#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را
دوباره شعلهاش سوزاند ، باغ یاس دیگر را
اگر چه روبروی چشمهاشان پیرمردی بود
ولی آغاز میکردند ، جنگی نابرابر را
هوای شهر ، دودآلود شد یکبار دیگر هم
و این دود از نفس انداخت ، در جنت پیمبر را
خلیل الله ، بین آتش نمرودها میسوخت
نباید اینچنین میشد ؛ عوض کردند ، باور را
تنش مانند اسپند از شرار شعلهها میسوخت
چه اسپندی ؛ که از داغِ غمش سوزاند مجمر را
صدایش را کسی نشنید ، حتی آن همه شاگرد
چه باید گفت ، این شاگردهای ظاهرا کَر را ؟!
همینهایی که میبستند ، دست پیرمردی را
میان کوچهها بستند ، دست شیر خیبر را
و این آتش بیاران جهنم ؛ از همانهایند ...
که بین شعلههای جهل ، سوزاندند مادر را
همین دستی که اینجا میکشید از خشم ، شمشیری
کشید از بغض ، روی حنجری خشکیده خنجر را
ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی
بُرید اما میان قتلگاه کربلا سر را ...
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
از قضا ما را خدا از اهل ایمان مینویسد
ما أطیعوالله میدانیم، قرآن مینویسد
قُل تَعالَو نَدعُ میخوانیم، ثابت میکند ما
مومنِ عشقیم، آری آلِ عمران مینویسد
در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر
ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان مینویسد
سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم
مذهبِ ما را امامِ صادق آسان مینویسد
صادقُ الوَعدیم، ما را عشق این سان میپسندد
صادقُ القَولیم اگر از راستگویان مینویسد
حرف از ابراهیم از آتش میشود، کو یارِ صادق؟
از تنورِ خانه میپرسم، گلستان مینویسد
سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی
طفلِ مکتب خانهاش تفسیر تبیان مینویسد
آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل
علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان مینویسد
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
پیرمردی به دل شرر داری
کوهی از غصه دور و بر داری
میروی دسته بسته نیمه شب
از دل کوچه ها گذر داری
ناله مادرانه میشنوی
داغ مادر سر جگر داری
از در خانه ها که میگذری
روضه با میخ پشت در داری
دود و اتش به یاد می آری
دیده ای غرق خون و تر داری
بی حرم ماندنش تورا کشته
با خودت درد همسفر داری
بین ره میخوری زمین آقا
چقدر زخم و شعله ور داری
پا برهنه بدون عمامه
جان نداری قدم تو بر داری
از نگاهت شراره میریزد
حالتی مثل محتضر داری
میروی قتلگاه شکر خدا
هم تنت هست هم که سر داری
خنجری نیست زیر حلقومت
سالمی سایه روی سر داری
سینه ات را کسی لگد نزده
لااقل جان مختصر داری
نشدی بی پناه مثل حسین
وقت مردن تو یک پسر داری
بس که گفتی نماز اول وقت
تا ابد عاشق انقدر داری
در عزایت همیشه گریانیم
با دعای شما مسلمانیم
🔸شاعر :
#محمد_حبیب_زاده
_______________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
دم آخر به برم زود بیا مادرجان
تا کنم سفره دل پیش تو وا مادرجان
همه اعضای تنم مثل تنت آب شده
بین بستر بنگر حال مرا مادرجان
سوخت چون خانه تو خانه و کاشانه من
میزدم در وسط شعله صدا مادرجان
سوختن ارثیه مادری ماست ولی
صورت حور کجا شعله کجا مادرجان
نه فقط آن شب و آن صحنه، خدا میداند
روضه خوان تو شدم در همه جا مادرجان
یاد کردم ز کتک خوردن تو ،تا گفتند
میزدند پیرزنی را زجفا مادرجان
گفته بودم به همه مادر مارا کشتند
قنفذ و ضرب غلافش به خدا مادر جان
گفته بودم به همه بعد پییمبر شده بود
کار تو گریه به هر صبح و مسا مادرجان
گفته بودم به همه رکن تو را بشکستند
با همان ضرب در و ضربه پا مادرجان
گفته بودم به سرت پارچه ای می بستی
بعد از آن واقعه کوچه چرا مادرجان
گفته بودم به همه ناحلة الجسم شدی
شبهی ماند فقط از تو به جا مادرجان
گفته بودم به همه مادر ما غش میکرد
دم به دم بود چنین حال شما مادرجان
گفته بودم که شکست و به روی خاک افتاد
گوشوار تو زسیلی جفا مادر جان
گفته بودم که از آن هیزم نیم سوخته، هست
نزد ما ،تا برسد مهدی ما مادر جان
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
نه حرف من سخن هر فقیه آگاه است
عزای حضرت صادق شعائر الله است
بهشت مقصد هر دسته ی عزاداری ست
سلوک شیعه در این شاهراه، کوتاه است
مدینه منتظر دسته های سینه زنی ست
مدینه چشم به راه بقیة الله است
به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است
به شرطه ها برسانید بدر در راه است
بقیع جنت الاعلاست در سراسر روز
بقیع عرش خداوند در سحرگاه است
چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت
که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است
چه شمع ها به بقیع از خجالت آب شدند
نگاه کردن قبر غریب، جانکاه است
به جعفر ابن محمد چنین نخواهد ماند
مدینه چشم به راه بقیة الله است
🔸شاعر:
#میلاد_حسنی
_______________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
امان از بادها... سوزان وزیدند
امان از تیغ ها برّان رسیدند
ألا یا اهلَ العالم جد من را
به روی خاک ها عریان کشیدند
ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه
سرش را با لب عطشان بریدند
سواره ده نفر ناپاک زاده
به روی آن تن بی جان دویدند
جسارت بر تنش کردند اما
فقط از رأس او قرآن شنیدند
سرش را داده اند و با بهایش
نمیدانم چقدری نان خریدند؟!
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
_______________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر سرش ریخت
در کوچه با پای برهنه، دست بسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت
روزی که آتش در سرایش شعله ور شد
اشکی بیاد مادر غمپرورش ریخت
- در- سنگری مابین دشمن بود و مادر
آن در شکست و سوخت و روی سرش ریخت
در کربلا ریگ بیابان دور ارباب
گودال خون شد نیزه هم بر پیکرش ریخت
روح از تنش با قتل صبر آرام می رفت
تا این که شمر آمد نظام حنجرش ریخت
پیش سرش در شام، دشمن باده خورد و
آنچه که باقی ماند را روی سرش ریخت
از بین آن نامحرمان مست، یک آن
مردی کنیزی خواست قلب دخترش ریخت
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
میان دود وآتش دیده ام کاشانه را
به مانند دلم سوزانده دشمن خانه ام را
چوآتش شعله ور بود دوچشم من به دربود
به یادم آمدآنروز که مادر درخطربود
شدم نیمه جان روم زین جهان رسیده برلبم
میان کوچه یاد از غربت پروانه کردم
به اشک دیده یاد از عمه ی دردانه کردم
دلم شدپاره پاره بگویم بااشاره
که ازگوش رقیه کشیدن گوشواره
شدم نیمه جان روم زین جهان رسیده برلبم
چه شبهایی که نام مادرم رابی ادب برد
مرادرمجلسی بردن که برزخمم نمک خورد
دوچشمم پر زآبه دلم شام خرابه
کی میگه اجر قرآن ته جام شرابه
شدم نیمه جان روم زین جهان رسیده برلبم
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
________________________________
درگاه شاعرانروضه نشینان 👇
https://eitaa.com/rozeneshinan