنت بی تاب شد
تا که جسمت مثلِ شمعی ذره ذره آب شد
روضه ی معصومه هر شب از فراقِ روی توست
شعله ی شمعِ نگاهش بی قرارِ کوی توست
میفرستی اشکِ چشمت را به دنبالِ رضا
خون به دل دارد پسر بر گردنش شالِ عزا
مثلِ مادر می شوی وقتی که نالانی ولی
او میانِ کوچه وُ تو بینِ زندانی ولی
در شرارِ تب بسوزد جسمِ آقای غریب
بر سرِ بالینِ او نه همدمی و نه طبیب
گرچه این گل از نفاق و کینه پرپر می شود
قلبِ ما در آسمانِ او کبوتر می شود
تشنه لب بودی تنت عریان نمانده بر زمین
لیک شاهِ دین فتد با ضربتی از صدرِ زین
دست و پا میزد حسین در پیشِ چشمِ خواهرش
دیده آنجا غرقِ خون افتاد از کین پیکرش!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
____________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————