eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یارب از ساق پایم می‌چکد خون خلصنی خلصنی من حبس الهارون ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی من که زندان هارون قسمتم شد حلقۀ سلسله هم صحبتم شد ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی خون دل هر شب از چشم ترم ریخت در کنج این قفس بال و پرم ریخت ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی پایم از سلسله دارد نشانه بر تنم مانده جای تازیانه ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی این اشک دیده این سوز و گدازم با خدا سرگرم راز و نیازم ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی هر نفس در جگر داردم شراره قلبم از زهرکین شد پاره پاره ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی هر شب از دیده خون‌دل فشانم کنج زندان نماز شب بخوانم ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای شمع جمع آل پیمبر باب‌المراد موسی جعفر نور نهم ز وجه الهی  هفتم امام موسی جعفر بر کائنات رهبر و مولا بر جن و انس سید و سرور دردانۀ علی ولی‌الله ریحانۀ بتول مطهر نجل امام جعفر صادق آیینه‌دار حسن پیمبر هم نجل تو علی ولی‌الله هم صلب توست فاطمه‌پرور قرآن به مدح توست مزین ایمان به مهر توست معطر دل بر مزار تو متوسل جان در حریم توست کبوتر بر پنج مهر نور تو مشرق در شش یم کمال تو گوهر در سینۀ تو صبر محمّد در بازویت شجاعت حیدر خواهی اگر به بازوی بسته در می‌کنی ز قلعه خیبر جودت فزون ز ظرف دو گیتی وصفت ز مدح خلق فراتر آیینۀ تو حسن رضایت معصومۀ تو زینب دیگر جبریل بر طواف مزارت بر گرد کاظمین زند پر هر لحظه از خدای تعالی بر حضرتت درود مکرر در حبس تیره هر شب و هر روز عالم به نور توست منور خلوت سرای حبس گرفته از اشک صبحگاه تو زیور تا چند ای سلالۀ زهرا گیرم ز دور، قبر تو در بر  آیا شود شبی به تضرع بر خاک تربت تو نهم سر؟  از سوز سینه بر تو بسوزم وز اشک دیده چهره کنم تر باور نمی‌کنند بگویم با تو چه کرد خصم ستمگر باور نمی‌کنند که داری آثار تازیانه به پیکر دردا که پیکرت ز درون شد با پیکر حسین، برابر  با هر نفس به زیر شکنجه عمر تو می‌رسید به آخر با یاد آه نیمه شب تو  دارم به دل شرارۀ آذر  در زیر تازیانه به گوشت آمد صدای گریۀ مادر  معصومه کو که بر تو بگرید ای نازنین سلالۀ کوثر  بر تو که یار سلسله‌هایی تابوت تو که جان جهانی دردا که گشت تخته‌ای از در تنها به خاک چهره نهادی  با آنکه بود آن همه دختر جا دارد ار به یاد تو «میثم» گردد بـه اشک دیـده شناور   🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
میرسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور سهم من در حدّ یک عرضِ سلام از راه دور نیستم دور ضریحت؛ در خیالم باز هم - - میروم گم میشوم در ازدحام از راه دور در طوافت می دوَم با پای شعرم هفت بار تا کمی زائر شوم با احترام از راه دور اشک می ریزد دلم؛ از شوق پرپر می زند دور گنبد؛ بر فراز پشت بام از راه دور آیهٔ «وٱلکاظمینَ ٱلغَیظ» راه و رسم توست کاش دریابی مرا در این مقام از راه دور حضرت باب ٱلحوائج هستی و تا زنده ام میگذاری مهربان! سنگ تمام از راه دور بارها با چشم خود دیدم سپردی از کرم زخم هایم را به دست التیام، از راه دور "بُعد منزل نیست" اما در حرم حالم خوش است گر چه میدانم نظر دارد امام از راه دور 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم خانه ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش ذکر «یاموسی بن جعفر»«یا امام ذوالکرم» آمدم چون راه دادی و نمیگویی که این روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم سفره ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره ات کم شده اما نمیدانم چرا رزق حرم در هوای مشهد و قم بارها حس کرده ام فاصله دارم فقط با کاظمینت یک قدم حضرت باب الحوائج هستی و شد مستجاب حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب-علَم عاشقِ شش گوشه ام؛ هنگام امضایِ برات جا نمانم از نگاه تو؛ نیفتم از قلم بسکه خوبی سائلت را پرتوقع کرده ای کم نمیخواهم؛ نخواهد رفت چون دستت به کم صبر کن آقا! بماند بقیه را فردا بده من‌ نمک نشناسم و حاجت بگیرم میروم 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
فاطمه! ای دختر پاک پیمبر  بر در، زندان هـارون، گل بیاور!  از پی آزادی موسی‌بن‌جعفر  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  یوسف زنـدانی‌ات گردیـده آزاده  نور عینت کشتـه در حبس بغداد  بی‌کس و تنها و مظلومانه جان داد  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  مانــده آثـار شکنجـه بـر تن او  مانده زخـم سلسلـه بر گردن او  خون دل بودی روان بر دامن او  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  اجر و پاداش رسالت این چنین بود  سلسله بـر گردن مولای دین بود  این همان میراث زین‌العابدین بود  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  آسمان! زین غصه خاک غم به سر کن  حضرت معصومه! رخت غم به بر کن  دخـت زهـرا! گریـه بـر حال پدر کن  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  خنده بادا تا صف محشـر حرامم  بلکه اشک از دیدگان ریزد مدامم  تختـۀ در گشتـه تابـوت امـامم  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  خیزم و سوی خراسـان ره بپویم  دامن خود را ز اشک غم بشویم  تسلیت بـر ضـامن آهـو بگویم  وامصیبت وامصیبت وامصیبت  🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
داغ تو دور از تصور، خارج از تصویرها ماتمت افتاده بر جانِ غل و زنجیرها ذکر تو ذکر توسل کردن زندانیان ضامنِ تهمت-گرفتاران و بی تقصیرها حضرت موسی بن جعفر(ع)! با تو حاجتهایمان شد اجابت، رد نشد هرگز پس از تأخیرها نیمه شب پر میکشید از دست های بسته ات ذکر تسبیح و قنوت و موجی از تکبیرها از میانِ درب زندان نور تو معلوم بود داشت حتی نور تو بر دشمنت تأثیرها یک زن بدکاره آمد أشهدش را گفت و رفت هست عشقت باعث و بانیِ این تغییرها هتک حرمت ها به جای زهر، جانت را گرفت بیشتر از ضربِ تازیانه ها، تحقیرها... زهر هم دارد علائم، بدترینش تشنگی ست سوختی اما به یاد کشتۂ شمشیرها روضۂ جدّ غریبت عاقبت شد قاتلت یاد آن پیکر که زیرِ نیزه ها و تیرها- دست و پا میزد ولی چشمش به خیمه گاه بود وای از رزق حرام و وای از تزویرها می شکست ایکاش دستی که به رویش شد بلند می شکست ایکاش با دستش عصایِ پیرها! 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
امشب به شوق جان جانان مینویسم یعنی به جای درد، درمان مینویسم یابن الشموس الطالعه، شمس الضحایی خورشید را نزد تو حیران مینویسم نامت که می آید وسط من در ادامه بر دفترم پسوند "سلطان" می نویسم شرط و شروط بندگی باشد ولایت با مهر تو خود را مسلمان مینویسم تا حق مطلب را به جا آورده باشم مدح تو را از روی قرآن مینویسم بعد از "یرید الله" تطهیر و طهارت “لاتنفذون الا بسلطان” مینویسم شاه جهانی و همیشه اشتباهی اسم تو را شاه خراسان مینویسم هردفعه بی نوبت جوابم را گرفتم حاجات مشکل را چه آسان مینویسم یک عمر پای سفره ی تو قد کشیدیم اصلا تو را رزاق ایران می نویسم اذن شهادت بر "هریری" را تو دادی پس بی ریا مثل شهیدان می نویسم در صحن کهنه، جان نو می گیرد این دل حقا شما را جان جانان مینویسم با اینکه میدانم میایی وقت مرگم اما دوباره دیده گریان مینویسم: آقا! به جان مادرت چشم انتظارم وصل تو را شیرین تر از جان مینویسم من آمدم تا کاظمینم را بگیرم پس "کاظمین" بعد "خراسان" مینویسم تا اینکه قلبت را تسلا داده باشم با گریه ام از کنج زندان مینویسم از ناله های غربت "خلصنی یارب" از شعله های قلب سوزان مینویسم از دوری معصومه اش دیگر چه گویم از درد بی درمان هجران مینویسم از سوز دل، از ساق پا، از تیغ دشنام از ضرب شلاق نگهبان مینویسم بوده سه شب جسمش کنار جسر بغداد بر روی جسمش لاله باران مینویسم صد شکر جای یک کفن چندین کفن بود پس چند بیت از شاه عریان مینویسم پس مینویسم هرچه را گفتن ندارد یوسف به خاک افتاده؛ پیراهن ندارد تا بسته راه چاره اش را دید زینب تا مصحف صدپاره اش را دید زینب گفتا به آن صد پاره تن پس پیکرت کو؟ انگشترت کو؟ یادگار مادرت کو؟ تنها نه امیدی به زنده ماندنت نیست جایی برای بوسه حتی در تنت نیست حالا که خولی قبل ازین، برده سرت را گفتم ببوسم پاره های حنجرت را (بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید) حتی بتول و ساقی کوثر نبوسید 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم خانه ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش ذکر «یاموسی بن جعفر»«یا امام ذوالکرم» آمدم چون راه دادی و نمیگویی که این روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم سفره ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره ات کم شده اما نمیدانم چرا رزق حرم در هوای مشهد و قم بارها حس کرده ام فاصله دارم فقط با کاظمینت یک قدم حضرت باب الحوائج هستی و شد مستجاب حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب-علَم عاشقِ شش گوشه ام؛ هنگام امضایِ برات جا نمانم از نگاه تو؛ نیفتم از قلم بسکه خوبی سائلت را پرتوقع کرده ای کم نمیخواهم؛ نخواهد رفت چون دستت به کم صبر کن آقا! بماند بقیه را فردا بده من‌ نمک نشناسم و حاجت بگیرم میروم 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
شانه های آسمان لرزید از بار غمت دیده ی افلاکیان شد ابر خونبار غمت   عرش حق زد ناله و افتاد بر روی زمین خرد شد ارکان آن در زیر آوار غمت   پیکرت تشییع شد بر دوش زخمی نسیم شد مشام عرش پر از عطر سرشار غمت   عرش حق شد کاظمیه؛ نوحه خوان شد جبرئیل تا طنین انداز شد امروز اخبار غمت   آسمانها زیر تابوتت کمر خم کرده اند ریختند افلاکیان در پای دیوار غمت   حنجر مرثیه ام زخمی داغ روضه ات پیکر شعرم اسیر درد بسیار غمت   می توان دیوان نوشت از جوهر اشک شما صد غزل مرثیه شد در بین آثار غمت   رشته ی عشق تو را بین کلافی بسته ام تا که باشم موجب گرمی بازار غمت   مدخل باب المرادت پنجره فولاد ماست تذکره می خواهد امشب این گرفتار غمت 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای بـاب مـراد خلق عالم سر تا به قدم رسول‌اکرم هفتم ولـی خدای منـان!        مهر تو روان دین و ایمان     قرص قمرِ امام صادق            نور بصرِ امام صادق   گفتـار تو چون کلام قرآن          در هـر نفست پیام قرآن   صحـن تو تمـام آسمان‌ها         دوران امـامتت زمـان‌هـا   چشم همـه بـر عنـایت تو         سرمایـۀ‌ مـا ولایـت تـو   تو بـاب مـراد عالـم استی تـو کعبـۀ روح آدم استی   تو دسـت عنـایت خـدایی         از خلق جهان گره‌گشایی   ای روح، کبوتـر حــریمت          عالم همه بر در حـریمت   موسایی و عالم است طورت     گردیده کلیم، غرق نورت   دل‌های شکسته کاظمینت       خواندنـد امـام، عالمینت   از دسـت تـو کار حیدر آید          ز انگشت تو فتح خیبر آید   در حبسی و خلق، پای‌بستت    سررشتۀ آسمان به دستت   معـراج تـو بود قعر زندان           خلوتگـه ذات حی منان   پیشانی خود نهاده بر خاک        بگذاشته پا به فرق افلاک   گردیـده نمـاز، سرفرازت          آورده نـماز بـــر نمـازت   زندان شده محفل وصالت      آغوش خـدای ذوالجلالت   زنجیـر، سلام بر تو می‌داد  از دوست پیام بر تو می‌داد     ای گل ز تو آبـرو گـرفته      محبوبِ به حبس خو گرفته!   زندان تو لطف کامل ماست       اشک تو چراغ محفل ماست   اینجا که فراق نیست در بین      بر توست مقام قاب قوسین   اینجا که تجلی خدایی‌ست      تاریکی حبس، روشنایی‌ست   افسوس که حرمتت شکستند   بازوی تو را به حبس بستند   در شأن تو شاخه‌های گل بود     کی شأن تو حلقه‌های غل بود؟   زجرت به هـزار قهـر دادند         در زیر شکنجه زهر دادند   زندانــی عتــرت پیمبــر           افسوس که لحظه‌های آخر   دل شیفتـۀ مدینـه‌ات بـود         زنجیر به روی سینه‌ات بود   پیوستـه سـلام بی‌نیـازت         بر لحظۀ آخـرین نمـازت   با آن همه دختـر و پسرها         رفتی ز جهان غریب و تنها   معصومه کجاست تا که آید        زنجیـر ز گـردنت گشاید؟   با آن که به حبس می‌زدی پر      تابوت تو گشته تختـۀ در   مردم که جنازۀ تـو دیدند           فریاد ز سـوز دل کشیدند   تابوت تو را به شهر غربت         بردنـد ولـی به اوج عزت   بعد از ضرباتِ حلقـۀ غل           تابوت تو گشت غرق در گل   دیگـر نزدنـد تیــر کینت      کی سنگ زدند بر جبینت؟   دیگر نبرید کس سرت را           دیگـر نزدنــد دختـرت را   تا از جگرش شراره خیزد          «میثم» به غم تو اشک ریزد 🔸شاعر: _______________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم آرزویم به جهان دیدن روی پسر است سوختم ، سوختم از آتش هجران چه کنم ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
امشب پرستوی دلم پر میکشد پر بر آسمان گنبد موسی ابن جعفر (ع) آنجا که مهرش بر دو عالم سایه دارد یک باب رضوانش به دو عالم برابر! ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————