🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط
ذکرِ مادر گفتنت را باز معنا کن فقط
با همین سنِ کمم،گیسو سپیدم کرده اند
قامتم را تا که دیدی دیده دریا کن فقط
رنجِ چل ساله کشیدم در سه سالِ زندگی
با سرِ خونین رسیدی روضه برپا کن فقط
اندکی هم گوش کن بر درددل های گلت
بعد..اسبابِ سفر را هم مهیّا کن فقط
ماندنم اصلاً ندارد فایده..شیب الخضیب
با سفر بردن مرا هم زود احیا کن فقط
درد دارم عضو عضوم را شکسته یک نفر
زخم هایم را کمی بابا مداوا کن فقط
نو نبودی زجر خیلی زد به روی صورتم
این گله از جانبم در پیشِ سقّا کن فقط
گیسوانم سوخته پژمردگی دارم پدر..
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
نگاه شامیان مرا پر از شراره می کند
حسرت بوسه دیده را غرق ستاره می کند
باز نموده ام بغل تا که بگیرمت به بر
مگر کسی به کار خیر استخاره می کند ؟!
تاب مخور به روی نی که تاب بازی سرت
بند دل مرا به پای نیزه پاره می کند
خواب نرفته چشم من ، پلک ورم نموده است
بر نوک نیزه دیده ام تو را نظاره می کند
عمه نگفت تو بگو ، قدح به دست حرمله
به سویم اینقدر پدر چرا اشاره می کند ؟
بر تن لاله گون من پیرهنم کفن شده
غارت دشمنانت این کفن قواره می کند
به دختران شهر گفته ام پدر میاید و
شبی به گوش پاره ام دو گوشواره می کند
🔸شاعر:
#عرفان_ابوالحسنی
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده
زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده
گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم-
-شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده
جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟!
دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده
عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه
نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده
زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست
زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده
میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود
چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده
سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام
تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده
میکشم دست کبودم را به روی صورتت
بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
گل تو گم شد و زخمی، اگر هر بار پیدا شد
شبیه لاله بین بوته های خار پیدا شد
سر چنگی به گیسویم اگرچه معجرم گم شد
ولی با زحمت و سوسوی چشمی تار پیدا شد
خداراشکر پیدا شد، خداراشکر پیدا شد
اگرچه بین آن نامحرمان دشوار پیدا شد
عبایت کو؟ نشانت کو؟ عقیق دلربایت کو
چرا انگشترت در دکه بازار پیدا شد
پس از آنقدر گریه از غمِ گم گشته ام بابا
نمیبینم درست اما، سرت انگار پیدا شد
🔸شاعر:
#فاطمه_معصومی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
قربان دستهات نبودی در این سفر
دردانه ات به ضربه شلاق ناز شد
هم ضرب خورده هم پر زخم است و آبله
بابا ببخش پیش تو پایم دراز شد
بعدازتو جز تو هیچ تمنا نداشتم
این ناز دخترانه تماما نیاز شد
تو رفتی و زمانه چه ها کرد بعد تو
زینب سوار بر شتر بی جهاز شد
اوج مصیبت است پدر جان در این دیار
بی حرمتی به آل پیمبر مجاز شد
از ضرب دست حرمله ها بسته شد ولی
چشمم برای دیدن چشم تو باز شد
🔸شاعر:
#محمد_علی_بقایی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
تازه میفهمم الف چون دال میریزد چرا
از دل این بیت ها جنجال می ریزد چرا
روزگار فتنه جو مشتِ بلا و درد را
بیشتر بر دامن اطفال می ریزد چرا
غالبا گودال در خود آب می گیرد ولی
تشنگی دارد در این گودال میریزد چرا
آه از این مهمان نوازیهای دخترهای شام
سنگ دارد وقت استقبال می ریزد چرا
بخت دنیا مثل عمر من اگر کوتاه نیست
برگ آه از شاخه اقبال می ریزد چرا
بر نی و در بین تشت و بر سر زانوی من
خون لب هایتو در هر حال می ریزد چرا
زود می بینم که می پرسند اطفال حرم
عمه جان اشک زن غسال می ریزد چرا
🔸شاعر:
#سید_ابوالفضل_مبارز
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
الهی زخم رو بالش نیفته
گذار غم به احوالش نیفته
تموم راه سنگ و خار دیدم
الهی زجر دنبالش نیفته
کف پاش داشت باغ لاله میشد
هوا لبریز آه و ناله میشد
غمو "سر بسته" میگم...با قد خم
سه ساله داشت هجده ساله میشد
قدش کوچیکه و ناقه بلنده
غمش قلب منو از سینه کنده
هنوز از کوچه داغ تازه داریم
الهی زجر راهش رو نبنده
پای این درد، غم اشکش در اومد
خرابه دم به دم اشکش دراومد
همین که دید زخمای تنت رو
زن غساله هم اشکش دراومد
تموم روضه ی امشب همینه
واسه غسلت نیومد تا بشینه
هنوزم یادشه زخمای مادر
چطوری زخمتو زینب ببینه
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
غیر از بیابان ها دگر جایی ندارم
آن قدر سیلی خورده ام نایی ندارم
باید بیایند و تو را اینجا ببینند
آن ها که می گفتند بابایی ندارم
در بین صحرا می کشیدم زجر و حالا
می خواهم از جا پا شوم پایی ندارم
مانند هجده سالگی مادر تو
سرو کمانم قد و بالایی ندارم
با چشم دل روی تو را باید ببینم
من تازگی چشمان بینایی ندارم
این روزها گیسوی زیبایی نداری
این روزها گیسوی زیبایی ندارم
تنها یک امشب را شدی مهمانم اما
شرمنده اسباب پذیرایی ندارم
🔸شاعر:
#شهریار_سنجری
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
نوه حضرت زهرا و امین اللهم
در تمام سفرم بوده پدر همراهم
دست در دست عمویم ؛ همه جا عالی بود
چشمه های خنک از دامنه ها جاری بود
کاش بودند همه ؛ جای عزیزان خالی
شده از ما دم هر شهر چه استقبالی
چه بساطی است به بازار همه در کارند
بیشتر از همه اجناس ؛ عروسک دارند
سفره ها پهن شد و نان و رطب آوردند
قبل از آنی که کنم آب ؛ طلب ؛ آوردند
گرم بازی شدم و خستگی از یادم رفت
دختری خواست النگوی مرا ؛ دادم رفت
خاطرات خوشی از شام به یادم مانده
نشود باورتان زجر کنیزم خوانده
آرزوهای قشنگی که شده حسرت من
به فدای پدرِ کشته ی بی غسل و کفن
🔸شاعر:
#حسین_فتحی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
نور خورشیدم که در ظلمت سرا افتاده ام
دختر شاهم که در ویرانه ها افتاده ام
روزگاری بالش زیر سرم دست تو بود
اُف به این دنیا کجا بودم کجا افتاده ام
از سر دست عدو دندان شیری ام شکست
روضه خوانت بودم اما از صدا افتاده ام
صورت و دستم کبود و پای من پر آبله
از شب جاماندنم از دست و پا افتاده ام
نه غذایی خورده ام نه آب عمّه شاهد است
بعد تو بابا من از آب و غذا افتاده ام
🔸شاعر:
#نوید_طاهری
__________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا؟
آمدى كنج خرابه آمدى..اينجا چرا؟
نيزه دارت با همه لج كرد اى بالا نشين
بر زمين مى زد سرت را هى از آن بالا چرا؟
عمه ام مى گفت تو آئينه ى مادر شدى
من نفهميدم شبيه حضرت زهرا چرا؟
من كه اسمش را نميدانم..ولى خيلى بد است
مى شود از او بپرسى مى زند من را چرا؟
تشنه بودم..مثل تو بابا...ولى نه..مثل تو
تا كه گفتم آب،زد...هى زد...زدم...بابا چرا؟
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
__________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من
پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من
اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم
اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من
به نیزه آیه خواندن با توو تفسیر با زینب
به محمل خطبهها با عمه طوفان کردنش با من
همین که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم
خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من
به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم
اگر میخندد آن نامرد گریان کردنش با من
من از این شهر و این ویران زیارتگاه میسازم
مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من
پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد
بجای من بگو با او که جبران کردنش با من
شنیدم که سراغت را رُباب از عمه میگیرد
به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————