eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزیدمی‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌من نبود اینجا ندید وضع سر‌ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقی شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
چشم امید حیدر و زهرا به زینب خورده گره تفسیر عاشورا به زینب مثل پیمبرها ملائک میفرستند صدها سلام از جنت الاعلی به زینب او زینت دوش امیرالمومنین است زینب به بابا نازد و بابا به زینب گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب ام النجابت آنقدر پاک و زلال است عمری حسادت میکند دریا به زینب " عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی داده خدا علم لدنی را به زینب عون و محمد آیه های سجده دار اند در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..." پیش از تولد نوکر این خانه بودیم وابسته ایم از عالم زر ما به زینب این خانواده به خدایم میرسانند دل میدهم یا به رقیه یا به زینب مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد شیعه توسل میکند هرجا به زینب " اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا" این است عشق اردبیلی ها به زینب امر شفاعت را گمانم میسپارد روز جزا انسیه الحورا به زینب حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب" "امُّ المَصائب" را میان جمع القاب  باری تعالی میدهد تنها به زینب در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب در هرنماز شب برای من دعا کن هی عرض حاجت میکند آقا به زینب از خیمه تا گودال دست حق تعالی گویا سپرد امر امامت را به زینب در سایه ی لطف خداوندی علم را بعد از شهادت میدهد سقا به زینب او به اسیری رفته ما آزاد باشیم خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش خون گریه دارد میکند صحرا به زینب پا جای پای مادر خود میگذارد روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست پیرزنی که میدهد خرما به زینب تنها رباب از حرمله دلخور نباشد ملعون جسارت میکند حتی به زینب سر های روی نیزه را رفته نشانه سنگ ملامت میزند اما به زینب منزل به منزل در بیابانها رقیه هرشب پناه اورده از سرما به زینب شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز با تازیانه میزند فردا به زینب سرهای روی نیزه میبارند وقتی خولی نظر اندازد از بالا به زینب 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
چقدر همسفر روی نیزه دشوار است میان حلقهء نامحرمان سفر کردن اسیرِخندهء یک مشت بی‌حیا شب و روز به زیرِ نیزهء تو سر بزیر، سر کردن چرا؟ چه شد؟ که دگر روی نی نمیخوانی بخوان دوباره بدانند ما مسلمانیم چه میزبانی خوبی برای ما کردند به زیر بارشی از جنس سنگ بارانیم چه می‌شود که بیایی به دامنم یک دم که بوسه گیرم از آن زخم روی لب‌هایت زبسکه خون سرت روی صورتت جاریست خودت بگو که چگونه کنم تماشایت؟ گمان کنم که بیفتی زروی نیزه زمین اگر که نیزه‌ات این بار یک تکان بخورد دویده‌ام نگذارم سه سالهء حرمت نشان لطمه زدستان این و آن بخورد چقدر همسفر روی نیزه دشوار است نمی‌شود که برایت به سینه‌ام بزنم من ونگاه پرازطعنه‌ای که سوی منست منی که دارم ازاین کوه درد می‌شکنم 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد زینب به فتح شام، سپاه شهاب برد پس درس‌های مادر او بی‌نتیجه نیست از زخم بی‌حساب، نباید حساب برد با دست بسته، خسته، غریبانه، خطبه خواند کاخ یزید را وسط گریه، آب برد آنسان که تیر و نیزه و تیغ از تن حسین... آن خیزران هم از لب تشنه، ثواب برد وقتی که چشم آل علی بر غرور اوست نتوان که صبر از دل عُلیاجناب برد جای مدافعان حرم ضجّه می‌زنیم: ناموس مرتضی که به بزم شراب برد!؟ راضی به بغض دختر احمد نمی‌شویم ما بی‌تفاوت، از غمتان، رد نمی‌شویم 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
گُذرِ روضه از این مرحله زجرآور بود شرح اوضاعِ بدِ قافله زجرآور بود ریسمان بود و گلوهای زِ گُل نازك‌تر بیش از آن هُرم تنِ سلسله زجرآور بود بیش از آتش و خاكستر و سنگ لب بام پای كوبی و دَف و هلهله زجرآور بود چند كودك ز روی ناقه زمین افتادند بانگ افتادن از آن فاصله زجرآور بود مثل خُشكیدگی صورتِ نیلوفرها اشكِ پاهای پُر از آبله زجرآور بود خارجی خواندنِ اولادِ علی و زهرا بیش از هرچه در آن غائِله زجرآور بود به خُدا بیشتر از بددهنی كردنِ شِمر دیدنِ قَهقَههء حرمله زجرآور بود گفتم الشّام وَ الشّام وَ الشّام، از بس طرزِ توضیح در این مسئله زجرآور بود... 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
هلالِ ماه بودن با تو و قدِّ کمان با من برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من تو سایه سار زینب باش حتی بر روی نیزه حسینی کردن آزادگان این جهان با من قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون بدان بر خاک تیره بردن این دودمان با من اگر چه آیه هایت را صدای هلهله برده میان لشگر سرمست ها ، صد دل فغان با من اگر از نیزه افتادی بیا فورا در آغوشم بیا تو ، تازیانه خوردن از دست سنان با من حریف اشک ها و بی قراریَش نخواهم شد رقیه با تو ، دلداریِ جمع دختران با من تو هر کس را که می خواهی شفاعت کن ولی بگذار شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی تاختی از وادی ایمن غزالان حرم را پس اسیر پنجهٔ گرگان آدمخواره کردی جسم پاک شیرمردان را نمودی پاره پاره هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی گوشوار عرش رحمن را بریدی سر، پس آنکه دخترانش را ز کین بی‌گوشوار و یاره کردی جبههٔ فرزند زهرا را ز سنگ کین شکستی تو مگر ای آسمان‌! دل‌را ز سنگ‌خاره کردی تا کنی خورشید عصمت را به ابر کینه پنهان دشت را ز اعدای دین پرثابت و سیاره کردی جورها کردی از اول در حق پاکان ولیکن در حق آل پیمبر جور را یکباره کردی کودکی دیدی صغیر اندر میان گاهواره چون ‌نکردی شرم‌ و ازکین قصد آن گهواره کردی چاره می‌جستند در خاموشی آن طفل گریان خود تو در یک ‌لحظه از پیکان ‌تیرش چاره کردی سوختی از آتش کین خانهٔ آل علی را وایستادی بر سر آن آتش و نظاره کردی خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت آسمانا جز به کین آل پیغمبر نگشتی تا نکشتی آل زهرا را از این ره برنگشتی چون فکندی آتش کین در حریم آل یسین ز آه آتش بارشان چون شد که خاکستر نگشتی چون بدیدی مسلم اندر کوفه بی‌یار است و یاور از چه‌رو او را در آن بی‌یاوری یاور نگشتی چون دو طفل مسلم اندر کوفه گم کردند ره را از چه آن گمگشتگان را جانبی رهبر نگشتی چون به زندان عبیداله فتادند آن دو کودک از چه‌ رو غمخوار آن دو کودک مضطر نگشتی چون تن آن کودکان از تیغ حارث گشت بی‌سر از چه ‌رو بی‌تن نگشتی از چه‌ رو بی‌سر نگشتی چون شدند آن کودکان از فرقت مادر گدازان از چه رو برگرد آن طفلان بی‌مادر نگشتی چون حسین‌بن علی با لشکرکین شد مقابل از چه پشتیبان آن سلطان بی‌لشگر نگشتی چون دچار موج غم شد کشتی آل محمد از چه رو ای زورق بیداد! بی‌لنگر نگشتی خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
از طشت دیدم ازدحام دورو بر را میداد چشمانت به چشمانم خبر را سربازها بالا سر تو جمع هستند روی سرت دیدم هجوم صد نفر را اینها نشستند و تو سرپایی عزیزم پا درد تو آتش کشیده هر جگر را چشم سفیران سوی وجه الله مانده دیدند با خنده زنان بی سپر را قرآن که خواندم نانجیب مست لج کرد انداخت با چوب از دهانم دو گهر را دیدم چگونه سربه زیرت کرد کارش پیش تو میکوبید بین طشت سر را گوش مرا باید بگیری نشنوم من حرف در گوشی مشتی بد نظر را خطبه بخوان ویران کنی کاخ ستم را خطبه بخوان زنده کنی یاد پدر را خطبه بخوان تا خنده هایش زهر گردد تا که ببیند در بیان تو اثر را تو ذوالفقاری در زبان داری عقیله بین غل و زنجیر کراری عقیله 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
❗️ ▪️آنقدر شدت مصائب شام سنگین بود که امام سجاد علیه السلام که به حیثیت امام بودنش خودش تمثال صبر است میفرماید ؛ کاش شام را ندیده بودم ؛ تمام روضه در این حرف مستتر است... ▪️ لذا در این ماه صدقه فراموش نشود . ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
روز ما در شامتان جز شام ظلمانی نبود ای زنان شهر شام این رسم مهمانی نبود سنگ باران مسلمان آنهم از بالای بام این ستم بالله روا در حق نصرانی نبود پایکوبی در کنار رأس فرزند رسول با نوای ساز آیین مسلمانی نبود ما که رفتیم ای زنان شام نفرین بر شما ناسزا گفتن سزای صوت قرآنی نبود مردهاتان بر من آوردند هفده دسته گل دستۀ گل غیر آن سرهای نورانی نبود ای زنان شام، آتش بر سر ما ریختید در شما یک ذرّه خُلق و خوی انسانی نبود ای زنان شام، در اطراف مشتی داغدار جای خوشحالیّ و رقص و دست افشانی نبود ای زنان شام، گیرم خارجی بودیم ما خارجی هم گوشۀ ویرانه زندانی نبود طفل ما در گوشۀ ویران، دل شب دفن شد هیچکس آگاه از آن سرّ پنهانی نبود ای سرشک شیعه شاهد باشد بر آل رسول کار «میثم» غیر مدح و مرثیه خوانی نبود 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
 ای از سـفر برگشـته بابا، پیکرت کو؟  سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو؟  بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی  حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو؟  از من نمی پرسی چه شد این چند روزه؟  از من نمی پرسی نشـاط دخترت کو؟  آوای قـــرآن خـواندنت لالای ام بود  قربان قرآن خواندن تو، حنجرت کو؟  لب های من مثـل لبت دارد ترک ها  با این لب عطشان بگو آب آورت کو؟  کاری ندارم که چه شد موی سر من  اما بگو بـابـای من موی ســرت کو؟  می گفت عمه با عمامه رفته بودی  حـالا بگو عمـامه ی پیغمبــرت کو؟  بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری!  من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟  این چند روزه هر کسی سوی من آمد  فریاد می زد خارجی پس زیورت کو؟  بعد از غروب واقعه همبـازی ام نیست  خیلی دلم تنگش شده، پس اصغرت کو؟  آن شب که افتادم ز نـاقه بر روی خاک  حوریه ای دیدم شبیـه مادرت، کو (که او)  با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت  می گفت ای دردانه ی من، معجرت کو ؟  دیگر بس است این غصه ها آخر ندارد  من را ببــر، گــر چه کبــوتر پر ندارد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
دلخورم از شام آهم را تماشا كرده اند  چشمه­ ي چشمِ مرا از گريه دريا كرده اند  سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است  با من از بس مردمِ بي خير بد تا كرده اند  كوچه گردي، ريسمان، نانِ تصدق، كعب نِي  خيلي از اين بدترش را بد دهان ها كرده اند  هر كجا در راه افتادم سرم آورده اند  با لگد، كاري كه با پهلويِ زهرا(س) كرده اند  صورتي از من نمانده بسكه خوردم پشتِ دست  هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا كرده اند  آه، دندان هايِ من يك در ميان افتاده اند  بي هوا تا آستينِ غيظ بالا كرده اند  تا به حدِّ مرگ بعد از آنكه هر بارم زدند  از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا كرده اند  ريشه ريشه فرشِ سرخِ گيسوانم ريخته  بر سرم با پا يهودي ها تقلّا كرده اند  شاميان نازِ يتيمانه نمي دانند چيست!  غيرِ اَخم و قهر و تندي كاري آيا كرده اند؟  دخترت را زَجر كُش كردند هَرزه چشم ها  غربتم را سنگ و خاكستر تسلّي­ا كرده اند  خوب شد بابا عمو با ما نيامد تويِ كاخ  تا نبيند پاي ماها را كجا وا كرده اند  مهربانِ من رفيقِ تازه پيدا كرده اي  خيزرانها بر لبِ تو جشن بر پا كرده اند  زيور آلاتِ حرم بازيچه هايِ دختران  چند سر اسباب بازيِ پسرها كرده اند  🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————