#امام_حسن #مدح_امام_حسن
✅ یا حسن ادرکنی ...
می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد
آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد
جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد
اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد
نیمۀ ماه خدا،قرص قمر پیدا شد
روزه ام با رطب نام ((حسن جان)) وا شد
چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد
گوشۀ لعل لبش وه که چه خالی دارد
برترین سید دنیاست چه شالی دارد
زینت دوش نبی سیر کمالی دارد
مادرش فاطمه با خندۀ او می خندد
دور بازوش علی حرز نجف می بندد
کوری چشم حسودان چقدر ماه شده
یوسف از دیدن او معتکف چاه شده
نقش انگشتری اش ((عزة لله)) شده
منکر صلح حسن کافر و گمراه شده
تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است
پسر عاص چنین قافیه را باخته است
عاشق از جلوۀ معشوق سخن می گوید
از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید
یک نفر وقت مناجات به من می گوید:
نیمه شب هر که ((الهی به حسن)) می گوید...
...از دل عرش به او فاطمه گوید((جانم))
شب وصل است و ((الهی به حسن)) می خوانم
دست خالی نرود هرکه به او رو بزند
نشده سائل او پرسه به هر کو بزند
پیش او حاتم طایی است که زانو بزند
یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند
می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم
چه می آید به حسن لفظ((کریم بن کریم))
در حدیث آمده که ((عقل مجسم)) حسن است
نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است
بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است
حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است
مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست
مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست
از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد
آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد
از سر و روی حسن واژۀ یل می ریزد
به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد...
...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد
نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد
بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد
تیغ در دست حسن حل معما می کرد
رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد
روی لب های علی خنده شکوفا می کرد
ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد
به علی رفته که تیغ سخنش برنده است
مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است
این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است
به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است
رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت
نیزۀ او شتر سرخ جمل را انداخت
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
روزها ذکر من این است و همه شب سخنم
شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم
هرچه داری بده در راه خدا می خواهم
در مناجات سحر از تو تو را می خواهم
بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم
از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم
گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم
دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
#شب_قدر
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است
یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟
یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است
گریه ،فراق ،گریه ،فراق ،این چه رسمی است؟!
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است
موی سپید و بخت سیاه مرا ببین
دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟!
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است
یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت
گفتی برو که دست به دامان شدن بس است
باشد قبول می روم امّا دعای تو
در حقّ من برای مسلمان شدن بس است
دست مرا بگیر که عبدی فراری ام
دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است
اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا
دل مردگی و این همه ویران شدن بس است
آقا بیا به حقّ شکاف سر علی
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#ماه_رمضان #شب_قدر
امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی
در شب قدر،خدایا همه را می بخشی
ای کریمی که همه ریزه خورخوان توأند
سفره ات هست مهیّا همه را می بخشی
گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف
می کنی باز مدارا همه را می بخشی
به علی،احمد و زهرا،به حسین و به حسن
تو،به این حُرمت اَسما همه را می بخشی
مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست
به تولّی و تبرّی همه را می بخشی
شیعه ی حیدر و آتش ،چقدَر بی معناست
مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی
دست خالی نرود هیچ کسی از این جا
تو در این لیله ی احیا همه را می بخشی
آن قدر لطف و عنایت به همه داری که
نه فقط اهل دعا را همه را می بخشی
یک نفر گر که دعایش به اجابت برسد
شک ندارم که تو یکجا همه را می بخشی
به خدایی تو سوگند که در وقت سحر
وسط گریه و نجوا همه را می بخشی
پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم
تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی
من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس
به زمین خوردن سقّا همه را می بخشی
🔸شاعر :
#محمد_فردوسی
درگاه شاعران روضه نشینان👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#حمزه_سیدالشهدا
نور چشم پیمبری حمزه
چه قدَر مثل حیدری حمزه
اسدالله دیگری حمزه
به خداوند، محشری حمزه
ای مُلقّب به سیّدالشهدا
حامی مُخلص رسول خدا
هم عمو هم برادرش بودی
همه جا یار و یاورش بودی
تو علمدار لشکرش بودی
جنگجوی دلاورش بودی
تا نظر بر سپاه می کردی
روزشان را سیاه می کردی
بین لشگر وجود تو لازم
بین میدان، حریف تو نادم
افتخار قبیله ی هاشم
می نویسم برای تو دائم
می نویسم کمال داری تو
مثل جعفر دو بال داری تو
بی سبب نیست این که سرداری
به علی رفته ای جگر داری
وقت حمله به سینه پر داری
همه دیدند که هنر داری
با دو شمشیر حمله می کردی
وَ دمار از همه در آوردی
مرحبا بر تو ای عموی رسول
که چنین شد سفید، روی رسول
با تو محفوظ چار سوی رسول
کم نگردید با تو موی رسول
کاش حمزه مدینه هم بودی
دور بیت الحزینه هم بودی
بیعتت با نبی چه دیدن داشت
اَشهدت آن زمان شنیدن داشت
عطر اسلام تو وزیدن داشت
رنگ بوجهل هم پریدن داشت
با کمانت سرش ز هم پاشید
از تو و نام حمزه می ترسید
ما پیاده ولی سواره، شما
یکی از راه های چاره، شما
روضه های پر از اشاره، شما
تکّه تکّه و پاره پاره، شما
اهل بیت از تو یاد می کردند
بر تو گریه زیاد می کردند
در کمین بود، نیزه را انداخت
پیکرت را چه بی هوا انداخت
تا نبی روی تو عبا انداخت
همه را یاد بوریا انداخت
اوّلین رکن پنج تن می خواند
روضه ی شاه بی کفن می خواند
ته گودال پیکرش افتاد
جلوی چشم خواهرش افتاد
جای خنجر به حنجرش افتاد
ناله ای زد وَ مادرش افتاد
یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم
یا بُنَیَّ قتیل عریانم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
✅ اشعار #شب_تاسوعا
_______________________
#حضرت_عباس
طاق ابرویت مرا سمت مصلی می کشد
اشک ، چشمان تو را مانند دریا می کشد
از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری
عکس مشکی را به روی خاک صحرا می کشد
ماه جایش آسمان است علتش این است اگر
آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد
یک عمود آهنین آمد ... سرت پاشیده شد
ناله ات امّ البنین را دارد این جا می کشد
راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند
کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد
تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود
یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد
سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد
می کشی درد عجیبی را که زهرا می کشد
رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد
نا نجیبی بی حیایی را به معنا می کشد
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
_________________________
درگاه شاعران روضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#ولادت_رسول_اکرم
جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد
به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب می ریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای
پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند
جلوی بتکده ها باز تبرها جمع اند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّی و هبل ، سجده کنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجه ی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی می نوشیم
تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود
ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوه هایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُت پرستی که برای تو رجز می خواند
به خدا مال زدن نیست خودش می داند
ای که در شدّت غم «چهره ی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روح نوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟!
کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
همه ی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
________________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️🌹
#امام_حسین #مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم
با یک اشاره اش سر و جان را فدا کنیم
شکر خدا که گرمی بازار حیدریم
حتّی شب ولادت اربابمان حسین
مشغول به سرودن اشعار حیدریم
یا مرتضی علی علی مولا علی علی
اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم
طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ ...
...ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم
فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم
در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم
ما جز علی به هیچ کسی دل نمی دهیم
حتّی به قدر یک نفسی دل نمی دهیم
ما تشنه ایم جرعه ی آبی به ما دهید
بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید
چندین شب است باده ی نابی نخورده ایم
لطفی کنید و باده ی نابی به ما دهید
ما قصد پای بوسی تان را نموده ایم
در بین جاده ایم، رکابی به ما دهید
کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست
آن لحظه ای که حال خرابی به ما دهید
یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»
قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید
جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است
باید سه وعده سور حسابی به ما دهید
وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید
پس واجب است تا که کتابی به ما دهید
پیغمبریم و خدمت ارباب می کنیم
نام تو را به صفحه ی دل قاب می کنیم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان
باز هم روح الامین دارد غزل می آورد
صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد
تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر
واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد
شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است
واژه ی نابی که در چندین محل می آورد
چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل
جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد
در میان شعرهای شاعران اهل بیت
دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:
یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!
جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا؟!
کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید
طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان
جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید
از خَم ابروی او صدها خُم می، می چکد
باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید
دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست
باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید
هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان
باز هم روح الامین دارد غزل می آورد
صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد
تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر
واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد
شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است
واژه ی نابی که در چندین محل می آورد
چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل
جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد
در میان شعرهای شاعران اهل بیت
دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:
یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!
جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا؟!
کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید
طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان
جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید
از خَم ابروی او صدها خُم می، می چکد
باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید
دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست
باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید
هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#وداع_محرم_و_صفر
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر درد هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم ؟
با این گناهان بزرگ و بی شمارم
لایق نبودم تا کنی آقا صدایم
امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی
از مجلس روضه نکردی تو جدایم
رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده
آن گریه هایی که بُوَد آب بقایم
یادش به خیر در اوّلین روز مُحرّم
سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم
یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه
حس می نمودم زائر عرش خدایم
یادش به خیر با هر سلام و عرض حاجت
رنگ حسینی می گرفت حال و هوایم
وقتی به تن کردم لباس مشکیم را
گفتم دگر وقف شهید نینوایم
پیراهن احرام حج کربلا را
حالا چگونه از تنم بیرون نمایم ؟
دل کندن از روضه برای من چه سخت است
مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم
هرساله مُزد نوکریم را حسین جان
می گیرم از دست علی موسی الرّضایم
آقا به حقّ مادر پهلو شکسته
امضا نما امشب برات کربلایم
🔸شاعر :
#محمد_فردوسی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#ماه_رمضان #شب_قدر
امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی
در شب قدر،خدایا همه را می بخشی
ای کریمی که همه ریزه خورخوان توأند
سفره ات هست مهیّا همه را می بخشی
گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف
می کنی باز مدارا همه را می بخشی
به علی،احمد و زهرا،به حسین و به حسن
تو،به این حُرمت اَسما همه را می بخشی
مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست
به تولّی و تبرّی همه را می بخشی
شیعه ی حیدر و آتش ،چقدَر بی معناست
مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی
دست خالی نرود هیچ کسی از این جا
تو در این لیله ی احیا همه را می بخشی
آن قدر لطف و عنایت به همه داری که
نه فقط اهل دعا را همه را می بخشی
یک نفر گر که دعایش به اجابت برسد
شک ندارم که تو یکجا همه را می بخشی
به خدایی تو سوگند که در وقت سحر
وسط گریه و نجوا همه را می بخشی
پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم
تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی
من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس
به زمین خوردن سقّا همه را می بخشی
🔸شاعر :
#محمد_فردوسی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#ماه_رمضان #شب_قدر
امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی
در شب قدر،خدایا همه را می بخشی
ای کریمی که همه ریزه خورخوان توأند
سفره ات هست مهیّا همه را می بخشی
گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف
می کنی باز مدارا همه را می بخشی
به علی،احمد و زهرا،به حسین و به حسن
تو،به این حُرمت اَسما همه را می بخشی
مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست
به تولّی و تبرّی همه را می بخشی
شیعه ی حیدر و آتش ،چقدَر بی معناست
مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی
دست خالی نرود هیچ کسی از این جا
تو در این لیله ی احیا همه را می بخشی
آن قدر لطف و عنایت به همه داری که
نه فقط اهل دعا را همه را می بخشی
یک نفر گر که دعایش به اجابت برسد
شک ندارم که تو یکجا همه را می بخشی
به خدایی تو سوگند که در وقت سحر
وسط گریه و نجوا همه را می بخشی
پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم
تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی
من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس
به زمین خوردن سقّا همه را می بخشی
🔸شاعر :
#محمد_فردوسی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#مناجات_باخدا #وداع_با_ماه_رمضان
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد
توشه برای روز جزا برنداشتم!
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد
یادش به خیر ... سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد
یادش به خیر ... لحظه ی افطار ... تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شد
دست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد
وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التیام شد
هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت
وقتی میان قتلگهش ازدحام شد
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#استقبال_ازماه_محرم #امام_زمان
#آدینه
صدای گریه تان پیر کرده عالم را
بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را
هزار شکر نمردم که باز میبینم
کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را
برای عمه خود تا که روضه میخوانی
به گریه شعله زنی دودمان آدم را
دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن
ببینم اشک تو را روضه مجسّم را
به نور خویش عزاداری مرا پُر کن
به سایه ات بپذیر از گدات این کم را
مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن
به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را
بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند
که با تو بگریم تمام این غم را
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#وداع_محرم_و_صفر
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟
با این گناهان بزرگ و بی شمارم
لایق نبودم تا کنی آقا صدایم
امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی
از مجلس روضه نکردی تو جدایم
رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده
آن اشک هایی که بُوَد آب بقایم
یادش به خیر در اوّلین روز محرّم
سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم
یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه
حس می نمودم زائر عرش خدایم
یادش به خیر با هر فراز یا حسین جان
کرب و بلایی می شد این حال و هوایم
وقتی به تن کردم لباس مشکی ام را
گفتم دگر وقف شهید سر جدایم
پیراهن احرام حج کربلا را
حالا چگونه از تنم بیرون نمایم؟
دل کندن از روضه برای من چه سخت است
مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم
هر ساله مزد نوکری ام را حسین جان
می گیرم از دست علی موسی الرّضایم
آقا به حق مادر پهلو شکسته
امضا نما دیگر برات کربلایم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#ولادت_رسول_اکرم
آمنه پرچم توحید برافراشته ای
آفرین، دست مریضاد، که گل کاشته ای
#محمد_فردوسی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#ولادت_رسول_اکرم
آمنه پرچم توحید برافراشته ای
آفرین، دست مریضاد، که گل کاشته ای
#محمد_فردوسی
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است
در بین نوکران علی جا شدن خوش است
دریا علی و قطره تمامی کائنات
قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است
ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم
با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است
یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند
یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است
قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد
در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است
سوگند می خورم به علی که در این جهان
تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است
سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان
با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است
تنها گلی که سر سبد خلق عالم است
روح دو پهلوی نبی الله خاتم است
آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است
خیر کثیر ... نه ... نه ... به والله کوثر است
بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت
بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است
وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند
با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است
حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند:
از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است
من مانده ام که روز جزا او چه می کند
با چادری که سایه ی صحرای محشر است
محشر مقام فاطمه محشر به پا کند
روز جزا شفاعت او چیز دیگر است
تنها نه مادر حسنین ... مادر همه است
روز تولدش به خدا روز مادر است
اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست
میلاد با سعادت کوثر مبارک است
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی
از همان ابتدایت ای آقا
شده ام آشنایت ای آقا
من فقیر و یتیم و مسکینم
من گدایم گدایت ای آقا
با ظهور هلال ماه رجب
می شوم مبتلایت ای آقا
می شود پهن بین هر خانه
سفره های غذایت ای آقا
دست و دل بازیت چه بسیار است
کرده غوغا عطایت ای آقا
پدر و مادرم به قربانت
همه چیزم فدایت ای آقا
تا زمانی که من نفَس دارم
می نویسم برایت ای آقا
می نویسم که خیلی آقایی
می نویسم که یابن الزهرایی
تویی «آقا» و ما همه «بنده»
ظرف ما از وجودت آکنده
مهبط الوحی و معدن العلمی
علم در پیش تو سرافکنده
نه که یک مرتبه ... هزاران بار
داده ای تو خبر ز آینده
هادی راه ما احادیثت
نظراتت همیشه سازنده
کوری چشم دشمنان حسود
تویی آن آفتاب تابنده ...
...که همیشه هدایتت باقی است
پرتو نور توست پاینده
کافی است تا کمی اشاره کنی
شیر در پرده می شود زنده
تویی آن کس که می زند زانو
پیش پای تو شیر درّنده
چه کسی گفته که تو بی یاری؟!
لشکری از فرشتگان داری
با وجود تو کیمیا دارم
خوش به حالم که من تو را دارم
حال و روز مرا ببین آقا
شوق دیدار سامرا دارم
دل من لک زده برای حرم
تا بیایم حرم، دعا دارم
مطمئنّم که می رسم پابوس
چون که یار گره گشا دارم
نوکری روسیاه و بد داری
دلبری خوب و باوفا دارم
با دعای تو بچه هیأتی ام
بین هیأت«بروـ بیا» دارم
می زنم لطمه بر سر و صورت
در عزای تو من عزادارم
بعد از آنی که زهر نوشیدی
به خودت بین حجره پیچیدی
باز هم رنج بی حساب ای وای
باز هم روضه و عذاب ای وای
بی حیاهای مست و لایَعقل
کارشان کار ناصواب ای وای
بی اجازه هجوم آوردند
به در بیت آفتاب ای وای
نیمه ی شب شبیه اجدادت
می دویدی چه با شتاب ای وای
پشت مرکب کشان کشان رفتی
وَ شدی نقش بر تراب ای وای
وارث حیدری و جا مانده
روی دستت رد طناب ای وای
چیده شد در مقابل چشمت
جام های پر از شراب ای وای
با تماشای بزم باده و جام
زنده شد خاطرات مجلس شام
روضه می خواند و بر دهان می زد
آتش روضه را به جان می زد
با همان سوز سینه و اشکش
تیشه بر ریشه ی خزان می زد
روضه ها روضه های سختی شد
چه گریزی در آن میان می زد! ...
... خنده های یزید بی احساس
طعنه هایی به جدّمان می زد
جلوی چشم دخترش، نامرد ...
... به لبش چوب خیزران می زد
ناله می زد تو را خدا بس کن
ولی عمداً چه بی امان می زد
می دوید او به سمت بابایش
به روی خود دوان دوان می زد
به عموجان خود توسل کرد
حرف هایی به پهلوان می زد
ناگهان مثل فاطمه افتاد
عاقبت از غم پدر جان داد
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
__________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#وداع_با_ماه_رمضان
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد
توشه برای روز جزا برنداشتم!
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد
یادش به خیر ... سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد
یادش به خیر ... لحظه ی افطار ... تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شد
دست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد
وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التیام شد
هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت
وقتی میان قتلگهش ازدحام شد
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
_______________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ما خراب شد
زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد
نوری دمید و قبلگه آفتاب شد
بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت
در ذره ذرههای دلم انقلاب شد
امشب خدا برای علی حیدر آفرید
زیباترین دعای علی مستجاب شد
یک نیمه اش حسن شد و یک نیمهاش حسین
از شدت بزرگیاش عالی جناب شد
از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد
آمد ندا که نام دل آراش زینب است
این گونه شد که زینت بابا خطاب شد
قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید
از او سعادت دو جهان را طلب کنید
ما از ازل گدای پریشان زینبیم
شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم
با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس
یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم
ما را خرید و نوکر اربابمان نمود
ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم
طعم شراب کوثری او زبانزد است
مست و خراب باده جوشان زینبیم
با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود
ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم
حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است
تا روز حشر ما همه حیران زینبیم
مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود
مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم
او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد
دلدادههای رزم نمایان زینبیم
مانند مرد باشد اگر چه که خانم است
خون علی میان رگش در تلاطم است
او آمده زمین و زمان را تکان دهد
مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد
او آمده که با کرم کردگاریش
با نور خویش بر سر ما سایهبان دهد
او آمده که آیهای از «هل اتی» شود
بر دستهای خالی ما آب و نان دهد
او آمده که با نخی از تار چادرش
بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد
او آمده پیمبر خورشید طف شود
در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد
او آمده که حق خودش را ادا کند
یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد
او آمده برای حسین خواهری کند
او آمده که خواهریش را نشان دهد
خواهر ـ برادری که عزیز دل هماند
تنها همین دو عاشق و معشوق عالماند
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصاره جانت گذشتهای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
بر شانه صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبرنبود و نیست
در ذیل خطبههای فصیح تو گفتهاند:
اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیرخدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی
این بس بُوَد که عالمه بی معلمی
هر دختری که دختر زهرا نمیشود
هر بانویی که زینب کبری نمیشود
دار و ندار حضرت حیدر، مجلله
جز تو کسی که زینت بابا نمیشود
وصف و مدایح همه خاندانتان
در فهم و عقل ما به خدا جانمیشود
پرونده زمین و زمان،زیر دست توست
بی اذن تو که نامهای امضا نمیشود
صبر و ادب به پای تو قد خم نمودهاند
این واژهها بدون تو معنا نمیشود
دریا اگر مرکب وگلها قلم شوند
یک شمه از فضائلت انشا نمیشود
عیسی به نام نامی تو میدهد شفا
بیخود مقام او که مسیحا نمیشود
شأن ومقام حضرت مریم ز مهر توست
بی مهر تو که بانوی دنیا نمیشود
صدیقه و زکیه و تندیس عفتی
تو گوهر مقدسه بحر عصمتی
آیینه تمام کمالات مادری
یادآور جلال وکمال پیمبری
مستجمع جمیع صفات علی تویی
یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟
حیدر اگر به شهر علوم نبی در است
بانو!تو هم به شهر وصال حسین، دری
وقتی به روی دست نبی گریه میکنی
چشم انتظار دیدن روی برادری
در پای درس مادر خود پا گرفتهای
بیخود نشد که عالمه آل حیدری
علم لدنی تو گواه کمال توست
الحق که از سلاله زهرای اطهری
با هر کلام خود به عدو تیغ میکشی
در رزم خود شبیه برادر، دلاوری
با قدرتت به قله دلها علم زدی
فتح الفتوح آل علی را رقم زدی
ای بانویی که اسوه شدی بر ادیبها
مدح و فضائل تو بُوَد از عجیبها
با هر خطابه تو علی زنده میشود
مبهوت ذوالفقار کلامت خطیبها
وقتی که با حسین خودت حرف میزنی
پیچیده میشود همه جا عطر سیبها
ای یادگار فاطمه، علیا مخدره
زهرا نسب شدی که شوی از نجیبها
وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
اصلاً نیاز نیست وجود طبیبها
با نام تو تمامی حاجات ما رواست
ای بهترین تجلی «امن یجیبها»..
اسلام با حضور تو ریشه دوانده است
عالم از این شهامت تو مات مانده است
زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر کعبهای نبود
باور کنید روح دعا هم نداشتیم
زینب اگر نبود، میان کتاب حق
جایی برای سوره مریم نداشتیم
زینب اگر نبود کرم زادهای نبود
مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
زینب اگر نبود به دنباله حسین
جایی برای واژه «جانم» نداشتیم
این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
زینب اگر نبود محرم نداشتیم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshina