#حمزه_سیدالشهدا
بوی خون آید از دل صحرا
خاک عالم به سر چه رخ داده
بین لشگر به پاشده غوغا
حمزه دیگر ز پای افتاده
مصطفی را خبر کنید آید
تاکه دستان هنده(لع) را گیرد
دیراگر آیداز تماشای
بدن پاره پاره می میرد
یوسفی گیر گرگ افتاده
وای بر حال پیکر حمزه
فکرپوشاندن تن او باش
آید از راه خواهر حمزه
زخم این سینه را به هم آور
بر دعا دست خویش بالا کن
زود بر پیکرش عبا انداز
فکر گیسوی خواهرش را کن
سرزمین احد غبار آلود
گرچه از شور و گریه ها غوغاست
حمزه و هر بلا سرش آمد
گوشه ای از غروب عاشوراست
کی به پیش نگاه این خواهر
تشنه لب سر ز تن جدا کردند
بهر تشییع پیکری بی سر
ده نفر نعل تازه آوردند
🔸شاعر :
#قاسم_نعمتی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#حمزه_سیدالشهدا
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز می کنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
شیر خدا و شیر نبی فارس العرب
در انتهای جاده ی مردانگی، ادب
هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود
شب های مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحب تمام صفات حمیده بود
دل را به نور حضرت حق پروریده بود
الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه می شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود
🔸شاعر :
#یوسف_رحیمی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
بسم الله الرحمن الرحیم
◾گریز روضهی قتلگاه
حمزه بانیزه ای زپا افتاد
در پیش چشم مصطفی جان داد
زخم تنش واشده درمیدان
روی سرش نبی به سوگ افتاد
روی او همچو ماه تابنده است
پاره پیکر ز کینهی هنده است
عریان گشته تن وسر وبدنش
داغش بر سینهی نبی زنده است
دیدم غم از روی نبی ریزد
دیدم ماتم سوی نبی ریزد
رنگ رخ نبی پرید از غم
غصه ها از کوی نبی میریزد
کناره جسم بی سرش آمد
پیش آن گل پرپرش آمد
ندید ه جسم او اگرخواهر
اوبا چشم پر اخترش آمد
با خار وخس تنش پوشیدند
بین عبا پیکر او دیدند
خواهر او ندید جسمش را
از دور وبوسه از تنش چیدند
دیدم تنی به قتلگه افتاد
روی خاکا پیکر شه افتاد
زینب واین همه حرامی وای
بر خاک تیره روی مه افتاد
گودال ونیزه ای سپاهش بود
به سوی خیمه ها نگاهش بود
رگهای سر بریده شد ازهم
درحنجره بریده آهش بود
جسم بی سر تو دیده ای خواهر
از داغ غم خمیده ای خواهر
مشتاق بوسه ای درآن گودال
به رگهای بریده ای خواهر
از نیزه ها و تیر وآن خنجر
پاره پاره، شدی تو ای ،بیسر
دعوای خولی و سنان و شمر
بودازبهره غارت آن پیکر
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
بسم الله الرحمن الرحیم..:
#اشعارحضرت امامزاده ابراهیم
#قصیده
باغ رضوان برجمیع خاکیان این بارگاست
جلوهٔ جنت به چشم آسمان این بارگاست
کیست ابراهیم، نامش بوده وابن الکرم
پاس بخش این امانت را بهجان این بارگاست
ابن موسی باشد ودرصحن اوخیل ملک
بقعه ای زیبا چنین عرشآستان این بارگاست
روز وشب شمع و چراغ آستانش روشن است
اختری ازبهر آن افلاکیان این بارگاست
ماه اینجا سرفرود آرد به پیش حضرتش
در دل هر ذره خورشیدی نهان این بارگاست
این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست
شاهداین مدعا برآسمان این بارگاست
درحریم قدسی او یک نیستان ناله است
یک سبد آلاله در آغوش جان این بارگاست
گنبدشتابد بر آن خورشید سوزان روزها
بر پر و بال ملائک سایبان این بارگاست
میشود جاری گلاب گریهٔ اهل نظر
بینهایت چشمهٔ اشک روان این بارگاست
بشکند صحن وسرایش پشت هرزیباجمال
قدرت حمل چنین بار گران این بارگاست
کیست این آقا که هرعاقل شده دیوانه اش
پرعنایت با کم و کیف جهان این بارگاست
در پناه این حرم هرکس بیاید سرخوش است
ارتباط آدمی با قدسیان این بارگاست
حضرت شاها، دوعالم بردرت باشدگدا
زندگی کردن به عمر جاودان این بارگاست
قرنها بگذشته بر این ماندن ورفتن بسی
لیک امیدهمه پیرو جوان این بارگاست
بارها دراین حرم حاجت روا گردیده ام
منظر فصل دل انگیر جهان این بارگاست
آخر اینجا قصهگوی رنج بیپایان اوست
ناله و غم کاروان در کاروان این بارگاست
خفته دراین بقعه مردی ازتبار فاطمه
از تو ای انسیة حورا، نشان این بارگاست
راز محبوبیت قبر تو را با ما نگفت
تا به کی مهر خموشی بر دهان این بارگاست
تا که تنها میشوم ایم به پابوسی شان
تا ابد درانتظار میهمان این بارگاست
درمیان این سرا قرآن ناطق دیده ام
میزبان مهدی صاحب زمان این بارگاست
قبضهٔ عمرم در این وادی به پایان میرسد
بنگر ای (مجنون )فقط خط امان این بارگاست
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
بنويسيم از مسير بهشت
بايد از اين سعود پاک نوشت
بايد از عزتي فرا تر گفت
نه عمو ، ياور پيمبر گفت
تا که آن پير سر بلند آمد
نفس هر که بود بند آمد
آمده عبد عشق خود باشد
مرد رزم آور احد باشد
سمت او تا که هر که مي آيد
لرزه اي حول مکه مي آيد
جهل اعراب را به رزم آورد
قلم اين جلوه را به نظم آورد
گر که الگوي هر نبرد شده
او جوانيست پيرمرد شده
خون کفر از شجاعتش جاري
دين حق در ابهتش جاري
شرح صدرش به قدر اسلام و
شير مردان صدر اسلام و
قدر ظرفش اگر چه ظرفي نيست
چشمه اي از علي ست حرفي نيست
سجده ي عشق او قبول شده
بازوي لشکر رسول شده
دين کجا کار با نفر دارد ؟!!
چه کسي اين وسط جگر دارد !؟
مرد وقتي که نيتش زيباست
در ره حق حميتش زيباست
کشته ي غمزه ي رسول الله
حضرت حمزه ي رسول الله
عشق اينگونه جلوه گر مي شد
حمزه اينگونه خون جگر مي شد
رقص خون در مقابل دلبر
پيش چشمان اشک پيغمبر
خون به مردان رند مي آيد...
و صد افسوس هند مي آيد
بدني پاره پاره واويلا
دل بي راه چاره واويلا
کار اين دل چه چيز جز آه ست
واي من چون صفيه در راه است
از خجالت زمين خجل شده بود
خاک از خون حمزه گل شده بود
خواهرش مي رسيد وا مي ماند
بايد اين نعش پاره را پوشاند
احمد آرام عباش را وا کرد
خار و خاشاک را مهيا کرد
قصه با اين رويه مي گذرد
غصه هاي صفيه مي گذرد
قاتلش آن طرف عرق مي خورد
برگ تاريخ دين ورق مي خورد
صحبت از يک عموي ديگر شد
غم و اندوه شيعه از سر شد
روضه هايي که مو به مو گفتند
کودکاني عمو عمو گفتند
شده اوضاع خيمه ها در هم
دشت و يک مشت مرد نا محرم
تا عمو رفت هي کتک خوردند
بي هوا گوشواره را بردند
کاش اينجا هم اي نبي بودي
فکر اندوه زينبي بودي !!
چه عذابي کشيد اين خواهر
تا به نيزه رسيد اين خواهر
پيش چشمان خواهري مضطر
رفته بر روي ني ز پهلو سر
🔸شاعر:
#مجتبی_کرمی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟!
اگر خدای نکرده برادرم باشد...!
چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
***
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:
***
گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد
کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟!
بد است بی کفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیاندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#وفات_سیدالکریم
ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم
آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم
آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت
منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم
هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف
هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم
قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب
گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم
در پی احیای دل کار مسیحا می کند
بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم
زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین
خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم
شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است
تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم
نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند
دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم
چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان
هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم
طلعت نورانیت مرآت الله الصمد
طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم
مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام
آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم
شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل"
چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم
بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین
هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم
اینکه من امروز می گردم به دور تربتت
مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم
دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین
یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم
هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد
در ثواب زائران کربلا گردد سهیم
خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت
وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#وفات_سیدالکریم
گنجشک آستانه همای سعادت است
جارو نمودن ِ حرم تو لیاقت است
دارُالشّفاست صحن تو یا سیّدالکریم
بخشش در این حریم عجب نیست عادت است
اینجا بهشت سینه زنان محرّمی ست
کرب و بلای کشور دین و سیاست است
بوی بقیع می رسد از هر رواق تو
این بارگاه مَرهم زخم ولایت است
شبهای جمعه بوی خوش سیب می رسد
باور کنید فاطمه گرم زیارت است
تفسیر ری نی و می و اشک است و بی کسی
ری حکم نی نشینی ُّو سنگ و قرائت است
قاریِّ روی نی هدف سنگ و خیزران
ناموس حق مسافر بزم جسارت است
اشک رقیّه می چکد و ذکر العجل…
آوای هر خرابه نشین تا قیامت است
🔸شاعر:
#حسین_ایمانی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#وفات_سیدالکریم
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
از نسل خاندان امامی کریم بود
در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
پرهیزگار و عابد و زاهد ، حکیم بود
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
در عمرخویش صاحب طبعی سلیم بود
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود
زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود
درسایه امید و ولایت مقیم بود
هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود
این بوستان عشق بهشتی شمیم بود
هر کس که زائرحرم این کریم بود
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض می برد
عطرحدیث آل رسول از لبش چکید
تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق
آموخت درس بندگی از اهلبیت نور
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اند
پیوسته او به منزل مقصود می رسید
هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز
در گلشن همیشه بهار حریم او
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
پروانه بهشت بدستش دهد خدا
عبد حقیر اوست « وفایی» اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفائی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#وفات_سیدالکریم
ای اهل نظر کعبه ی اهل نظر این جاست
زیرا حرم زاده ی خیرالبشر این جاست
خورشید ولایت گهر بحر هدایت
طوبای بهشت علوی را ثمر این جاست
آیید به شهر ری و خوانید خدا را
زیرا که به حاجات همه خلق در این جاست
این جا حرم عبدالعظیم است عظیم است
بحر عظمت را به حقیقت گهر این جاست
این تربت فرزند کریم دو جهان است
ارباب کرم را به سر خاک سر این جاست
با چشم دل خویش در این بقعه ببینید
کافواج ملک تابه فلک جلوه گراین جاست
از ری همه بر دیده دل نور بگیرید
زیرا که سپهر نبوی را قمر این جاست
آید به مشام همه بوی حسن از خاک
هان پا به ادب نه که حَسن را پسر این جاست
زوّار حریمش همه زوّار حسینند
بر اهل ولا کرب و بلای دگر این جاست
اینجا حرم عبدالعظیم است عظیم است
این قبر کریم ابن کریم ابن کریم است
🔸شاعر:
#رحمان_نوازنی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#حمزه_سیدالشهدا#
ای کشته ای که بود اُحد کربلای تو
اهل مدینه نوحه گران عزای تو
شیر خدا و شیر رسول خدا تویی
ای نام سیدالشّهدایی سزای تو
قبل از حسین و واقعه ی جانگداز او
زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو
هر عضوت از نسیم شهادت چو گل شکفت
در راه دین چو مُثله نشد کس سوای تو
اعضای تو ز تیغ ستم پاره پاره شد
پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو
شد خلعت شهادت تو جامه ی رسول
جان ها فدای پیکر در خون شنای تو
ای قامت بلند رشادت به هر زمان
کوتاه بُد ردای رسالت برای تو
ماتم، چرا گیاه به پای تو ریختند
می باید آنکه ریخت سر و جان به پای تو
شعر مؤید است تو را کمترین نثار
ای بهترین درود و تحیّت سزای تو
🔸شاعر:
#استاد_سیدرضا_مؤید
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#حمزه_سیدالشهدا
نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه
ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا
هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
تو علمدار لشکرش بودی
جنگجوی دلاورش بودی
تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی
بین لشگر وجود تو لازم
بین میدان، حریف تو نادم
افتخار قبیله ی هاشم
می نویسم برای تو دائم
می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو
بی سبب نیست این که سرداری
به علی رفته ای جگر داری
وقت حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری
با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی
مرحبا بر تو ای عموی رسول
که چنین شد سفید، روی رسول
با تو محفوظ چار سوی رسول
کم نگردید با تو موی رسول
کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی
بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت
با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید
ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه های چاره، شما
روضه های پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند
در کمین بود، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت
اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضه ی شاه بی کفن می خواند
ته گودال پیکرش افتاد
جلوی چشم خواهرش افتاد
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد
یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#حمزه_سیدالشهدا
تو شیر مردی و شیران اسیر تو
از دم یلان کل حجازند حقیر تو
نام تو حمزه است و مقامت زبس بلند
هرگز ندیده هر دو فلک هم نظیر تو
میدان غزوه های نبی نور کامل است
از شدت درخشش بدر منیر تو
از بس که تیر و تیغ و نگاهت کشنده است
انگار گشته قابض الارواح اجیر تو
در هر نگاه نافذت عمق حقایقیست
رزم جامه ی سیاه تو شبهای عاشقیست
پشت و پناه و یاور احمد به هر زمان
ماندی شبیه کوه تا آخرین توان
هر چه که از ابهت تو گفته اند کم است
قاصر بود ز وصف شکوهت زبانمان
فرمانده ی سپاه محمد چه میشود؟
وقتی که با علی به معرکه ها میشوید عیان
بدر و احد حکایتتان را نوشته اند
دیدند زمین زیر پای شما میخورد تکان
گویا که زلزله شده میدان کار و زار
مانده سپاه کفر که لا یمکن الفرار
اما امان ز نیزه ی وحشی که خم نمود
این نازنین عموی پیمبر که بود عمود
افتاد بر زمین و پیمبر کشید آه
تا که رسید به پیکر او هنده ی حسود
خنجر کشید و سینه او را شکافت تا
بیرون کشد جگرش را ولی چه سود
این سینه و جگر پر از عشق محمد است
سنگ می شود به سر امت یهود
اما دوباره سنگ و سر و نیزه و سپس
قلبی که کرده روضه ی مقتل کمی هوس
روز دهم شد و گودال قتلگاه
پر شد ز خون تازه ی ارباب بی گناه
با چکمه روی سینه ی زخمی که پا گذاشت
شد آسمان کرب و بلا ناگهان سیاه
فریاد می زند زنی از روی تل نبر
سر را که مادرمان میرسد ز راه
زینب ز حال میرود و میخورد زمین
طفلک رقیه پس به چه کس میبرد پناه
خیمه میان آتش و معجر کشان عدو
فریاد میزند سکینه که برگرد بیا عمو
🔸شاعر:
#علی_صمدی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#وفات_سیدالکریم
یا سید الکریم که جان ها فدای تو
شد چشم شیعه غرق به خون در عزای تو
در شهر ری که همچو بهشت است در زمین
بر روی خاک تیره نهان شد لقای تو
از جور معتصم چه کشیدی که از وفا
دل های عاشقان شده خونین برای تو
چون آستان توست کلید بهشت ما
قربان گنبد و حرم با صفای تو
هدیه به زائر حرمت اجر نینواست
بوی حسین می دهد این کربلای تو
ای نور چشم فاطمه و پور مجتبی
دست همه به دامن لطف و عطای تو
بیچارگان به سمت حریم تو رو کنند
چون جود مجتباست عیان از سخای تو
دشمن نمی رود ز حریم تو نا امید
محروم کی شود ز درت آشنای تو
گرچه بهشت روی زمین گشته شهر ری
ویرانه هست باز بقیع نیای تو
آتش به جان ما زده ای درد و ای دریغ
گم گشته قبر مادر نیلی لقای تو
با ما بخوان دعای فرج سید الکریم
بهر ظهور مهدی آل عبای تو
🔸شاعر:
#حبیب_الله_موحد
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#وفات_سیدالکریم
ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم
عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم
عیسای شهر ما نفسش مجتبایی است
اعجازها نموده دم سیدالکریم
از کودکی شفای مرا مادرم گرفت
وقت نماز با قسم سیدالکریم
در روز حشر هم همگی قد علم کنیم
در زیر بیرق و علم سیدالکریم
هر کس که پیر گریه شده از غم حسین
سیراب گشته با کرم سیدالکریم
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم
عبدالعظیم آمد و عبد خدا شدیم
با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم
دنیا و آخرت همه ی فخر ماست این
همسایه ی عزیز دل مجتبی شدیم
شکر خدا که صاحب ما با کرامت است
شر خدا که بر سر کویش گدا شدیم
یک بار اتفاقی از این صحن رد شدیم
یک عمر چون نسیم سحر با صفا شدیم
چون ریشه های پرچم سبزش بدست باد
در هر طواف زائر کرببلا شدیم
دانی زچیست این همه شان و مقام او
دانی ز چیست ریزه خور این سرا شدیم
فرمود امام شیعه (( انت ولینا))
عبدالعظیم ما همه از تو رضا شدیم
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم
اینجا چونان ملائکه در رفت و آمدیم
مهمان خانواده ی آل محمدیم
پای ضریح حضرت طاها مدینه ایم
پای ضریح حضرت حمزه به مشهدیم
معصوم گفته بر در دیوار این حرم
ما عطر سیب از حرم کربلا زدیم
عشاق این دیار همه گریه کن شدند
ما هم به این امید در این خاک آمدیم
مدیون مهربانی زهرا شدیم ما
ممنون این همه کرم و لطف بی حدیم
جامانده ایم از سفر کربلا ولی
در این دیار بر همه عالم سرآمدیم
شب های جمعه گریه کنان کنج این حرم
انگار صحن کرببلا رو به گنبدیم
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم
ای شاه سر بریده عزیز خدا حسین
این سرزمین گرفته شمیم تو را حسین
با هر سلام در حرم سیدالکریم
پر می کشیم تا حرم کربلا حسین
این خاک بوی خون گلو را گرفته است
این سرزمین برای تو شد خون بها حسین
مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین
مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین
مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین
مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین
مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین
مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
هدایت شده از سیدعلی لب ترکندجان را فدایش میکنم
AUD-20180627-WA0001.amr
85.1K
هدایت شده از سیدعلی لب ترکندجان را فدایش میکنم
هدایت شده از سیدعلی لب ترکندجان را فدایش میکنم
#درگاه_شاعران_روضه_نشینان
🌹
@rozeneshinan
🌹
⚜﷽⚜
#شــــــــــــــــاعــــــــــــر
#سیدحــمـیدرضاعـــزیـزی_جدول_قدم
✔یاسوج✔
🌷
*بنداول امام حسینی*
مرغ دلم اسیره
اسیره کرب وبلاست
بهشت یه گوشه ای از
صحن و سرای شماست2
مرجع تقلید انبیایی
صاحب پرچم کربلایی
هرچه دارم ازلطف حسینه
بردرد شیعه آقادوایی
🌷
*بنددوم حضرت عباس*
عقده ی دل وانشد
کربلا حرف دله
بهشت یه گوشه ای از
صحن ابوفاضله2
پناهه اهل دنیا ابلفضل
مالک ارض وسماابلفضل
به حق دست هایی که جداشد
بگیر دست مارو یاابلفضل
🌷
*بندسوم امام حسنی*
کریم آل طاها
دلم هوات وکرده
هوای تو دیدنه
کبوترات وکرده2
ما از تو به جزکرم ندیدیم
جزسفره ی محترم ندیدیم
میگن که حسین غریب مادر
تو غریبی، ما حرم ندیدیم
🌷
*بندچهارم حضرت عبدالعظیم*
کبوتر دل من
زائر کرب وبلاست
حضرت عبدالعظیم
صحن تو دارالشفاست2
نوای قلبم عبدالعظیمه
یاابن الکریم ابن الرحیمه
جلوه ی یزدان ومنشافضل
به شهرری جنات النعیمه
🌷
*بندپنجم کشته ی شیرخداحمزه*
ماتم سراوعزا
تومدینه رخ داده
بین لشکرشدغوغا
حمزه ز پا افتاده2
ازکودکی هام دل به تودادم
ای تاج سر عالم و آدم
کشته ی شیرخدا ای حمزه
غم غربتت نمیره یادم
#درگاه_شاعران_روضه_نشینان
🌹
@rozeneshinan
🌹
#وفات_سیدالکریم
تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم
مثل بابات حسن ، مرتبه دادند: کریم
تو چه کردی که همه در عوض کرب و بلا
به روی خاک حریم تو فتادند ، کریم
آنچنان مرتبه ای داد به تو هادی دین
که به کس غیر تو این جاه ندادند ، کریم
آن کسانی که ز طومار حسین جا ماندند
شب جمعه ، حرمت ، خیرالعبادند ، کریم
از شلوغی سر کوی تو فهمیدم که…
سائلان تو زیادند ، زیادند… کریم
روز محشر که شود ، از کرم مادرتان
زائران حرم تو ، همه شادند ، کریم
🔸شاعر:
#پوریا_باقری
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#حمزه_سیدالشهدا
بنويسيم از مسير بهشت
بايد از اين سعود پاک نوشت
بايد از عزتي فرا تر گفت
نه عمو ، ياور پيمبر گفت
تا که آن پير سر بلند آمد
نفس هر که بود بند آمد
آمده عبد عشق خود باشد
مرد رزم آور احد باشد
سمت او تا که هر که مي آيد
لرزه اي حول مکه مي آيد
جهل اعراب را به رزم آورد
قلم اين جلوه را به نظم آورد
گر که الگوي هر نبرد شده
او جوانيست پيرمرد شده
خون کفر از شجاعتش جاري
دين حق در ابهتش جاري
شرح صدرش به قدر اسلام و
شير مردان صدر اسلام و
قدر ظرفش اگر چه ظرفي نيست
چشمه اي از علي ست حرفي نيست
سجده ي عشق او قبول شده
بازوي لشکر رسول شده
دين کجا کار با نفر دارد ؟!!
چه کسي اين وسط جگر دارد !؟
مرد وقتي که نيتش زيباست
در ره حق حميتش زيباست
کشته ي غمزه ي رسول الله
حضرت حمزه ي رسول الله
عشق اينگونه جلوه گر مي شد
حمزه اينگونه خون جگر مي شد
رقص خون در مقابل دلبر
پيش چشمان اشک پيغمبر
خون به مردان رند مي آيد...
و صد افسوس هند مي آيد
بدني پاره پاره واويلا
دل بي راه چاره واويلا
کار اين دل چه چيز جز آه ست
واي من چون صفيه در راه است
از خجالت زمين خجل شده بود
خاک از خون حمزه گل شده بود
خواهرش مي رسيد وا مي ماند
بايد اين نعش پاره را پوشاند
احمد آرام عباش را وا کرد
خار و خاشاک را مهيا کرد
قصه با اين رويه مي گذرد
غصه هاي صفيه مي گذرد
قاتلش آن طرف عرق مي خورد
برگ تاريخ دين ورق مي خورد
صحبت از يک عموي ديگر شد
غم و اندوه شيعه از سر شد
روضه هايي که مو به مو گفتند
کودکاني عمو عمو گفتند
شده اوضاع خيمه ها در هم
دشت و يک مشت مرد نا محرم
تا عمو رفت هي کتک خوردند
بي هوا گوشواره را بردند
کاش اينجا هم اي نبي بودي
فکر اندوه زينبي بودي !!
چه عذابي کشيد اين خواهر
تا به نيزه رسيد اين خواهر
پيش چشمان خواهري مضطر
رفته بر روي ني ز پهلو سر
🔸شاعر:
#مجتبی_کرمی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
برسرکوی حسین خار شدن می ارزد
درحرم جاروکش یارشدن ، می ارزد
یک شب جمعه کلافی سربازارببر
دره این خانه خریدار شدن ، می ارزد
کیست آنکس که علاج غم هجران بکند
به سرکوی تو ، بیمار شدن ، می ارزد
جزحرم درسرمانیست دگرفکروخیال
بخدابرتوگرفتارشدن ، می ارزد
لحظه ی کاش ببینم حرمت راارباب
متوسل به تو ای یار شدن ، می ارزد
من ندیده شده ام محو جمالت آقا
کشته دیده ی دلدار شدن ، می ارزد
چه شودبازبیایی ومرا هم بخری
روز وشب نوکر دربار شدن ، می ارزد
غرق عصیان و گناهم چه کنم ای ارباب
یار این عبد گنه کار شدن ، می ارزد
ای شه کربوبلا عذره گناهم بپذیر
وا نکن عذر که ستار شدن ، می ارزد
یک شب جمعه مرادرحرمت راه بده
برتوای شاه گرفتار شدن ، می ارزد
آرزوی دل من دیدن شش گوشه ی توست
درجنون عاقل و هوشیار شدن ، می ارزد
نیمه شب درحرمت ناله ی مادر آید
با دعای مادرت زار شدن ، می ارزد
ما همه گوش به فرمان توهستیم حسین
بین رویای توبیدار شدن ، می ارزد
سینه خیزآمده ام. دست مراگیرحسین
خاردرکوی توای یار شدن ، می ارزد
همچو(مجنون)هوس کرب و بلا دارم من
اثرگریه براین تار شدن ، می ارزد
📕شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃.
مجنون کرمانشاهی
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد
ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد
در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد
آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد
آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد
من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد
حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد
دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
نظارۀ تو ابوحمزه و زراره کشید
غریب هستی و چون مادرت نشد آقا
سر مزار شما گنبد و مناره کشید
به زخم های دلت مرهمی نشد پیدا
که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید
تو را میان دعا، بی نمازها بردند
تو را پیاده به کوچه یکی سواره کشید
میان کوچه تن خسته ات زمین تا خورد
نکرد رحمی و دشمن تو را دوباره کشید
سریع خانه برو دختر تو ترسیده است
که ارث مادریت را کسی شراره کشید
گرفته خانۀ تو رنگ خیمه های حسین
دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید
دوباره آتش و خیمه غروب عاشورا
دوباره کرببلا را به استعاره کشید
تمام اهل و عیالش فرار می کردند
و دختری که خودش را به یک کناره کشید
به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت
دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید
به پیش پیکرش از دشمنی شکایت کرد
که معجر از سر و از گوش گوشواره کشید
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
نفس نفس زدنم را حسین می بیند
جراحت بدنم را حسین می بیند
نحیف هستم و آتش به جانم افتاده
و شعله های تنم را حسین می بیند
دویدن از پیِ مرکب برای من سم است
نحیف تر شدنم را حسین می بیند
حریم شخصی من جای این اراذل نیست
غریبی وطنم را حسین می بیند
چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد
ندای واحَسَنم را حسین می بیند
شبیه دامن طفل سه ساله می سوزم
عزای سوختنم را حسین می بیند
تمام فکر من این است لحظه ی تدفین
سفیدی کفنم را حسین می بیند
فقط برای حسین سینه زن شوید امّا
دو دست سینه زنم را حسین می بیند
🔸شاعر:
#حمید_رمی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
نیمه شب بود و عاشقی بیدار
مست حق بود و راحت از اغیار
نیمه شب بود و وقت راز و نیاز
بین سجاده بود، بین نماز
با تأسی به مادرش زهرا
دست خود برده بود سوی خدا
داشت همسایه را دعا می کرد
گره ها را دوباره وا می کرد
ذکرِ ارباب عالمین گرفت
بوسه از تربت حسین گرفت
ناگهان صحبت از تهاجم شد
خلوتش بین نعره ها گم شد
داد و فریاد، بی دلیل زدند
شعله بر خانه ی خلیل زدند
حرمت این حرم شکسته شد و
دست او بین خانه بسته شد و
پا شد از جای خود ولی افتاد
یاد مظلومی علی افتاد
از غریب مدینه دم می زد
وسط شعله ها قدم می زد
خاک و خاکستر از عباش تکاند
اشک بر مادرش دوباره فشاند
حرف داغِ گران زهرا بود
میخ در روضه خوان زهرا بود
پیر مردی وحید را بردند
آن محاسن سپید را بردند
باز هم روضه ها به کوچه کشید
آه... آقای ما بگو چه کشید؟!
پیر را طاقت دویدن نیست
می رود... حاجت کشیدن نیست
فلک از غصه شرمگین شده بود
شیخ ما نقش بر زمین شده بود
پیکرش را چقدر آزردند
تا که شیخ الائمه را بردند
خوب شد بر سرش جدال نشد
غارت پیکرش حلال نشد
تشنگی تاب و قدرتش نگرفت
تیر و نیزه به قامتش نگرفت
رخش از خون تازه رنگ نشد
صورتش آشنا به سنگ نشد
خوب شد قاتلی سویش نرسید
پنجه ای بین گیسویش نرسید
خواهری با شکستنش نشکست
بر روی سینه اش کسی ننشست
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan