♻️ جمع کردن هیزم با من
🐫 شاید در مسیر برگشتن از یک سفر طولانی باشد یا روزهای اول یک سفر، هرچه که بود همه حسابی خسته بودند و قرار شد در محل مناسبی استراحت کنند.
❗️به محض اینکه حیواناتشان را در محل مناسب پارک کردند!! عدهای رفتند به دنبال آنکه هرچه سریعتر بساط غذا را فراهم کنند. یكی از اصحاب گفت:
سر بریدن گوسفند با من.
یکی گفت: كندن پوست آن با من.
سومی: پختن گوشت آن با من.
چهارمی: . . .
🔥 #پیامبر هم گفتند:
«جمع كردن هیزم از صحرا با من.»
جمعیت گروه سرود یک دستی شده و باهم گفتند:
یا رسولَ اللّه شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را میكنیم.
🔆 #رسول_خدا هم گفتند:
«میدانم كه شما میكنید، ولی خداوند دوست نمیدارد بندهاش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. »
بعد هم واقعا به سمت صحرا رفته و #هیزم کافی برای پختن غذا را جمع کردند.
🤓 #مطالعه_میلیمتری
🔰 برگرفته از کتاب #داستان_راستان
@Roznegaar