eitaa logo
🎀روزمرگی فاطمه بانو🎀
360 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
سلام🌺من‌فاطمم یه مامان مهربون‌خونگرم..🌻 با سه تا بچه هام شما رو خونمون دعوت میکنیم.. کلیپ های ترفندو ایده های کاربردی و اسون رو از دست نده و ازشون کلی ایده بگیر..💟 @fatima780709 اشپزی👈🏻 @ashpazbaashii محصولات خونگی‌و خوشمزمون👇🏻 @mahsolatefatemebano
مشاهده در ایتا
دانلود
عصری سه تا از کابینت های اشپزخونه رو بیرون ریختم ومرتب کردم ،الانم داداشتون خبر داد که مراسم دعوته و دیر میاد ،منم گفتم به ادامه ی کارای اشپزخونه برسم..✨🧽🪣 این خانوم کوچولو هم ناظر کارمه..😁
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرچی لک رو دیوار گچی دارین با این ترفند تمیز کنید☺️ یک لیوان آب و همراه دو ق غذاخوری وایتکس و یه قاشق غذاخوری تاید مخلوط کنید و با یه دستمال تمیز بکشید روی دیوار ❌نکته حتما آب اضافی دستمال و بگیرید (نمدار باشه) بعد چندبار استفاده محلول جدید درست کنید چون محلول کثیف روی دیوار رد میندازه روی رنگ و کاغذ دیواری به جای وایتکس از سرکه استفاده کنید.. به برشی از روزمرگی هام خوش اومدید🥰 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
🌈 و بلاخره نیم از کارای اشپزخونه رو تموم کردم،الان فقط یه فنجان چایی داغ میچسبه ،اونم دور از چشم بچه ها..😉😁 شما خونه تکونیتون رو به کجا رسوندین.. @fatima780709
لیست کارای خونه تکونی که انجام شد..👇👇 ✅بیرون انداختن وسایل کابینت ادویه و حبوبات و تمیز کردن داخل ان و مرتب چیدن موادمون.. ✅ تمیز کردن دیوار با محلول اب و تاید و دو قاشق وایتکس.. ✅شستن اساسی سینک ظرفشویی با تاید و سرکه.. ✅تمیز کردن سبد سیب زمینی و پیاز. شما هم لیست خونه تکونیاتون رو بفرستین برای ادامه از برنامه ی هم دیگه استفاده کنیم..☺️✨🌱🌸 @fatima780709
🎀روزمرگی فاطمه بانو🎀
* 💞﷽💞 ‍ #رمان_بانوی_پاک_من #قسمت_شانزدهم واسه هیچکس قضیه اون روز و بحث بین من و عمه و کارن رو تعریف
* 💞﷽💞 ‍ عصر باصدای قار و قور شکمم بلندشدم.خیلی گرسنه بودم از دیشب هیچی نخورده بودم.سریع بلندشدم و ازیخچال غذارو درآوردم.میخواستم گرمش کنم که زنگ ایفون رو زدن. فکرکنم مامان اینا اومدن. _بله؟ _کارنم.دایی گفت بیام دنبالت شب شام هستین خونه مادرجون. پسره پررو چای نخوره پسر خاله شده.سلامم که بهش یاد ندادن.از لجبازی کردن بدم میومد برای همین گفتم:الان میام. آیفون رو گذاشتم و رفتم تو اتاق که حاضرشم.باید قلبش یک زنگی بهم میزدن تاببینن میام یا نه؟!بعدشم کارن رو چرا فرستادن دنبالم؟آدم قحط بود مگه؟اصلا خوشم نمیاد باهاش تو یک ماشین باشم.اماچاره نداشتم.سریع حاضرشدم. یک شلوار کتون سفید با مانتو بلند به رنگ سبز پسته ای.روسری بلند سبز و سفیدم رو روی سرم انداختم و با گیره قشنگی کنار صورتم لبنانی بستم. به لوازم آرایشی که مامان رو میز کنسولم چیده بود نگاهی کردم و پوزخند زدم.کی ازتون استفاده کردم که مامان شما رو چیده اینجا؟ چادرمو سرم کردم و با کیفم از اتاق زدم بیرون. کارن جلو در حیاط منتظر پشت به من ایستاده بود.یک لحظه نگاهم سمتش کشیده شد.ازپشت آقاتر به نظر میرسید اما زبونش تلخ بود. _سلام. برگشت سمتم و نگاهی به سر تاپام انداخت.سرتکون داد و نشست پشت فرمون. پوزخند نهفته کنار لبش از چشمم دور نموند.منو مسخره میکرد،مثل بقیه..اما برام مهم نبود.حرفای دیگران تاثیری رو عقیده ام نمیگذاشت.چون حرف خدا مهم تر ازحرف مردم بود. در عقب ماشین رو باز کردم و نشستم. ازتوآینه نگاه بدی بهم کرد و گفت:بنده راننده شخصی شمانیستم خانم.بیاجلو! ابروهامو بالا انداختم وگفتم:اولا شما با یک راننده هیچ فرقی ندارین برام دوما من یادم نمیاد اجازه داده باشم انقدر صمیمی با من حرف بزنین. اخم بین پیشانی اش خبر از حالت انفجارش میداد. بیخیال زل زدم به بیرون.ماشین هم بعد از دقایقی حرکت کرد.اون طوری که من کارن رو شناخته بودم آدم تودار و مغروری بود.عصبانیتش رو بروز نمیداد اما چشماش و حالت صورتش خبر از راز درونش میداد. درطول راه حرفی بینمون زده نشد.فکرکنم ازم ناراحت بود.شونه بالا انداختم و باخودم گفتم:خب بود که بود..بمنچه؟میخواست حرف نزنه. بالاخره رسیدیم به عمارت آقاجون‌. سریع پیاده شدم و درحیاط رو باز کردم،رفتم تو.باغچه بان زحمت کش آقاجون مشغول آب دادن به گل ها بود. خسته نباشیدی بهش گفتم و رفتم تو. سلامی بلند به همه کردم اما تنهاکسایی که زیاد منو تحویل گرفتن،مادرجون و اقاجون بودن. برای رعایت ادب و احترامم شده برای احوال پرسی جلو عمه و عمو و زن عمو و آناهید رفتم.اما زیاد تحویلم نگرفتن.مثل همیشه. بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام ،روزتون بخیر🌻🌞 بفرمایید یه جرعه ارامش..🌾😌 به برشی از روزمرگی هام خوش اومدید🥰 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 🌈 گاهی اوقات بهتره دست از جستجوی خوشبختی برداریم و خیلی ساده شاد باشیم...✨🌱 به برشی از روزمرگی هام خوش اومدید🥰 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
👩‍🍳 🌈 امروز که مجتبی راهی مدرسه شد منم غذام رو روی اجاق بار گذاشتم وبه دل پخت..♨️ خونه رو عطر و بوی قورمه سبزی پر کرد،الهی شکر که زندگی جریان داره..🤲🌸 کلیپ اشپزیشم با چاشنی تقدیم نگاه زیباتون..🥰✨ (عکس‌مربوط به ۳ساعت پیشه🕰) به برشی از روزمرگی هام خوش اومدید🥰 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
وبلاخره برقامون اومدن...😁💡 تا نهار رو میزارم بچه ها رو سیر میکنم و میام پیشتون تا با هم گپ بزنیم ،به محض اینکه پست اشپزیم رو میزارم و سند میشه،برقامون همون لحظه قطع میشن..😄😅 توی این دوهفته بیشتر از پنج بار برام این اتفاق افتاده..🤭 گاهی فکر میکنم اداره برق با پستام هماهنگ عمل میکنه ،اخه این هماهنگی اونم برای بار چندم ،خیلی عجیبه..🤔 خلاصه که خواهرای گلم ،اگه میبینید کم پست میزارم دلیلش اینه و همونجور که برقا میرن انتن هم نمیده و نمیشه باهاتون ارتباط بگیرم پس به بزرگیتون ببخشید..😇 حالا بریم نماز ،که انشالله از هممون قبول حق باشه...🥰📿