#مصائب_شام
سر تو از سر نیزه به من توان می داد
امید بر دل مجروح بی کسان می داد
خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی
کنیزکی به یتیم تو خرده نان می داد
نماز جمعه کوفه شلوغ بود آن روز
گمان کنم که علی اکبرت اذان می داد
میان مجلس شان از کنیز تا گفتند:
سکینه دخترت از ترس داشت جان می داد
برای خوش گذرانی، یزید در مجلس
مدال نیزه زنی را که بر سنان می داد...
...رقیه دختر دردانه داشت دق می کرد
دوباره رأس اباالفضل را نشان می داد
هزار مرتبه گفتم نخوان عزیز دلم!
تو خواندی و صله ات را به خیزران می داد
همین که چوب جفا بر لبان تو می خورد
بدان که خواهر تو سخت امتحان می داد
نبودن تو ز یک سو و ضربۀ زنجیر
به جسم خواهر تو درد استخوان می داد
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
________________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#مصائب_شام #حضرت_زینب
زینب بساط کاخ ستم را به هم زده
زینب به روی قله عصمت علم زده
مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست
زینب درون سینه ما هم حرم زده
زینب نگو بگو همه ی هیبت علی
کفار را به خطبه چو تیغ دودم زده
زینب به ناز شصت خودش در اسارتش
با دست بسته از ولی الله دم زده
ای بزدلان شام که خرما می آورید
زینب به لوح عالمه مهرکرم زده
با یک اشاره کاخ ستم رابه باد داد
او بر رقیه ناله برّنده یاد داد
گرچه گه ورود به شهر ازدحام بود
او چادرش به لطف خدا بادوام بود
چشمان کور شهرحرامی ندیدکه
صدها یزید در بر زینب غلام بود
اصلاً یزید پست تر از این کلامهاست
از بسکه دخت فاطمه والا مقام بود
بعد ازحسین سیف خدا بود،دست او
تیغش کلام گشته و در بین کام بود
وقتی شروع کرد یزید ازغم آب شد
کار یزید و اهل و عیالش تمام بود
بی خود که نیست دختر زهرای اطهر است
بی خود که نیست زینب کبرای حیدر است
او درد و داغ نیمه شب تار راکشید
بر روی شانه اش همه بار راکشید
اوگرچه ظاهراً به اسیری شام رفت
اما هماره جور علمدار را کشید
هرشب برای دخت علی سخت می گذشت
هرشب زپای دخترکی خار را کشید
سنگین ترین غمی که دراین چند روزه دید
درد اسیری سربازار را کشید
هم کاروان به زانوی او تکیه کرده بود
هم روی دوش خود تن بیمار را کشید
زینب اگرنبود حسینی بجانبود
اوگرنبود مجلس روضه به پانبود
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
_______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#وداع_محرم_و_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان ...
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
________________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند
کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند
زائری آمد کنار قبر آقایش نشست
با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند
تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی...
ازهمین ها را برای کربلا برداشتند
خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود
ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند
آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند
یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو
دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!
خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد
آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن
هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود
نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود
گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن
پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود!
حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع
ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود
می رسد روزی که با دستان پر مهر شما
از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود
آخرش من مطمئنم این گره وا می شود
این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد
راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم...
تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد
"کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
از همان شب که علی تابوت را برشانه برد
زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد
بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها
مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد
سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#وداع_محرم_و_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#وداع_محرم_و_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان ...
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد
باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت
مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد
دختری بود که صد آینه آقایی داشت
عشق باباست به دختر همه اش کار دل است
بی سبب نیست که بابا تب بالایی داشت
یاسمن منتظر آمدن دلبر بود
علت این بود اگر دیده دریایی داشت
یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد
ناگهان دیده نورانی خود را وا کرد
آمده آینه حضرت زهرا بشود
آمده زینت جان و دل بابا بشود
دختر فاطمه و ام ابیهای علیست
پس عجب نیست که او زینب کبری بشود
نام زینب که می آید به خدا جا دارد
کوه دریا شود و موج زنان پا بشود
می تواند همه دم با نظر فاطمی اش
هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود
شب میلاد قرار دل ارباب حسین
نامه ام را برسانید که امضا بشود
اینچنین دختری از فاطمه باید هم که
آبروی نسب آدم و حوا بشود
شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است
هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است
او که نور پدر حضرت زهرا را داشت
خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت
متولد شد و شیرینی این دنیا شد
آنکه نامش شِکر حضرت زهرا را داشت
به دل حیدر کرار جلایی بخشید
آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت
از بزرگی نگاهش همگی فهمیدند
اینکه زینب جگر حضرت زهرا را داشت
مرتضی مست خدا شد که گلش را بویید
دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت
از گدا پروری و خانمی اش شد معلوم
اینکه دستش هنر حضرت زهرا را داشت
بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست
از خدای خودش این مرتبه دختر می خواست
دختر شیرخدا آینۀ شیر خداست
دختر فاطمه والله که دریای حیاست
بعد زهرا به خدا در ادب و علم و حجاب
پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست
زینب آن بانوی با عزت و والایی که
یکی از پابه رکابان حریمش سقاست
جگری نیست کسی را که کشد معجر او
چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست
آنقدر مثل پدر مست خداوند شده
که شهادت همه جا در نظر او زیباست
وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب
زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست
از لب خطبه او در و گهر می ریزد
تیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد
دست او بسته شد و حوصله او سر رفت
لب گشود و همه گفتند علی منبر رفت
گفت لاحول ولا قوه الا بالله
همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت
همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است
ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت
ذوالفقاری که به لب داشت در آمد ز غلاف
خطبه آغاز شد و آبروی لشگر رفت
آنقدر گفت که افتاد یزید از تختش
آنقدر گفت که اشک همه آنجا سر رفت
ناگهان در وسط گریه و اشک مردم
مردی از جای پرید و طرف یک سر رفت
چشم زینب به سر سوخته یار افتاد
فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
_______________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند
کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند
زائری آمد کنار قبر آقایش نشست
با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند
تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی...
ازهمین ها را برای کربلا برداشتند
خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود
ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند
آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند
یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو
دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!
خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد
آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن
هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود
نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود
گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن
پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود!
حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع
ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود
می رسد روزی که با دستان پر مهر شما
از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود
آخرش من مطمئنم این گره وا می شود
این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد
راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم...
تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد
"کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
از همان شب که علی تابوت را برشانه برد
زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد
بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها
مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد
سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
_________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#دروازه_کوفه #کاروان_اسرا
دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو...
...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر،...فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم
در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
____
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمهشب همپای مولا گریه کردی
درپای تو خاک بقیع از اشک گل شد
وقتی که گفتی «واحسینا» گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدبار مثل موج دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربارکه میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضههای خار صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی میافتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچههای خود نبودی
با گریههای زینب اما گریه کردی
تشت طلا و خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها گریه کردی
حرف کنیز آمد، سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچهها سوخت
قد تمام سینهزنها گریه کردی
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
_______________________
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی
درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدبار مثل موج دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای اوسکینه
هربارکه میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان راندیدی
باروضه های خارصحراگریه کردی
حرف سه شعبه آمدوازحال رفتی
دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچه های خود نبودی
باگریه های زینب اما گریه کردی
تشت طلاو خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت
قد تمام سینه زنها گریه کردی
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی
درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدبار مثل موج دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای اوسکینه
هربارکه میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان راندیدی
باروضه های خارصحراگریه کردی
حرف سه شعبه آمدوازحال رفتی
دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچه های خود نبودی
باگریه های زینب اما گریه کردی
تشت طلاو خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت
قد تمام سینه زنها گریه کردی
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️