#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
تویی امیر جمل، وارث رشادت حیدر
لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر
حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب
تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟
به هیچ جا نرسیده است آنکه در همه ی عمر
بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر
بپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست
که با معاویه در پای چند سکه نهد سر
ستون دینی و قرآن ناطقی چه نیازی
به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟
صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است
که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر
نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که
شکست پیش نگاه تو گوشواره ی مادر
امام بی حرم! این دل همیشه بوده حریمت
دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#اربعین_حسینی
من خسته بودم بر لبم اما تبسم بود
یک دست پرچم بود یک دست استکانِ چای
یک سو صدای روضه ی عباس می آمد
یک سو صدای گرم یک کودک که : بارِد مای!
بر ابری از اشک و شعف مشتاق می رفتم
هم آبله هم درد، پایم را بغل می کرد
هر بار کامم تلخ می شد از غم دنیا
چای عراقی بود کامم را عسل می کرد
باور نخواهی کرد چیزی را که می گویم
چشمان من بیدار بود آن دم که می دیدند
ما را کسی در خانه مهمان کرد و با اهلش
بر خاک و سرما در حیاط خانه خوابیدند
مشّایه یعنی پیرزن یک کیسه ی کوچک
پر کرده بود از نان و با پای علیل خود
خود را به زائرها رساند و نان تعارف کرد
می ساخت درد و پیری و غم را ذلیل خود
مرد کهنسال رشیدی بین یک موکب
گویا زعیم و شیخ قومی از عشایر بود
گفتند نذری دارد و هر سال می آید
کارش در این جا شستن جوراب زائر بود
مشایه یعنی رنگ هفتاد و دو ملت را
هرجا که حرف عشق شد یکرنگ می سازد
مشایه یعنی هرکه هستی باش عاشق باش
هر چیز غیر از عشق اینجا رنگ می بازد
حیرت گناه ماست مایی که نفهمیدیم
این چیزها در کربلا بسیار عادی بود
ما آنچه می دیدیم را باور نمی کردیم
این ماجرا اصلا برای ما زیادی بود
باید که برگردیم راه کربلا باز است
در کربلا هستیم هر جای زمین هستیم
در خانه ی دل جز حسین ابن علی کس نیست
در خانه ی خود زائران اربعین هستیم
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
___________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که ضرب تیغ میدان می دهد سیّاس را برهان
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان
ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است
خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان
حسن اصل کرامت بود عالم بر درش سائل
حسن عقل مجسم بود عالم بی حسن نادان
حسن تنها نه در منزل اسیر حیله ی زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامه ی احمد
بروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچه ها بعد از علی ابن ابی طالب
کدامین شانه در تاریکی شب می برد انبان؟
کسی که گرد فرشش را تبرک می برد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان
معزّ المومنین است او بپرس از مردم نجران
کریم اهل بیت است او بپرس از سوره انسان
خوشا بر من که در عالم امامی این چنین دارم
که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان
شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن
سر و جانم فدای این دو سید این دو تا سلطان
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
____________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_زمان #مدح_امام_زمان
#نیمه_شعبان
از دست داده ام همه کس را ؛ تو را که نه
از غير، دل بريده ام از آشنا که نه
چون بادبادکی نخ اين دل به دست توست
من از تو دور می شوم اما جدا که نه
من را به درد غيبت خود امتحان مکن
می ترسم از شکست خودم از بلا که نه
درمان درد کهنه ي ما ادعا نبود
بايد دعا کنيم؛ نه ... تنها دعا که نه
گفتم که در فراق رخش گریه میکنم
گفتا که مرهمی ست برایت دوا که نه
گفتم که می شود به نگاهی دوا شود؟
گفتا تو چشمِ باز بياور؛ چرا که نه؟.
....
بايد تو را صميمی و صادق صدا کنم
با قيل و قال و همهمه و هوي و ها که نه
...
چشمام دره سفید مره دنیام سیا مره.
" يَک روز بييی ببينُمِت آقا خدا کِنَه"
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_زمان #بهاریه
#آدینه
از زمستان آمدم سردم بهارم باش پس
از نبودن با تو می ترسم کنارم باش پس
از پس ِ یک سال سنگین آمدم دلشوره ام
قدری آرامم کن آرام و قرارم باش پس
دست خالی نیستم با من دلی پُر هست که
ای نشسته در دلم، دار و ندارم باش پس
زنده کن جان بخش سبزم کن مبارک کن مرا
جلوه ی نوروزی پروردگارم باش پس
دوستت دارم شبیه کودکی که عید را
لذت شیرینِ حال نونوارم باش پس
هر چه می خواهد شود باشد، خداراشکر کن
دوستت دارم عزیزم دوستدارم باش پس
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_باقر #مدح_امام_باقر
درختها قلم و هرچه بحر، جوهر تو
نبود علمي اگر بسته بود دفتر تو
تو گرم بحثی و چون کودکان مشق نویس_
فرشتگان زده زانو به پای منبر تو
حدیث و آیه و تفسیر، تیغ و شمشیرت
محدثان و فقیهان سپاه و لشکر تو
چه داشت شیعه اگر باقرالعلوم نداشت؟
چه داشت سنی اگر که نبود محضر تو؟
عجیب نیست که انقدرها کریم شدی
که دختر حسن ابن علیست مادر تو
تویی که قبل ولادت توسط جابر
رسانده است سلام تو را پیمبر تو
تو صبح روشنی و جغدهای شبزده را
عجیب نیست نکردند اگر که باور تو
طلوع صبح ظهورست وعده ی عشاق
قرار و وعده ی ما مرقد مطهر تو
.
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
نه در کاخ و نه در حجره نه پشت میزها گم بود
علی با کفش های وصله دارش بین مردم بود
کسی که جلوه ی اخم خداوند است اخم او
بروی مستمندان صورتش غرق تبسم بود
زره بی پشت می پوشید در میدان جنگ اما
زره شبها به پشتت کیسه ی خرما و گندم بود
به بیت المال برگرداند مال مفت خورها را
اگر پای زنان خلخال اگر بر اسبشان سُم بود
علی آن آیت الهی که در چشم خدابینش
زن مکاره ی دنیا شبیه خوک و کژدم بود
علی حاکم شد و تنها برای آهن داغش،
میان سایرین اقوام را حق تقدم بود
علی را کم کنی از دین چه می ماند که دین بی او
چنان شیر بدون اشکم و بی یال و بی دم بود
بگو با کورها و با کران غیر از ولای او
کدامین نعمتش منظور اتممتُ علیکم بود؟
شما گرد و غباری در بیابان عدم بودید
خدا با صوت او در طور مشغول تکلم بود
به شأنش آیه های هل آتی می آمد از قرآن
شما هم شأنتان قبر و تکاثر بود و زُرتُم بود
شما اشترچران بودید و فرزند ابوطالب
میان عرشیان سرگرم تعلیم و تعلم بود
یکی در غار با پیغمبر اما زهره ترکانده
علی در زیر تیغ چل نفر در خواب چندم بود
به ذکر یا علی آرام نوح از عرشه ی کشتی
نظر میکرد و دنیا با عذابش در تلاطم بود
همو که در رکوعش عرشیان سائل شدند آری
همو که در نمازش تیرها در پای او گم بود
علی با دست خود علامه را کوثر تعارف کرد_
و خصمش در جمل بر پشکلی گرم تیمم بود
فضیلت های او بغض نمک نشناس ها می شد
همان بغضی که صبحی تیغ شد یک روز هیزم بود
شبی در خواب دیدم قنبرش بین بهشتی ها
تو گویی قرص ماه کاملی در بین انجم بود
تمام دین همان انگور حک روی ضریح اوست
که از ظهر غدیر این خوشه ی مستانه در خم بود
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————