#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
کیست این معنی اشراق ازل
کیست این لطف خدا عزوجل
کیست این صوم و صلوة و صلوات
کیست این حی علی خیر العمل
کیست او همهمهی دِیر و کنشت
کیست او زمزمهی تاج محل
کیست او تیغِ اُحُد تیر حُنین
فاتحِ خیبر و صفین و جمل
هرچه در عین علی فکر کنی
میرسی باز به جای اول
عقل یا عشق چه پاسخ دارند
به سؤالی که بود لاینحَل
که بشر می شود اینگه مگر*
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
عشق باید به جگرها برسد
تا که از یار خبرها برسد
دل که عاشق بشود شوقِ جنون
اثرش زود به سرها برسد
سنگ هم باشی اگر آب شوی
از دمِ عشق اثرها برسد
خطبهی روز غدیر ارث خداست
از پدرها به پسرها برسد
چقدر نام علی می چسبد
از نجف بارِ شکرها برسد
وقت مدحش شده و جامهدَران
شعر از بین هنرها برسد
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
بر جهاز شتران بالا رفت
نه که از کُون و مکان بالا رفت
دست در دست علی پیشِ همه
حضرت جانِ جهان بالا رفت
چشم حجاج یکی را میدید
در دو تن یک دل و جان بالا رفت
از ملک تا به فلک نادِ علی
از کران تا به کران بالا رفت
وَهَنیألک و بَخٕ بَخٕ
از لبِ پیر و جوان بالا رفت
در حدیث است که هنگام غدیر
بانگ جبریل چنان بالا رفت
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
شب معراج به بالا که رسید
نوبت سورهی اِسرا که رسید
رفت بر پشت بُراقی تا اوج
از ثرا تا به ثریا که رسید
یک شمایل همه جا دید فقط
یک نفر بود به هرجا که رسید
خویش را دید در آئینهی خویش
این معما به کجاها که رسید
یک صدا بود فقط در گوشش
چشم وقتی به تماشا که رسید
همه جا حرف علی بود علی
گفت در پیش خدا ، تا که رسید
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
لشکر کفر پشیمان میشد
هرچه صف بود پریشان میشد
بانگ حق بود که ماشاالله
لحظههایی که به میدان میشد
جمع میکرد همه سرها را
ذوالفقاری که به جولان میشد
وقت میداد اگر ضربِ علی
عَمرووَد نیز مسلمان میشد
عمر و عاص است به اوحق بدهید
به خودش دست به دامان میشد
آنقدر جذبهی مولا میدید
ملکالموت رجز خوان میشد
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
عقل مبهوت از آن جاه و جلال
چشم کور است و زبان الکن و لال
درکِ او بیشتر از حد خلیل
فهم او دورتر از صید خیال
کیست او مغبض هر صُلبِ حرام
کیست او معنی هر نان حلال
میشود عینِ علی آید؟ خیر
مثل او نیز؟ نه با فرض محال
ما شرابیم از انگور ضریح
ما گدائیم گدایِ سرِ سال
از ازل روح قُدُس درگیر است
تا ابد هست چنین غرق سوال
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
به شکوهِ جبروتش سوگند
به کلامش به سکوتش سوگند
به رکوعش که گدا فیض گرفت
به نماز و به قنوتش سوگند
پدر خاک به خاک نجفش
به بلندی هبوطش سوگند
به همان تکهی نان خشکش
به همین برکت قوتش سوگند
به عرقهای جبینش در کار
به نسیم ملکوتش سوگند
به همان مُصحف نوری که نوشت
به کتابش به خطوطش سوگند
که بشر می شود اینگو نه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
آنکه در شرح مقامش قرآن
آنکه از فرط ظهور است نهان
خلوتی داشت خدا با او که
بود از چشمِ دو عالم پنهان
جای آدم اگر او را میدید
سجده میکرد به پایش شیطان
تیغ او بود برای اسلام
شانهاش بود برای طفلان
از مناجات ، علی را بی جان
دید سلمان دلِ یک نخلستان
رفت این واقعه با فاطمه گفت
پاسخش داد چنین بیبی جان :
که بشر میشود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
چه خیالیست که دشمن داریم
ما که این نام مُطَنطن داریم
خط سرخ من و تو نامِ علیاست
پای او یک رگِ گردن داریم
حرزِ زهراست برای این خاک
شُکر از فاطمه جوشن داریم
خاک ما از نجف ، آباد شده
باز هم حسرت رفتن داریم
اربعین آرزوی ماست ببین
شعلهایم و همه خرمن داریم
باید او مدح خودش را گوید
به علی دست به دامن داریم
که بشر میشود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر...
🔸شاعر :
#حسن_لطفی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
کیست این معنی اشراق ازل
کیست این لطف خدا عزوجل
کیست این صوم و صلوة و صلوات
کیست این حی علی خیر العمل
کیست او همهمهی دِیر و کنشت
کیست او زمزمهی تاج محل
کیست او تیغِ اُحُد تیر حُنین
فاتحِ خیبر و صفین و جمل
هرچه در عین علی فکر کنی
میرسی باز به جای اول
عقل یا عشق چه پاسخ دارند
به سؤالی که بود لاینحَل
که بشر می شود اینگه مگر*
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
عشق باید به جگرها برسد
تا که از یار خبرها برسد
دل که عاشق بشود شوقِ جنون
اثرش زود به سرها برسد
سنگ هم باشی اگر آب شوی
از دمِ عشق اثرها برسد
خطبهی روز غدیر ارث خداست
از پدرها به پسرها برسد
چقدر نام علی می چسبد
از نجف بارِ شکرها برسد
وقت مدحش شده و جامهدَران
شعر از بین هنرها برسد
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
بر جهاز شتران بالا رفت
نه که از کُون و مکان بالا رفت
دست در دست علی پیشِ همه
حضرت جانِ جهان بالا رفت
چشم حجاج یکی را میدید
در دو تن یک دل و جان بالا رفت
از ملک تا به فلک نادِ علی
از کران تا به کران بالا رفت
وَهَنیألک و بَخٕ بَخٕ
از لبِ پیر و جوان بالا رفت
در حدیث است که هنگام غدیر
بانگ جبریل چنان بالا رفت
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
شب معراج به بالا که رسید
نوبت سورهی اِسرا که رسید
رفت بر پشت بُراقی تا اوج
از ثرا تا به ثریا که رسید
یک شمایل همه جا دید فقط
یک نفر بود به هرجا که رسید
خویش را دید در آئینهی خویش
این معما به کجاها که رسید
یک صدا بود فقط در گوشش
چشم وقتی به تماشا که رسید
همه جا حرف علی بود علی
گفت در پیش خدا ، تا که رسید
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
لشکر کفر پشیمان میشد
هرچه صف بود پریشان میشد
بانگ حق بود که ماشاالله
لحظههایی که به میدان میشد
جمع میکرد همه سرها را
ذوالفقاری که به جولان میشد
وقت میداد اگر ضربِ علی
عَمرووَد نیز مسلمان میشد
عمر و عاص است به اوحق بدهید
به خودش دست به دامان میشد
آنقدر جذبهی مولا میدید
ملکالموت رجز خوان میشد
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
عقل مبهوت از آن جاه و جلال
چشم کور است و زبان الکن و لال
درکِ او بیشتر از حد خلیل
فهم او دورتر از صید خیال
کیست او مغبض هر صُلبِ حرام
کیست او معنی هر نان حلال
میشود عینِ علی آید؟ خیر
مثل او نیز؟ نه با فرض محال
ما شرابیم از انگور ضریح
ما گدائیم گدایِ سرِ سال
از ازل روح قُدُس درگیر است
تا ابد هست چنین غرق سوال
که بشر می شود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
به شکوهِ جبروتش سوگند
به کلامش به سکوتش سوگند
به رکوعش که گدا فیض گرفت
به نماز و به قنوتش سوگند
پدر خاک به خاک نجفش
به بلندی هبوطش سوگند
به همان تکهی نان خشکش
به همین برکت قوتش سوگند
به عرقهای جبینش در کار
به نسیم ملکوتش سوگند
به همان مُصحف نوری که نوشت
به کتابش به خطوطش سوگند
که بشر می شود اینگو نه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
آنکه در شرح مقامش قرآن
آنکه از فرط ظهور است نهان
خلوتی داشت خدا با او که
بود از چشمِ دو عالم پنهان
جای آدم اگر او را میدید
سجده میکرد به پایش شیطان
تیغ او بود برای اسلام
شانهاش بود برای طفلان
از مناجات ، علی را بی جان
دید سلمان دلِ یک نخلستان
رفت این واقعه با فاطمه گفت
پاسخش داد چنین بیبی جان :
که بشر میشود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر
چه خیالیست که دشمن داریم
ما که این نام مُطَنطن داریم
خط سرخ من و تو نامِ علیاست
پای او یک رگِ گردن داریم
حرزِ زهراست برای این خاک
شُکر از فاطمه جوشن داریم
خاک ما از نجف ، آباد شده
باز هم حسرت رفتن داریم
اربعین آرزوی ماست ببین
شعلهایم و همه خرمن داریم
باید او مدح خودش را گوید
به علی دست به دامن داریم
که بشر میشود اینگونه مگر
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر...
🔸شاعر :
#حسن_لطفی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
از علی گویان دنیا باش در روز حساب
نام حیدر بر خلائق حکمرانی می کند
سفره داری کن برای حضرت شاه نجف
همسرش زهرا قیامت میزبانی می کند
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
روز نخست مُشتِ غباری فرشتهها
بُردند با نسیمِ بهاری فرشتهها
قدری هم از طُفیلِ نگاری فرشتهها
قدری هم از گلاب دیاری فرشتهها
برداشتند و آب و گل ما درست شد
گفتند یاعلی و دل ما درست شد
سوگند بر تبسمِ مولای فاطمه
سوگند بر ترنم فردای فاطمه
ما را بیافرید مسیحای فاطمه
با معجزات حضرت موسایِ فاطمه
شُکرِ خدا سرشته به خاکی مطهریم
از خشتهای خانهی موسیبن جعفریم
رو برمدینه آهوی چشمم رمیده است
خورشیدی از فراز اُفقها رسیده است
از دامن حمیده* اُمیدی دمیده است
این نو رسیده فاطمه را نورِ دیده است
از شادیِ فرشته زمین در طلاطم است
ساقی بریز باده که این دورِ هفتم است
ای هفت هفتههای دلم هفتمین امام
ای هفتسینِ لطف و کرم هفتمین امام
هفت آسمان عِلم و عَلَم هفتمین امام
هفت است اگر طواف حرم هفتمین امام
در هفتمین طواف سرم زیرِ دِین توست
سوگند بر حرم که حرم کاظمین توست
گرچه در از دحام گدایان این درم
عمری گدای سفرهی موسیبن جعفرم
واکرده است هر گرهام را برابرم
نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرم
بر دست ما عنایتِ بالحوائج است
با ما همیشه برکت باب الحوائج است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
قبله شد تنظیم با قبله نمایت هفت بار
کعبه میگردد به دور خاک پایت هفت بار
برده دل از حضرت داوود هر صبح و غروب
آیه هایِ صوتِ قرآنِ صدایت هفت بار
باز شد از حاجتش فوراً گره تا با وضو
گفت «یا باب الحوائج» را گدایت هفت بار
گفت «یا موسی بن جعفر(ع)» اولِ هر کظم غیظ
دور شد از شرّ شیطان با دعایت هفت بار
هفت بارِ «تو» برابر هست با هفتاد سال
پس نگاهی کن به این «بد» با عنایت هفت بار
هر کسی دارد برای عشقبازی شیوه ای
من که می میرم به تنهایی برایت هفت بار
روزهایی را که احساس کسالت میکنم
میخورم از نُقلِ در مشکل گشایت هفت بار
چشم تو دارالشّفای شهره ای در عالم است
میدهد بر مرده جان چونکه دوایت هفت بار
زائرت شد در حقیقت حاجیِ بیت الحرام
با طوافِ کعبهٔ صحن و سرایت هفت بار
سائل آمد کاظمین و ماند و دیگر برنگشت
تا قدم زد بارِ اول در هوایت هفت بار
میروم مشهد به پابوس ِ علی-موسی الرضا(ع)
در طیِ یکسال آینده به جایت هفت بار!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد
ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد
نهمین گوهر دین چشم به عالم بگشود
وارث کهف حصین چشم به عالم بگشود
صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان عظیم آمده است
از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد
عشق حرفی است که از کنج لَبش نازل شد
به قسم هاي خداوند ، به قرآن كريم
ترسی از فقر ندارند گدايانِ كريم
السّلام ای همه ی دار و ندارِ دل ما
حضرت نور ! نگاه تو همه حاصل ما
ای که در هر دو جهان بر همه فریاد رسی
دست خالی نرود از درِ تو هیچکسی
نام تو در خور تو باشد و در تقدیرت
سیرتت فاطمی و فاطمه در تصویرت
لطفِ بی حَدِّ تو در بَند کِشَد انسان را
پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را
هر کجا هم بروم سائل این درگاهم
از تو اذن حرم کرب و بلا می خواهم
کَرَمت جلوه ای از بارش باران دارد
سفره ی ما ز کرم خانه ی تو نان دارد
لال در محضر تو بودنِ ما ، وصف شماست
ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست
دست از عشق محال است که ما برداریم
عشقِ خاک قَدَمَت بود ، اگر سر داریم
می نویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات
به جمال و به جلال و به خصالت صلوات
خاندانت ز ازل منشأ نورند همه
منکران تو یقیناً همه کورند همه
ای به فرمان خدا هفت فلک را بانی
چه بگویم که تو حالِ همه را می دانی
هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد
همگی زمزمه ای بهرِ ارادت باشد
کمترین سایه ی یک سایه ی تو "خورشید" است
دلم از شوق نسیم تو به سان بید است
ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد
مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ...
🔸شاعر:
#علی_ساعتچی
_____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد
ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد
نهمین گوهر دین چشم به عالم بگشود
وارث کهف حصین چشم به عالم بگشود
صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان عظیم آمده است
از همه زندگی ام عشق فقط حاصل شد
عشق حرفی است که از کنج لَبش نازل شد
به قسم هاي خداوند ، به قرآن كريم
ترسی از فقر ندارند گدايانِ كريم
السّلام ای همه ی دار و ندارِ دل ما
حضرت نور ! نگاه تو همه حاصل ما
ای که در هر دو جهان بر همه فریاد رسی
دست خالی نرود از درِ تو هیچکسی
نام تو در خور تو باشد و در تقدیرت
سیرتت فاطمی و فاطمه در تصویرت
لطفِ بی حَدِّ تو در بَند کِشَد انسان را
پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را
هر کجا هم بروم سائل این درگاهم
از تو اذن حرم کرب و بلا می خواهم
کَرَمت جلوه ای از بارش باران دارد
سفره ی ما ز کرم خانه ی تو نان دارد
لال در محضر تو بودنِ ما ، وصف شماست
ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست
دست از عشق محال است که ما برداریم
عشقِ خاک قَدَمَت بود ، اگر سر داریم
می نویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات
به جمال و به جلال و به خصالت صلوات
خاندانت ز ازل منشأ نورند همه
منکران تو یقیناً همه کورند همه
ای به فرمان خدا هفت فلک را بانی
چه بگویم که تو حالِ همه را می دانی
هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد
همگی زمزمه ای بهرِ ارادت باشد
کمترین سایه ی یک سایه ی تو "خورشید" است
دلم از شوق نسیم تو به سان بید است
ز سرا پرده ی حق مصحف ناطق آمد
مژده ای دل پسر حضرت صادق آمد ...
🔸شاعر:
#علی_ساعتچی
_____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
ای آفتاب حُسن به زیباییات سلام
وی آسمان فضل به داناییات سلام
در صبر شاخصی به شکیباییات سلام
تنها تو کاظمی که به تنهاییات سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آب عفو آتش خشمت فرو نشست
ای صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیان تو در نماز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
آنسان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست
تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست
کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست
قدرت از آن توست که بر ابر پیلوار
فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار...
ای کشتی نجات به دریای حادثات
دارند شیعیان به شما چشم التفات
لبتشنهایم تشنۀ یک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خویشتن برات
در آستان قدس رضا نور عین تو
دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست
پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا
سوگند میدهم به جگرگوشهات رضا
🔸شاعر:
#استاد_سید_رضا_مؤید
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری...
بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود
از فراز عرش میبارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیدهایم
خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند
این یكی هم میرسد از خاك و آب دیگری
بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق
بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان
وصف او را میكند با آب و تاب دیگری
ماه كی بعد از نگاهش آفتابی میشود؟
میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری
شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از كتاب معرفت، فصلالخطاب دیگری
یا نمیداند بلندای مقامش تا كجاست
یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری...
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
هر ز پا افتاده ای را ، دست یاری میدهی
بیقراری های هر دل را قراری میدهی
دل ، اگر عشقت نباشد،مشت خاکی بیش نیست
این تو هستی که به این دلها عیاری میدهی
ای که روزی میخورد کل زمین از یمن تو
شوق باران را تو بر ابر بهاری میدهی
روی پاهای خودش می ایستد سخت و سترگ
تا به کوه از خاک پای خود غباری میدهی
باز عزراییل در بین فدایی های تو
بانگ سر داده که (اذن جان نثاری میدهی؟)
از نگهبانان زندان وصف تو باید شنید
هرزن بدکاره را چون بند و باری میدهی
من بدهکار توام اما نمی آری به روم
ای که نان سفره ام را هم تو داری میدهی
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#واحد_نوحه_زمینه
#شب_اول_محرم_مسلمیه
#منم_از_عشق
☑️بند اول
کوچه به کوچه میگردم دل شکسته غریبونه
بغض داغ غربت تو جگرم رو میسوزونه
غرق غصه پره دردم
توی کوچه هامیگردم
هر کجا تشنه شدم من
یاد لبهای تو کردم
تو میا به کوفه مولا
یاحسین یاابن زهرا (س)
☑️بند دوم
منم از عشق توبیمارکه شدم دیگه گرفتار
شده کوفه قتلگاهم یاحسین خدانگهدار
با دله زار و شکسته
توی شهر غم اسیرم
ای پسر عمو تو راهت
تشنه لب دارم میمیرم
یاحسین یاابن زهرا 3
☑️بند سوم
تو رو میزنم صدا من ازروی دارالعماره
یاد غربتت حسین جان من و اروم نمیزاره
یاحسین ترک سفرکن
کوفیا وفاندارن
داغ اکبرت رو آخر
به روی دلت میذارن
تو میا به کوفه مولا
یاحسین یاابن زهرا 3
#حاج_عیسی_دین_محمدی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
#اجرا_نشده
#شاعرین_با_اخلاص
#روضه_نشین
#درگاه_شاعران_روضه
#نشینان
#تمامی_سبکها_در_سایت_روضه_نشینان
#بروزترین_سبک_شعرهای_مداحی_در_تلگرام
❇️باحضور یکصدو سی شاعر خوشنام کشور
✳️سبکهای خام و بروزبرای هر مناسبت✳️
✅با روضه نشینان بروز باشید
👇👇👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ