eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
524 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
===================== باز بارانی است چشمانم دارم اذن دخول می خوانم گم شدم ، خسته ام ، پریشانم به جوادت قسم پشیمانم بی پناهم مرا پناه بده به دلم سوز واشک وآه بده ای رئوف همیشه خوب ، سلام پیش تو میشود دلم آرام شد زیارت همیشه نیمه تمام هرکه رویت ندید،شد ناکام کاش قلب مرا تکان بدهی دیگر این بار رخ نشان بدهی از همه غیر تو بُریدم من خویش را تا حرم کشیدم من گرچه رویِ تورا ندیدم من طعم آغوشِ تو چشیدم من آبرو رفته را خریدی تو دست،رویِ سرم کشیدی تو این رئوفی که میشناسم من رَد نکرده ز خانه اش دشمن پسرِ فاطمه است پس حتما به قسم نیست احتیاج اصلا دردهامان  دواشود اینجا گِرِهِ کور واشود اینجا تو گنهکار را  عوض کردی دلِ بیمار را عوض کردی هر گرفتار را عوض کردی آخرِ کار را عوض کردی راهم از حادثه به تو افتاد عوضم کن تورا بجان جواد شاهِ گنبد طلا،امام رضا جلوه های خدا ، امام رضا بقیع و سامرا، امام رضا نجف وکربلا ، امام رضا صاحبِ سرزمین ایرانی تو برای همیشه سلطانی قبلة نور حضرت خورشید نورِ حیدر زصحنِ تو تابید هر شب از گنبد تو بی تردید میشود جلوة نجف را دید در حریمِ تو زائرِ نجفم با سلامی مسافرِ نجفم صحن هایت بهشت این دنیاست چون حریم تو جنت الزهراست کُنجِ  باب الجواد،عرشِ خداست چون نسیمش نسیمِ کرببلاست درحرم هرغروب ،بی تابم یادِ صحن و سرایِ اربابم تاکشیدی عبا به روی سرت نظر انداختی به دور وبرت یک نفس پاره پاره شد جگرت جمع کردی زکوچه بال وپرت سرِ پا بودی وزمین خوردی ناگهان نامِ مادرت بُردی همه درهایِ حجره را بستی روی پهلو گرفته ای دستی یادِ گودالِ کربلا هستی کِی گرفتار عده ای مستی بین یک دسته گرگ ، شیر افتاد جایِ تنگی حسین گیر افتاد لبش از تشنگی تکان میخورد نیزه او را به هرطرف میبُرد گُل لبهاش با لگد پژمُرد نیزه داری گلویِ او آزُرد عده ای صبر ِ خواهرش بُردند دورِلب تشنه آب می خوردند تابدن پایمال مرکب شد وقت دیدار، نیمة شب شد از حسینی که نامرتب شد حنجری پاره سهم زینب شد چه حسینی مرمل بدماء چه حسینی مقطع الاعضاء در کنار تنی که شد بی سر نیمه شب خواهرآمد و مادر دوزنِ مو سپید ویک پیکر وانمودند تا زسر معجر ناگهان ساربان زراه آمد بهرِ غارت به قتلگاه آمد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
===================== این روزها اگر که دلم غرق ماتم است دل تنگِ روزهایِ نخستِ محرم است چشمم هنوز خیره به اشعارِ پرچم است باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم شرمنده ام برایِ غمش کم گذاشتم قطره بدونِ عشق به دریا نمیرود پایی که روضه آمده هرجا نمیرود هر کس پی غلامی این خانه میرود هرگز زِ یادِ حضرتِ زهرا نمی رود چشمانِ ما همین که زِ گریه نشان گرفت مثلِ همیشه فاطمه تحویلمان گرفت ای وای اگر که ماهِ محرم نداشتیم واللهِ بی حسین خدا هم نداشتیم داغش نبود اگر دلِ خُرَّم نداشتیم ای کاش غیرِ غصۀ او غم نداشتیم آیا نظیرش آمده در عالمین نه ما را گدا کنید ولی بی حسین نه بعد از وفات کاش محبت به من کنید جسم مرا محافظت از سوختن کنید با اشکِ روضه شستشویِ این بدن کنید بر من لباسِ نوکری ام را کفن کنید یک لحظه ام مباد زمان را هدر دهید پیش از همه امام رضا را خبر کنید تا خواندمش بدونِ کلامی قبول کرد دادم به هر طریق سلامی قبول کرد طعنه نزد به من تو کدامی قبول کرد بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد سجده به خاکِ او عمل واجبِ من است ایرانی ام امام رضا صاحبِ من است هنگام مرگ سائلِ سلطان شدن خوش است چشم انتظارِ شاهِ خراسان شدن خوش است مثلِ خودش غریبُ و پریشان شدن خوش است درخاک غلت خوردن و گریان شدن خوش است از سوزِ زهر رنگِ رخِ او سفید شد آقا شبیه مار گزیده شهید شد صد شکر زخمِ تیر رویِ پیکرش نبود هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود چشمی به فکرِ غارت انگشتر نبود دستی پی کشیدنِ مویِ سرش نبود 🔸شاعر: ؟؟؟؟ ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
==================== وقت مرگ است؛ کجایی؟ پسرم! منتظرم تا در این لحظه بیایی به سرم، منتظرم زهر، بار سفر آخرتم را بسته است تا نگاه تو شود همسفرم، منتظرم مادرم آمده و منتظر رفتن من تا جوادم تو بیایی به برم، منتظرم آتش هجر تو از زهر، جگر سوزتر است تا بیایی بنشانی شررم، منتظرم ماه من! حجره‌ی تاریکِ مرا روشن کن در رهت خونْ جگرم، دیده ترم، منتظرم گل من! تا که تو را بوسم و بسپارم جان بر لبم آمده جان؛ محتضرم، منتظرم خویشتن را برسان تا نرسیده اجلم تا کنی جلوه‌ای اندر نظرم، منتظرم تا بیایی و گذاری سر من در دامن که من آسوده ز جان در گذرم، منتظرم زودتر هرچه بیایی، کنی آسوده‌ترم پا سوی قبله، نظر سوی درم، منتظرم 🔸شاعر: مرحوم ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد چون برق جهان‌سوز، به جانش شرر افتاد چون موج به پهلوی گل فاطمه می‌خورد_ دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد آهسته به روی سرش افکند عبا را یک سایه‌ی غم، بر روی شمس و قمر افتاد پیوسته نگاهش به درِ حجره‌ی غم بود تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد غم‌ناله‌ی مادر، شرر افکند به جانش وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد او ساحل امن همه طوفان زده‌گان است چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== اين جا رهِ اميدِ كسی سد نمی‌شود كس نا اميد از حرمت رد نمی‌شود اين جا دعا به مرز اجابت رسيده است راه دعای اهل دعا سد نمی‌شود مهمان اين حريم بهشتی، بهشتی است حال كسی كه با تو بود، بد نمی‌شود هردل دخيل عشق نبندد بر اين ضريح_ دراين حرم، كبوتر گنبد نمی‌شود بين همه ز رأفت تو صحبت است و كس مانند تو به مهر، زبانزد نمی‌شود ای انعكاس مهر! چنان تو كسی دگر آئينه‌دار خُلق محمّد نمی‌شود حسرت بَرَد كسي كه به چندين بهار عمر بهر زيارت تـو مقيّد نمی‌شود هركس رسيده است به‌جایی، ز لطف توست بي التفات تو كه مؤيَّد نمی‌شود بی بهره از ولايتِ تو، روز رستخيز مستوجب عنايت ايزد نمی‌شود بسيار رفته است «وفایی» سفـر؛ ولی جائي دگر به‌خوبی مشهد نمی‌شود 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== دوباره عرض‌‌ ِادب، عرض‌ ِ احترام از دور دوباره قسمت ما می‌شود "سلام از دور" سلام حضرت سلطان، مرا نمی‌طلبی؟ ببین چقدر فرستاده‌ام پیام از دور... منی که دست به‌سینه گذاشتم هرصبح، سلام داده‌ام از روی پشت‌ِبام، از دور! اویس نیستم، اما نسیم رحمتِ تو همیشه درد مرا داده التیام از دور نگاه نافذ تو آهوی خیالِ مرا به یک اشاره‌ی کوتاه کرده رام از دور به‌رغم فاصله، گلدسته‌های تو انداخت کبوترِ دلِ تنگ مرا به دام از دور دلم هواییِ دیدارِ توست از نزدیک... اگرچه لطف‌ِ تو بوده‌ست مستدام از دور 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
===================== از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود در احتضار انگار جسم مضطرش بود دور و برش "گريه كنى" اصلاً نيامد اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مى‌خورد وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود دستش به پهلو بود و مشكل راه مى‌رفت خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود با اينكه دربِ حجره‌اش را بست اَباصَلْت امّا جوادش آمد و دور و برش بود شكرخدا سر روى دامان پسر داشت وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاک وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود در بين مقتل يك على افتاد، اما... حالا صد و ده تا على دور و برش بود 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
===================== یابن‌الشبیب عمه‌ی ما راه دور رفت می‌خواست قتلگاه بماند، به زور رفت آتش گرفت چادرش؛ اما کسی ندید پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود پنجاه و پنج سال پرش را گرفته‌اند مردانِ خانه دور و برش را گرفته‌اند یابن‌الشبیب عمه‌ی ما احترام داشت چندین امام زاده و چندین امام داشت پیش بزرگ قافله فریاد می‌زدند یابن‌الشبیب بر سرِ او داد می‌زدند داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود یک نیزه‌ی بلند سرش را شکسته بود یابن‌الشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت می‌خواست راه علقمه گیرد، توان نداشت یابن‌الشبیب! دختر دلگیر را زدند پنجاه و پنج ساله زنی پیر را ... اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود از بسکه درد داشت، سرش را گرفته بود از پیش نیزه‌های شکسته عبور کرد او را به دست‌های خودش جمع و جور کرد او را به ریگ‌های پریشان سپرد و رفت او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت..‌‌.. 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌ لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آن‌قَدَر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم، دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش، درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی، شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناهِ بی‌پناهان، در خراسان است 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
=========================== امشب که غم شام غریبان تو داریم چشم کرم از سفره‌ی احسان تو داریم دل را همه بر پنجره فولاد تو بستیم نور بصر از گنبد و ایوان تو داریم با کاسه‌ی دل بر سر راه تو نشستیم ما خیل گدا، چشم به دستان تو داریم لب‌های تو خشکند چونان جد غریبت در سینه عزای لب عطشان تو داریم در حجره‌ی در بسته‌ی خود فکر جوادی ما هم هوس دیدن مهمان تو داریم بر خوان کریمانه‌ی معصومه نشستیم یا فاطمه! ما دست به دامان تو داریم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت ما بعد رضا گوش به فرمان تو داریم گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است ما نیز خبر از غم پنهان تو داریم تا آمدن منتقم ضربه و سیلی دیده به ره یوسف کنعان تو داریم 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== گِله‌ای نیست اگر غُصه‌ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه‌ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر می‌زند آن‌گونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین‌ها وسط صحن رضا آنچه در خُلد برین خَلق ندارد داریم روضه می‌خوانم از آن شاه که در اندوهش دیده‌ای در طلب اشک مقید داریم * * * ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره‌ی بَد داریم شاه بر شانه‌ی خم، پیکر خود را می‌بُرد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌بُرد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== سینه‌ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان عالم آل محمد! نفسی بیش بمان نفست گشته بریده، به خودت می‌پیچی مثل یک مارگزیده به خودت می‌پیچی نوکرت از غم و از غربت تو می‌میرد خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد ناله‌ی یا ولدی با تن بی حال مزن بین این حجره‌ی در بسته، پر و بال مزن تو که نورت به زمین و به زمان می‌تابید چه شده این همه خاکی شده‌ای، ای خورشید؟! یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه" یاد یک کوچه دوباره، چه به‌هم ریخته‌ای خاک‌ها را به سرت، تا به حرم ریخته‌ای خیره بر در شدی و سرخ شدی، می‌سوزی چشم بر میخ درِ حجره چرا می‌دوزی؟! خوب شد با همه‌ی غربتت آمد پسرت نیزه‌ای زخم نزد بر جگر محتضرت بین این حجره‌ی در بسته، بگو دشمن کیست؟ پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست قاتلت پنجه بر این طره‌ی مویت نکشید خنجری کند به اطراف گلویت نکشید 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————