هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
_____
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
قربان تو و محکمهء عذرپذیرت
قربان تو و لطف و مَبرات کثیرت
ای حجت حق، درگذر از بندهء زارت
حالا که پشیمان شده این عبد حقیرت
خالی شده پیمانهء ما «أوْفِ لَنَا الْکَیْل»
ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت
هر لحظهء ما پر شده از عطر دعایت
الحق که تو هستی همه دَم، فاطمهسیرت
هرجا که رسیدیم فقط مدح تو گفتیم
بگذار بمانیم همان معرکهگیرت
«هرکس به کسی نازد وماهم به تو نازیم»
دلخوش به توایم و همه هستیم اسیرت
گفتیم بیا روضهء عباس گرفتیم
شاید که سوی خیمهء ما خورد مسیرت
ای مادر عباس اجازه بده یک بیت
ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت
بیدست و پُر از تیر زبالای بلندی
افتاد زمین امبنین، ماه منیرت
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
___________________
#حضرت_عباس
جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست
بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست
پای شریعه لشکرم را دادم از دست
جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست
غربت سراغم آمد عباسم که می رفت
غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست
زیر بغل های مـرا باید بگیری
من داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست
تنها شدم اطرافم اما ازدحام است
هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست
بی دست می شد کــــاش دسـتم را بگیری
حالا که بی تو تکــیه گاهم هیچ کس نیست
فرقت شکسته با علی فرقی نداری
پاشیده تر از جسم ماهم هیچ کس نیست
🔸شاعر:
#مصطفی_صابرخراسانی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
___________________
#حضرت_عباس
باز دور و بر ما معرکه برپا شده است
یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است
تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری
پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است
تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت
با چه نظمی به میان بدنت جا شده است
جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین
به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است
چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی
باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است
چقدر فاصله افتاد به ابروهایت
از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت
خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم
مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم
حال باید بنشینم به کنار بدنت
با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم
مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم
یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم
باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود
جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم
کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند
عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم
تیر ها یک به یک از پای درت آوردند
ای برادر چه بلایی به سرت آوردند
باز برخیز که در معرکه گرداب کنی
لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی
تو قرار است که با آب حرم برگردی؟
یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی
یا بچسبان به رکاب علمت را بردار
تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی
چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز
تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی
شک ندارم که قرار است تو در خلستان
داغ خود را وسط سینه من قاب کنی
درصدد بود که دشمن بزند هست تو را
قرعه افتاد که اول بزند دست تو را
التماست بکنم تا نروی از بر من
ای امید حرم و قوت بال و پر من
تا که با قامت خم سوی تو را افتادم
هو کشیدند مرا ساقی آب آور من
باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا
ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من
بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟
مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟
ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است
تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من
باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم
فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم
شمر اینجاست که با خنده تماشات کند
قد رعنای تو در علقمه خیرات کند
سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان
زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند
غیرت الله رجز سر بده شاید دشمن
نتواند به حرم چشم خودش مات کند
این جماعت به سرش نیت بد دارد تا
خواهرم راهی دروازه ساعات کند
شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد
مادرم آمده ای کاش مراعات کند
زخم های بدنت با چه مداوا بکنم
کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم
🔸شاعر:
#مجید_قاسمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
___________________
#حضرت_عباس
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت
کنار علقمه در سجده گاه چشمانش
نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت
اگر چه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانهی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چله ها، تیری
امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت
همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علی اصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
___________________
#حضرت_عباس
تا نور قمر هست به سر، سایه سری هست
هر جا که علم رفته به بالا، خبری هست
هر جا که خط و خال و قد و قامت و ابروست
دنبال سرش چشم و نگاه و نظری هست
وقتی که تو را پور اباالغوث نوشتند
یعنی که برای دل زهرا ثمری هست
گفتند تو را کاشف کرب دل ارباب
با بودن تو از غم و غصه اثری هست؟
تا پشت و پناهش تویی قامت نکند خم
تا هست علمدار کنارش، کمری هست
یک لحظه کنار تو دل خیمه نلرزید
عباس اگر هست، یقینا سپری هست
🔸شاعر:
#حسین_ایزدی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
___________________
#حضرت_عباس
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگیاش آب کـند دریا را
آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب
ماه میخواست که مهتاب کند دریا را
تشنه میخواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب
زخم میخورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
روی دست تو ندیده است کسی دریا را
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
🔸شاعر:
#سیدحمیدرضا_برقعی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
_______________________
#حضرت_عباس
حتی نرنجاند از خودش یک مشت ترسو را
بخشید از روی سخاوت دست و بازو را
تا خاطراتی را نهان سازد بر آن میگشت
پنهان بسازد از برادر زخم پهلو را
عباس ماهی خنده رو بودست، اخمو نیست
تا کی ببخشم حرف آدمهای بدگو را
او غیر وقت جنگ لبریز تبسم بود
هرگز نگفته شاعری این وصف نیکو را
خوردند تیغ از او ولی زخم زبان هرگز
اما فراوان طعنه خورد او ظهر عاشورا
وقتی که دیگر هر دو دستش بر زمین افتاد
وقتی که دورش دید صدها گرگ صد رو را
تا صورت نیلی مادر را نبیند او
تقدیر زد بالای چشمش زخم ابرو را
وقتی عمو افتاد گویا دختری کوچک
با ترس زیر معجرش میکرد گیسو را
زینب مروری کرد کل خاطراتش را
عباس را می دید تا می دید هر سو را
نورٌ علی نور از دهان آسمان می ریخت
تا او رکاب "ماه بانو" کرد زانو را
شمشیرها هی سجده میکردند بر جسمش
خواندند اینگونه نماز رفتن او را
یک قبر کوچک! روضه یعنی این:چطور این قبر
جا داده در خود آن قد رعنا و دلجو را؟!
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
_____________________
#حضرت_عباس
افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو
خوردم زمین کنار تو، از جا بلند شو
لشکر به قامت خم من خنده می کند
شد علقمه محلِّ تماشا، بلند شو
لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است
گوید رباب؛ حضرت دریا بلند شو
مادر فتاد روی زمین گفت: "یاعلی"
تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو
یک جور می دهیم جواب سکینه را
باشد... بیا به خیمه تو حالا... بلند شو...
من قول می دهم که به رویت نیاورد
که خالی است مشک تو سقّا، بلند شو
اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را
خواهر بگو به زینب کبری، بلند شو
امّ البنین نیامده، زهرا که آمده
بی دست من، به خاطر زهرا بلند شو
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
_______________________
#حضرت_عباس
اى سرو قطعهقطعه درخون شناورم
اى صاحب لواى من اى مير لشكرم
از پيكر رشيد تو چيزى نمانده است
عباس من تويى؟ بخدانيست باورم
قربان اين وفاى تو ساقى تشنه لب
برخيز وجرعهاى برسان بهر اصغرم
بشنو نواى العطش كودكان من
مشكت تهى ومنتظر اطفال مضطرم
پشتم كنون شكسته شده از غمت اخا
تدبير من گسسته شده اى برادرم
هر عضو پيكر تو كه بردارم از زمين
باقى است عضو ديگر تو در برابرم
قدّم خميده گشته وزانوم ناتوان
يك يارهم نمانده كه تا خيمهات بَرَم
درخواب ناز خفتى و تاساعتى دگر
آتش زبانه مىكشد از خيمه حرم
اى پاسدارخيمه زجاخيز ورنه خصم
خلخال و گوشواره ربايد زدخترم
فرق تو بوى عطر گل ياس مىدهد
گويا سر تو بوده به دامان مادرم
آن چادرى كه خاكى وخونيست ديدهاى
من داغدار آن گل نيلى حيدرم
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
_______________________
#حضرت_عباس
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل
هم خون حسین بن علی در تن پاکت
هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل
ریحانۀ دو فاطمه، ماه سه خورشید
آرام دل حیدر کرار اباالفضل
مانند تو در ارتش اسلام که دیده
فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل
تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک
تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل
هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی
هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل
بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت
هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل
در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا
تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل
عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت
کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل
تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی
خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل
ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده
پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل
برخیز سکینه به حرم منتظر توست
جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل
از سوز عطش آب شده طفل سه ساله
مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل
تا آن که ببینند به تن دست نداری
یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل
مگذار رود زینب کبری به اسیری
ای دست علی، دست برون آر اباالفضل
تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت
ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل
کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست
گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل
خون دل ما را که شده اشک عزایت
زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل
مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم"
چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________:
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
______________________
#حضرت_عباس
دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن
گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن
مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست
تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن
تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا
به هوای سر زلفش تو هواداری کن
تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست
عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن
چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند
قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن
بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه
لااقل بهر من سوخته دل کاری کن
آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان
بعد آن بر من بی دست عزاداری کن
🔸شاعر:
#سیدمحمد_جوادی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
مناجات محرمی امام زمان
______________________
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا
خیمه به خیمه، روضه شدم در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نمنم بیا بیا
اشک فراق، شور شعور آفرین بود
شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا
شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها
بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا
در خیمه ای که روضه عباس شد به پا
من با امید قول تو ماندم بیا بیا
ما نوکریم، خوب و بد از هم سوا نکن
ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا
*
افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا
نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا
گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو
اما گرفته است حرم، دم بیا بیا
چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم
طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
مناجات محرمی امام زمان (عج)
____________________
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
چشم بر راه تو ماندند پریشانی چند
ناله دارند تو را دست به دامانی چند
کاش باران بزند تا که بشویَد ما را
شرم دارد زِ شما چشم پشیمانی چند
به کجا این سرِ شب خاک به سر میریزی
تا کنارِ تو گشاییم گریبانی چند
گریه کردیم در این خیمه و آرام شدیم
چه لطیف است هوا در پسِ بارانی چند
من که از روضهی تان هیچ نمیفهم هیچ
تا به پایم نرود خار مغیلانی چند
غیر تو حال حرم را چه کسی میفهمد
کاش آواره شوم بین بیابانی چند
هرچه داریم حسین است حسین است حسین
خوشبحال جگر بی سر و سامانی چند
حتم دارم که بیایی شب عباسِ شماست
بشنوم از لبت ای کاش " عموجانی" چند
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_تاسوعا
_______________________
#حضرت_عباس
علیُ معالحق و حق با علیست
که ماکو ولی ، بعدش الا علیست
محمد علی است و زهرا علیست
که کارّ خدا دستِ مولا علیست
علی گویم و گفتهام بارها
چه کم باشد اینگونه بسیارها
علی جلوهای کرد و تکرار شد
علی عازم قلب پیکار شد
علی بارِ دیگر که کرّار شد
علی شد جوان و علمدار شد
ابالفضل یعنی که مولا علی
صد و سی و سه مرتبه یاعلی
فقط اوست تیغّ دو دَم میزند
و مانندِ حیدر عَلم میزند
همینکه به میدان قدم میزند
چپ و راست هِی بهم میزند
به پیشانیش نقش زرد علیست
که این دستمال نبرد علیست
اگر اینچنین عزمِ میدان کند
پیشمان شوند و پریشان کند
حرم را پِیِ خود رجز خوان کند
زند ضربه و یاحسن جان کند
زند باحسین و زند باحسن
کِشد یاحسین و کِشد یاحسن
میانِ حرم مرکبِ کودکان
به میدان ولی کوه آتشفشان
میان حرم خادم این و آن
به میدان ولی مرد تیغ و کمان
رقیه از این دوش سر برنداشت
که از دوشِ او جایِ بهتر نداشت
امیر است و آواره زینب است
کفیل است و بیچاره زینب است
ولی او فقط چاره زینب است
بگو که همه کاره زینب است
همیشه حرم را بهم میزند
که دل میبرد تا قدم میزند
اگر خیل مژگانِ گیرا نبود
اگربرقِ چشمان آقا نبود
و اینقدر خوش قدّ و بالا نبود
چه میشد که اینقدر زیبا نبود
ببین آخر از دور چشمش زدند
خدایا چه بدجور چشمش زدند
نشان داد چشمان خود را به آب
لب خشک و سوزان خود را به آب
و نوزادِ بی جان خود را به آب
فرو کرد دستان خود را به آب
پُر از آب شد مشکِ آب آورش
خجالت کشید از دو دست ترش
به سوی حرم راه طفلان گرفت
که از بارشر تیر باران گرفت
دو بازوی او تیغ بران گرفت
ولی مَشک را او به دندان گرفت
نفس زد به تاب آمدم صبر کن
که خانم رباب آمدم صبر کن
شد از تیرها خریدار پشت
که خَم شد به مشک و پدیدار پشت
شده زیر رگبار خونبار پشت
به مقتل نوشتند شد خار پشت
ولی حیف تیری به مشکش نشست
و تیر دگر قاب چشمش شکست
چه شد حرمله روی زانو نشست
که تیرش میان دو اَبرو نشست
نوک نیزهای سمتِ پهلو نشست
عمودی به سر خورد و بر او نشست
عمو از سرِ زین زمین ریخت ریخت
سپاهی سرش از کمین ریخت ریخت
سر و وضع او را بهم ریختند
به نیزه عمو را بهم ریختند
به تیغی گلو را بهم ریختند
کشیدند و مو را بهم ریختند
حرامی همه پشت هم آمدند
پس از او ارازل حرم آمدند
پس از او دل زار خواهر شکست
یتیمی زمین خورد و از پر شکست
و سیلی چنان خورد که سر شکست
که دندان شیریِ دختر شکست
یتیمی عمو گفت او را زدند
چه کج رویر نیزه عمو را زدند
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
اشعار #شب_تاسوعا
_________________
#حضرت_عباس
شرمنده ام نشد که بمانم کنارِ تو
تسکین شوم برایِ دلِ بی قرارِ تو
اشکِ رقیه دیدم و گفتم که میشوم
مرهم به زخم های دلِ غُصِّه دارِ تو
رفتم فُرات را به حضورت بیاورم
تیری به مَشک خورد و شدم شرمسارِ تو
این نیزه ها نذاشت که با خود بیاورم
آبی برایِ کودکِ چَشم انتظارِ تو
تا پایِ دشمنان نرود سمتِ خیمه ها
دست و سر و تمامِ تَنم شد حصارِ تو
با ذکر یا أخا تو به بالینم آمدی
با این حساب من شده ام از تبارِ تو
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
_____________
#حضرت_عباس
کارِ ما شد از جفایِ خارها پیچیده تر
در دلم شد حسرتِ دیدارها پیچیده تر
بعدِ تو طوفان به سمتِ خیمه ها خواهد رسید
می شود حالِ همه گلزارها پیچیده تر
کوچکت کردند بدرها شمشیر و تیغ و نیزه ها
پس گره خورده به کلِّ کارها پیچیده تر
رفتی و اصلأ نگفتی باخودت..وضعِ حسین
می شود بی یار وبی سردارها پیچیده تر
نوکری کردی..نصیبت شد برادر گفتنم
مادرم آمد..شد این اسرارها پیچیده تر
بعدِ از این سبِّ علی و فاطمه خواهند کرد
بعد از این قطعاً شود انکارها پیچیده تر
می کند با دستِ خود رَختِ اسارت را به تن
سهمِ خواهر می شود آزارها پیچیده تر
بر سرِ نیزه من وتو شاهدِ غم می شویم
کارِ زینب بر سرِ بازارها پیچیده تر
الامان از چشمِ نامحرم..امان از بیکسی
دردِ ناموس ست در انظارها پیچیده تر
ای علمدارِ رشیدم باز یک قولی بده
تا شوی بر نی چنان قهّارها پیچیده تر
چشمِ خود را لحظه ای هم بر رخِ زینب نبود
باز هم اعجاز کن چون یارها پیچیده تر
رویِ نی یا که سلامت،حفظِ زینب با شماست
هست کار ِ حیدرِ کرّار ها پیچیده تر
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
_________
#حضرت_عباس
چشمم از داغ علمدار جوان،تر شده است
بی ابالفضل،حرم بی کس و یاور شده است
آن علمدار رشیدی که غم از دل می برد
حال با قامت یک طفل برابر شده است
گر عبایی به حرم هست بیاور زینب
او پراکنده تر از قامت اکبر شده است
قسمتی از بدن درهم او را چیدم
تازه سقای حرم،چون علی اصغر شده است
زینبم بهر اسیری دگر آماده شوید
بین دشمن سخن از غارت معجر شده است
جان زهرا مکن اصرار چه دیدم،اما
با تو سر بسته بگویم که چه با سر شده است
بگمانم که سرش بر سر نی جا نشود
از تماشای سرش،خون دل مادر شده است
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
_________
#حضرت_عباس
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
در مقام شامخ سقاییات
بند میآید زبان آبها...
بر ضریح دست تو پیچیدهاند
التماس گیسوان آبها
میرسید از دور بر اهل حرم
جملۀ «سقّا بمان» آبها...
مشک و ختم فاتحه هرگز نبود
این تصوّر در گمان آبها
بعد لبهای تبسمریز تو
گریه افتاده به جان آبها
از وداع تو حکایت میکند
دست های پر تکان آب ها
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
_____
#حضرت_عباس
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
در مقام شامخ سقاییات
بند میآید زبان آبها...
بر ضریح دست تو پیچیدهاند
التماس گیسوان آبها
میرسید از دور بر اهل حرم
جملۀ «سقّا بمان» آبها...
مشک و ختم فاتحه هرگز نبود
این تصوّر در گمان آبها
بعد لبهای تبسمریز تو
گریه افتاده به جان آبها
از وداع تو حکایت میکند
دست های پر تکان آب ها
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
__________
#حضرت_عباس
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
بعد از آنی که تو لبتشنه عطش را کشتی
تشنه لب ماندن ساقی همهجا باب شده
بعد افتادن عکس تو در آیینۀ آب
برکه از شوق رخت خانۀ مهتاب شده
این فرات است که از درد غمت ای دریا
بس که پیچیده به خود یکسره، گرداب شده
تب و تاب حرم از تشنگی و گرما نیست
دل اهل حرم از داغ تو بیتاب شده
تیرها رو به سوی چشم تو خواندند نماز
همه گفتند که ابروی تو محراب شده
صحنهای که کمر کوه شکست از غم آن
عکس تیریست که در دیدۀ تو قاب شده
🔸شاعر:
#محسن_عرب_خالقی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#زمینه_لطمه_زنی_عباسی_ع
#سبک_بین_جنجال
#لطف_بی_انتها
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
لطف بی انتها فرق داره
کرم تو اقا فرق داره
تو محرم شب تا سوعا
با تموم شبا فرق داره
تو کریمی و درهم میدی
روزی کل عالم میدی
شاه و رعیت ندارن فرقی
حاجت ارمنی هم میدی
ساقیه کربلا
هستی گره گشا.
جانیم سنه فدا فدا فدا فدا
امیر با کرم
ای صاحب علم
جانیم سنه فدا فدا فدا فدا
یا ابوفاضل ای ابالفضل« ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
تا تنت پخش توو صحرا شد.
میونه مقتلت غوغاشد
همه دیدن کنار نعشت
کمر حضرت عشق تا شد
....
باعمود و باتیغ ونیزه
چه بلایی سرت اوردن
چه به روز تو و مشک و هم
به سر پیکرت اوردن
بلند شو از روخاک
اصغرشده هلاک
پاشو بریم حرم حرم حرم حرم
تموم لشگرم
پاشو برادرم
باهم بریم حرم حرم حرم حرم
یا ابوفاضل ای ابالفضل« ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بندسوم
بسته شد با سه شعبه چشمات
جدا از پیکرت شد دستات
چیزی از تو نمونده باقی
شده قد رشیدت خیرات
.....
شدی در پیش چشمام پرپر
چیزی از تو نموند اب اور
تورو جمع می کنم از روخاک
دوباره باز شبیه اکبر
...
میگم به شور وشین
ای مقطوع الیدین
آب آور حسین حسین حسین حسین
خون به دلم نشست
وقتی که مرد پست
سرتورو شکست شکست شکست شکست
یا ابوفاضل ای ابالفضل« ع»
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_5967752595597428235.mp3
1.75M
لطف بی انتها فرق داره
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_تاسوعا
____
#حضرت_عباس
تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم
پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم
من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی
بوسیدن دستان تو شد افتخارم
سلطانی ام در کربلا از توست عباس
در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم
تنها تویی که سه حرم داری در عالم
دست جدایت را به چشمانم گذارم
تا که صدا کردی برادر یاری ام کن
بند دلم را پاره کردی ای نگارم
هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا
گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم
بوی مدینه می دهد خون لبانت
حس می کنم مادر نشسته در کنارم
شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن
آشفته در هم گیسوانت ای بهارم
بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن
جان خودت صاحب علم دلشوره دارم
ترسم شود زینب اسیر بی حیایی
در فکر آن طفلان در حال فرارم
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸