#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
======================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است!
کاش لولای در از سمت دگر باز شود!
در اگر باز به داخل بشود دردسر است..
اتش! از در نرو بالا!دم در فاطمه است...
حرمتش را تو نگه دار!ببین خون جگر است..
دخت پیغمبرتان است!مراعات کنید
میزند فاطمه را هرکه در این دورو بر است..
آه مسمار حیا کن!سوی پهلوش مرو!
صبر کن صبر !علی چشم براه پسر است
فضه چادر برسان فاطمه افتاد زمین
کمکش کن!همه هستی من در خطر است
قنفذ اینقدر نخند!این که زدی یک زن بود
تو نگفتی بخودت سوخته و بی سپر است؟!
باز برخواسته و پشت علی می آید
هرچه او را بزنی پای علی بی اثر است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
======================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ای روزگار چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش
جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین مراقب دارالسّلام باش
فریاد بی طهارت نامحترم خموش
پشت در است طاهره با احترام باش
این هیزم از کدام جهنم رسیده است
ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش
اینجا
خلیله” در وسط شعله مانده است یا نار بهر فاطمهبرداً سلام” باش ای آهنی که کوره ی هیزم چشیده ای دور از محل بوسه ی خیرالانام باش حالا که داستان فدک ناتمام ماند ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش 🔸شاعر: #سید_میلاد_حسنی ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
فقط نورست باطن نور ظاهر نور مظهر ، نور
که نامش نور رسمش نور چادر نور معجر نور
حجاب انداخته خورشید اما می درخشد باز
که تنها زهره ی زهراست را در خاک زیور نور
همیشه جلوی حقّ ست که درحال تکثیرست
یقین کورست هر کس گفته باشد هست ابتر نور
به نور اوست می بینند مردم نیت خود را
و آن چیزی که محشر را کند روشن، سراسر نور
همه دیدند ماهِ نیمه پنهان ، ماهِ خونین نه
دگر سرخ ست بر رخساره ی زهرای اطهر ، نور
چنان زخمی شده انگار که از جنگ برگشته
شبح یعنی که افتاده ست زخمی بین بستر نور
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
=====================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
وقتی نبود صحبت ما بود صحبتش
وقتی نبود خلقت ما بود خلقتش
عالم به درک کنه مقامش نمی رسد
نائل به درک فضه بیاید نهایتش
چادر نماز فاطمه شأنش نبوت است
شأنی که برتر است ز نوح و نبوتش
آن از نجابتش که گرفته ز کور رو
رفته به جنگ چل نفر این از شجاعتش
خانه به خانه منّت انصار را كشيد
مانند کوه پشت علی بود غیرتش
از سیلیِ به صورت زهرا گذر نکرد
محشر درست كرد خداوند بابتش
ماندم چگونه بر در خانه لگد زدند
جبريل با اجازه می آمد به خدمتش
تا گفت: ذابَ لَحمی عَلی... صِرتُ کَالخیال
حال علی خراب شد از شرح حالتش
تا دست او شکست غرور علی شکست
کم میرود به خانه علی از خجالتش
زهرا سپرد تشنه نماند لب حسين
مانند چوب، خشک شد آخر وصيتش
با بازوی شکسته ی خود دوخت پیروهن
اما به دست شمر هدر رفت زحمتش
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
======================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
-
چرا در سجده ات آرام و ساکت اشک می ریزی؟
گلم!پژمرده ای….انگار برگ رو به پاییزی
قنوتت را که دیدم دستگیرم شد که در کوچه
چه آمد برسرت خانم..چه اوضاع غم انگیزی
به خانه باز می گردم به این امّید که دیگر
تو در بستر نباشی و به استقبال برخیزی
نه حرفی می زنی اصلا نه رویت را نشان میدی
تمامش کن دگر خانم..حرفی..خنده ای..چیزی
به واللهِ که پنهان نیست از من درد و رنج تو
سه ماه و خورده ای با درد پهلویت گلاویزی
نزن جارو بر این خانه بیا و استراحت کن
تقاضا می کنم از کار با این بازوی بی جان بپرهیزی
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
======================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
زخمی شود وقتی بگیرد پر به دیوار
افتاده نقش لاله ای پرپر به دیوار
زبری آجرهایش اشکم را در آورد
زُل میزنم با چشم های تر به دیوار
مادر نباشد بچه ها خانه خراب اند
من که ندارم بعد از این باور به دیوار
وقتی به کوچه دست بابا بسته باشد
از غصه تکیه میکند مادر به دیوار
اندازه ی یک بار شیشه فاصله داشت
اما رسید از ضربه ی پا در به دیوار
همسایه ها دیدند که خونابه میریخت
از پهلوی صدیقه ی اطهر به دیوار
من قبل مسجد رفتن مان خواب دیدم
در کوچه مادر می خورد با سر به دیوار
گل بود با سیلی گلابش را گرفتند
مانده ست از عطر خوش کوثر به دیوار
وقتی رسد دستش به بازوی شکسته
سر می گذارد لاجرم حیدر به دیوار
فردای بعد از مادرم دیدم که بابا
دارد سیاهی میزند دیگر به دیوار
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
=====================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
همدست شد مسمار با دیوار ، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد ، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بی هوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پر پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود ؟ ای بی حیا میخ
در پشت سر زهرا نبود ؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچه های فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایه ها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
می گشت در گودال دنبال برادر
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
=====================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
دلم میخواست با من تا قیامت همنشین باشی
در این نُه سالِ شیرین، ساکن خُلد برین باشی
خدا ما را به عقد هم درآورد و پدر میگفت
برایت بهترین باشم؛ برایم بهترین باشی
مبادا بعد من چشم تو بارانی شود یکدم!
مبادا بعد من یکلحظه هم اندوهگین باشی!
الهی که برای تو بمیرم تا نبینم من
که در شهر پیمبر سالها خانهنشین باشی
مگر جز اهلبیت او را نمانده مؤمنی دیگر
که تو تنها در این خانه امیرالمؤمنین باشی؟
به دستت میسپارم کودکان داغدارم را
که بعد از من برای کودکانم هم معین باشی
خداحافظ! خداحافظ! فدای گریههای تو
زمین خوردم که نگذارم تو بر روی زمین باشی
🔸شاعر:
#سیده_فرشته_حسینی
=====================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سيلی، آنروز به رويت چه غريبانه زدند
«آتش آن بود، که در خرمن پروانه زدند»
رسم اين است: که پروانه در آتش باشد
«عاشقی شيوهی رندان بلاکش باشد»
سوخت پروانه و این داغ، نیاید به بیان
«شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان»
با گل و غنچه، تو ديدی در و ديوار چه کرد؟
«ديدی ای دل! که غم عشق دگر بار چه کرد؟»
قامت سرو، در اين کوچه کمان خواهد شد
«چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد»
تا که آرام دلم، دیدن زهرایم بود
«من ملَک بودم و فردوس برین، جایم بود»
آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و برفت
«بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت»
جرم تو، ماه به خون خفته، فقط عشق علیست
«آه از این راه، که در آن خطری نیست که نیست»
با من و چاه، شده غرق غمت دنیایی
«گشت هر گوشهی چشم از غم دل، دریایی»
عمر کوتاه تو، گنجايش دنيا را بس
«وين اشارت ز جهان گذران ما را بس»
خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟
«ای نسيم سحر! آرامگه يار کجاست؟»
پ ن: مصرعهای دوم همه ابیات از جناب حافظ هستند.
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=====================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
نقل زَمَخشَریست كه روزی ابولهب
یك سنگریزه جانب احمد روانه كرد
ریگی به طول و عرض نخود در كَفَش گرفت
از روی كین، نبی خدا را نشانه كرد
«تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَب» از آسمان رسید
فوراً لهیب خشم الهی زبانه كرد
فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد
نفرین بر آنكه این عملِ ظالمانه كرد
یک دست او فقط به كمین نبی نشست
خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد
با این حساب، كیفر اهل سقیفه چیست؟؟
حق كسی كه حمله بر این آستانه كرد؟!
قرآن اگر هنوز میآمد چه مینوشت؟
در وصف آنكه خون به دلِ " اهل خانه" كرد
با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب
با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد
دشمن، تقاص لات و هبل را ازو گرفت
كار علی و باغ فدك را بهانه كرد
با هر دو دست، بست و شكست و كشید و كُشت
جان بتول را هدف تازیانه كرد
"آتش به آشیانهی مرغی نمیزنند"
نفرین بر آنكه شعله در این آشیانه كرد
🔸شاعر:
#محسن_رضوانی
=======================
@rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه به حضرت زینب صلوات
شور لطمه زنی
خنده های عدو می دیدم
شعررضا نصابی مجید مراد زاده
به نفس کربلایی مجید پناهی
استاد کربلایی نریمان پناهی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_5796662418742445049.mp3
8.22M
تعجیل در فرج اقا امام زمان عج صلوات
واحد سنگین امام زمان عج
به شوق دیدن تو
روزام و می شمارم
به قلم اقایان
رضا نصابی
علی غلام پور
به نفس حاج سجاد باقری
4_6010553495185262644.mp3
3.65M
💠دعــــــــــــــای سـمـات 💠
عصرهای جمعه که می شود دل می گیرد. دعای سمات می خوانیم تا روحمان ملکوتی شود
🔹امام صادق علیه السلام
در ارزش این دعا فرمود:اگر قسم یاد کنم که در این دعا، اسم اعظم است راست گفته ام.
📗بحارالانوار، ج 87، ص101.
بانوای ️استادفرهمند
🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه به حضرت زهرا صلوات
شور طوفانی
رمز ایمان زهرا
شعررضا نصابی
به نفس کربلایی. حسین. صحرا پور
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
وقتی نبود صحبت ما بود صحبتش
وقتی نبود خلقت ما بود خلقتش
عالم به درک کنه مقامش نمی رسد
نائل به درک فضه بیاید نهایتش
چادر نماز فاطمه شأنش نبوت است
شأنی که برتر است ز نوح و نبوتش
آن از نجابتش که گرفته ز کور رو
رفته به جنگ چل نفر این از شجاعتش
خانه به خانه منّت انصار را كشيد
مانند کوه پشت علی بود غیرتش
از سیلیِ به صورت زهرا گذر نکرد
محشر درست كرد خداوند بابتش
ماندم چگونه بر در خانه لگد زدند
جبريل با اجازه می آمد به خدمتش
تا گفت: ذابَ لَحمی عَلی... صِرتُ کَالخیال
حال علی خراب شد از شرح حالتش
تا دست او شکست غرور علی شکست
کم میرود به خانه علی از خجالتش
زهرا سپرد تشنه نماند لب حسين
مانند چوب، خشک شد آخر وصيتش
با بازوی شکسته ی خود دوخت پیروهن
اما به دست شمر هدر رفت زحمتش
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
بعد احمد حرمت دین خدا پامال شد
دین جدا، ایمان جدا، قرآن جدا پامال شد
بیت وحی آتش گرفت و دست مولا بسته شد
آیهء تطهیر زیر دست و پا پامال شد
ای تمام انبیا خاک عزا بر سر کنید
در حریم وحی، ناموس خدا پامال شد
گیرم آنکه جرم زهرا بود یاریّ علی!
محسن ششماهه اش دیگر چرا پامال شد!؟
کشت یک ضرب لگد یک سوّم سادات را
خون این سادات تا روز جزا پامال شد
"میثم" آن روزی که ناموس الهی را زدند
کل قرآن در زمین کربلا پامال شد
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
دلم میخواست با من تا قیامت همنشین باشی
در این نُه سالِ شیرین، ساکن خُلد برین باشی
خدا ما را به عقد هم درآورد و پدر میگفت
برایت بهترین باشم؛ برایم بهترین باشی
مبادا بعد من چشم تو بارانی شود یکدم!
مبادا بعد من یکلحظه هم اندوهگین باشی!
الهی که برای تو بمیرم تا نبینم من
که در شهر پیمبر سالها خانهنشین باشی
مگر جز اهلبیت او را نمانده مؤمنی دیگر
که تو تنها در این خانه امیرالمؤمنین باشی؟
به دستت میسپارم کودکان داغدارم را
که بعد از من برای کودکانم هم معین باشی
خداحافظ! خداحافظ! فدای گریههای تو
زمین خوردم که نگذارم تو بر روی زمین باشی
🔸شاعر:
#سیده_فرشته_حسینی
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مدینه ازم گرفت سپاهمو
دشمنم شنید صدای آهمو
دستای بستمو دید و بی امون
تو کوچه زد زن پا به ماهَمو
دم مسجد رسیدی دلم گرفت
طعنه ها رو شنیدی دلم گرفت
من همون حیدر خیبر شکنم
تیغو رو سرم دیدی دلم گرفت
جلو پام با پای خسته پا نشو
فضه لحظه ای ازش جدا نشو
داره از پیرُهنت خون میچکه
جون حیدر دیگه جابجا نشو
بلبل زخمی ، پر از قفس بگیر
بین سرفه هات یه کم نفس بگیر
با چه رویی به پیمبر ، تو بری
بگم این امانتیتو پس بگیر
میدونم بال و پرت شکسته بود
شاخه های ثمرت شکسته بود
اما از رَد خونای رو دیوار
تازه فهمیدم سرت شکسته بود
مُهر نامردی رو تا ابد زدن
با همه تَوونِشون لگد زدن
برای مادرتون گریه کنید
بچه ها مادرتونو بد زدن
چطور این زمستونو بهار کنم
چطور از خاطره ها فرار کنم
گیرم آتیشم خاموش شد تو خونه م
آتیشِ تو قلبمو چیکار کنم
نمیدونم حالا سینه چاک کنم؟
یا که اشک دخترت رو پاک کنم؟
چه چوب تَری فروختم که باید
زنمو جَوون جَوون تو خاک کنم
🔸شاعر:
#سید_پوریا_واصفی
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
چون آینه شکسته و تکثیر گشته ای
آه ای عروس خانه!چقدر پیرگشته ای!
کوثرترین إ سوره ی قرآن مصطفی!
باعمرکم چه معرکه تفسیرگشته ای
خورشید خانه!مبهم وپیچیده ای وتار
چون ابتدای سوره ی تکویر گشته ای
رو میکشی به پوشیه،بانوی اشکها
حالاتوهم زدست علی سیر گشته ای؟
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صاحبِ اصلِ ولایت شد به نام ِ فاطمه(س)
میدرخشد نام ِ حیدر، در کلام ِ فاطمه(س)
از غدیرِ خم که نه! والله از روزِ ازل-
شد علی بن أبيطالب(ع) امام ِ فاطمه(س)
می پذیرد سائلانِ خسته را با روی خوش
نیست غیر از مهربانی در مرام ِ فاطمه(س)
بینِ خوبان؛ در شلوغی هایِ محشر ای خدا
قسمتِ من میشود آیا سلام ِ فاطمه(س)؟!
شک ندارم چادرش را روی دوزخ میکشد
آبروداری ست؛ رسم ِ انتقام ِ فاطمه(س)
گفت با خود: کاش توفیقِ شفاعت داشتم
غبطه ها خورده ست مریم بر مقام ِ فاطمه(س)
باولایت تاشهادت را رقم زد پشتِ در
در میانِ خانه برپا شد قیام ِ فاطمه(س)
ذکر لبهای جوانمردانِ عالم؛ مرتضاست(ع)
ذکر سربندِ شهیدان است نام ِ فاطمه(س)!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
شعله ها سربه فلک داشت صنوبرمی سوخت
آسـمان ریخـت به هـم بال کـبوتر می سوخت
هــیزم آورد و از فـــــرط جهــالت قنفـــذ
آتشی ساخت که تا لحظه ی آخرمی سوخت
پشت این درهمه ی عشق محمد(ص) مانده است
در نمی سوخت فقط جان پیمبر می سوخت
در که افتــاد چهل مرد هجــوم آوردند
زیر باران لگد دامن کوثر می سوخت
سوخت یک بار اگرسینه ی زهرا آن روز
تا ابد قلب علی پشت همین در می سوخت
شــعله خامـوش شد اما دل پر درد امام
باز با دیدن آن لاله ی پرپر می سوخت
داغ بود آن قدراین داغ که در بیشه ی عشق
اشک در دیده ی آن شـیر دلاور می سوخت
گاه و بیگاه که در کوچه به هم می خوردند
خنده می کرد مغیره دل حیــدر می سوخت
گاه گاهی که علی ذکر مصیبت می خواند
در تب سوز علی مالک اشتر می سوخت
کوچه کرده است روایت که ازآن ضربت دست
پیش چشـمان حـسن صورت مــادر می سوخت
سالها رفــت ولی قصـه فراموش نــشد
تا دم مرگ گمانم دل حیدر می سوخت
🔸شاعر:
#غلامرضا_ظریف
======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد
سخت است با رنگ پریده خو بگیرد
دریای رحمت رفت و باید بعد از این ، آه
کشتی میان شعله ها پهلو بگیرد
با خنده دشمن گفت کاری کرده ام که
زهرا میان خانه اش هم رو بگیرد
آمد عیادت ؟ نه فقط می خواست نامرد
این نیمه جان را هم ازین بانو بگیرد
از من تقاص خیبر و بدر و احد را
می خواست با قتل تو مو به مو بگیرد
کوری چشم دشمن از چشمان کم سوت
چشم حقیقت تا قیامت سو بگیرد
ای مستجاب الدعوه ی من قبل رفتن
جان علی را بر خدایت گو بگیرد
می بینمت در کربلا وقتی حسینم
از داغ اکبر دست بر زانو بگیرد
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق
دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را
ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی
تو آمدی هر وقت ما بستیم در را
العفو می گویی به جای تک تک ما
جای همه بیدار هستی هر سحر را
آقا به ما مثل گذشته باز گردان
آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را
دست تمام اهل روضه می شود پر
امشب اگر گیری تو دست یک نفر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم
یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم
هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
======================