eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
524 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی نبود و یکی بودِ قصه تنها بود به فکر ناب‌ترین اتفاق دنیا بود عدم برای شدن ذره ای بهانه نداشت کسی نبود و خدا حرف عاشقانه نداشت کسی که مسلک آیینه‌گی بلد باشد ظهور لطف خداوند، تا ابد باشد کسی که در همه ی عصرها روان باشد کسی که چادرش امنیت جهان باشد بغل کند تن رنجور آفرینش را دخیل خویش کند دست‌های خواهش را خدا تغزل خود را به قالب او داد و ناگهان چقَدَر شعر اتفاق افتاد گل بهشت از او رنگ و بوی تازه گرفت طلوع صبح نخستین از او اجازه گرفت هبوط کرده و دریا به کوزه ای جا شد و در لباس زمینیِ خویش پیدا شد زمین،زمینِ خدا گاهوارِ انسان شد و دست فاطمه اش گاهواره جنبان شد کدام دست، همان دست ِ زخمی از دستاس که نان رسانده به نامردم نمک‌نشناس چه باوری که به درهای بسته می کوبد چهل شب از دل سنگی غبار می‌روبد چه مادری که حسینش گرسنه خوابید و که هل اتی شد و بر شهرِ مرده تابید و چه دختری که اقالیم راز در مشتش زدود از رخ آیینه آه انگشتش زلال از نفس اوست، چشمه چشمه سخن عجب خیال محالیست شاعرش بودن توان وصف تو در چنته ی سرودن نیست «زنی چنان که تویی جز تو هیچ کس زن نیست» 🔸شاعر: __________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————