eitaa logo
🎀روزمرگی فاطمه بانو🎀
359 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
0 فایل
سلام🌺من‌فاطمم یه مامان مهربون‌خونگرم..🌻 با سه تا بچه هام شما رو خونمون دعوت میکنیم.. کلیپ های ترفندو ایده های کاربردی و اسون رو از دست نده و ازشون کلی ایده بگیر..💟 @fatima780709 اشپزی👈🏻 @ashpazbaashii محصولات خونگی‌و خوشمزمون👇🏻 @mahsolatefatemebano
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴🌿 🍜 ִֶָ🧆 ݁.  ݁ 🌿پیراشکی مرغ 🌿😋 😋با طعم پیاز جعفری😋 ۱)ترکیبات خمیر: ✅۱۰ لیوان آرد ✅۴ لیوان آب ولرم ✅۱ استکان روغن ✅۶ قاشق غذا خوری ماست ✅۲ قاشق چای خوری خمیر مایه ✅۴ قاشق چای خوری شکر ✅۲قاشق چای خوری نمک ۲)ترکیبات داخلی: ✅سینه مرغ چهار عدد ✅یک کیلو قارچ ✅چند حبه سیر ✅پیازچه صد گرم ✅جعفری صد گرم ✅پودر تخم گشنیز یک قاشق غذاخوری ✅فلفل سیاه ،نمک ۳)ترکیبات سس: ✅گوجه یک کیلو ✅سرکه سفید نصف استکان ✅سیر سه حبه ✅پودر آویشن ،نمک،فلفل قرمز تقدیم نگاهتون 🌱 🌳 🌾 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
هم اکنون وضعیت بچه ها...✨😁 اونی که باید بیدار باشه،غرق خوابه..😂🌀
18.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌈 بچه ها شیطونی کردن و سر وقت کیف و کتاب های مجتبی رفتن،خوشبختانه زود متوجه شدم و جلوی اتفاقای بدتر رو گرفتم...😅 ولی همین کار بچه ها باعث شد زودتر دست به کار شیم وتکالیف پسری رو انجام بدیم..📚😉 انشالله به حق این روز گرامی همه ی بچه هامون نفسشون بند امام زمانمون بشه و عاقبت بخیر بشن..🤲 الهی امین..🌱🌹 به برشی از روزمرگی هام خوش اومدید🥰 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍏 🔆 گردووو این همه خواص و خوشمزگی ...😍 شما هم با کاشت نهال حس خوبی بهتون دست میده..😌🌿 پس بیاین طرز کاشتش رو ببینیم که خیلی اسونه..🌱👌 گردو رو پاییز ،زمستون و بهار میتونی بکاری اگه داخل دستمال مرطوب جوانه دارش میکنی هر روز بهش سر بزن تا کپک نزنه محیط خنک نگهش دار و جوانه زد بکارش،بعداز کاشت و بزرگ شدن نهال با کود دانی پوسیده خاک رو تقویت کنید و گیاهو بکارید🌻 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😃 🙂دیدی وقتی کسی رو دوست داری برای رسیدن روز تولدش از مدتها قبل 😇خوشحالی و تو فکری که چیکار کنی خوشحالش کنی... 🥰امروز روز خوشحالی و شادیه چون روز تولد امام زمان جانمونه... کادومون برای امام زمان چیه؟ ☺️حتما بهش فکر کردی که واسه خوشحالی شون چی بهتره؟ زائر ها برای عرض تبریک به امام رضاجان و خوشحالی‌شون دارن میرن حرم 😍 اگه شما هم زائر امام رضایین من و خانومای گل کانال رو با دعاتون فراموش نکنید..🥲🙏 ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
وقت چه زود میگذره،صبر هم نمیکنه خودمون رو بهش برسونیم..🏃‍♂🏃‍♂ باورتون میشه تازه وقت کردم بیام افطار کنم..😅 بفرمایید شله زرد نذریمون..💁‍♀
مامان خانم اومد خونمون ،گرفتمش به کار و تمیز کاری...🧹🪣🧽 بشینم ازش پذیرایی کنم خستگی در کنه...😁☕️
19.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 🔶 بچه‌هام برای خوابیدن وابسته شدند! چه کار کنم؟ ╔═.🍃🌸.═════════╗ ❤️ @rozmaregifatemebano ❤️ ╚═════════.🍃💕.═╝
🎀روزمرگی فاطمه بانو🎀
* 💞﷽💞 ‍ ‍ #رمان_بانوی_پاک_من #قسمت_بیستم تو قسمتای اول کوه کلی میگفتیم و میخندیدیم اما یکم که همه خ
* 💞﷽💞 ‍ ‍ ناهار که تموم شد،کارن گفت:غذای خوشمزه ای بود تاحالا انقدر غذای خوبی تو ایران نخورده بودم. جمله بندی هاش هنوز یکم مشکل داشت اما لهجه قشنگش و صدای مردونه اش دل هر شنونده ای رو میبرد. مادرجون لبخندی زد وگفت:نوش جونت مادر. آناهید خودشیرینی کرد وگفت:غداهای ایران محشره آقاکارن. کارن بایک نگاه گذرا به آناهید،حرفش رو بدون جواب گذاشت.چنان ذوقی کردم که خدامیدونه. بالاخره همه بلندشدیم و حرکت کردیم سمت پایین کوه.به زهرا زنگ زدم و گفت من تا ده دقیقه دیگه میرسم. تاموقعی که زهرابیاد ماهم رسیدیم پایین.اوف این دختر دست از سر چادرش برنمیداره همه جا میپوشه آبرو مارو میبره‌‌. اومد جلو و به هممون سلام کرد و بعدم همه سوار ماشینا شدیم راه افتادیم سمت قهوه خونه قدیمی اقاجون. اونجا تقریبا نزدیک دربند بود.نمای چوبی قشنگی داشت با آب نمای خوشگلی که به فضای قهوه خونه زیبایی منحصر به فردی بخشیده بود‌. تخت های بزرگ و کوچیکی،قهوه خونه رو پر کرده بودند و صدای موسیقی سنتی روحتو تازه میکرد.البته اینا توضیحات ادبیه من به شخصه از موسیقی سنتی متنفرم. رو یکدمیز بزرگ نشستیم و آقاجون مرد جوونی رو صدا زد که لباس سنتی قشنگی پوشیده بود. اومد جلو و گفت:خوش اومدین خان سالار.چی بیارم براتون؟ _۱۳تا چای دبش برامون بیار با خرما و پولکی. مردجوون تعظیم کوتاهی کرد و رفت.نه تنها اینجا بلکه همه مردم تهران،آقاجون رو میشناختن و عذت و احترام سرش میزاشتن. مشغول گوش دادن به صحبتای بقیه شدم. بابا به کارن گفت:خب دایی جان چیکار کردی تو این مدت؟ _راستش خیلی دنبال خونه بودم اما متاسفانه تو ایران به پسر مجرد خونه نمیدن. عموگفت:چرا مجرد کارن؟مگه شیرین باهات نمیاد؟ کارن شانه بالا انداخت و حرفی نزد. عمو رو کرد به عمه و گفت:آره شیرین؟نمیری باهاش مگه؟قرارن جداشین؟ _چی بگم والا داداش خودسر برای خودش تصمیم میگیره و منم دیگه کاری به کارش ندارم.من بعد مدتها برگشتم دوست دارم پیش مامان بابام زندگی کنم.نمیخوام ازشون دور بشم. همگی ساکت شدند تا چای ها رو آوردند. زهرا ذوق زده ظرف پولکی ها رو برداشت وگفت:وای عاشق پولکیم. دم گوشش گفتم:ادای نخورده ها رو درنیار زشته. بااخم نگاهم کرد وگفت:دختری که شور و ذوقشو نشون نده دختر نیست شلغمه آجی. باتعجب نگاهش کردم و متوجه نگاه بی پروا کارن هم شدم.انگاری بعید میدونست همچین حرفیو از یک دختر چادری. بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈 سلام از اخرین شنبه بهمن ماه، صبح قشنگتون بخیر..🤗🌿 یه سلام هم از کوثر خانوم حموم رفته که اول هفتش رو ترتمیز شروع کنه..☺️👋