[ماضیِ بَعید]
- ماجرا از کجا شروع شد ؟! #فور
از اون موقع که دستشو گذاشت زیر چونم گفت تو چشام نگاه کن :)))
از اون موقع که گفت من طاقت گریه هاتو ندارم
داشتم فکر میکردم بعضیامون خیلی بیرحمانه داریم یه دردایی رو تحمل میکنیم، دردایی که خیلی بزرگتر از قد و قواره ماست، هیچوقت حق انتخابی براشون نداشتیم، زورشون خیلی بیشتر از لبخندامونه، دردایی که هر بار از خودت میپرسی چرا من؟! و هر بار جوابی که هیچوقت پیداش نکردی غمگین و غمگینترت میکنه
[ماضیِ بَعید]
یکی که براش عکس بفرستیم ازمون تعریف کنه چی؟؟ همونم نداریم
خوشم میاد همه دوستام جبهه گرفتن😂😂🚶🏿♀
هدایت شده از مُنیب ؛
علاقه زیادی دارم یه چاقو بگیرم دستم برم ت خیابون هرکی گف زن زندکی آزادی رو پاره کنم .
یه حدی از یه ادم تنفر دارم که حتی موقع حرف زدن باهاش دستام میلرزه از این حجم از تنفر