eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
346 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نیست قدر تار مو در این دو تمثال اختلاف فاطمه بوده ولی با پانزده سال اختلاف ماه شعبان رفت بر دوش عمو، افتاده است بعد از آن در بحث استهلال تا حال اختلاف نام او نور و حضورش در خرابه قطعی است آفتاب است و ندارد این به دنبال اختلاف   در مقاتل، هم رقیه آمده هم فاطمه اوست هر دو، من ندیدم بین اقوال اختلاف آمد و رفت و... فقط این بین روی سنّ او با تمامی نظرها داشت غسّال اختلاف زیر چشمش...داغ را اهل لغت فهمیده اند بعد از آن افتاد در معنای گودال اختلاف 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
عابس به روی پیکر مستش سری نداشت فطرس برای بال گشودن پری نداشت خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست در محضر طواف رخش حورالعین نشست درپای گاهواره اش الماس می شکفت ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت با خنده های او بغل عمه زینبش گل از لبان حضرت عباس می شکفت این حوریه که روی لبش ذکر یارب است آیینهء رسالت فردای زینب است 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
از زمستان آمدم سردم بهارم باش پس از نبودن با تو می ترسم کنارم باش پس از پس ِ یک سال سنگین آمدم دلشوره ام قدری آرامم کن آرام و قرارم باش پس دست خالی نیستم با من دلی پُر هست که ای نشسته در دلم، دار و ندارم باش پس زنده کن جان بخش سبزم کن مبارک کن مرا جلوه ی نوروزی پروردگارم باش پس دوستت دارم شبیه کودکی که عید را لذت شیرینِ حال نونوارم باش پس هر چه می خواهد شود باشد، خداراشکر کن دوستت دارم عزیزم دوستدارم باش پس 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه بهاری می‌رسد از راه و می‌گویند می‌روید گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه بگو چلّه‌نشینان زمستان را که برخیزند به استقبال می‌آییمت ای عید از همین دی ماه به استقبال می‌آییمت آری دشت پشت دشت چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه به استهلال می‌آییمت ای عید از محرم‌ها به روی بام‌ها هر شام با آیینه و با آه... سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان گلویی تر کنید ای تیغ‌های تشنه، بسم‌الله! 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
آمد رمضان سفره ی دل باز کنیم گُلبانگِ دعا به سویش ابراز کنیم ایامِ مناجات و ثَنا آمده است تا عَرش خدا دوباره پرواز کنیم تبریک به اهل معرفت باید گفت فَرخُنده شویم و خنده آغاز کنیم هنگامِ سَحَر، به وقتِ افطار و نماز گوشِ دل خود مَحرَم این راز کنیم: جز آب و غذا، کِبر و حَسَد هم ممنوع غیبت نکنیم و عشق اِحراز کنیم صد شُکر که مهمان خداییم همه با حال خوشی روزه ی خود باز کنیم 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
دست من را برده و بین جنان بگذاشته دست من را مادرم در دستتان بگذاشته عشق را ام البنینی وار یادم داده است نام من را نوکر این آستان بگذاشته آنکه طوفانِ حوادث را پدید آورده است نام درگاه تو را دارالامان بگذاشته داده حق در دستهایت قلب ما را پس بقین جای چشم و ابرویت ، تیرو کمان بگذاشته پرچمت را دوخته با عشق خیاط ازل تار و پودش را به حکمِ نردبان بگذاشته حق ضمانت کرده این پرچم بماند استوار تک‌ یل ام البنین را پاسبان بگذاشته ما تماما جسم و ذکر تو تماما روح ماست روضه هایت را خدا مانند جان بگذاشته هر که چایِ روضه را بکبار دم کرده فقط یا که پیش زائر تو استکان بگذاشته بی گمان که بگذری از لغزش و کوتاهی اش تا بهشت حق تعالی می کنی همراهی اش 🔸شاعر: ______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما خاصه این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است خاصه این شب‌ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب‌های قدر کاش حَوِّل حالَنایی‌تر شود احوال ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبال ما گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال تا همه خورشید گردد روزی امسال ما 🔸شاعر: _________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
می‌دانم آدم بودم و آدم نبودم محرِم شدم اما دمی محرَم نبودم دست تو را گاهی رها کردم خدایا اما به انکارت به قدر نم نبودم لذت نبردم از گناهم شاهدی تو آسوده از وجدان خود یک‌دم نبودم مقصود من گردن‌کشی هرگز نبوده وقتی که پیش معصیت محکم نبودم آری نبودم بنده‌‌ی خوبی برایت اما گنهکار درستی هم نبودم پروردگار مهربان و پرده پوشم جز بار عشق تو چه دارم روی دوشم با من چه خواهی کرد وقتی ناتوانم ؟ وقتی تو باشی من که را باید بخوانم عمری به رویم سفره‌ی تو باز بوده در دست تو بوده است عمری آب و نانم تنها پناهم سایه سار رحمت توست تنها تو را دارم تو را ای مهربانم با دوستانت دوستی کردم همه عمر آیا عذابم می‌کنی با دشمنانم ؟ حکم‌ت اگر دوزخ شود تسلیمم، اما بر تو خداوندا همیشه خوش گمانم 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
سحر دمیده و بر شیشه می‌زند باران هوا مسیح‌نفس شد، به مقدم رمضان جوانه‌ها همه دست دعا به شاخه بلند شکوفه‌های بهاری به ذکر الرحمان وضو گرفته شقایق به جرعه‌ای شبنم نسیم غرق نیایش، درخت محو اذان گل محمدی و نغمۀ خوش صلوات نگاه نرگس سرمست همچنان نگران خوشا تلاوت قرآن به وقت آمدنت خوشا دعای سحر در نمازخانۀ جان اگرچه زخمی صد داغ کهنه است زمین نگاه لطف تو کافی‌ست تا بگیرد جان سلام بر تو که اصل سلام دیدن توست سلام بر سحرستان اول رمضان 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
در بساطم باز چیزی نیست، آهم را نگاه قطره‌های شرم، در ابرِ نگاهم را نگاه این زمستان هم گذشت؛ از برفِ پیری بگذریم! روسپیدان را ببین؛ روی سیاهم را نگاه بر تن دیوار زندانم به جای پنجره میله‌های چوب‌خطّ سال و ماهم را نگاه خاک بر سر ریختم، پای دل ویرانه‌ام سقفِ خاک‌آلوده‌ام را، سرپناهم را نگاه با خودم در جنگ بودم، قلعه‌هایم فتح شد چشم، زهرآلود؛ دل، زخمی؛ سپاهم را نگاه کور کردم چشمه‌هایی را که غرق نور بود خشکسالِ چشم‌های بی‌گناهم را نگاه در بساطم نیست جرمی لایق غفّاری‌ات کوهِ غفران را ببین، مثقال کاهم را نگاه چشم‌پوشا! نامه‌ی اعمالِ زشتم را نبین «یاحسینم» را، گریزِ قتلگاهم را نگاه 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
که می داند چه پایانی است فصل آخر ما را کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر ما را قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مکش ما را تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
هر چند گذشته ی تباهی دارم عاصی ام و نامه ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
آمدم با چشم گریانم ,قبولم میکنی? این منو حال پریشانم ,قبولم میکنی? من که غیر از خانه ات جایی ندارم ,ای کریم آمدم با بار عصیانم ,قبولم میکنی? عمر من در غفلت و در معصیت عمری گذشت آمده بر لب ببین جانم ,قبولم میکنی? بال پرواز مرا بار گناهانم شکست از خطاهایم پشیمانم ,قبولم میکنی? چشم پوشی های تو من را چنین گستاخ کرد اگهی از جرم پنهانم ,قبولم میکنی? ابرو دادی همیشه .ابرو بردم ولی بر سر این سفره مهمانم, قبولم میکنی? اشگ چشمم را گرفت و گفتم ای معبود من تار میبیند دو چشمانم, قبولم میکنی? رانده از این سو و آن سو امدم ,راهم بده هر چه باشم از محبانم ,قبولم میکنی? دست خالی امدم تو دست خالی رد مکن نوکر شاه خراسانم ,قبولم میکنی? عاشقی دیدم میان گریه میگفت با خودش ای رضا جانم, رضا جانم, قبولم میکنی? آه چیزی در بساطم نیست غیر از این بکا یاد آن لبهای عطشانم, قبولم میکنی? تا که هل من ناصرش را بین گهواره شنید گفت شش ماهه, پدر جانم, قبولم میکنی? 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
از من ندیده است کسی بی پناه تر روزم شده است از شب تیره سیاه تر دست مرا بگیر که از خود فراری ام راضی نشو ببینی ام ازاین تباه تر زانو زدم مقابل تو چون اسیرها این بار ازهمیشه ولی بی سلاح تر مولاي انت تعلم ضعفی عن البلا آری به جزتو کیست به ضعفم گواه تر هرگز ندیدم از تو کسی را کریم تر هرگز ندیدم از کرمت دلبخواهتر با اشک آمدم که شنیدم پسند توست چشمی که میشود به ازای گناه، تر یاربِّ انت اکرم مِنْ اَنْ تُضيعُنی حالا که از همیشه شدم بی پناه تر 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد چه کنم با غم فقدان تو که می دانم بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد همه دارایی تو خرج در اسلام شده پای بخشندگی ات دست کرم می سوزد میروی نیستی آن روز ببینی که چطور سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه از نفس های پر آهم پسرم می سوزد *** سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب با همین شعله دل اهل حرم می سوزد 🔸شاعر: ============================= ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ای اولین زن در رکاب احمد مختار یاری گرِ پیغمبر ای گنجینه ی اسرار شرمنده ایم ای مادر اسلام از رویت وقتی که نامت بین ما کم میشود تکرار در وصف تو چیزی ندارد شعر ناچیزم زیباترین الگو برای واژه ی ایثار تاریخ می داند که هستی و چه هستی تو ای آنکه جا داری میان بهترین انصار خدمتگذار این شریعت گشته ای با جان؛ وقتی که از فعلِ خدا خواهی شدی سرشار... زهرا گرفت از راهِ تو الهام بانو جان حق را گرفت آخر میان آن در ودیوار 🔸شاعر: ============================ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
صدام کردی که باز، بی تاب باشم تا با تو باز توی یک قاب باشم تو گفتی که خوبه اینجایی اما توو مهمونیت بده که خواب باشم مثه بارون مثه دریایم امشب دوسم داشتی که من اینجایم امشب دلم با گریه آرامش گرفته چه خوبه فارغ از دنیایم امشب تموم خواهشام از جنس درده ببین دنیا با این بنده ت چه کرده می ترسم خب، نزار تنها بمونم ببین شیطون داره دورم می گرده گناه، دست دلم، باز کار داده دلم دوره ز معراج السعاده ببخشم، باز قصد توبه دارم خدا جون می دونی که روم زیاده اسیر خواهشای بی خودم من گرفتاره جهان لابدم من من اینجوری نبودم که میدونی همونی که نمی خواستم شدم من 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بیدارم و اما دل بیدار ندارم در توشه به جز این دل بیمار ندارم گفتی که بیا توبه کن و بنده ی من باش صد حیف که من گوش بدهکار ندارم صد بار به رویم در این خانه گشودی اما من بیچاره به تو کار ندارم این چشم خطاکار شده مایه ی خجلت در روضه دگر چشم گهربار ندارم این بار ضرر کن، بخر این عبد گدا را من جز تو در این شهر، خریدار ندارم من در دو جهان دل به علی داده ام و بس جز با علی و آل علی کار ندارم می سوزم از این سوز که سربار حسینم سربار شدم، همت عیّار ندارم می سوزم از این روضه که با گریه حسین گفت: ای اهل حرم میر و علمدار ندارم 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک ** "سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد حق مسلمانی ما با تو ادا شد... شاعر: 🔸شاعر: ============================= ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
جز گریه نداریم به پیشِ تو هنر هیچ تاکیم که جز اشک نداریم ثمر هیچ هیچیم ، اگر جلوه نماییم به واقع ماییم ، بگیرد به خودش شکل اگر هیچ اوهام تو هیچ است و خیالات تو هیچ است بیهوده چرا دل بنهی اینهمه بر هیچ؟! بیداریِ دل شرطِ طریق است نه چشمت جز تیره دلی دزد چه دارد ز سحر ؟ هیچ بیچاره ی مژگان سیاهش شدم ای دل تیغ اینهمه بر ما بکشد یار و سپر هیچ 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
تو مادر زهرا شدی پس دین باید در اینجا نکته بین باشد ننگ است در عالم زنی دیگر غیر از تو ام المومنین باشد ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
صدا پیچید،دنیا گوش شد،غرق شنیدن شد اذان پیغمبری کرد و مهیای وزیدن شد‌ طلوعت شمع‌های آسمان را استراحت داد زمین روشن شد و خورشید مشغول لمیدن شد ‌ کمی تا قد کشیدی شاخه ی انگور از دیوار به شوق دست‌های تو پذیرای خمیدن شد‌ نوازش کردی و در سینه‌ی چوبی نخلستان دلی خشکیده از جور زمین سبز از تپیدن شد‌ چقدر آزادگی می‌ریخت از هر بند انگشتش کنیزی که برایت بی قرار غنچه چیدن شد ‌ صدای پای تو یک شهر را در کوچه ها آورد در و دیوار هم حتی سراپا محو دیدن شد ‌ چقدر آسوده خاطر بود از  دنیا فقیری که شبی سرد از غذای سفره‌ات گرم چشیدن شد‌ خدا می‌خواست معنای کرم را جلوه‌گر باشی همین انگیزه‌ی خوبی برای آفریدن شد ‌ به جز رنگ خدا رنگی نمی‌ماند در این عالم تو را با رنگ یک‌رنگی خود گرم کشیدن شد‌ برای کوری چشم حسودان قبل بسم الله خدا ''روحی فداک"ی‌ گفت و مشغول دمیدن شد‌ 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این حسن(ع) کیست که نامش سندِ غربت شد بوسه بر تربتِ او در دلِ ما حسرت شد این حسن(ع) کیست که تشییعِ عجیبی دارد تیرها بود که بر پیکرِ او دعوت شد این حسن(ع) کیست که از روزِ ازل مظلوم است غمِ عالم همه در طالعِ او قسمت شد خاندانش همه مصداقِ غریبند و ولی غربتِ حضرتشان بر همه کس حجت شد او که هرگز عوضِ خدمتِ خود مزد نخواست اجرش از مردمِ گمراه فقط محنت شد چه بگویم که چگونه به وطن تنها بود همه ی غربتش از تربتِ او پیدا بود او غریبِ وطن و کشته به دستِ جعده جرمش این است فقط نورِ دلِ زهرا بود دشمن و دوست همه بر درِ این خانه گدا چون کریمِ و کرمش بیشتر از دریا بود کرمِ بی حدِ او شهره ی آفاق شده است پست تر از همه چیز از نظرش دنیا بود وَ چه شبها که طعام از شکمِ خود می زد این عجب نیست چرا، چون پسرِ مولا بود وَ سرانجام بگو مزدِ محبت هایش ظلم از سوی عدو، مزدِ ذوِی القربی بود آه خاکی شدنِ چادرِ مادر را دید بعدِ کوچه به لبش نغمه ی واویلا بود عشق را زنده نگه داشت که پرپر نشود لیک در چشمِ عدو عشق چه بی معنا بود به فدای دو جوانش که صفِ کرب و بلا رقصشان در برِ شمشیر چقدر زیبا بود یا حسن با تو همه زندگی ام غرقِ صفاست هستیِ هستی همه از نظرِ لطفِ شماست! 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
زبان الکنم از وصف ذاتت ناتوان باشد که این مدح و ثنا سرمایه ای چون دُر گران باشد قلم بر دفترم چرخید نامت بر زبان آمد کرامت کردی و بر پیکر این خسته ، جان آمد کلید خانه ی لطفی ! امیر فضل و احسانی ! " خلاصه می شود آقا در عشق تو ، مسلمانی " معطر کرده گیسویت فضای بیت حیدر را فقیران و یتیمان ، جمله می کوبند هِی ، در را قدم رنجه نمودی در جهان تاثیر بگذاری قدم بر روی چشم آیه ی تطهیر بگذاری سلام ای رحمت مطلق ! خدای مهربانی ها ! چه لذت بخش تر از این ، شود نذرت جوانی ها ؟ فراوان می دهی بر ما ، به مقداری نمی ماند به لطف سفره ی سبزت طلبکاری نمی ماند ... تو صاحب منصب جودی ! امام بخشش و بذلی ! تو در جنگاوری و رزم ، استاد ابالفضلی ! تو آن ضرب المثل بین کرامت آفرین هایی چه غم از بی کَسی وقتی کَسِ بی کَس ترین هایی بجز عشقت نمی دانم بجز نامت نمی خوانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم ... چقدر از تو گرفته فاصله ، دردا که مغبون* شد هر آنکه از میان حلقه ی عشق تو بیرون شد برای با تو بودن هم دلیل محکمی دارم اگر باشی به روی زخم قلبم ، مرهمی دارم گرفتارم ، نگاهی کن ، نگاه تو گهربار است به "خورشیدت" نظر کن سخت درگیر شب تار است تمام دلخوشی ما به اکرامِ مدام توست کَرَم کن بر جهانِ ما ، کَرم کردن مرام توست ... 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
نوه ی ارشد طاها یی و طوبا شده ای پسر ارشد زهرایی و زیبا شده ای در کمال و ادب و حلم و بلاغت چو نبی در شجاعت چو علی چهره به زهرا شده ای خنده کردی و دل از حیدر و زهرا بردی آمدی دلخوشی ام ابیها شده ای سفره و نان شبت را به همه بخشیدی بی جهت نیست که در قلب همه جا شده ای جان من چهره بپوشان ‌که چشمت نزنند تا نبینند چنین خوش قد و بالا شده ای انقدر جود و سخا از تو سرازیر شده ست ابر رحمت شده ای یا که تو دریا شده ای لاعلاج آمد و در پیش تو زانو زد و رفت با نگاهت چقدر خوب مداوا شده ای رقص شمشیر تو در جنگ جمل دیدنی است فتنه پاشید ز هم چون تو مهیا شده ای شتر فتنه و هم فتنه گر از پا افتاد دیر فهمید تو هم حیدر غرا شده ای ولی افسوس که در کوچه غرور تو شکست شاهد سیلی بر صورت حورا شده ای ضربه بر فاطمه زد صورت تو درد گرفت از همان کودکیت سیر ز دنیا شده ای *** ذکر "لا یوم" تو برده دل ما را گودال خواهری گفت بمیرم که تو تنها شده ای قاسمت خوب به جای تو علمداری کرد نجمه پرسید چگونه تو ز هم وا شده ای نیزه ها را که همه بر تن اکبر زده اند تو چرا همچو علی اربن و اربا شده ای یادگار حسنم زود ز دستم رفتی میشود باز ببینم که ز جا پا شده ای 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————