eitaa logo
روزنگار
829 دنبال‌کننده
61.8هزار عکس
28.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 این که مرسوم است وقتی میت می میرد تا چند روز صاحبان عزا به مردم نهار و شام می دهند و از آنها پذیرایی می کنند ریشه در روایات دارد؟ آنچه در روایات بیان شده است آن است که مستحب است تا سه روز پس از وفات میت، برای خانواده او غذا فرستاده شود و غذا خوردن نزد آنان مکروه و ناپسند شمرده شده است. ✅ امام (ع): « مستحب است که برای صاحبان عزا تا سه روز از روز وفات میت غذا فرستاده شود » 📚 ج3 ص217 ✅ بنابراین آنچه امروزه مرسوم است که تا چندین روز نزد صاحبان عزا ، غذا خورده می شود و آنان را به زحمت می اندازند و اصطلاحا « » می کنند خلاف تعالیم اسلامی است. @Roznegaar
💢 فلسفه اهل بیت چیست؟ ✅ بُرَيْد عِجلى مى‌گويد: «در محضر امام عليه السلام بودم. مسافرى از خراسان كه آن راه دور را پياده طى كرده بود به حضور امام شرفياب شد. پاهايش را كه از كفش درآورد شكافته شده و ترك برداشته بود. گفت: به خدا سوگند من را نياورد از آنجا كه آمدم مگر دوستى شما اهل البيت. امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرين گرداند «وَ هَلِ الدّينُ الَّا الْحُبُّ» آيا دين چيزى غير از است؟» از اينجا مى‌توان به زيارات قبور اوليا پى برد. فلسفه اينها زنده نگه داشتن خاطرات محبت معنوى است. اگر كسى به اين فلسفه توجه داشته باشد خيلى بهره مى‌برد و استمداد مى‌كند و حتماً و معنى به او مدد خواهد كرد، ولى بعضى مردم شايد سرد و بى‌روح براى لمس قبر و كفاره مى‌روند. 📚 استاد شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص ۵۹ @Roznegaar
امام #باقر (ع): ‌به خدا سوگند تنها آن كس از #گناه مى رهد كه به آن (نزد خدا) #اعتراف كند. @Roznegaar
💠امام #باقر (ع) می‌فرمایند: ✨به خدا سوگند، #شيعه ما فقط كسى است كه #تقوای الهی دارد و خدا را #اطاعت مى‌كند. @Roznegaar
💠امام #باقر عليه السلام: ✨هر كه #خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت از گناه او درگذرد. @Roznegaar
💢 آیا گرگی از امام (ع) خواهش کرد تا کند که جفتش آسان‌‌تر شود؟ آیا صحیح است که امام باقر(ع) فرمود: گرگی از من خواهش کرد که دعا کنم تا او که در حال زایمان دچار مشکل شده است، از بین نرود؟ ✅ در برخی روایی کهن گزارش شده که گرگی نزد امام باقر(ع) آمده و از ‌ایشان کمک کرد. اما این به دلیل وجود موسی بن سعدان و عبد الله بن قاسم در سلسله سند آن، دچار سندی است و قابل قبول نیست، اما سخن گفتن حیوانات با خدا از محالات نبوده و به مواردی از آن نیز در قرآن کریم اشاره شده است. 📚الرجال لابن الغضائری ص ۹۰ 📚بحرالعلوم، محمدصادق، ص 470 @Roznegaar
‍ 🏴 شب : و مصيبت علیه‌السلام : فردای روز «عمر بن سعد» جنازه‌های لشکر خويش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد، اما پیکر امام حسين(علیه السلام) و اصحاب او را همچنان در بيابان باقي گذاشت و فرمان حرکت به سوی را صادر کرد. هر يک از قبايل کوفه و عرب، برای آنکه خود را نزد « » عزيز کنند، سرهای مطهر شهداء را بين خود تقسيم کردند و آنها را بر نيزه زدند و آماده حرکت شدند. آنگاه زنان و کودکان اهل بيت(علیهم السلام) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپايان بدون زين نشاندند و همچون اسرای کفار به سوی کوفه بردند. چون ابن سعد با اسيران نزديک کوفه رسيد مردم شهر برای تماشا جمع شده بودند. زنی از اهل کوفه که از بلندی بر اسيران مشرف بود پرسيد: "شما اسيران کدام طايفه‌ايد؟" گفتند: "اسيران آل محمد!" آن زن متأثر شد، فرود آمد و چادر و مقنعه و جامه‌هايی آورد تا بانوان اهل بیت خود را بپوشانند... پيش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر (علیه السلام) را در مقابل ابن زياد گذاشتند. وی عصايی از چوب خيزران به دست گرفته بود و با آن بر لب و دندان امام(علیه السلام) می زد. اين جسارت عجیب وی، اعتراض بسياری از حاضران را برانگيخت. « » که صحابي پيامبر (صل الله علیه و آله) و از ياران (علیه السلام) در بود و در آن هنگام کهنسال شده بود به عبيدالله نهيب زد: "چوب خود را بردار! به خدا سوگند پيغمبر را ديدم که همين جای چوب تو را مي‌بوسيد" و سپس شروع به گريستن کرد. ابن زياد پلید پاسخ داد: "اگر نه اين بود که پيرمردي خرف و ديوانه شده‌ای گردن تو را مي‌زدم!". زيد برخاست و در حالي که بيرون می رفت گفت: "ای مردم عرب! از امروز بنده شديد. پسر فاطمه (سلام الله علیها) را کشتيد و پسر مرجانه را امارت داديد! به خدا قسم نيکان شما را خواهد کشت و اشرار شما را به کار خواهد گرفت". سپس اسرا را بر ابن زياد وارد کردند... وی هنگامي که امام سجاد (علیه السلام) را ديد پرسيد: "کيستی؟" فرمود: "علي بن الحسين" آن ملعون گفت: "مگر علي بن الحسين را خدا نکشت؟!" امام فرمود: "برادری داشتم که علی نام داشت. مردم او را کشتند" ابن زياد گفت: "خدا کشت!" امام فرمود: "الله يتوفي الانفس حين موتها" ابن زياد خشمگين شد و گفت: "در پاسخ من دليری مي‌کني؟ او را ببريد و گردن بزنيد". در این هنگام (علیها سلام) فریاد برآورد "ای پسر زياد! هر چه خون از ما ريختی بس است" و امام را در آغوش گرفت و فرمود: "والله از او جدا نمي‌شوم. اگر مي‌خواهی او را بکشی مرا نيز بکش". ابن زياد کمي به آن دو نگريست و گفت: عجبا که اين زن دوست دارد با برادرزاده‌اش کشته شود! او را رها کنيد که با اين بيماری که دارد خواهد مرد»… امام سجاد (علیه السلام) سپس رنج سفر به شام و غم اسيری و عذاب در دربار يزيد را تحمل کرد… و تا پايان عمر شريفش، همواره در اندوه مصيبت کربلا بود… (علیه السلام) در محرم سال 94 هجری، هنگامی که 57 سال داشت، با زهر يکی از فرزندان « » مسموم شد و در بستر احتضار افتاد. حضرت در اين ايام، تمامی فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش « عليه السلام» (که او نيز در مصيبت کربلا حضور داشت و در آن زمان کودکي 4 ساله بود) را وصی خود قرار داد و وی را « » ناميد. ایشان امر ساير فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصيت نمود. سپس را به سينه چسباند و فرمود: "تو را وصيت مي‌کنم به آنچه وصيت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصيت کرده بود به اين وصيت در هنگام وفات خود که: زنهار ستم مکن بر کسی که ياوری بر تو غير از خداوند ندارد" ا▪️▪️🔲▪️▪️ا ناله‌یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب میدید به یادِ قمرش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون شده میگفت که: الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه‌ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می‌افتاد می‌شکست آینه‌یِ صبر و غرورش را زجر تا به جانِ اُسرا با کمرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه هایِ پدرش دور و برش می‌افتاد . . . الا لعنة الله علي القوم الظالمين؛ و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون @Roznegaar