#داستان_کوتاه
✨مجلس میهمانی بود.
پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.
💫اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت...
💫دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
💫پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.
💫مواظب #قضاوت هایمان باشیم.
چه زيبا گفت دكتر شريعتي:
برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست و
برای کسی که نمیفهمدهر توضیحی اضافه است
💫آنانکه میفهمند عذاب میکِشند وآنانکه نمیفهمند
عذاب می دهند
💫مهم نیست که چه مدرکی دارید
مهم اینه که چه #درکی دارید.
@Roznegaar